Oct 2009


ديالکتيک نور و ظلمت ـ بيست و چهار فريم در ثانيه

سينما! جعبه‌ی جادو يا آينه‌ی واقعيت؟ خواب يا بيداري؟ در آن سالهای دور، کدام رويازده‌ی روياپرور ِ اين رمانس جادويی بود که می توانست هفته‌ای از پس هفته‌ی ديگر، سالهای سال، دست ما خوابديدگان را بگيرد و در سالن‌های تاريک به عشق و شعور بسپارد ــ «پيام» نور در تاريکی، هوشياری زيبا، سپيد در سياه؟



کار روشنفکری و قدرت

در حاليکه از عمل گرايی و سياست زدگی و آلوده شدن به «قدرت» می هراسيم، از روشنفکران انتظار «رهيافت» داريم، «راهکار» می طلبيم، «رهنمود» می خواهيم؛ می گوييم روشنفکر بايد «آسيب شناسي» کند و «برون رفت» نشان دهد! با اين عبارات کليشه اي، کار روشنفکری می شود پيدا کردن راه حل. شـايد اين ضرورت تاريخی يک صدسال اخير ما بوده، همين چاره يابي‌ی معطوف به عمل، اما در دهه های پس از انقلاب بهمن ديگر وقت آن رسيده که بپرسيم آيا «کار روشنفکري» در وهله‌ی نخست همين بايد باشد؟ پاسخ من اين است که نه! برای روشنفکر ايراني، کار روشنفکری بايد خود تفکر باشد. او در اين زمينه است که هميشه کم می آورد. پس از صد و اندی سال تاريخچه‌ی روشنفکری نوين ما، اين خود فکر است که به قدرت نياز دارد.