خانه > سید ابراهیم نبوی > روی تاریک ماه > دنیای وحشی وحشی وحشی | |||
دنیای وحشی وحشی وحشیدنیای وحشی وحشی آزادی و اضطراب، انگار از یک خانوادهاند. از وقتی آزاد میشوی تا هرچه میخواهی بکنی، اضطراب روح و مغزت را مچاله میکند. دنیای وحشی، بیش از آنکه فکر کنی وحشی است.
اما دنیای مدرن نیز وحشی است. وحشی است در آنجا که یقهات را محکم میگیرد و تو را مینشاند روی صندلی و دستبند میزند به دستانت و وادارت میکند مثل همگان رفتار کنی، مثل همه آنها که بهسرعت میدوند و دیوانهوار مسابقه رسیدن به هیچ گذاشتهاند. دنیای مدرن نیز میخواهد تو مثل دیگران باشی. دنیای مدرن وحشی است، در آنجا که چشمان تو را خیره میکند با برقهای چرخان لامپهای زیرزمین پرهیجان و پر از صداهای سنگین و تو بلعیده میشوی به درون آن و دهانهایی باز میشود تا تو را ببلعند و بعد جای کبودی است که میماند روی بازوها، پوست شکمت، رانهایت و صورتت و مرد چهارشانه خونسرد هر روز پولهایی را میشمارد و مشتریها را راه میاندازد. دنیای مدرن وحشی دنیای امروز، وحشی است، از یک سو در دنیای وحشی شلیک میکنند و گلوله میزنند و اعدام میکنند و گرسنگی را به تمام سفره زندگیات تحمیل میکنند. از سوی دیگر در دنیای مدرن میتوانی بیچارهترین موجود جهان باشی، قبضهایت را نپرداختی، جیبهایت خالی است، درهای بیمارستان به رویت بسته است و باید بروی خانهای برای خودت پیدا کنی.
راستی، قیمت شما چند است؟ دنیای رسماً وحشی، گریختهها را به دنیایی که رسماً وحشی نیست صادر میکند. آنها لب مرز شناسنامههایشان را پاره میکنند، و وارد قرنطینه میشوند. در آنجا باید اثبات کنند وحشی نیستند، کسی را نکشتهاند، ممکن بود کشته شوند و اگر همه چیز روبه راه باشد، آنها میتوانند درجه بگیرند و به عنوان غریبه رسماً ثبت شوند. شاید روزی خوشبخت شوی اما همیشه همه چیز به آن بدی نیست که فکرش را میکنی. ممکن است روزی خوشبخت شوی. ممکن است روزی همه آنچه را که وحشیها از تو گرفتند، مردان تمیز و خوشبخت، به تو بازپس بدهند. ممکن است عادت کنی و روزی پنج قرص بخوری تا بتوانی پانزده ساعت بخوابی. همه چیز ممکن است. من نگران توام، عزیزکم، دختر کوچک. میروی و می خواهم بدانی این دنیا وحشی است. بدان که بر دنیایی پای میگذاری که مثل یخ نازک شکننده روی دریاچه است، ممکن است صدایی بشنوی، زیر پایت خالی شود، آب سرد به لرزه ات بیندازد و تمام. دنیای وحشی کت استیونس کت استیونس، آن روزها که چشمهایش برق میزد و صدایش دیوانهمان میکرد، ترانهای خوانده است به نام دنیای وحشی Wild World دنیای دیوانه. او میگوید.... حالا که همه چیزم را به پای تو باختم
آه عزیزم! عزیزم! این دنیا وحشی است میدانی من بسیاری از آنچه را دنیا میتواند بکند، دیدهام آه عزیزم! عزیزم! این دنیا وحشی است اگر میخواهی بروی مراقب خودت باش آه عزیزم! عزیزم! این دنیا وحشی است آه عزیزم! عزیزم! این دنیا وحشی است
انیمالز و خانه طلوع خورشید اما حیوانات هم نگرانند. نام گروهشان، انیمالز است. شاید آنها حیوانات را دوست دارند، بچههای مهربان دهه پنجاه و شصت. آنها از «خانه طلوع خورشید» میترسند. خانهای است در نیواورلئان، که به آن طلوع خورشید میگویند، آنجا ویرانه دخترکان بیچاره است و من یکی از آنان هستم... این ترانه را باب دیلن هم خوانده است. خانهای است در نیواورلئان مادرم خیاط بود حالا تنها چیزی که یک قمارباز نیاز دارد
لیوانش را لبالب پر میکند آه! به خواهر کوچکم بگویید خب! حالا یک پایم روی سکو است من به نیواورلئان بازمیگردم خانهای است در نیواورلئان بخشهای پیشین روی تاریک ماه
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
ابراهیم آقا سلام
-- آرش ، Jul 14, 2008خودتون میدونید که کلمات بخصوص در قالب ترانه تاثیر جادوئی بر ذهن شنونده دارند. بهتر نیست بر روی ترانه های امیدبخش و سرشار از زندگی تمرکز کنیم و زندگیمونو تا حد ممکن زندگی کنیم؟
آقای آرش خیال نمی کنید که واقعیت های زندگی امروز ما را کتمان می کنید ؟ به قول شاملو عزیز در دنیای وحشی ما هر پیامی باید شیپور باشد نه لالایی. م.ق از المان
-- mg ، Oct 26, 2008