تاریخ


درد را بهانه کرد و رفت

خبر بد مثل توفان می‌آید؛ بی‌ملاحظه و بی‌محابا. پنجره را باد باز می‌کند و پرده مثل یال اسبی که در حال دویدن است، در هوا بی‌تاب می‌شود و باد پرده را پس می‌زند و می‌کوبد به صورت تو. می‌گوید: «قیصر امین‌پور مرد.» جمله‌اش را درست نشنیدم. شاید هم دلم نمی‌خواهد بشنوم. شاید دوست دارم اشتباهی رخ داده باشد. قیصر امین‌پور چرا باید مرده باشد؟