تاریخ انتشار: ۵ آذر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

دو قلوهای امروز؛ میراثی از جنگ دیروز؟

احسان سنایی

«هرجا که پرنده‌ای آواز سر دهد، برای دیگری است؛ هر جا که ستاره‌ای از دورها چشمک زند، چشمک‌اش برای دیگری است». این جملات را دکتر «جوزف منگل» در دفترچه‌ی خاطرات‌اش نوشته است؛ افسر SS آلمان نازی و پزشک اردوگاه آشویتس لهستان که به‌سبب اعمال وحشیانه‌اش از جمله تلاش برای تغییر رنگ چشم کودکان، انتقال اعضاء بدون بی‌حسی از افراد سالم و استفاده از اسرای یهودی کوتوله و دوقلو‌های هم‌سان به‌عنوان موش آزمایش‌گاهی؛ لقب فرشته‌ی مرگ را به خود اختصاص داد. در جریان تنها یکی از آزمایشات منگل بر روی سه‌هزار دوقلو، تنها ۲۶ جفت از آن‌ها جان سالم به در بردند. ۶۵ سال بعد، مورخی آرژانتینی مدعی شد آزمایشات منگل، عامل وفور غیرعادی دوقلوها در شهری دورافتاده در برزیل شده‌ است.

در شهر کوچک «کاندیدو گودوی» واقع در شمال‌غرب کشور برزیل، وفور چهره‌های سفیدرو و چشم‌آبی تعجبی ندارد؛ چراکه این منطقه مامن شمار بالایی از مهاجرین آلمانی است. اما آن‌چه ده‌ها سال است از حد شگفتی فراتر رفته، وفور ۱۰۰۰ درصدی دوقلوهای این شهر، نسبت به میزان متوسط جهانی است!

اوایل سال میلادی جاری، مورخی به نام «جورج کاماراسا» از اهالی آرژانتین با انتشار کتابی با عنوان «منگل: فرشته‌ی مرگ آمریکای جنوبی»، جوزف منگل را مقصر اصلی این تفاوت فاحش و شگفت‌آور خواند. منگل در سال ۱۹۵۳، یعنی سه سال پس از جدایی از همسر سابق‌اش، «ایرن»، با بیوه‌ی برادرش «مارتا منگل» ازدواج کرده و با پسر ۱۴ ساله‌اش به آمریکای جنوبی مهاجرت نمود.


نمونه‌ای از سه‌قلوهای شهر کاندیدو گودوی / عکس از: لینکلن الز – نشنال جئوگرافیک

اعمال وحشیانه‌‌ی وی در دوران جنگ دوم جهانی آن‌قدر اسف‌بار بود که بعدها با دست‌گیری هم‌کار سابق‌اش «آدولف ایچمن» توسط سازمان اطلاعات اسراییل (موساد)، از شدت ترس و به منظور تغییر چهره، تمامی موهای سبیل‌اش را جوید و بلعید و همین امر سبب بروز عوارض گوارشی خطرناک و مهلکی تا پایان عمر ۶۸ ساله‌اش شد.

کاماراسا معتقد است منگل با ادامه‌ی آزمایش‌های مرگ‌بارش بر زنان باردار شهر کاندیدو گودوی و تزریق پیش از هنگام مخلوطی از هورمون‌های مرموز به آن‌ها، چنین عدم تعادلی را در این ناحیه موجب شده است. کاماراسا با اتکا بر گفته‌های بومیان کهن‌سال منطقه که معاینات مشروط یک پزشک آلمانی مسافر را به یاد می‌آوردند، این گفته را مطرح کرده است؛ پزشکی که معاینات خود را مشروط بر استعمال داروهای اسرارآمیز تجویزی خود انجام می‌داد. محلیان، این پزشک را به نام‌های متفاوتی می‌خواندند اما عکس‌العمل تمامی آن‌ها در برابر مشاهده‌ی تصویر منگل این بود: «خودش است».


منگل در طول دوران فرارش به آمریکای جنوبی، اکثرا در برزیل اقامت داشت و سرانجام در سال ۱۹۷۹ و تحت نام «ولفگانگ گرهارد» بر اثر سکته‌ی قلبی در حین شنا در‌گذشت. هدف وی از انجام آن‌چه که امروز او را به سبب‌شان «فرشته‌ی مرگ» لقب داده‌اند، تنها یک چیز بود و آن افزایش نسبت جمعیتی نژاد آریایی برای به-خدمت-گرفته-شدن در سپاه «رایش ‌هزارساله»ی هیتلر بود.


دکتر جوزف منگل (چپ) در کنار رودولف هس؛ منشی مخصوص هیتلر. طبق اظهارات شاهدان عینی، منگل در بلوک کودکان اردوگاه آشویتس، خطی با ارتفاع ۱۵۰ سانتیمتر از کف اتاق بر دیوار رسم کرده بود و افرادی که سرشان به این خط نمی‌رسید را روانه اتاق گاز می‌کرد.

اما نسل‌شناسی به نام «لاوینیا اسکولر-فکینی» از دانش‌گاه فدرال ریو دو ژانیرو در برزیل معتقد است شایعات مرتبط با اقامت منگل در شهر کاندیدو گودوی، بسیاری از ساکنان کنونی آن را ناراحت کرده و به همین سبب دوقلوهای بسیاری به انکار ارتباط خود با فعالیت‌های نژادپرستانه حزب نازی می‌پردازند. او می‌گوید: «از این‌رو رهبران کشور از دانش‌گاه خواسته‌اند تا پروژه‌ای را با هدف بررسی علت فراوانی بالای تولد دوقلوها آغاز کند».


از آن پس گروهی از محققان شروع به بررسی آمار نوزادان این شهر کاتولیک که از سال ۱۹۲۷ تاکنون غسل تعمید داده شده بودند، کردند؛ آماری که قریب به ۷۵ درصد از کل نوزادان این شهر را پوشش می‌داد. نتایج بررسی، نشان از عدم هرگونه افت‌و‌خیز میزان تولد دوقلوهای این شهر از گذشته تا به امروز می‌داد؛ گذشته‌ای بسیار دورتر از ورود منگل. حتی این نمودار هیچ‌گونه قله‌ای را نیز در خلال سال‌های اقامت منگل در آن‌جا، نشان نمی‌داد.



طبق نتایج این بررسی، بیش‌ترین میزان تولد دوقلوها در بخش «لینها سائو پدرو» در فاصله‌ی ۱۰ کیلومتری مرکز شهر دیده شده است. در اوایل قرن بیستم این منطقه مامن تنها ۸ خانوار بود و ام‌روزه این آمار به ۸۰ خانوار با ۴۴ جفت دوقلو رسیده است! ابعاد ریز و انزوای این نقطه از دیگر نواحی پرجمعیت منطقه، گویای منشا ژنتیکی تولد بالای دوقلوهاست.


«اوا کر»، از بازماندگان اردوگاه آشویتس، تصویر کودکی خود را که توسط سربازان اتحاد جماهیر شوروی تهیه شده است نشان می‌دهد. او تنها یکی از ده‌ها هزار قربانی آزمایشات منگل بوده است.

اگر گروه کوچکی در یک منطقه ساکن شده و تا نسل‌ها هم‌چنان منزوی بمانند، ویژگی‌های ژنتیکی بومیان، با ازدواج‌های فامیلی یکی پس از دیگری منتقل می‌شود و دانش‌مندان این پدیده را «اثر بنیان‌گذار» می‌نامند. در خصوص ساکنین اولیه‌ی لینها سائو پدرو نیز احتمالا زمینه‌ی ژنتیکی تولد دوقلوها در آن‌ها وجود داشته است.


با این حال، وفور دوقلوها در این منطقه از جهان، بی‌نظیر نیست. طبق گفته‌های «برونو رورسید» از انیستیتو زیست‌شناسی طبی سنگاپور که ایده‌ی دخالت‌های منگل را نامعقول می‌خواند، روستاهایی در نیجریه و رومانی نیز این‌چنیند که البته آن چنان شناخته‌شده نیستند.

از طرفی عده‌ای معتقدند عوامل محیطی هم‌چون حضور آفت‌کش‌‌ها در هوا، آب و غذای منطقه عامل این جهش ژنتیکی است. اسکولر-فکینی معتقد است هیچ عاملی در تقابل با دیگر عوامل نیست و از این‌رو می‌توان دلیل بروز این جهش را ناشی از هردوی عوامل محیطی و ژنتیکی دانست. اما کاماراسا هم‌چنان بر عقیده‌اش استوار ایستاده است و زندگی مخفیانه‌ی منگل را پر از راز و رمزهای زیادی می‌داند که برهم‌خوردگی ترکیب جمعیتی کاندیدو گودوی، تنها یکی از آن‌هاست. ‌

منبع: National Geographic

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

سلام
اسم درست پزشک نازیها، دکتر یوزف منگله است و نام همکار دیگرش، آدولف آیشمن. عجیب است که مترجم گرامی نام این دو جنایتکار نازی را که بارها در کتابها، مقاله ها و فیلم ها در سراسر دنیا تکرار شده، تاکنون نشنیده است.
با احترام

-- مهبانو ، Nov 26, 2009

آزمایشهای پزشگی بطور غیر قانونی بر روی انسانها را خود یهودیان هم در اسرائیل انجام می دهند که در مواردی منجر به لو رفتن و دستگیر شدن دکترهای معروف اسرائیلی نیز می شود مثل مورد زیر:

http://www.haaretz.com/hasen/spages/772409.html


گویا پزشگان ژاپنی نیز آزمایشهای مشابهی را بر روی اسرای چینی و در همان دوران انجام می داده اند که شواهد آن نیز موجود است و یکی از دلایل اختلافات میان چینی ها و ژاپنی ها تا به امروز است.


مهبانوی گرامی، بوزف یا جوزف یا یوسف نیز چندان تفاوتی با هم ندارند و فقط تلفظ های مختلف از یک کلمه هستند که در زبانهای مختلف کاربرد دارند مثل ژاکوب و یاکوب و یعقوب که یکی هستند و غیره. در مورد املا یا درست منگله (مانگل = مغولی؟) به هر حال مطمئن نیستم اما عکسهای دیگری از همین فرد را در منابع دیگر دیده ام که چهره او به هر نژاد و قومی می خورد مگر ژرمن اصیل و واقعی!


تعداد یهودیان و نیمه-یهودیانی که در مراتب پایین و بالای دولت رایش صاحب مقام بوده و به فعالیتهای مختلف مشغول بودند خیلی بیش از آنی است که حتی خود یهودیان فکرش را بکنند. از آن میان می توان از گوبلز، خود هیتلر (1/4 یهودی) و بسیاری دیگر نام برد.


فراموش نکنیم حتی اگر یهودیان به راستی 6 میلیون کشته در جریانات وحشتناک آن سالیان داده باشند (که بسیاری از مخالفان آنها و اسرائیل اصلاً این موضوع را قبول ندارند) تعداد کشته شدگان و نابودشدگان خود آلمانی ها، عربها، آفریقایی ها، کولی ها و سایر ملل اروپا و دنیا (ژاپن، چین و غیره) هم در مجموع بیشتر است و هم در مواردی به نسبت، بخصوص اگر تعداد جوانان آلمانی / ژرمن از دست رفته در جنگ را به حساب آوریم. اما کمتر منبعی به اینگونه آمار نیز می پردازد و آنچه بیشتر در مورد آن مطرح می شود قتل عام (صد در صد اثبات نشده) یهودیان در اروپا است.


بنا بر بعضی از شواهد و مدارک، بزرگترین هولوکاست در قرن بیستم، در زمان جنگ جهانی اول و در ایران خودمان و بیشتر به خاطر قحطی مصنوعی در مواد غذایی و دارو رخ داده که جمعیت کشور را تقریباً به نصف (از 20 میلیون به 10.5 میلیون) رسانده است! اما هیچ قانونی در ایران یا هیچ کجای دیگر دنیا وجود ندارد که اگر هولوکاست ایران را انکار کنیم، به مجازات زندان محکوم شویم در حالی که در آلمان و فرانسه و بعضی از کشورهای دیگر، انکار یا تردید در هولوکاست یهودیان به دست نازی ها در آن سالهای مخوف، مجازاتهای نسبتاً سنگینی را برای شخص خاطی در پی دارد!


برای آشنایی بیشتر با موضوع هولوکاست ایران به منبع زیر مراجعه فرمایید:

قحطی و نسل کشی بزرگ در ایران
The Great Famine and Genocide in Persia, 1917-1919 (Paperback)

http://www.amazon.com/Great-Famine-Genocide-Persia-1917-1919/dp/0761826335/ref=cm_lm_fullview_prod_9/104-4889037-8665543

بنا بر بازبینی ویراستار از کتاب یادشده، نویسنده آن، محمد قلی مجد این مبحث را در کتاب پیش می کشد که ایران بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول بوده است که احتمالاً می توان آن را بزرگترین نسل کشی از پیش طراحی شده در قرن بیستم از یک ملت واحد نیز به حساب آورد. وی در این کتاب از منابع اطلاعاتی ثبت شده در سازمان ایالتی آمریکا، بریتانیا و خود ایران استفاده کرده است اما عملاً هیچ کتاب یا مقاله جامعی در این مورد نوشته نشده است. شاید بعضی ها از پدر بزرگها و مادر بزرگهای خود داستانهای غم انگیز مربوط به "سال دمپختکی" و پختن نان از خاک ارٌه و ارزن (غذای کبوتر) به جای آرد را شنیده باشند که باید مربوط به همان دوران وحشتناک دوساله در ایران باشد. در محلات شهرهای بزرگ منجمله خود تهران، جنازه ها را بر روی گاری پشته کرده و به خارج از شهر برده در گورهای جمعی دفن می کردند.


مورد مشابه دیگر در همان دوران، قتل عام سیستماتیک ارامنه (به رقم ارائه شده یک میلیون نفر) به دست نیروهای نظامی ترکیه و همچنین بر اثر ایجاد قحطی مصنوعی و بیرون کردن اجباری ارامنه از بعضی از اراضی خود و آوراه ساختن آنها بدون آب و غذا در بیابانها بوده است. در خاطرات سید محمد علی جمالزاده، نویسنده معروف ایرانی، اثری در همین ارتباط و بر اساس مشاهدات شخصی وی موجود است:


کشتار و آوارگی ارمنيان به روايت محمد علی جمال زاده

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/04/050406_l-rp-arm-geno-jamalzadeh.shtml


اما ظاهراً سخن از هولوکاست مربوط به یهودیان به دست نازیها در دوران جنگ جهانی دوم حدیث دیگری است که خریدار (اجباری؟) بیشتری هم دارد.

-- یهودای اسخریوطی ، Nov 27, 2009

ظاهرا در فارسی قراردادی داریم که اسم فرد را به زبان مادری اش تلفظ کنیم. یعنی اگر اسم طرف مثلا مایکل بود، اما اگر فرانسوی بود باید بگوییم میشل یا اگر آلمانی بود باید بگوییم میشاییل یا اگر روس بود باید بگوییم میخاییل. بنابراین ایراد مهبانو به نظر صحیح می رسد. اما از آ»‌مهم تر، آشنایی خواننده فارسی زبان با لغت های «آیشمن» و «منگله» است که باید برای شما مهمتر باشد

-- بدون نام ، Dec 7, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)