گزارشی کوتاه از پیدایش ذهنیت هراس از سال ۲۰۱۲ و رد علمی فرضیات مدعیان
ترس از پایان
E. C. Krupp برگردان: احسان سنایی
زمین، زمستان ۲۰۱۲ را چگونه خواهد گذراند؟ شایعات دهشتناک و گویههای نامعتبر از چندین دهه پیش این سال را پایان جهان خواندهاند.
دهها کتاب و مقالهای که به توجیه سفسطهوار هراس حاصل از علل اخترشناختی این ادعا پرداختهاند را اگر در نظر نگیریم؛ اکران اخیر پروژهی ۲۰۰ میلیون دلاری سینمای پرهیاهوی هالیوود تحت عنوان «۲۰۱۲» و با شعار «حقیقت را بفهمید»، احتمالاً نهتنها رکورد پرداخت همهجانبه به انواع بلایای ظاهراً محتوم این سال - از شکاف قارهها گرفته تا سقوط شهابسنگی غولآسا – را شکسته است، بلکه جایگاه پراهمیت پرداخت به چنین موضوعی را در اذهان کنجکاو جهانیان بهوضوح نشان میدهد.
این مقاله، نگاهی دارد به شایعات مطرحگشته پیرامون سال ۲۰۱۲ و رستاخیز هراسآوری که یقیناً رخ نخواهد داد.
صحنهای از فیلم «2012»، به کارگردانی رونالد امریچ، محصول سال 2009
هر کس که چرخ مختصری در اینترنت و شبکههای گوناگون رادیو-تلویزیونی زده باشد، از آبشخور چنین شایعاتی کم و بیش مطلع است. مردمان کهن تمدن «مایا» که امروزه قلمروشان به کشورهای مکزیک و گواتمالا متعلق است، مبدع تقویم پیچیده و شگفتی بودهاند که طومار زمان را به هم پیچیده بود و جایگاه منظومهی خورشیدی ما را در مرکز کهکشانمان میپنداشت. این تقویم همچنین به سیارهای آواره و مرموز اشاره دارد که با برخورد به زمین، نهایتاً به سیر زمان پایان خواهد داد.
هیچکدام از اینها صحیح نیست. با این حال از قرار معلوم، مردم از حقایق پنهانشده در پشت خیانتی خیالی و خودساخته توسط اخترشناسان امروز و تقویمنگاران دیروز، بهمنظور پیشگیری از افشای سرنوشت هولناک زمین در این سال؛ اندکی هراسانند. اگر آنها بدانند که شما یک ستارهشناسید، پیش از هر چیز جویای پاسخی روشن در این خصوصاند. آنچه باید هر کس بداند، اینجاست...
تولد یک گمان
سخن از وقوع رخدادهای هراسآور مشابهی را در گذشته هم داشتهایم؛ اما نه دقیقاً به این شکل. آخرین بار، این هراس جهانی معطوف به آغازین روز از هزارهی جدید بود. بحثمان پیرامون مشکلی موسوم به Y2K یا «مشکل سال ۲۰۰۰» نیست.
پیش از آن حتی، نویسندگان متعصبی که مشکلات آغاز سال ۲۰۰۰ را فراتر از مسألهای رایانهای میپنداشتند؛ گفتههای پیشگویان گذشته را دستمایهی نشر کتب رعبآور و/یا امیددهندهای پیرامون تحول ناگهانی رویدادهای جاری در جهان، بهسوی سرنوشتی خوب یا بد ساخته، و دلیلش را تأثیر موج کیهانی عظیمی بر روی زمین عنوان مینمودند.
نویسندهای به نام «چارلز برلیتز»، با ارجاع به گفتههای پیشگوی صاحبنام قرن شانزدهم؛ «نستراداموس»، وقوع فجایع زنجیروار و هراسناکی را در کتابی با عنوان «رستاخیز ۱۹۹۹»، در ۱۹۸۱ منتشر ساخت.
وی در این کتاب، وقوع سیلابهای مخوف، قحطی، آلودگی و تغییر موضع قطبهای مغناطیسی زمین را از جمله فجایع سال ۱۹۹۹ خوانده بود. او همچنین با اشاره به همخطی سیارات در روز پنجم می ۲۰۰۰؛ فورانهای خورشیدی، زمینلرزههای رعبآور و نیز اتفاقاتی که آنها را «دگرگونی خشکیها» و «انفجارهای لرزهای» نامیده بود را نیز به این فهرست بلندبالا افزود.
در دههی ۹۰ میلادی، جنبشی موسوم به «تغییرات زمین» در ایالات متحده، با هشدار نزدیکی به زمان اتمام قرن بیست، وقوع رویدادهایی چون زمینلرزه، شیوع امراض مسری، تغییرات محور قطبین، فرورفتن خشکیها در آب، عروج شهر افسانهای آتلانتیس و ... را گوشزد مینمود. روزنامهی «آفتاب» در انگلستان اما هزارهی جدید را اینگونه توصیف نمود: «هزارهی شگفتانگیزی از سُرور و صلح و رفاه».
با غروب آرام آفتاب روز اول ژانویهی ۲۰۰۰؛ اینبار نگاهها به آیندهای نهچندان دور و همان روز پنجم می ۲۰۰۰ جلب گردید؛ غافل از آنکه در گذشته بارها سیارات همخط شدهاند و هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است. مثلاً در سال 1974، دو نویسنده به نامهای «جان گریبین» و «استفان پلاگمان» در کتابی تحت عنوان «اثر مشتری» (Jupiter Effect)، اعتقادات خود را مدتی بر کرسی تیتر نخست روزنامهها نشاندند؛ آنهم برای رویدادی که هیچگاه بهوقوع نپیوست.
جلد کتاب «رستاخیز 1999»؛ اثر چارلز برلیتز
«ریچارد لندرس»، از مورخان دانشگاه ایالتی بوستون، معتقد است در طول تاریخ جنبشهایی از این دست سابقهی خود را دستکم در چندصدهزار سال اخیر از یاد بردهاند. با این وجود اشتیاق مردم به مسائلی پیرامون آخرالزمان را نباید انکار نمود.
شمارش معکوس
حال، تقویم مایا دقیقاً به ما چه میگوید؟ این تقویم، در روز بیستویکم دسامبر ۲۰۱۲ میلادی، رشتهای از صفرها را همانند چرخش مجدد کیلومترشمار یک اتومبیل نشان میدهد؛ چیزی شبیه آغاز یک هزاره. معمولاً این روز را پایان تقویم مایا میخوانند، اما این گویهای بیمعنی است؛ چراکه یک تقویم هیچگاه اتمام نمییابد، بلکه سالها، سدهها و هزارهها از پی هم میآیند و تقویم هر بار تکرار میشود.
اما در گاهشماری مایا، چنین روزی آغاز یک هزاره قلمداد نمیشود؛ بلکه این صفرها، گویای اتمام سیزدهمین «باکتون» هستند. نظام تقویمی این تمدن از چرخههای زمانی گوناگونی تشکیل شده که باکتون یکی از آنهاست. یک باکتون، معادل ۱۴۴هزار روز و یا کمی بیشتر از ۳۹۴ سال است.
به یاری سنگنگارههای باستانی و نوشتههای تاریخی بهجامانده از تمدن کهن مایا، باستانشناسان امروزه قادر به تطبیق محاسبات تقویمی آنها با تقویم مدرن امروز شدهاند. همانگونه که آغاز تقویم میلادی، ریشه در تاریخ و فرهنگ مشترک پیروان مسیح دارد، اعداد تقویم مایا نیز اعتباری مذهبی و کیهانی داشتهاند؛ آنگونه که آغاز تقویم، در باور این مردمان اشاره به آغاز آفرینش گیتی دارد و به اعتقاد جمع کثیری از صاحبنظران، این روز معادل یازدهم آگوست ۳۱۱۴ پیش از میلاد است.
اکثر بازههای زمانی مجزای این تقویم، مضربی از عدد ۲۰ میباشد. بازهای به درازای ۷۲۰۰ روز (۳۶۰*۲۰) را یک «کاتون»؛ و ۲۰ کاتون را یک باکتون مینامیدند. با وجود آنکه برخی سنگنگارهها، اتمام 13 باکتون را سرآغاز دور جدید تاریخشمار مایا میدانند؛ اما برخی نیز معتقدند این تقویم همچنان به کار ادامه خواهد داد و حتی با اتمام ۲۰ باکتون، آغاز نخستین «پیکتون» آن نیز هزاران سال دیگر رقم خواهد خورد.
تا چندی پیش، هیچکس به اتمام سیزدهمین باکتون تقویم مایا توجهی نداشت؛ تا آنکه در سال ۱۹۷۵، «فرانک واترز»؛ نویسنده و اندیشمند آمریکایی سبک رومانتیک، بخش مختصری از اثر «عرفان مکزیکی» را به این موضوع اختصاص داد.
او بازهی ۱۳- باکتونی یادشده را یک «چرخهی عظیم مایا» خواند و با اشاره به پنج چرخهی افسانهای این تقویم، پایان هر دوره را مصادف با انهدام جهان و باززایی مجدد آن دانست؛ هرچند هیچگونه اعتباری به لحاظ تاریخی در ورای این گفتهها نبود. وی همچنین اشتباهاً انتهای چرخهی کنونی را روز ۲۴ دسامبر ۲۰۱۲ خوانده و اینگونه نوشت:
«[جهان] با زمینلرزههای مصیبتبار از میان خواهد رفت». گذشته از اعلام ناصحیح تاریخ مزبور، شمارش معکوس فرصتطلبان از همان زمان برای روز موعود آغاز گردید.
کتاب دیگری به قلم «دنیس» و «ترنس مککنا» نیز در همان سال این موضوع را دستمایهی کار خود قرار داد. پدیدآورندگان این اثر هرچند ادعاهای بیاساس مشابهی را تکرار کردند، اما دستکم برآورد دقیقتری از انتهای چرخهی ۱۳- باکتونی انجام داده و آن را بیستویکم دسامبر ۲۰۱۲ معرفی نمودند.
آنها این تاریخ را معادل انقلاب زمستانی (کوتاهترین روز سال) خوانده و اذعان نمودند که در چنین روزی خورشید تنها در سه درجهای مرکز کهکشان واقع میشود.
در این کتاب آمده است: «بهواسطهی تغییر مکان نقطهی انقلاب زمستانی، رفتهرفته [خورشید] به نقطهای نزدیک میشود که مرکز کهکشان را خواهد پوشاند». در حقیقت چنین اتفاقی رخ نخواهد داد و حتی در صورت وقوع از جنبهی علمی هیچ اهمیتی نخواهد داشت. اما برادران مککنا آن را در ارتباط با تجدید تقویم دانسته و سال ۲۰۱۲ را «فرصت بالقوهی دگردیسی» خواندند.
تصویری از یک تقویم سادهی قوم مایا؛ هر شکلک، نماد یک روز است
سال ۱۹۸۷، نقطهی عطف افسانهی ۲۰۱۲ بود. «خوزه آرگیولس»؛ هنرمند، شاعر و مورخ رؤیاگرای مکزیکی-آمریکایی، در کتابی تحت عنوان «عامل مایا: راه فراتر از فناوری»، چرخهی ۱۳- باکتونی مایا را با گسیل اشعهای نامحسوس از جانب مرکز کهکشان راه شیری مرتبط دانست.
بنابه اعتقاد وی، مایاها از زمان ورود و خروج انسانهای امروز از قلمرو تابشی این اشعه مطلع بودهاند و نتیجتاً چنین چرخهای را بهمنظور تأکید بر این عبور، اینچنین تنظیم نمودهاند. اشعهای که او از آن سخن میگفت، همچون ریسمانی نامرئی برای بقای حیات کهکشان ما عمل کرده و مردم، خورشید و سیارات را به مرکز کهکشانمان متصل میسازد.
هیچکدام از اعتقادات قوم مایا و یافتههای اخترشناسی مدرن، چنین گفتهای را تصدیق نمیکنند و مفهوم اشعهی مزبور، برگرفته از فلسفهی اعتقادی آرگیولس بوده که در آن تأکید ویژهای بر «اصل تشدید هارمونیک» میشده است.
او در ادامه، سیارات را ژیروسکوپهای موزون و چرخندهای دانست که به حفظ هماهنگی اشعهی یادشده کمک میکردند؛ اشعهای که وقوع هر چیزی را با کنترل مولکولهای DNA هر موجود، امکانپذیر میسازد.
علم اخترشناسی هیچگاه عبور خورشید از مقابل مرکز کهکشان - که چیزی جز انبوه ستارگان غولآسا و ابرسیاهچالهای خفته نیست - را در روز انقلاب زمستانی و حتی تا ۲۰۰ سال پس از تاریخ مذکور، تأیید نکرده؛ اما با توجه به تحریفات پرشماری که به نام اعتقادات کهن تمدن مایا، به افسانهی پوشالی ۲۰۱۲ دامن زده؛ آیا اعتقاد به وقوع رستاخیزی اینچنین هرگز در اندیشهی این مردمان جایگاهی داشته است؟
جالب آن است که هیچ مدرک مستدلی مبنی بر آنکه مایاها روز ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ را روز وقوع رستاخیز زمین دانسته باشند، موجود نیست. برخی اسناد بهجامانده از این تمدن، چنین روزی را به باکتونهایی فراتر از باکتون سیزدهم و حتی پیکتون بعدی نسبت دادهاند.
بعنوان مثال، بنابه پیشبینی نقشبرجستهای متعلق به سدهی هفتم پس از میلاد که به دستور شاه «پاکال» در شهر باستانی «پالنکو»ی مکزیک نقر گشته، در روز پانزدهم اکتبر ۴۷۷۲ پس از میلاد، سالگرد تاجگذاری وی به پا داشته خواهد شد. پس اصولاً جهان در اندیشهی شاه مایا، تا آن زمان نبایست از میان رود.
از میان تمامی کتیبههای مکشوف، رونویسیشده و ترجمهشده، تنها در یک مورد به سال ۲۰۱۲ اشاره شده است: کتیبهای در ششمین اثر ثبتشده در مجموعهی تاریخی «تورتوگوئرو» در ایالت «تاباسکو»ی مکزیک که امروزه شدیداً آسیب دیده، اما هرآنچه از آن باقی مانده نیز اشارهای به پایان جهان نکرده است.
استدلالات پوشالی
از برجستهترین افسانههای نابودی زمین در این سال، اشاره به سیارهای خیالی موسوم به «نیبیرو» (Nibiru) دارد که توسط سومریان باستان کشف گردیده و هماکنون در راه برخورد به زمین است. در ابتدا چنین برخوردی در می ۲۰۰۳ پیشبینی شده بود؛ اما چون هیچ حادثهای رخ نداد، مدعیان ناچاراً آن را به دسامبر ۲۰۱۲ انتقال دادند!
کلّیهی داستانهای مرتبط با برخورد سیارات عبوری به زمین، حقهای بیش نیست. اگر جسمی به نام نیبیرو یا «سیارهی X» قرار باشد در آخرین روزهای ۲۰۱۲ زمین را متلاشی کند، اخترشناسان حداقل از ده سال پیش آن را میبایست دیده باشند و حتی امروزه میشد آن را با چشم غیرمسلح در آسمان شب شکار کرد.
ازاینرو مسلماً چنین ادعایی مردود است. اما اگر نام پراستعمال «اریس» (Eris) را شنیدید، حقهای در کار نیست. اریس، سیارهای کوتوله همانند پلوتوست که در دورستهای منظومهی خورشیدی ما واقع است و در نزدیکترین موضعاش، ۶ میلیارد و ۴۰۰ میلیون کیلومتر از ما فاصله دارد.
به همین سبب نهتنها تهدیدی برای زمینیان نیست، که اخترشناسان آرزوی درک ویژگیهای ساختاری مرموز این جرم دوردست را همواره در سر میپروراندهاند.
آخرین برخورد سهمگین شهابسنگی به زمین، در حدود ۶۵ میلیون سال پیش رخ داد و کابوس انقراض زودهنگامی را برای دایناسورها رقم زد. هرچند احتمال برخورد سیارکهایی از این دست با زمین بهشدّت اندک است، اما در صورت قطعیّت تهدیدی بزرگ از جانب آسمان، بیتردید انسان هوشمند آن را تا دهها سال پیش از وقوع تشخیص داده و با تدابیر گوناگون، دفعاش خواهند نمود.
بدینترتیب اطمینان داشته باشید که از حیث بلایای آسمانی، دستکم تا دو سال آینده زمین هیچ آسیبی نخواهد دید.
هیچگونه تغییر جهتی نیز در روند چرخش وضعی سیارهی ما در کار نیست. هرچند جابهجاییهای ناچیز صفحات پوستهای زمین را مدتهاست که میشناسیم، اما تغییر جهت قطبین چرخشی زمین آنهم طی یک روز، امری مضحکانه و غیرممکن است.
برخی نیز مدعی تأثیرات مرگبار برهمخوردگی تعادل محور مغناطیسی زمین در این روز هستند؛ اما نهتنها طبق معتبرترین تحقیقات، حتی واژگونی کامل قطبین مغناطیسی زمین بر حیات سیاره اثر مخربی نخواهد داشت، بلکه وقوع چنین امری را زمینشناسان تا هزارهی آینده نیز نامحتمل میدانند.
واپسین تهدید را نیز ناگزیر بایستی به رشد لجامگسیختهی فعالیتهای خورشیدی نسبت داد. خورشید ما میلیونها سال است که عمرش را با چرخههای منظم اوج و فرود فعالیت مغناطیسی، که هرکدام قریب به ۱۱ سال به طول میانجامد، سپری کرده است. حتی در شدیدترین روزهای فعالیت این ستارهی پویا نیز، جز وقفههای مختصر ارتباطات ماهوارهای، رویداد هراسآور دیگری رخ نمیدهد.
طبق پیشبینیهای موجود، بازهی زمانی ۲۰۱۴ - ۲۰۱۲، اوج بعدی فعالیت خورشید خواهد بود؛ اما در این دوره نیز هیچ تفاوتی با دورههای گذشته گزارش نشده است.
۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ را تنها اگر از تمدن مایا بازماندهای بر زمین مانده بود، روز بزرگی میپنداشتیم و خود را در شادی سال جدیدشان سهیم میداشتیم؛ اما امروزه جز اطفای التهاب فراوان هزاران انسان سادهلوح و صفحات رنگارنگ روزنامهها، پیشبینی تماشای چیز دیگری را نمیتوان داشت. زمین، زنده خواهد ماند.
پانوشت:
بخشهای «تولد یک گمان» و «شمارش معکوس»، علاوه بر نیمی از مقدمه، ترجمهی مقالهی به قلم E. C. Krupp، سرپرست رصدخانهی «گریفین» در لوسآنجلس است که در ماهنامهی پرتیراژ «Sky & Telescope» به چاپ رسیده است. بخش «استدلالات پوشالی» نیز اقتباسی از مقالهی تحت عنوان «2012: سرآغاز پایان، یا چرا جهان به اتمام نخواهد رسید»، از وبسایت سازمان فضایی آمریکا؛ ناسا است.
برای کسب اطلاعات بیشتر، مراجعه کنید به:
- The End of Time: The Maya Mystery of 2012, Aveni, Anthony (2009), Colorado: University Press of Colorado. ISBN 0870819615
- Maya Cosmogenesis 2012: The True Meaning of the Maya Calendar End-Date, Jenkins, John Major (1998). Bear & Company. ISBN 978-1879181489
- The 2012 Phenomenon': A historical and typological approach to a modern apocalyptic mythology. Defesche, Sacha (2007). W.J. Hanegraaff. Ed. University of Amsterdam.
منبع:
• ناسا
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
آقای سنایی، بسیار ممنون از مقاله جالبتون
اما شما اصلاً به اثر نوترینوها که طبق فیلم باعث "افزایش فعل و انفعالات فیزیکی در مرکز زمین" و متعاقباً افزایش دمای مرکز زمین، ذوب شدن لایه های بالایی جبه و زیرین پوسته، ناپایداری پوسته و زمینلرزه های مخوف هیچ اشاره ای نکردید.
آیا این احتمال وجود داره که این ذرات در مرکز زمین تغییر ماهیت بدن و اثرات فوق الذکر و پدید بیارن؟ آیا این ادعای فیلم توجیه علمی داره یا نه؟
در جای دیگه یکی از علل احتمالی مرگ زمین رو یک شعله بزرگ خورشید و افزایش دمای ناگهانی روی تمام سطح زمین میدونن. آیا این واقعه از لحاظ علمی ممکن الوقوع هست یا نه؟
مرگ یک ستاره در شعاع چند سال نوری زمین هم میتونه به مقدار زیادی پرتوهای گاما تولید کنه. آیا این میزان پرتو گاما نمیتونه باعث مرگ تمام جانداران روی زمین بشه؟
-- بهرام ، Jan 23, 2010همیشه آدمای درمونده دنبال آخرالزمان میگردن.
-- ممد ، Jan 25, 2010در ضمن آقای سنایی کارت خیلی درسته، ادامه بده و موفق باشی.
دوست گرامی؛
از ابراز لطفتان ممنونم. من هنوز این فیلم را تماشا نکرده ام و مقاله بالا نیز برگردان یکی از پرطرفدارترین مقالات وب سایت ناسا در چند ماه اخیر بود؛
بنابراین بنده شخصاً اطلاعی از موارد یادشده نداشتم؛ اما در اینجا سعی می کنم پاسخ سؤالات شما را در حد توانم بدهم.
در خصوص سؤال اول و ذراتی به نام نوترینو، اگر این فیلم ادعایی در خصوص نقش نوترینوها در «افزایش فعل و انفعالات فیزیکی مرکز زمین» داشته باشد؛
به قطع این موضوع را باور نکنید. نوترینوها ذرات فوق العاده ریز و سریعی هستند که برای مهار هر کدامشان به دیواری سربی با ضخامت دست کم 1 سال
نوری نیاز است و طبعاً با چنین ویژگی هایی توان برقراری هیچگونه فعل و انفعال شیمیایی را در مقیاس بزرگ ندارند، چه برسد به آن که تعادل مرکزی زمین
را دستخوش تغییر کنند. معروف ترین واکنش شیمیایی و شدیداً نادر یک نوترینو، تبدیل اتم های کلر-37 موجود در مولکول تتراکلرواتیلن، به اتم رادیواکتیو
آرگون-37 هست که مطمئناً اثری از این مولکول را نمی توان در هسته زمین یافت. به همین دلیل از هر حیث که به این ادعا نگاه کنید، هیچ گونه توضیح
منطقی در ورای این موضوع وجود ندارد. ضمناً اگر بخواهیم افزایش شار نوترینوی فرودی به زمین را در سال 2012 توجیه کنیم، حتماً منشأ این نوترینوها را
بایستی خورشید دانست (این ذره یکی از فرآورده های واکنش های جوش هسته ای است)، چراکه این ستاره در این سال، به ماکزیمم فعالیت های
خودش می رسد؛ اما این اتفاق میلیاردها سال است که هر 11 سال یکبار رخ می دهد و زمین هم هیچ آسیبی از این افزایش فعالیت ها ندیده است.
در خصوص «شعله خورشیدی» نیز احتمالاً منظور فیلم، یک «شراره خورشیدی» و شاید هم یک «زبانه خورشیدی» بوده است که فراوانی آنها تابعی از
چرخه های 11-ساله مغناطیسی خورشید بوده و نهایتاً هر دو مورد به ایجاد «بادهای خورشیدی» سهمگین می انجامند. اما وقوع بادهای سخت
خورشیدی نیز پدیده جدیدی نیست. این بادها، هیچگاه مستقیماً تأثیری بر دمای زمین نداشته اند و تنها سبب بروز اختلالات و گاهاً ازکارافتادگی سیستم
های الکترونیکی ماهواره های مستقر در مدار زمین می شده اند. پس انتظار افزایش ناگهانی دمای زمین آنهم به دلیل افزایش فعالیت های مغناطیسی
خورشید (که در حدود سال 2012 رخ خواهد داد)، انتظاری بیهوده است. البته نوسانات فعالیت خورشیدی، با ایجاد تغییرات اندک دمایی، موجب انبساط و
انقباض متناوب لایه های فوقانی جو زمین می شوند که طبعاً تأثیر محسوس و مخربی بر حیات زمین ندارند.
در مورد سؤال سوم نیز باید گفت پرتوهای گامای گسیلی از یک انفجار ستاره ای نزدیک، قطعاً تهدیدی جدی برای بقای حیات زمین اند؛ اما باید ابتدا دید
این خطر آیا در نزدیکی ما وجود دارد یا خیر؟ تاکنون هیچ ستاره پیری که ظرف تنها چند سال آینده از میان رفته و تمامی حیات زمین را از میان برَد، شناخته
نشده است. مطالعات اخیر، تنها از خطر احتمالی یک مورد پرده برداشته اند که بازه زمانی انفجار آن نیز طبق پیش بینی ها در حدود «چند میلیون سال
آینده» برآورد شده است. این جرم ممکن است هم اکنون از میان رود و یا میلیون ها سال دیگر؛ اما هیچ دلیلی موجود نیست که چنین اتفاقی دقیقاً در
2012 رخ دهد؛ کمااینکه طبق پیش بینی ها وقوع زودهنگام آن شدیداً نامحتمل است.
در یک جمع بندی کلی می توان گفت که اعدادی چون 2012، 1999، باکتون، پیکون و امثال آن، تماماً زاده ذهن پویای آدمی اند و پیدایش شبهاتی نظیر
احتمال نابودی جهان بدین سبب است که ما خود را پدیده ای منفک از طبیعت می پنداریم، حال آنکه سیر جهان هیچ تقویمی را دنبال نمی کند و نظام
قانونمند آن نیز تحت تأثیر اعتقادات آدمیانی که خود جزئی از این نظامند، تغییر نخواهد کرد.
با سپاس
-- احسان ، Jan 25, 2010بسیار ممنون از جواب بسیار کاملتون. منظور من از طرح این سوالها تنها بررسی احتمال وقوع این پدیده ها بود و تاثیراتشون بر کره زمین. وگرنه که منطبق کردن آخرالزمان با پایان یک هزاره زمینی یا با اندیشه های یه قبیله خرافاتی مربوط به چند هزار سال پیش ابدا منطقی به نظر نمیاد. در ضمن سوال سوم بنده در مورد این فیلم نبود و به ایده ی مشابه دیگه ای در این زمینه مربوطه.
به هر حال از وقتی که برای پاسخ به سوالاتم گذاشتید بسیار ممنونم.
فعالیتتون در زمانه بسیار بسیار قابل تحسینه
امیدوارم موفق باشید.
-- بهرام ، Jan 25, 2010من پدیده گرمایش زمین را بسیار خطرناکتر از تمام موضوعات پیش پا افتاده مطرح شده میدانم به چند دلیل اولا منطق کاملا علمی داره دوما خیلی از دانشمندان مطرح جهان در موردش هشدار دادن سوما تتغییرات آب و هوایی کاملا محسوسه یه موضوع مهم که همه باید بدونن اینه که پدیده گرمایش زمین منجر به یخبندان کره زمین خواهد شد که از تمام بلایای طبیعی خطرناکتر و کشنده تره و موضوع مهمتر اینکه قبلا دانشمندان فکر میکردند این اتفاق به تدریج و در ظول چند صد سال اتفاق میافته ولی نظریه جدید که به نطریه الاکلنگی معروفه میگه این اتفاق به دلیل بر هم خوردن تعادل آب و هوایی کره زمین به سرعت و در عرض 2 الی 3 سال اتفاق خواهد افتاد من تعجب میکنم در این مقاله هیچ اشارهای به این موضوع نشده است از آقای سنایی خواهش دارم توضیح لازم را ارایه نمایند
-- محمد ، Mar 15, 2010