سید ابراهیم نبوی


نگاه نبوی به انتخابات ـ ۵
دایه دایه وقت جنگه

مستند تبلیغاتی احمدی‌نژاد با آه و ناله و مصیبت و روضه‌خوانی و تأثیر‌گذاری فراوان احتمالی پخش شد. فیلم را شمقدری ساخته است و در فیلم از کلیه عناصر احساس برانگیز استفاده شده است. دوستان معتقدند با توجه به عادت مردم به تماشای دائمی فیلم محمد رسول الله مصطفی عقاد، اسم این فیلم «محمود رسول الله» گذاشته شود. البته اشکالاتی هم در فیلم موجود بود که به نظرم باید به آن توجه کرد: برای نمونه، بیشترین هزینه توسط احمدی‌نژاد اعم از فیلم و دی‌وی‌دی و سیب‌زمینی و پرتقال صرف جذب آرای شهرستان‌ها و روستایی‌هایی می‌شود که به‌طور طبیعی به او رأی می‌دهند، و در حقیقت دولت هزینه تبلیغ را صرف کسانی می‌کند که احتمالاً به احمدی‌نژاد رأی می‌دهند.



نگاه نبوی به انتخابات ـ ۴
راج کاپور، پوری فشفشو و فیس‌بوک

نگاه نبوی به انتخابات: الهی بمیرم براش که موقع نطق تلویزیونی‌اش لالمونی گرفته بود، نه ملتی در کار بود که بگه کی خسته است و ملت جواب بدن، دشمن و نه بسیج دانشجویی برای بوی فلانی آمد می‌خواندند. دیروز که نگاه می‌کردم، دیدم انگار تمام آن اعتماد به نفس الکی که احمدی‌نژاد در سازمان ملل داشت، به‌کلی از بین رفته بود و اصلاً دو تا کلمه حرف نمی‌توانست بزند. من فکر کنم یا چشمش زدند یا به‌قول پوری فشفشو، قفلش کردند، حالا کجاش را قفل کردند، نمی‌دانم.



نگاه نبوی به انتخابات ـ ۳
سبزی تو از من، سرخی من از تو

می‌گویند محمود احمدی‌نژاد فکر می‌کند چهارشنبه‌سوری هر هفته است، و فکر می‌کند هر روز چهارشنبه است، سید هم نیست که دیوانگی‌اش را گردن چهارشنبه بیندازیم، با همه این‌ها هر روز جلوی دیوار خانه موسوی (‌همان جایی که فاطی و غلام ماشین سواری می‌کنند و بوق می‌زنند) آتش روشن کرده و با کلهر و جوانفکر و محصولی و زریبافان و چمران از روی آتش می‌پرند و می‌گویند که «سرخی من از تو، سبزی تو از من» موسوی هم هر نیم ساعت از در خانه بیرون می‌آید و روی آتش آب می‌پاشد و به ترکی و به سبک رشید بهبودف می‌گوید: «اده ورمرم، اده ورمرم ورمرم ورمرم ورمرم آی آمان آمان هی!»



خط قرمز کلاه قرمزی کجاست؟

بعضی از این میکروفون‌های خبرگزاری‌ها خیلی خوشگل‌اند، منظورم میکروفونش نیست، منظورم آن ماسماسکی است که روی آن می‌گذارند، زرد و قرمز و آبی و بنفش و‌... بعضی اوقات این‌قدر خوشگل هستند که آدم دلش می‌خواهد گازشان بزند. واقعاً خیلی اوقات من احساس می‌کنم یک دفعه دهان احمدی‌نژاد باز می‌شود و این بچه دائماً گرسنه که از طفولیت سوء تغذیه داشته، میکروفون سی‌ان‌ان و الجزیره را گاز می‌زند و می‌خورد. حالا فرض کنید قورتش هم بدهد و برود توی معده‌اش وسط یک مشت خرما و نان خشک و چای، و میکروفون هم بی‌سیم باشد و صدایش پخش بشود، واقعاً آدم می‌تواند صدای اصلی رئیس جمهور را بشنود.



روزهای انتخابات دهمین رئیس جمهور
نگاه نبوی به انتخابات

نوشتن درباره انتخابات کاری است که قرار است در صفحه نگاه نبوی به انتخابات بیاید. در این صفحه که از امروز تا روز اعلام نتایج انتخابات دایر خواهد بود، برایتان تعریف می‌کنم که در وبگردی و ولگردی‌های انتخاباتی چه چیزهایی را دیده‌ام و چه چیزهایی را شنیدم. شوخی می‌کنیم، با همه، طرف کسی را نمی‌گیریم، اگر هم خواستیم بگیریم گاف نمی‌دهیم کسی بفهمد، موضع‌گیری‌های شخصی‌مان را بیرون این صفحه می‌کنیم. ببین! من چرا دارم هی می‌نویسم می‌رویم و می‌گوییم و می‌کنیم و می‌زنیم؟ چرا خودمان را مثل ناصرالدین شاه جمع می‌بندیم؟ گفتم ناصر‌الدین شاه، خدا رحمتش کند، گفته بود «روبه‌رو بودن به از پهلو بود» این هم شد شعر؟



روی تاریک ماه، قسمت هجدهم
بیگانه، کسی منتظر تو نیست

در شهر گم شده است، شاید، بیگانه. در شهر گم شده است، شاید، مردی که گریخته است از سرنوشت خویش، از خویش. از آنچه او را نام داده است. حتی از نام خویش نیز گریخته است. بیگانه، غریبه، چهره‌ای گم شده در شهری بزرگ، این داستانی آشنا برای جهان ماست. بیگانه در تهران، در استانبول، در نیویورک، در پاریس، در توکیو، در لندن... هر جا که شهری بزرگ و دنیایی مدرن است، غربت مثل هوا در شهر حضوری دائمی دارد.



شبکه ایکس به کجا برود؟ (همه‌پرسی ابراهیم نبوی)

وقتی تصمیم گرفتیم شبکه ایکس را شروع کنیم، کلی فکرها داشتم و دارم. اول این‌که نمی‌دانم خودم باید بازی کنم یا نه؟ نظر شما چیست؟ خودم هنوز نمی‌دانم باید نویسنده برنامه باشم، یا مجری برنامه رادیویی باشم و برنامه تلویزیونی را بسپارم به یک بازیگر دیگر؟ نمی دانم باید خودم جلوی دوربین بنشینم یا اینکه یک شخصیت درست کنم؟ شخصیتی مثل عل‌اصغر، عل‌اکبر، حسنی، اعتراف‌کنندگان گرفتار، یا هر شخصیت دیگری. از شما می‌خواهم به من نظر بدهید، بگویید کدام را بیشتر دوست دارید. شوخی نمی‌کنم. اگر نظرتان برایم مهم نبود که نمی‌پرسیدم. نظرتان را به عنوان کامنت بگویید یا به عنوان ای ـ میل برایم بفرستید.



روی تاریک ماه، قسمت شانزدهم
شوخی

شاید اگر با جهان شوخی کنیم سارتر و کانت و دکارت در گورشان بلرزند، اما بگذار سید بارت جوان ما با اسباب بازی‌هایش زیر شیروانی بازی کند و جهان را به شوخی بگیرد. ما شوخی را آغاز می‌کنیم. «‌سید بارت» وقتی با آن اسباب بازی‌های زیر شیروانی و آن داستان‌های مالیخولیایی‌اش موسیقی راک را به هم ریخت، هنوز چندان فاصله‌ای از کودکی نگرفته بود. هنوز شوخی را می‌فهمید و می‌توانست ترانه‌ها و بازی های کودکی‌اش را به موسیقی تبدیل کند.



روی تاریک ماه، قسمت پانزدهم
ما بی‌گناهان

می‌توانی تصور کنی در همه جای جهان ساختمان‌های بزرگ، با برج‌هایی که مردان مسلح در آن نشسته‌اند، با سیم‌های خاردار که زخمی شدن دست‌های فراری‌ها را تضمین می‌کنند، با درهایی فولادین، با قفل‌هایی محکم، با زندانبانانی که حرف نمی‌زنند و تنها از چشمی درهای فولادین به زندانی‌های مچاله شده در سلول نگاه می‌کنند، وجود دارد. زندان اوین، زندان گوانتانامو، زندان ابوغریب...‌ این‌ها نام‌های آشنای ماست. زندان جزو لاینفک زندگی بشر است. از صدها سال قبل بوده و تا صدها سال بعد نیز ممکن است باشد.



روی تاریک ماه، قسمت چهاردهم
آسان بگیر، آسان می‌گذرد

بچه‌های دهه هفتاد چشم به سوی هند و نپال و تبت گرداندند و متوجه آرامشی شدند که یک میلیارد هندی را وا می‌داشت تا با رضایت همنشین طبیعت شوند و نرم‌تر از کنار جهان بگذرند؛ مرگ را دشوار ندانند و باور کنند انسان جزیی از طبیعت است. هیپی‌ها، به عنوان پدیده دهه هفتاد لباس‌های زیبای رنگی شرقی پوشیدند، موی را رها کردند تا هرچه می‌خواهد بشود، به سفر رفتند تا چون کولی‌ها به جای تغییر جهان، تکه‌ای زیبا از زمین را برای زیستن برگزینند و سفر را زندگی کردند و ساده ماندند و ساده ماندند.



از این ستون به آن ستون - برنامه شصت و هفتم
وزیر فقط بیست دقیقه در می‌زند

در شصت و هفتمین برنامه «از این ستون به آن ستون»، خبرها عبارتند از: دکترای وزیر کشور تقلبی از آب درآمد، تعدادی دانشجو به دلیل کمبود بهانه به‌خاطر زدن کراوات احضار شدند، فیلم ایرانی در جمهوری آذربایجان ممنوع شد، شیخ قطری لامبورگینی‌اش را برای تعویض روغن به لندن فرستاد، ترکیه خواهر ایران شد، رحیم صفوی می‌خواهد ۲۰۰ هزار شهید بدهد و چند گزارش داغ اختصاصی از ممنوع‌التصویر شدن محمدرضا گلزار و اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران.



روی تاریک ماه، قسمت سیزدهم
ماجده، صدای بیروت

در کفرشیما به دنیا آمد؛ روز سیزدهم دسامبر ۱۹۵۶. او از آوازخوانان لبنانی است. هنوز ۲۰ ساله نشده بود که در دهه ۷۰ موسیقی را آغاز کرد. ماجده الرومی فرزند حلیم الرومی یکی از موسیقی‌دانان عرب است. خانه حلیم الرومی در کفرشیما از دهه ۷۰ مرکز اجتماع بسیاری از خوانندگان، موسیقی‌دانان، شاعران و نویسندگان لبنان بود.



از این ستون به آن ستون، برنامه شصت و ششم
دستتو بکش کنار

شصت و ششمین برنامه از این ستون به آن ستون را ابراهیم نبوی تقدیم می‌کند، در این برنامه ابتدا خبرهای روز را می‌شنوید، مردم ایران خوشبختند، ۲۹ نفر اعدام شدند، اوباما پاریس هیلتون شد، فاتحه سر قبر شاملو نخوانید، اصلاح‌طلبان شبیه احمدی‌نژاد می‌شوند؟ و موارد دیگر خبرهای عل‌اصغر است. سپس گزارشی آموزشی درباره دست دادن دیپلمات‌ها می‌بینید و در پایان نازلی احساس شعری درباره لایحه خانواده که مستقیماً با شلوار ارتباط پیدا می‌کند به شما تقدیم می‌کند.



از این ستون به آن ستون - برنامه شصت و پنجم
دیپلماسی خرسک و اولین‌ها

در شصت و پنجمین برنامه «از این ستون به آن ستون» ابتدا خبرهایی درباره خسرو شکیبایی، زن‌ها و بچه‌ها در زنجان، دختران و پلیس در لندن، دستگیری ۶۰ درصد مردم دامغان، قالی‌بافی در ژنو، حمله با نارنجک به مادرزن در قلعه‌حسن‌خان و احتمال دستگیری براد پیت توسط ناجا را از عل‌اصغر می‌شنوید. سپس عل‌اکبر خوشحال گزارشی درباره خسرو شکیبایی ارائه می‌دهد. خبرهای ۴۰ سال بعد به اعطای نوبل ادبی به مک‌هوشنگ امانپور، توقف کار نیروگاه هسته‌ای بوشهر و انتخابات در ابوموسی می‌پردازد و نازلی احساس با احساس تمام شعری به نام اول الاولین می‌خواند.



گفت و گو با فرناندو آرابال، نمایشنامه‌نویس:
«آزادی با عشق در تضاد است»

فرناندو آرابال، میهمان همیشگی کنفرانس رنسانس دوم است. آرابال نمایشنامه‌نویس، متفکر و هنرمندی است که کمتر بیرون ظاهر می شود، اما وقتی ظاهر می‌شود مثل خیلی از سوررئالیست‌ها، ظهوری تحریک‌کننده و حضوری چشمگیر دارد. او در گفت و گو با زمانه می‌گوید: «‌‌می‌خواهم پس از ۳۰ سال برگردم ببینم چه بر سر تهران که بخشی از نام خانوادگی من هم است، آمده است؟ و بار دیگر به شهر سحرآمیز شیراز سفری داشته باشم.»



روی تاریک ماه - بخش دوازدهم
پول، پول، پول

پول موضوع بسیاری از ترانه‌های دوران ماست. ترانه‌های جنبش عدالت‌خواهان مخالف هر نوع ثروت و ترانه‌های بچه‌های جوانی که می‌خواستند ثابت کنند پول همه چیز نیست. بچه‌هایی که می‌خواستند ثابت کنند همه خودشان را به پول نمی‌فروشند. آنها بزرگ شدند، ثروتمند شدند و به خاطر اختلافات مالی و پولی با همدیگر قهر کردند.



از این ستون به آن ستون - برنامه شصت و سوم
روز جهانی ریش‌تراش

شصت و سومین برنامه از این ستون به آن ستون توسط ابراهیم نبوی تقدیم می‌شود. در این برنامه نخست عل‌اصغر خبرهای پرتاب موشک سپاه، دست تکان دادن فرمانده آمریکایی برای محمود نفتالین، سکس ساحلی در دبی، مصاحبه باطبی با صدای آمریکا و شکستن مثلث شیشه‌ای را می‌گوید. آنگاه غلو امانپور گزارشی از کالبدشکافی ۱۸ تیر را تقدیم می‌کند و سپس خبرهای ۴۰ سال بعد را در مورد روز جهانی ریش‌تراش و تحریم انتخابات آمریکا توسط یک گنجی می‌خوانید و می‌شنوید. در این برنامه عل‌اکبر خوشحال گزارشی از اپرای کیارستمی می‌دهد و در آخرین بخش برنامه نازلی احساس شعری احساساتی را به زور تقدیم می‌کند.



از این ستون به آن ستون - برنامه شصت و دوم
همه‌ی دزدان رییس‌جمهور

با دو هفته تأخیر، شصت و دومین برنامه از این ستون به آن ستون توسط ابراهیم نبوی و خانواده تقدیم می‌شود. در این برنامه ابتدا خبرهای دزدی رییس‌جمهور در بغداد، تجاوز در زنجان، تنیس در ویمبلدون، محمود نفتی در صدا و سیما و سخنان جدید امام جمعه‌ی مشهد را از عل اصغر می‌خوانید. سپس خبرهای ۴۰ سال بعد به اطلاع می‌رسد. آن‌گاه ترانه‌ای به نام «آخ! مادر» اثر یک خواننده و با ترجمه یعقوب گولی‌زاده تقدیم می‌شود. در پایان گزارش تصویری ویژه‌ی از این ستون به آن ستون را به نام «همه‌ی دزدان رییس‌جمهور» را می‌خوانید.



روی تاریک ماه - بخش یازدهم
دنیای وحشی وحشی وحشی

دنیای مدرن وحشی است، در آن‌جا که چشمان تو را خیره می‌کند با برق‌های چرخان لامپ‌های زیرزمین پرهیجان و پر از صداهای سنگین و تو بلعیده می‌شوی به درون آن و دهان‌هایی باز می‌شود تا تو را ببلعند و بعد جای کبودی است که می‌ماند روی بازوها، پوست شکمت، ران‌هایت و صورتت و مرد چهارشانه خونسرد هر روز پول‌هایی را می‌شمارد و مشتری‌ها را راه می‌اندازد.



روی تاریک ماه - بخش دهم
در گوشه‌های خیابان

مات شده‌ها، رانده‌شدگان جامعه مدرن‌اند. آدم‌هایی که در خانه‌های مدرن جان گرفته‌اند. باسن‌های‌‌شان اندازه صندلی سازمان‌های اداری جامعه نو نیست، دانشگاه‌های مدرن پاسخ کافی به سووالات بی‌پایان آن‌ها ندارد، دوست ندارند روزی هشت ساعت کار کنند، از کار کردن و از دستور شنیدن نفرت دارند، آن‌ها از همه روسا متنفرند، از خانواده بیزارند.