تاریخ انتشار: ۴ تیر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

سود و سودای علم

John Cadogan*
برگردان: احسان سنایی با اندکی تصرّف

مرزهای دانش را دانشگاه‌ها به پیش می‌رانند. ارجح‌ترین مردم را سرند می‌کنند و دست آخر کسانی می‌سازند که به ناانگاشته‌ها می‌اندیشند و هماوردشان فقط دانش است؛ کسانی که برجسته‌ترین شاخصه‌ی اخلاقی‌شان پایبندی به همان شعار «انجمن سلطنتی‌» انگلستان‌ است که «nullius in verba»؛ به‌معنای «بیان فرد دیگری را بر خود مگیر». اما به صراحت در عین حالی ‌که مراکز آموزش عالی نقشی بسزا در جهت‌دهی جامعه‌‌‌ی خود داشته‌اند؛ تاریخ، بسیار حکایت‌گر عدم دوراندیشی کسانی است که باوری به عصیان عملی اندیشه‌هایشان در آینده نداشته‌اند. اما چرا؟

سر ویلیام کلوین: «پرواز غیرممکن است»
توماس واتسون: (مدیر اسبق IBM): «در آینده به پنج ابرکامپیوتر نیاز خواهد بود.»
بیل گیتس: «۶۴۰ کیلوبایت برای هر کس بس است.»
الکساندر گراهام بل: «روزی در آینده هر کارخانه‌ی ایالات متحده یک تلفن خواهد داشت.»
سر ویلیام پریس: (سرمهندس دفتر پستی انگلستان) در سال ۱۸۷۶: «این ابزارآلات تلفنی نوین، شاید برای دوستان مستعمراتی‌مان خوب و شایسته باشد؛ اما در بریتانیای کبیر بدان توجهی نخواهد شد، چراکه به اندازه‌ی کافی پست‌چی داریم.»

پریس؛ بار دیگر در سال ۱۸۸۶: «اگرچنانچه پیشرفت ارتباطات تلفنی با همین نرخ پیش‌بینی‌شده تا سال ۲۰۰۰ ادامه یابد؛ هر زنی در هر سن شغلی‌ای در بریتانیا می‌بایستی که تلفن‌چی شود.»


طرح از Campbell Laird

پیامی که با نیم‌نگاهی به وضع کنونی جهان‌مان در ورای این گفته‌های به‌ظاهر پریشان، پنهان شده را بایستی به دیوار هر کلاس درسی کوبید: مرزی فراروی پیشرفت علم و فناوری نیست؛ اما ما بایستی‌که گوش به‌زنگ پیامدهای اجتماعی گاهاً گزاف این قضیه باشیم. آیا سیر فرهنگی جامعه‌مان در این بین، همپای ارضای خواسته‌های سودجویانه‌ای که به چنین پیشرفت لجام‌گسیخته‌ای قوت بخشید، هست؟ آیا نظر به عصیانی که بشر در قرن گذشته از حدود «دانستن‌»‌اش کرد؛ ما را به سمت‌و‌سوی مسیری معنادار از تحولات سیاسی قرن اخیر و طبعاً پیامدهای اقتصادی‌اش رهنمون نمی‌کند؟ آیا ما «می‌بایستی‌» که چنین پیشرفت کرده باشیم؟

امروزه نقش نخست دانشگاه‌ها در مقام متولیان رسمی آموزش عالی کشور، کمک به آشکارسازی اندیشه‌های نخبگان در ارتباط با پیوند مابین خط مشی علم و اقتصاد دولت‌هاست. مثلاً پیشبرد اقتصاد حوزه‌ی هیدروژن، پژوهش‌های انرژی‌محور، بهداشت، و فناوری‌های کاهند‌ه‌ی مصرف کربن از اهمیت فراوانی برخوردار است؛ اما ارائه‌ی فهرستی کوتاه از مؤسسات بازرگانی و یا انجمن‌های دانشگاهی فعال در این زمینه را خط مشی علمی نمی‌توان دانست.

مثلاً در خصوص کشور ریزنقش «ولز»، این یک خط مشی علمی است که باید بگوید چگونه دولت ائتلافی، دست به تولید انبوه علوم و فنون نوین در سطح جهانی و در دانشگاه‌های این کشور می‌زند؛ حال‌آنکه تقریباً هیچ‌کدام از نهادهای تحقیقاتی دولت بریتانیا در ولز حضور ندارند و چنین شرایطی طبعاً برای هر دولتی که امیدوارانه درصدد پیاده‌سازی سیاست‌های علمی‌‌ست؛ هدف خوبی به‌شمار می‌رود. نشانه‌اش هم اینکه فعلاً دولت محلی با ایجاد منصب «مشاور ارشد علمی»، گام بلندی را در این راستا برداشته است.

در این ضمن اما احتیاط کارفرمایان هم ضروری‌ست. اهداف علمی کوتاه‌مدت را نمی‌توان به بخش دانشگاهی محول ساخت؛ بلکه حمایت از آنان متضمن نظام منسجمی‌ست است که از اعتبار استراتژیک برخوردار بوده و آنچه که در نهایت به دست می‌دهد، کشفیاتی برای تحقق گسترده در آینده و پشتیبانی از ایده‌های کنونی‌ باشد. مثلاً درک اینکه «بهداشت»، «پژوهش‌های حوزه‌ی انرژی»، یا «اقتصاد هیدروژن‌محور» را نمی‌توان فرمانبر این شکل از نظام استراتژیک دانست، حال‌آنکه «ژنوم‌شناسی»، «زیست‌شناسی مولکولی»، «فیزیولوژی»، «مهندسی هسته‌ای»، «کاتالیز شیمیایی»، «اپتوالکترونیک» و «اکتروشیمی» را می‌توان چنین پنداشت؛ خود امری حیاتی در سیاست‌گذاری‌های علمی‌ست.

به‌علاوه، فهم عمیق پیامدهای اجتماعی و اقتصادی هم‌پیوند با این نیازها هم خود اصلی تعیین‌کننده است. فقدان یک نیروی بنیادین قوت‌بخش در نظامی که از آن یاد شد؛ پیشرفت‌های حوزه‌ی بهداشت، انرژی و یا هر حوزه‌ی دیگری را جزئی از فهرست بلندبالای خواسته‌های اقتصادی بی‌معنا و تحقق‌ناپذیر می‌کند. سرتاسر این پرسش که نیازهای انرژی‌ آینده‌‌ی زمین‌مان چه خواهد بود را بدون انجام پژوهشی تکنو-اقتصادی و فراگیر بر مفاهیم بنیادین این حوزه نمی‌توان پاسخ گفت. همه‌ی دولت‌ها راه انجام این مهم را اما با سرعتی آهسته در پیش گرفته‌اند و امروزه حتی شاهد عملکرد دولت‌هایی هستیم که خط مشی‌شان را به جای قانون اول ترمودینامیک، بر پایه‌ی باورهای شبه‌مذهبی استوار کرده‌اند.
تمسک به ریسمان سودپرستی به‌منظور فشارآوردن بر مراکز آموزشی برای به‌ثمررسانیدن پژوهش‌هایی که به صرفه‌ی بی‌واسطه‌ی اقتصادی می‌انجامند، امر خطرناکی‌ست.

مسیر نیل به توفیقات فراوان را صرفاً نمی‌توان با قیاس به جایگاه کنونی‌مان طی کرد. تمامی کشفیات شگرفی که سبک زندگی‌مان را بدین‌گونه درآورده‌اند، حاصل پژوهش‌های هدایت‌نشده و کنجکاوی‌محور بوده‌اند؛ اما نگاهی همه‌جانبه بر ظرفیت اخلاقی جامعه تا پیش از اقدام به بسط سازمان‌یافته‌ی یک اندیشه‌ی علمی پرسود، بی‌شک توانمندی آن جامعه در پذیرش توأمان فرهنگ و اندیشه‌ی علمی و اقتصاد دانش‌محور را مشخص می‌کند.

هم‌اکنون اوضاع افتصادی بدی بر جهان حکمفرماست. برخی می‌گویند اصلاً وقت خوبی برای تأسیس یک مؤسسه‌ی علمی‌ نیست. اما اتفاقاً هم‌اکنون که در رکود هیاهوی سودجویان، می‌توان صدای راستین دانش و حفظ مراکز آموزشی و تخصصی از آفت اقتصاد بی‌هدف را شنید، بهترین وقت چنین کاری‌ست.

منبع: NewScientist

Share/Save/Bookmark

* John Cadogan، هم‌اکنون مدیر انجمن دانش‌آموختگان ولز است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)