خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > هفتاد سال خدمت به هنر رقص ایران | |||
هفتاد سال خدمت به هنر رقص ایرانماریا صبایمقدمرقص یکی از پرطرفدارترین سرگرمیهای ما ایرانیان است که در میهمانیهای خانوادگی، جشنها، عروسیها و خلاصه هر ترکیبی از جمع و شادی، جایگاه خاص خود را دارد. رقص آنچنان با زندگی روزمرهی ما آمیخته است که کمتر مجالی مییابیم که بهعنوان یک رشتهی هنری و نه یک سرگرمی به آن نگاه کنیم.
بسیاری از ما تجربهی مشاهدهی رقص بهعنوان یک اثر هنری در خدمت خلق زیبایی، بیان یک داستان یا یک نگرش یا یک برداشت در قالب پرداخت و اجرای حرفهای را نداریم. دلایل این کمبود را باید در بسیاری زمینهها از جمله تاریخ، فرهنگ، مذهب و امکانات مالی و اجتماعی جستجو کرد. نتیجه این عوامل، دیدگاه و واکنشی مملو از کشمکش و تضاد از جانب ما نسبت به این هنر است. اغلب ایرانیان مشکل عمدهای ندارند که فرزندشان به نقاشی یا موسیقی یا خطاطی روی بیاورد؛ اما رقص بحث دیگری است. این دیدگاه با سرعتی بسیار کند در حال تغییر است. دگرگونی در نگرش یکبعدی و محدود جامعه نسبت به رقص، مرهون تلاشهای بیانتهای کسانی مثل «سرکیس جانبازیان» است. جانبازیان از معدود کسانی بود که علیرغم موانع بسیار به تأسیس مدرسهی تخصصی، تعلیم هنرآموزان و تشکیل گروه پرداخت و با خلق و ارایه اجراهای حرفهای آثارش، به تدریج احترام جامعه را نسبت به این هنر برانگیخت. اشاره به چند مسأله برای روشن شدن اهمیت کار جانبازیان مهم است: دیدگاه عموم نسبت به رقص بیش از نیم قرن پیش در ایران، شرایط و دشواریهای جانبازیان و حتی جنسیت او که به عنوان یک مرد در جهت ارتقا و ترویج رقص میکوشید. برای نمایاندن شرایط و دیدگاه غالب زمان و تاکید بر اهمیت کار افرادی مثل سرکیس جانبازیان، من نمونهای از گفتوگوی او با شهردار قزوین در پی درخواستش برای صدور پروانهی تاسیس مدرسهی رقص را بهعنوان مثال میآورم: شهردار: شما چه کارهاید؟ و پس از این حرف، سرکیس جانبازیان را از دفتر شهرداری بیرون کرد. اما جانبازیان از هدف خود برای تاسیس مدرسهی تخصصی برای آموزش رقص منصرف نشد و بالاخره در قزوین کلاس رقص تشکیل داد و برنامهی رقص به روی صحنه برد. جالب توجه است که نهایتا دختر همان شهردار یکی از شاگردان جانبازیان شد. سرکیس جانبازیان رقصنده، رقصپرداز، تهیهکننده و استاد رقص در بیستوششم دیماه سال 1292 در آرماویر در ارمنستان به دنیا آمد. از زمان کودکی، علاقهی بسیاری به هنرهای گوناگون و مخصوصا رقص داشت. پس از اتمام دبیرستان، برای تحصیل در رشتهی رقص به لنینگراد که از مراکز برجستهی باله و رقص در دنیا بود، رفت.
رقصهای تکنفره برجسته و اجراهای نمایشی دقیق در لنینگراد تاثیر عمیقی بر سرکیس داشت که نتیجهاش را در آثاری که بعدها خلق کرد، میتوان یافت. پس از سالها تحصیل و تلاش در ابتدا از دانشگاه لسگاف و بعد از آکادمی رقص واگانوا در لنینگراد، فارغالتحصیل شد. سپس بهعنوان رقصندهی اصلی، رقصپرداز، استاد باله و کارگردان در تئاتر کیروو مشغول به کار شد. به دلیل فشارهای شدید دولت روسیه بر ارامنه، در سال 1317 (1938) همراه خانواده به ایران مهاجرت کرد. آن زمان، به دلیل ناآرامیهای سیاسی و قوانین مهاجرت، در ایران به مهاجران اجازه اقامت در تهران نمیدادند و به همین دلیل جانبازیان در قزوین ساکن شد. علیرغم تفاوتهای بیاندازه بین قزوین و پترزبورگ از جهت دیدگاه مردم و دستاندرکاران و امکانات اجتماعی و مالی (گفتوگوی او با شهردار قزوین مثال زندهای از شرایط آن زمان است)، جانبازیان عزم کرد که در قزوین گروه رقص تشکیل دهد و برنامهی رقص باله را به روی صحنه بیاورد. در آن زمان تصور رقص و مخصوصا زنان در حال اجرای رقص روی صحنه چه در جامعهی ایرانیان ارمنی چه در کل جامعه در قزوین امری محال مینمود. شورای ادارهکنندهی کلسیا در قزوین نیز با دید مثبتی به پناهندگان ارمنی که از روسیه آمده بودند، نگاه نمیکرد و به آنان اجازهی حضور در سالن کلیسا را نمیداد. اما کشیش کلیسا نسبت به جانبازیان بسیار مهربان بود و به اشتیاق او به رقص با احترام مینگریست و بدون اجازه شورا، به جانبازیان اجازه داد که روی بام کلیسا که مسطح بود، کلاسهای خود را دایر کند. جانبازیان از این فرصت از هر جهت غیرقابل باور استفاده کرد. هفتههای متوالی کلاسها را روی بام کلیسا تشکیل میداد و خود شاگردانی را که جثهی کوچکتری داشتند، از نردبان بالا میبرد تا روی پشتبام در کلاس شرکت کنند. پس از تلاشهای بیوقفه، جانبازیان موفق شد که در قزوین چند رقص به روی صحنه بیاورد و این برنامهها مورد استقبال فراوان مردم قرار گرفت. پس از مدتی، جانبازیان به تهران رفت و به دلیل عدم امکانات، در کلاسی در مدرسهی ارمنی کوشش بعد از ساعات کلاسهای روزمره، به شاگردان درس می داد. هر روز شاگردان میز و صندلیها را جابهجا میکردند تا فضایی برای تمرین ایجاد کنند و در این شرایط به تعلیم و تمرین ادامه میدادند.
با وجود موانع بسیار، آنقدر در راه هدفش پشتکار به خرج داد تا بالاخره در سال 1320 (1941) هنرستان باله تهران- جانبازیان را تاسیس کرد. در ابتدا با محدودیتها و مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکرد، کاری سخت و طاقتفرسا و بدون بهرهی مالی که با احترام یا تجلیلی نیز همراه نبود. اما بهتدریج ثبت نام شاگردان افزایش یافت، کلاسهای بیشتری شکل گرفت و نتایج درخشانی به بار آمد و از او دعوت شد تا در سمت رییس دانشکدهی گارد ملی و آکادمی نیروهای مسلح به آموزش بپردازد. جانبازیان درباره این دوره میگفت: «من در روسیه تحصیل کردم و رقص یاد گرفتم، ولی درسهای زندگی را در ایران آموختم.» تمرکز و هدف اصلی جانبازیان همیشه مدرسهی باله او بود. از دیگر هدفهای او، مقابله با طرز تلقی عموم از رقص به عنوان یک سرگرمی و نه یک هنر، بود. برای ایجاد دگرگونی در این طرز فکر کهنه و اشتباه، با نظم و جدیتی تخطی ناپذیر کار میکرد و برنامهی بسیار دقیق و فشرده کلاسها را با رعایت اصول و در نظر داشتن استاندارد های بالا جلو میبرد. در طول 27 سال فعالیت در زمینهی آموزش، طراحی و اجرای رقص در ایران، جانبازیان به دریافت جوایز و مدالهای گوناگون نایل شد و کار او در مطبوعات ایران، انگلیس، آمریکا، ارمنستان، ترکیه و کشورهای دیگر انعکاس وسیعی یافت. در این مدت، جانبازیان بالههای بسیاری مانند «رویاهای حافظ»، «دختر گلفروش چینی» و «فوارهی باغچه سرای» را طراحی و به روی صحنه برد. اعتقاد او همچنین بر این بود که از آنجا که در ایران زندگی و کار میکند، باید فرهنگ و راه روش زندگی مردمان مملکت جدیدش را یاد بگیرد. در جهت تحقق این هدف با روشنفکران ایرانی همچون احسان یارشاطر، غفور آلبا و اردشیر استوانی در ارتباط بود و همکاری میکرد.
علیرغم تسلط کامل به زبان فارسی، به دلیل علاقهی بسیارش به داستانهای ایرانی، با حمایت و پشتیبانی احسان یارشاطر بالهی «رستم و تهمینه» را طراحی و به روی صحنه آورد. در سال 1337 (1959) گروه «رقص و آواز محلی» را به رهبری موسیقی ادیک هووسپیان تشکیل داد. در سال 1340 (1962) شرکت ملی نفت برای این گروه تور سراسر کشور از جمله آبادان، مسجد سلیمان و... ترتیب داد. یک سال بعد، تحت رهبری هویک گاسپاریان گروه «رقص و آواز محلی» در دومین جشنوارهی ملی رقص شرکت کرد. در طی این سالها جانبازیان تلاش بیاندازهای کرد که هر چه سریعتر معلومات و تجربه خود را به شاگردان خود منتقل کند. شاید او خود از زمان کوتاهی که برای رسیدن به هدف داشت، آگاه بود. دلمشغولی عظیم او در طی این سالها این بود که مدرسهی رقص پس از او دوام نیابد و همیشه در فکر این بود که آیا کسی راه او را ادامه خواهد داد. سرکیس جانبازیان در سن 50 سالگی در تهران چشم از جهان فرو بست. سرکیس جانبازیان اولین مردی بود که در ایران هنرستان رقص باله تاسیس کرد و به تدریس رقص پرداخت. در تهران آن زمان، برای اولین بار، مردم شاهد رقص یک استاد بالرین مرد روی صحنه بودند. او شاگردان زن و مرد بسیاری را نیز تعلیم داد که اینان در نهایت خود به تدریس و ارایه آثار مختلف پرداختند. خدمات جانبازیان به جز در زمینهی ترویج، ارتقا و ارایه رقص در ایران در چهارچوب دیگری نیز قابل بررسی است. تلاش بیاندازه و موفقیت چشمگیر جانبازیان همچنین به عنوان بخشی از فعالیتها و خدمات ارزنده اقلیتهای مذهبی ایرانی قابل توجه است. در طول تاریخ، اقلیتهای مذهبی ایرانی در ارتقا فرهنگ و هنر در ایران نقش مهمی ایفا کردهاند و در آثاری بهجا ماندنی و بیشمار در زمینهی رقص، موسیقی، سینما و... دیدگاههای بسیار متنوع و متفاوتی از هنر، اجتماع و زیبایی عرضه کردهاند، اما متاسفانه هنوز مطالعه و بررسی دقیق و همه جانبهای در این زمینه صورت نگرفته است. در ادامهی این نوشتار که به بررسی کار و آثار آناهید جانبازیان اختصاص دارد، بیشتر به این مسأله خواهم پرداخت. نوشتار فوق بر اساس مصاحبهی تلفنی نویسنده با خانم آناهید جانبازیان و همچنین کتابچهی اطلاعات منتشر شده و نوار ویدئویی مراسمی به مناسبت شصتمین سالگرد آکادمی رقص جانبازیان تهیه و تنظیم شده است. اطلاعات ارائه شده توسط خانم جانبازیان برای انتشار در زمانه نیز تأیید شدهاند. بخش دوم این مطلب: همه چیز در نظر او میرقصد
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
خانم صبایمقدم،
با تشکر از مقاله و تحقیق ارزشمندتان.
این عکس از بعد از یکی از برنامه های گروه رقص جانبازیان را برایتان اینجا گذاشته ام:
http://opus125.org/misc/DjanbazianDance.jpg
نفر دوم از سمت راست، پدرم ارشیر استوانی هستند و نفر سوم خانم منیر وکیلی؛ دیگران را متاسفانه نمیشناسم.
مشتاقانه در انتظار خواندن قسمتهای بعدی مقاله شما هستم.
با احترام،
یاری استوانی
-- یاری استوانی ، Apr 13, 2008پایگاه بی بی سی هم دو سه سال پیش خدمات دیگه ای از هم میهنان عزیز ارمنی ما منتشر کرده بود که خیلی مفید و آموزنده بود. از اینکه جایی زندگی میکنم که مذهبها، زبانها و لهجه های زیادی وجود داره به خودم میبالم هر چند که سی ساله تنگ نظریها حال همه را گرفته. به هر حال همه شون را دوست دارم کرد ترک فارس ... ارمنی و زرتشتی و یهودی و بهایی ...
-- babak ، Apr 15, 2008بسیار جالب بود کاش می شد مصاحبه ای با شاگردان ایشون انجام بشه .
-- مژده ، Apr 16, 2008Dear Yari Ostovani,
-- Anna Djanbazian ، Apr 21, 2008Hope all is well my mother Fleur was so glad when I told her about you , she was saying this is amazing, what a small world. all the best
I will be happy hearing from you