خانه
>
کتابخانه
>
خاطرات تاج السلطنه
>
خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش هشتم
|
تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار
خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش هشتم
دیدیم که تاجالسلطنه، بیآنکه مردمشناس باشد، خاطراتش ارزشِ مردمشناختی دارد و بیآنکه داستاننویس باشد یا قصد نوشتن داستانی را داشته باشد، در یادداشتهایش، گاهی با جنبههایی از داستان روبرو میشویم؛ بهخصوص توصیف و جزئیاتنگاری و شخصیتپردازی. در بخش گذشته، شنیدیم که حکایت ببریخان، گربۀ ملوس و نازپروردۀ ناصرالدین شاه، را آغاز کرد.
در این بخش، در ادامه، ضمن یادآوری تنهایی و بدبختی پدرش، به مقولۀ «خوشبختی» میپردازد و مروری تاریخی میکند بر این پرسش قدیمی انسان، با توجه به مطالعاتی که داشته است. و سرانجام، به این نتیجه میرسد که: خوشبخت کسی است که در طول عمر خود، کاری انجام دهد که برای عالم انسانیت مفید باشد. و سپس، بدون تعصب فرزندی نسبت به پدر، به انتقاد از پدر تاجدار خود میپردازد و چرایی خوشبخت نبودن او را بیان میکند و از خرابیهای اصلاحناپذیر او و امثال او در ایران یاد میکند.
* * *
این بخش از خاطرات را [در اینجا بشنوید] بخش پیشین را هم در [اینجا]
|
|