خانه > نيلگون > ايران | |
ايرانقدرت مردمحميد دباشی ــ اولين، اصليترين و مهمترين بازندهء انتخابات رياست جمهوری خرداد ۸۸، شخص سيدعلی خامنه اي، مقام رهبری و ولی فقيه است. اگر اين انتخابات -- فرآيند انتخابات و نه نتيجهء قلب شده اش -- درسی در خود داشت، آن درس جز اين نبود که ملت آن قدر سفيه نيست که نيازمند فقيهی باشد که چوپانش شود. از اصلاحات تا انقلابچه شد که بلوک قدرت حاکم (خط امام) ــ نيرويی که در نظام اسلامی از ابتدا تا کنون دست بالا را داشته ــ حاضر به مصالحه با اصلاحگرايان «خودی» نشد؟ آيا شکاف درون هيأت حاکمهء نظام به مرحله ای بحرانی و سازش ناپذير رسيده بود؟ به مناسبت سیامين سالگرد انقلاب بهمن (۹) بهمن پنجاه و هفت ـ چرا انقلاب شد؟ما از تاريخ می آموزيم بی آنکه بتوانيم آنرا پيشبينی کنيم. هر انقلاب سياسی يک سلسله علل بيواسطهی کوتاه مدت دارد که همچون اهرم نهايی سرنگونی رژيم پيشين عمل می کنند، ويک سلسله علل تاريخيی درازمدتتر، که همچون فعل و انفعالات زيرزمينی آرام آرام طی سالها تضادهايی را تشديد می کنند که اگر حل نشده باقی بمانند به جايی خواهند رسيد که ممکن است زمين لرزهای سياسی را سبب گردند. حماسهی فائزهآن سالها، ما در تهران «لوليتا» نمیخوانديم، بلکه به تسخير لانهی جاسوسيی آمريکا میرفتيم. هدف اين بود كه به قول حضرت امام هيبت آمريكا شكسته شود كه همين طور هم شد چون همراه با تسخير لانه جاسوسی حركتهای ضد آمريكايی در دنيا كمكم اوج گرفت. لباس اطو كشيدهی حقوق بشر امريكا، ليبراليسم، و غول ابر قدرتی آمريكا شكسته شد. دستور کار بايد، نه احيای سوبژکتيويتهای غربی برای زن مسلمان، بلکه نابودی تمامی پروژهی سکولاريسم روشنگرانه و گفتمان حقوق بشر باشد. به مناسبت سیامين سالگرد انقلاب بهمن (۷) متفکران روس و روشنفکران ما ــ پوپوليسمدر بررسی انقلاب بهمن پنجاه و هفت، يکی از پرسشهای مطرح شده، مربوط است به رفتار روشنفکران در اين انقلاب. چرا روشنفکرانی که مهمترين خواستهی آنها «آزادي» بود، بيش از همه با «ليبرالها» و «ليبراليسم» دشمنی ورزيدند، و در عوض، حمايت فکری و سياسيی خود را در اختيار روحانيت و نيروهای مذهبی بومیگرا قرار دادند؟ اين پرسش به ويژه در بارهی روشنفکران سکولار جديت پيدا می کند، همانها که سازندگان اصلی فرهنگ جديد ايرانی در قرن بيستم به شمار می آيند. چه عناصری در جهان بينی و ايدئولوژی آنها بود که آنان را وامی داشت «آزادیهای ليبرالي» را فدای مبارزه با غرب و «امپرياليسم» سازند؟ نقد مفهوم پارسایی در نوشته های محمدرضا نیکفر پرسش از پارسایییحیی بزرگمهر: نیکفر گرایشِ سودایِ دینی به سمتِ مطلقخواهی، ارادهیِ نفی و تحویلِ دین به قدرت بهجایِ گرایش به سویِ پارساییِ دینی با ویژگیهایی چون خیرخواهی، نوعدوستی، مثبتنگری را نشانهیِ فترتِ پارسایی و سقوطِ اخلاق در حوزههایِ پرورشِ آیین میداند. اما اگر اسلام بهنحوِ غریزی قدرتمدار است اصلاحِ این آیین بههدفِ احیاءِ پارساییِ اسلامی چگونه امکانپذیر است؟ بررسی و نقد مفهوم پارسایی در نوشته های محمدرضا نیکفر. راز و رمز کلام الهی ـ قدرتِ قهر و فرمانروايیفهم و درک «کلام الهی» را برعهدهء کسانی گذاشته ايم که حرفه ای برای خود ساخته اند از نافهم کردن و مبهم ساختن اين کلام، يعنی دينداران حرفه ای از جمله تفسير گران و تأويل گران کتاب «آسمانی»، که در راز آميز کردن و حتی جادويی نمودن اوامر و منهيات يک متن مبتنی بر قهر از هيچ فروگذار نکرده اند. آيا اسلام مي تواند غيرسياسي شود؟ (۴) ناکامی ليبراليسم سياسی در جهان اسلامآيا اسلام می تواند پذيرای ليبراليسم سياسی باشد؟ ما می دانيم که اسلام با ليبراليسم اقتصادی يا همان نظام سرمايه داری مشکلی ندارد. اما ليبراليسم سياسی داستانی ديگر دارد. علارغم تلاشهای روشنفکران و اصلاح طلبان مسلمان و ليبرال، تلاشهايی که قدمت شان به قرن نوزدهم ميلادی باز می گردد، تا همين امروز ما شاهد ناکامی ليبراليسم سياسی در بيشتر ممالکت مسلمان، از جمله در کشور خودمان، بوده ايم ازدواج ايدئولوژيککمدی و تراژدی «انقلاب بزرگ ايدئولوژيک» رهبری سازمان مجاهدين خلق به بهانهء ارتقا مقام زن به رهبری انقلاب و جامعه. صفحاتی از تاريخچهء فرهنگ سياسی سازمانهای انقلابی ايران. شکوفايی و انحطاط تمدن اسلامی (۵) انحطاط تمدن اسلامیآيا حملات سهمگين غزالی عليه فلسفه و آزاد انديشی سبب انحطاط شد؟ آيا تقصير به گردن «اقوام وحشی» بود؟ آيا «ناجيان ترک» نبودند که تمدن اسلامی را از درون به تحليل بردند؟ يا اينکه انحطاط ثمرهء از دست دادن حوزهء مديترانه بود؟ زمانی که نواحی مديترانه از زير کنترل اسلام به درآمد تمدن اسلامی ديگر قادر نشد به جهانگستری خود ادامه دهد. شکوفايی و انحطاط تمدن اسلامی (۴) علم و فلسفه در تمدن اسلامی«فلسفهء اسلامی» سرگردان ميان انديشهء يونانی از يک سو و حقيقت وحيانی قرآن از سوی ديگر، از اين سو به آن سو درمی غلطيد. غزالی در صدد برآمد فلسفهء مشايی را ناديده بگيرد و حتا در مرحله ای آنرا تخريب کند، زيرا گرايش های خودش، او را به مسيرهای بسيار متفاوت عارفانه کشانده بود. شکوفايی و انحطاط تمدن اسلامی (۳) عصر طلايی اسلامبرجستگی تمدن اسلامی در اين دوران را می توان با رنسانس ايتاليا مقايسه کرد. همانند ايتاليا در قرن پانزدهم، در شکوفايی تمدن اسلامی نيز، ثروت و رونق مادی و فکری هردو نقش داشتند. هردوی اين تمدنها متکی بودند بر جوامعی شهری که از رونق تجاری و ثروت مالی بهره می گرفتند. هردوی اين تمدنها، ثمرهء تلاش حلقه های کوچک اما درخشان ِ افرادی استثنايی بودند که از تمدن باستان تأثير گرفته بودند؛ افرادی که قرنها از مردم همعصر خويش جلوتر بودند. همچنين، هردوی اين تمدنها از سوی قبايل غير متمدن فراسوی مرزهای خود، در معرض تهديد قرار می گرفتند. شکوفايی و انحطاط تمدن اسلامی (۲) سرآغاز تمدن اسلامیاسلام حتا در بدنهء اصلی خود نيز با وام گرفتن از تمدن های باستانی شرق و مديترانه، خويشتن را بازآفرينی کرد و به کمک يک زبان مشترک، مأموريت آنجهانی و اين جهانی اش را با آن عناصر اخذشده، ادامه داد. شروع اسلام در عربستان فقط يک اپيزود يا فصل کوتاه بود. از يک نقطه نظر، درحقيقت، تمدن اسلامی تنها زمانی آغاز شد که انبوه مردمان غيرعرب به اسلام روی آوردند. شکوفايی و انحطاط تمدن اسلامی (۱) شکوفايی و انحطاط تمدن اسلامیبدون محمد و عيسا، اسلام و مسيحيت وجود نمی داشتند، اما هريک از اين اديان جديد، بر بدنهء تمدنی چنگ انداخت که پيش تر برجا مستقر بود و در کالبد دين تازه روح دميد. هرکدام از اين دو دين توانست از ميراثی غنی بهره بگيرد. اسلام به عنوان «تمدن» بر لوحی پاک نقش زده نشد، بلکه بر بستر زنده و پرگداز تمدن ماقبل خود در خاور نزديک بنا نهاده شد. بهبود کيفيت زندگی (۵) نگاهی از چپدر حاليکه پوپوليست ها و بومی گرايان، فضيلت های «استقلال» از ابرقدرت ها را، به شيوهء هوگوچاوز در ونزوئلا، درمان عقب ماندگی می دانند، جناح سرمايهء تجاری، بر فضيلت های ترکيه، اندونزی، و عضويت در سازمان تجارت جهانی پامی فشارد. بهبود کيفيت زندگی (۴) ما و روند جهانی شدننئوليبراليسم نسبت به «شکل دولتها» بی تفاوت است. اگر بازارها آزاد بمانند، نئوليبراليسم می تواند با دموکراسی پارلمانی، ديکتاتوری تک حزبی، اوليگارشی دينی و تئوکراسیها، رژيم های سلطنتی، و حکومت ژنرالها به خوبی کنار بيايد. اما «نحوهء ادارهء دولت» بر عملکرد بازار تأثير می گذارد. برای مثال، پديده های ساختاری مهمی چون «روابط به جای ضوابط»، «فساد»، و «نفوذ بنيادهای امنيتی ـ نظامی» می تواند در طرحهای بانک جهانی يا سياست های توصيه شده از سوی سازمان تجارت جهانی، خلل های جدی وارد کند. بهبود کيفيت زندگی (۳) نئوليبراليسم ها«نئوليبراليسم» مورد انتقاد، چنان موجود چندچهرهای است که میتواند تقريباً همه چيز را دربربگيرد، از فلسفهی سياسی کانت و آيزايابرلين گرفته تا سياست حقوق بشر دولتهای غربی؛ از پراگماتيسم جان ديويی تا اخلاقيات بدون بنيادِ فلسفيِ ريچارد رورتی، از تئوری عدالت جان رالز تا «اِن جی او»هايی که برای گشودن جامعهی مدنی در جهان سوم تلاش میکنند اما مرکز آنها و منبع بودجهشان در کشورهای اروپايی و آمريکا است؛ از صندوق بينالمللی پول وسازمان تجارت جهانی، تا بالاخره سياست اشغال نظامی عراق و دولت تحتالحمايهی ناتو در افغانستان بهبود کيفيت زندگی (۲) دوراهه های ذهنيت بومی گرادوراههء ناخوشايند ذهنيت بومي گرا آن است که مي خواهد پيتزا، همبرگر مکدانالد، و مرغ سوخاري کنتاکي مصرف کند، رژيم لاغري بگيرد، زير ابرو بردارد، بيني اش را عمل کند، موي سر بکارد، و همزمان ايثارگر و منتظرالظهور هم باقي بماند. بهبود کيفيت زندگیحتا موفق ترين نمونه هاي رشد و رفاه طبقهء کوچک متوسط و نخبگان سياسي و فرهنگي، به هيچ وجه به معني بهبود زندگي اکثريت مردم نبوده است. اعتدال گرايان کجا هستند؟بارها و بارها به ما گفته اند يک اسلام واحد وجود ندارد. اسلام ها، به تعداد مردمان مسلمان، با يکديگر تفاوت دارند. يکي اسلام را هويت مي پندارد، ديگري آن را فرهنگ مي خواند، سومي تنها و تنها يک دين شخصي اش مي شناسد. فرد ديگري مي آيد و مي گويد اسلام هرسهء اينهاست: هويت، فرهنگ، دين، به اضافهء راهنمايي براي عمل سياسي و اجتماعي. با وجود همهء اين تفاوت ها، مسلمانها بر اين اعتقاد پا مي فشارند که اصول دين را نمي توان مورد سوآل قرار داد، يا در آنها دخل وتصرف کرد، يا با آنها مخالف شد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|