تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گزارشی درباره‌ی جشنواره‌ی سینمای در تبعید

«دنیایی را می‌بینم که سیاه است»

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

در دومین روز از هشتمین جشنواره‌ی «سینمای ایران در تبعید» در پاریس، فیلم مستندی از هایده، مستند ١٠٠ دقیقه‌ای درباره‌ی خواننده‌ی به یاد ماندنی آواز و موسیقی ایران، ٢٠ فیلم کوتاه با زمینه‌ی تبعیض و خشونت بر زنان، دو فیلم از کیا کیارستمی کارگردان جوان ایرانی ساکن آلمان، فیلمی مستند از گفت‌وگو با متقاضیان پناهندگی ایرانی در بلژیک و نیز دو فیلم از داریوش شکوف، فیلم‌ساز و کارگردان ایرانی به نمایش در‌آمد.

Download it Here!

یکی از فیلم‌های کوتاه، سیاه و سفید، ساخته‌ی فریبرز علی‌محمدی کیوانی با صدای حمید‌رضا جاودان بود. از سازنده‌ی این فیلم خواستم در مورد این کار دو دقیقه‌ای خود، توضیحاتی به شنوندگان زمانه بدهد.

فریبرز علی‌محمدی کیوانی، سینماگر در پاریس هستم. من این فیلم را برای یک جشنواره‌ی دو دقیقه‌ای ساختم زیرا تایمی داده بودند که بیشتر از آن نمی‌توانستیم کار کنیم. اسم آن فستیوال «دنیای من» بود. من درواقع این فیلم را نوشتم و روی یک تابلوی نقاشی کار کردم.

فکر می‌کردم که در این دو دقیقه تمام حرف‌هایم را بزنم، تمام دنیایی را که می‌بینم در این دو دقیقه بگویم و گفتم. دیروز هم درگشایش این جشن‌واره خیلی مورد توجه به خصوص فرانسویان قرار گرفت. اگرچه بازهم مثل همیشه به سیاه‌بینی محکوم شدم که آدم سیاهی هستم و دنیا را سیاه می‌بینم ولی به نظر من اصلا این‌طور نیست. من دنیایی را می‌بینم که سیاه است.

در این دو دقیقه شما خواسته‌اید خیلی از مسائل را بیان کنید. از سینما، نقاشی و... استفاده کردید. فکر می‌کنید این کار را ادامه دهید؟

قطعا این کار را ادامه خواهم داد. شاید قبلا به عنوان دستیار کارگردان بودم و از شعر به طرف موسیقی آمدم که شاید در کار من مشهود باشد ولی قطعا آن را ادامه خواهم داد. این آخرین کار من است. من قبلا نیز در پاریس کار کرده‌ام و به احتمال زیاد در شورت فیلم کانر فستیوال کن امسال فیلم خواهم داشت. منتظر جواب بخش هفته‌ی منتقدین و 15 روز کارگردانان هستم. فیلمی 8 دقیقه‌ای است که خیلی به ایران ربط پیدا می‌کند. آن نیز یک فیلم شاعرانه است. همه‌ی آن رنگ و موسیقی و بدون کلام است.

می‌توانید برای شنوندگان ما که ممکن است فیلم شما را ندیده باشند، مقداری تصویرسازی کنید که این فیلم چگونه شروع می‌شود و به کجا ختم می‌شود؟

فیلم صدای مردی روی تابلوی نقاشی است که تکه تکه این تابلو را می‌بینیم. بر اساس هر جمله‌ای که می‌گوید در مورد آفریقا، آسیا و مخصوصا در مورد افغانستان، عراق و ایران حرف می‌زند. در مورد آمریکا و اروپا تکه‌تکه‌ی این تابلو را می‌بینیم که دوربین روی آن زوم شده است و صدای یک مرد که هرکدام را تعریف می‌کند.

ولی وقتی به جایی می‌رسد که می‌گوید من دنیا را سیاه می‌بینم، شما چشم‌های یک زن را می‌بینید که پارادوکسی از ترکیب صدای مرد و چشم‌های زن پدید می‌آید. وقتی دوربین به عقب برمی‌گردد، شما تکه‌تکه‌های زوم شده را در این تابلو می‌بینید.

چرا روی چشم‌های یک زن گذاشته‌اید؟

زیرا مردی که صحبت می‌کند ابتدا می‌گوید: می‌دانید، من یک مرد کورم.

یعنی می‌خواستید با چشمان یک زن به دنیا نگاه کنید؟

با چشم‌های باز یک زن و چشم‌های بسته و صدای یک مرد که کور است و آخرش می‌گوید من کورم ولی دنیایی که من می‌بینم سیاه است، نه به دلیل این‌که کورم، بل‌ که به خاطر چیز‌هایی که گفتم ولی شمایی که چشمانتان باز است دنیا را چگونه می‌بینید؟

چرا اسم کشورها می‌آید؟

زیرا اتفاقاتی است که در آن کشورها می‌افتد. مثلا من می‌گویم آمریکا اما وقتی می‌خواهم صحبت آسیا را کنم، نقطه‌ی اوج آن ایران، افغانستان و عراق است که جنگ، خون‌ریزی و کشتار مردم است. اروپا را جدا نکرده‌ام. می‌گوید اروپا هنوز راسیسم، آمریکا، دروغ، ناامنی و خیلی چیزهای دیگر ولی آسیا به دلیل در اوج بودن ایران، افغانستان و عراق برای من مهم‌تر است و بقیه‌ی جاها را قاره‌ای مطرح می‌کنم ولی به کل دنیا نگاه می‌کنم. همان دنیایی است که من دارم می‌بینم. تصور و توهم من نیست.

نمایش فیلم سخن از هایده یا دریچه‌ای به زیبایی‌های زندگی هایده، با واکنش‌های متفاوتی از سوی تماشاگران فیلم روبه‌رو شد. سازنده‌ی فیلم، پژمان اکبر‌زاده که در سالن سینما حضور داشت به آن‌ها پاسخ داد. پس از پایان فیلم، نظر چند تن از تماشاگران فیلم سخن از هایده را جویا شدم که می‌شنویم:

من حمید قرائی هستم. خیلی خوش‌حالم از این‌که به تماشای این فیلم آمدم. مستند بسیار جالبی برای من بود، زیرا من متعلق به نسل جدید هستم و این خواننده از نسل قدیم می‌آمد. به نظر من با بضاعتی که کارگردان داشت، خیلی قوی به آن پرداخته شده بود. زیرا همه‌ی این‌ها هزینه‌‌بردار است. احساس می‌کنم جامعه‌ی ما نیاز به تکرار چنین کارهایی با وسعت و هزینه‌های بیشتر دارد. در فیلم بیشتر راجع به زندگی هایده و فراز و نشیب موسیقی‌اش صحبت شد تا تکنیک موسیقی که البته بحث جداگانه‌ای است که دیگران به آن پرداخته‌اند.


پژمان اکبر‌زاده

آقای آزرم می‌خواهم نظر شما را نیز راجع به فیلم هایده بپرسم.

کار بسیار درخشانی بود. ای کاش این کار در مورد دیگران نیز بشود. در طول سال‌های درازی که در غربت هستیم کمتر دیدم بودم کاری این‌گونه و مثل یک پژوهش دانش‌گاهی باشد. همه‌ی جنبه‌هایی که یک هنرمند از آغاز تا انجام می‌گذراند با یک نگاه متودیک دنبال شده بود و به گمان من با دست تنها، همت بزرگی کرده بود. تا جایی که ممکن بوده است همه‌ی اسناد و مدارک و جنبه‌های گوناگون را مراعات کرده بود. یادگارهایی که می‌تواند بماند.

به گمان من خود این فیلم به صورت یک سی‌دی منتشر شونده، می‌تواند معرف جنبه‌های گوناگون کار خانم هایده باشد. من به عنوان یک فرهنگ‌ورز و هنرمند و به عنوان کسی که با کار دانشگاهی آشنا است. اگر در دانشگاه هنر تهران بودم، کار ایشان را به عنوان پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد می‌پذیرفتم.

آقای آزرم، شما و چند نفر دیگر از تماشاگران این فیلم در جریان جشنواره پیشنهاد کردید که این کار برای دیگر خوانندگان بزرگ و حتی حماسی ایران نیز تکرار شود. چرا؟

زیرا در یک نگاه تاریخی ما وارث یک تاریخ گسسته هستیم نه یک تاریخ پیوسته. اولین خاطره‌ای که من از بیست و چند سال پیش که از طریق پاکستان وارد آلمان شدم، اولین چیزی که جو آن جامعه به من ابلاغ کرد این بود که به جایی وارد شده‌ام که تاریخش پیوسته است. یعنی نسل‌ها از هم خبردارند. هر سلسله که آمده است، سلسله‌ی پیشین را نزدوده است. این که عرض می کنم، یکی از پلکان‌های مهمی که می‌تواند این گسستگی را به پیوستگی برساند. همین آثار هنری ما است.

من یادم است کلاس پنجم بودم، آهنگ روزهای روشن را می گذاشتم و با آن ساعت‌ها گریه می‌کردم. فکر کنید یک بچه دبستانی گریه می‌کرد و الآن که فکر می کنم نمی‌دانم چرا.

آیا هنوز آن احساس را دارید؟

الآن نیز تمام فیلم اشک و خاطرات گذشته بود. غم غربت و... نتوانستم جلوی اشکم را بگیرم. مخصوصا با تصاویری که بود؛ مثل رفتن هایده، رفتن شاه... همین الآن که صحبت می‌کنم بسیار متاسفم.

شما چند سال دارید؟

من ٣٠ سال دارم. بچه‌ی انقلاب هستم.

چند نفر پیشنهاد کردند در مورد دیگران خوانندگان نیز این برنامه‌ها بشود، فکر می‌کنید چرا باید این کار بشود؟

احساساتی که با تمام این وقایع تاریخی تاسف انگیز مواجه شده است. موافقم که برای خوانندگان دیکر و نویسنده‌های بزرگ و کسانی که بیشتر فراموش‌ شده و کمتر شناخته شده‌اند انجام شود.

خیلی کوتاه بگویم، برای من خیلی جالب بود و من با صحنه‌هایی که از ایران هنگام انقلاب و بعد از انقلاب نشان می‌داد، اشک ریختم.

چه جنبه‌هایی برایتان جالب بود؟ خود موسیقی یا زندگی هنری یک خواننده‌ای که می‌شود او را با ام‌کلثوم عرب‌ها مقایسه کرد؟

صدای خیلی خوبی داشت. زمانی که جوان بودیم شاید خیلی گوش نمی‌دادیم اما من در این سالن واقعا احساس کردم که کنسرت هایده را تماشا می‌کنم. واقعا الآن دارم صدای او را درک می کنم.

بسیار دوستش داشتم، می‌توانم بگویم فیلم عالی بود. فیلمی که هم می‌تواند بخنداند و هم بگریاند، فوق‌العاده است. از نظر من بی‌نظیر بود. واقعا به تهیه کننده‌ی آن براوو می‌گویم، امیدوارم همیشه موفق باشد و بازهم از این کارها بکند.

شما با کدام صحنه خندیدید و با کدام صحنه گریسیتید؟

الآن دقیق در نظرم نیست ولی خیلی صحنه‌ها را خندیدم و خیلی صحنه‌ها را گریستم.

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه:
جشنواره‌ای بسیار زنانه اما در تبعید

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)