خانه > دانش و فناوری > پزشکی و سلامت > دو قلوهای امروز؛ میراثی از جنگ دیروز؟ | |||
دو قلوهای امروز؛ میراثی از جنگ دیروز؟احسان سنایی«هرجا که پرندهای آواز سر دهد، برای دیگری است؛ هر جا که ستارهای از دورها چشمک زند، چشمکاش برای دیگری است». این جملات را دکتر «جوزف منگل» در دفترچهی خاطراتاش نوشته است؛ افسر SS آلمان نازی و پزشک اردوگاه آشویتس لهستان که بهسبب اعمال وحشیانهاش از جمله تلاش برای تغییر رنگ چشم کودکان، انتقال اعضاء بدون بیحسی از افراد سالم و استفاده از اسرای یهودی کوتوله و دوقلوهای همسان بهعنوان موش آزمایشگاهی؛ لقب فرشتهی مرگ را به خود اختصاص داد. در جریان تنها یکی از آزمایشات منگل بر روی سههزار دوقلو، تنها ۲۶ جفت از آنها جان سالم به در بردند. ۶۵ سال بعد، مورخی آرژانتینی مدعی شد آزمایشات منگل، عامل وفور غیرعادی دوقلوها در شهری دورافتاده در برزیل شده است. در شهر کوچک «کاندیدو گودوی» واقع در شمالغرب کشور برزیل، وفور چهرههای سفیدرو و چشمآبی تعجبی ندارد؛ چراکه این منطقه مامن شمار بالایی از مهاجرین آلمانی است. اما آنچه دهها سال است از حد شگفتی فراتر رفته، وفور ۱۰۰۰ درصدی دوقلوهای این شهر، نسبت به میزان متوسط جهانی است! اوایل سال میلادی جاری، مورخی به نام «جورج کاماراسا» از اهالی آرژانتین با انتشار کتابی با عنوان «منگل: فرشتهی مرگ آمریکای جنوبی»، جوزف منگل را مقصر اصلی این تفاوت فاحش و شگفتآور خواند. منگل در سال ۱۹۵۳، یعنی سه سال پس از جدایی از همسر سابقاش، «ایرن»، با بیوهی برادرش «مارتا منگل» ازدواج کرده و با پسر ۱۴ سالهاش به آمریکای جنوبی مهاجرت نمود.
اعمال وحشیانهی وی در دوران جنگ دوم جهانی آنقدر اسفبار بود که بعدها با دستگیری همکار سابقاش «آدولف ایچمن» توسط سازمان اطلاعات اسراییل (موساد)، از شدت ترس و به منظور تغییر چهره، تمامی موهای سبیلاش را جوید و بلعید و همین امر سبب بروز عوارض گوارشی خطرناک و مهلکی تا پایان عمر ۶۸ سالهاش شد. کاماراسا معتقد است منگل با ادامهی آزمایشهای مرگبارش بر زنان باردار شهر کاندیدو گودوی و تزریق پیش از هنگام مخلوطی از هورمونهای مرموز به آنها، چنین عدم تعادلی را در این ناحیه موجب شده است. کاماراسا با اتکا بر گفتههای بومیان کهنسال منطقه که معاینات مشروط یک پزشک آلمانی مسافر را به یاد میآوردند، این گفته را مطرح کرده است؛ پزشکی که معاینات خود را مشروط بر استعمال داروهای اسرارآمیز تجویزی خود انجام میداد. محلیان، این پزشک را به نامهای متفاوتی میخواندند اما عکسالعمل تمامی آنها در برابر مشاهدهی تصویر منگل این بود: «خودش است».
اما نسلشناسی به نام «لاوینیا اسکولر-فکینی» از دانشگاه فدرال ریو دو ژانیرو در برزیل معتقد است شایعات مرتبط با اقامت منگل در شهر کاندیدو گودوی، بسیاری از ساکنان کنونی آن را ناراحت کرده و به همین سبب دوقلوهای بسیاری به انکار ارتباط خود با فعالیتهای نژادپرستانه حزب نازی میپردازند. او میگوید: «از اینرو رهبران کشور از دانشگاه خواستهاند تا پروژهای را با هدف بررسی علت فراوانی بالای تولد دوقلوها آغاز کند».
اگر گروه کوچکی در یک منطقه ساکن شده و تا نسلها همچنان منزوی بمانند، ویژگیهای ژنتیکی بومیان، با ازدواجهای فامیلی یکی پس از دیگری منتقل میشود و دانشمندان این پدیده را «اثر بنیانگذار» مینامند. در خصوص ساکنین اولیهی لینها سائو پدرو نیز احتمالا زمینهی ژنتیکی تولد دوقلوها در آنها وجود داشته است. از طرفی عدهای معتقدند عوامل محیطی همچون حضور آفتکشها در هوا، آب و غذای منطقه عامل این جهش ژنتیکی است. اسکولر-فکینی معتقد است هیچ عاملی در تقابل با دیگر عوامل نیست و از اینرو میتوان دلیل بروز این جهش را ناشی از هردوی عوامل محیطی و ژنتیکی دانست. اما کاماراسا همچنان بر عقیدهاش استوار ایستاده است و زندگی مخفیانهی منگل را پر از راز و رمزهای زیادی میداند که برهمخوردگی ترکیب جمعیتی کاندیدو گودوی، تنها یکی از آنهاست. منبع: National Geographic
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
سلام
-- مهبانو ، Nov 26, 2009اسم درست پزشک نازیها، دکتر یوزف منگله است و نام همکار دیگرش، آدولف آیشمن. عجیب است که مترجم گرامی نام این دو جنایتکار نازی را که بارها در کتابها، مقاله ها و فیلم ها در سراسر دنیا تکرار شده، تاکنون نشنیده است.
با احترام
آزمایشهای پزشگی بطور غیر قانونی بر روی انسانها را خود یهودیان هم در اسرائیل انجام می دهند که در مواردی منجر به لو رفتن و دستگیر شدن دکترهای معروف اسرائیلی نیز می شود مثل مورد زیر:
http://www.haaretz.com/hasen/spages/772409.html
گویا پزشگان ژاپنی نیز آزمایشهای مشابهی را بر روی اسرای چینی و در همان دوران انجام می داده اند که شواهد آن نیز موجود است و یکی از دلایل اختلافات میان چینی ها و ژاپنی ها تا به امروز است.
مهبانوی گرامی، بوزف یا جوزف یا یوسف نیز چندان تفاوتی با هم ندارند و فقط تلفظ های مختلف از یک کلمه هستند که در زبانهای مختلف کاربرد دارند مثل ژاکوب و یاکوب و یعقوب که یکی هستند و غیره. در مورد املا یا درست منگله (مانگل = مغولی؟) به هر حال مطمئن نیستم اما عکسهای دیگری از همین فرد را در منابع دیگر دیده ام که چهره او به هر نژاد و قومی می خورد مگر ژرمن اصیل و واقعی!
تعداد یهودیان و نیمه-یهودیانی که در مراتب پایین و بالای دولت رایش صاحب مقام بوده و به فعالیتهای مختلف مشغول بودند خیلی بیش از آنی است که حتی خود یهودیان فکرش را بکنند. از آن میان می توان از گوبلز، خود هیتلر (1/4 یهودی) و بسیاری دیگر نام برد.
فراموش نکنیم حتی اگر یهودیان به راستی 6 میلیون کشته در جریانات وحشتناک آن سالیان داده باشند (که بسیاری از مخالفان آنها و اسرائیل اصلاً این موضوع را قبول ندارند) تعداد کشته شدگان و نابودشدگان خود آلمانی ها، عربها، آفریقایی ها، کولی ها و سایر ملل اروپا و دنیا (ژاپن، چین و غیره) هم در مجموع بیشتر است و هم در مواردی به نسبت، بخصوص اگر تعداد جوانان آلمانی / ژرمن از دست رفته در جنگ را به حساب آوریم. اما کمتر منبعی به اینگونه آمار نیز می پردازد و آنچه بیشتر در مورد آن مطرح می شود قتل عام (صد در صد اثبات نشده) یهودیان در اروپا است.
بنا بر بعضی از شواهد و مدارک، بزرگترین هولوکاست در قرن بیستم، در زمان جنگ جهانی اول و در ایران خودمان و بیشتر به خاطر قحطی مصنوعی در مواد غذایی و دارو رخ داده که جمعیت کشور را تقریباً به نصف (از 20 میلیون به 10.5 میلیون) رسانده است! اما هیچ قانونی در ایران یا هیچ کجای دیگر دنیا وجود ندارد که اگر هولوکاست ایران را انکار کنیم، به مجازات زندان محکوم شویم در حالی که در آلمان و فرانسه و بعضی از کشورهای دیگر، انکار یا تردید در هولوکاست یهودیان به دست نازی ها در آن سالهای مخوف، مجازاتهای نسبتاً سنگینی را برای شخص خاطی در پی دارد!
برای آشنایی بیشتر با موضوع هولوکاست ایران به منبع زیر مراجعه فرمایید:
قحطی و نسل کشی بزرگ در ایران
The Great Famine and Genocide in Persia, 1917-1919 (Paperback)
http://www.amazon.com/Great-Famine-Genocide-Persia-1917-1919/dp/0761826335/ref=cm_lm_fullview_prod_9/104-4889037-8665543
بنا بر بازبینی ویراستار از کتاب یادشده، نویسنده آن، محمد قلی مجد این مبحث را در کتاب پیش می کشد که ایران بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول بوده است که احتمالاً می توان آن را بزرگترین نسل کشی از پیش طراحی شده در قرن بیستم از یک ملت واحد نیز به حساب آورد. وی در این کتاب از منابع اطلاعاتی ثبت شده در سازمان ایالتی آمریکا، بریتانیا و خود ایران استفاده کرده است اما عملاً هیچ کتاب یا مقاله جامعی در این مورد نوشته نشده است. شاید بعضی ها از پدر بزرگها و مادر بزرگهای خود داستانهای غم انگیز مربوط به "سال دمپختکی" و پختن نان از خاک ارٌه و ارزن (غذای کبوتر) به جای آرد را شنیده باشند که باید مربوط به همان دوران وحشتناک دوساله در ایران باشد. در محلات شهرهای بزرگ منجمله خود تهران، جنازه ها را بر روی گاری پشته کرده و به خارج از شهر برده در گورهای جمعی دفن می کردند.
مورد مشابه دیگر در همان دوران، قتل عام سیستماتیک ارامنه (به رقم ارائه شده یک میلیون نفر) به دست نیروهای نظامی ترکیه و همچنین بر اثر ایجاد قحطی مصنوعی و بیرون کردن اجباری ارامنه از بعضی از اراضی خود و آوراه ساختن آنها بدون آب و غذا در بیابانها بوده است. در خاطرات سید محمد علی جمالزاده، نویسنده معروف ایرانی، اثری در همین ارتباط و بر اساس مشاهدات شخصی وی موجود است:
کشتار و آوارگی ارمنيان به روايت محمد علی جمال زاده
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/04/050406_l-rp-arm-geno-jamalzadeh.shtml
-- یهودای اسخریوطی ، Nov 27, 2009اما ظاهراً سخن از هولوکاست مربوط به یهودیان به دست نازیها در دوران جنگ جهانی دوم حدیث دیگری است که خریدار (اجباری؟) بیشتری هم دارد.
ظاهرا در فارسی قراردادی داریم که اسم فرد را به زبان مادری اش تلفظ کنیم. یعنی اگر اسم طرف مثلا مایکل بود، اما اگر فرانسوی بود باید بگوییم میشل یا اگر آلمانی بود باید بگوییم میشاییل یا اگر روس بود باید بگوییم میخاییل. بنابراین ایراد مهبانو به نظر صحیح می رسد. اما از آ»مهم تر، آشنایی خواننده فارسی زبان با لغت های «آیشمن» و «منگله» است که باید برای شما مهمتر باشد
-- بدون نام ، Dec 7, 2009