تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
بخش نخست

ريخت‌شناسی داستان‏های مينی‏ماليستی

جواد جزينی

از پرنده‏ای پرسيدند: «چرا اين آوازی که می‏خوانی و چهچه‏ای که می‏زنی، اين همه کوتاه کوتاه و بريده و بريده است؟ يعنی نفس‏اش را نداری؟»

پرنده گفت: «آخر من آوازهای خيلی زيادی دارم که بخوانم و دلم می‏خواهد که همه آنها را هم بخوانم، اين است که ناچارم تکه تکه و کوتاه کوتاه بخوانم.»

در نيم قرن اخير، جهان داستان کوتاه آبستن شکل‏های نوينی از روايت داستانی بوده است. گونه‏ای که هر روز کوتاه و کوتاه‌تر می‏شود. اين خوش‏اقبال‏ترين نوع ادبی مدرن، در طول اين سال‏ها دستخوش تغييرات مهمی بوده است. در مغرب زمين، که موطن اصلی اين گونه‌ی ادبی‏ست، شکل‏های تعريف شده‏ای از آن ثبت شده است. گونه‏های داستانی، «انکدُت»، «طرح‏واره»، «يارن»، «مرشن» و...

جنبش «فرماليست» که در دهه ۱۹۲۰ شکوفا شد، به نوعی موجد اصلی پديد آمدن نظريات تئوريک درباره داستان کوتاه بود. نظريه‌پردازانی چون بوريس آيخنباوم و ويکتور اشکلوفسکی و حتی روايت‏شناسانی چون تسوتان تودورف و کلودبره‏مون و... در بسط و گسترش آن تأثير داشتند.

مينی‏ماليست‏ها را می‏بايد فرزند خلف جنبش فرماليست‏ها به حساب آورد. گرچه در پديد آمدن آن خيزش‏های فلسفی و سياسی سال‏های پس از جنگ جهانی دوم بی‏تأثير نبود.

فرماليست تجلی روح «صورت» در ساخت اثر هنری بود که در حوزه‏های مختلف هنر از جمله موسيقی، نقاشی، شعر، داستان و ... نفوذ کرد.

مينی‏ماليسم تجلی و بروز تلاش فرماليست‏ها در ايجاد «شکل»های جديد بود. تلاشی در جهت تجربه‏های نو در پديد آوردن شيوه‏های تازه که شعار اصلی فرماليست‏ها بود.


در فرهنگ بريتانيکا ذيل واژه «مينی‏ماليسم» آمده است: «جنبشی که در اواخر دهه ۱۹۶۰ در عرصه هنرها، به ويژه نقاشی و موسيقی در امريکا پا گرفت و بارزترين مشخصه آن تأکيد بر سادگی بيش از حد صورت و توجه به نگاه عينی و خشک بود. آثار اين هنرمندان گاهی کاملاً از روی تصادف پديد می‏آمد و گاه زاده شکل‏های هندسی ساده و مکرر بود. مينی‏ماليسم در ادبيات سبک يا اصلی ادبی‏ست که بر پايه فشردگی افراطی و ايجاز بيش از حدِ محتوای اثر بنا شده است. آنها در فشردگی و ايجاز تا آنجا پيش می‏روند که فقط عناصر ضروری اثر، آن هم در کمترين و کوتاهترين شکل باقی بماند. به همين دليل برهنگی واژگانی و کم حرفی از محرزترين ويژگی‏های اين آثار به شمار می‏رود.»

اولين جُستار تئوريک درباره داستان کوتاه که به قلم ادگارالن‏پو نوشته شده، مبنای مهمی در تکوين ساختار داستان‏های مينی‏ماليستی به حساب می‏آيد. او در مقدمه کوتاه خود بر مجموعه داستان قصه‏های بازگفته ناتانيل هاثورن اصول سه‏گانه خود را در تبيين ساختار داستان کوتاه تشريح کرد.

الن پو بحث وحدت تأثير را در ساختار داستان کوتاه پيش می‏کشد و راه رسيدن به وحدت را تنها در سايه ايجاز مناسب مسير می‏داند. همچنين او محدوديت مکان را نيز شرط ايجاز می‏شمارد و تأکيد می‏کند تمام جزئيات روايت بايد دقيقاً تابع کل داستان باشد.

گروهی از منتقدان ادبيات داستانی اين مقاله ادگارالن‏پو را اولين بيانيه غيررسمی مينی‏ماليست‏ها محسوب کرده‏اند. بی‏آنکه تأثير آثار کسانی چون روبرت والزر، فرانتس کافکا، برتولت برشت و ساموئل بکت و ... را در پديد آمدن اين جريان ناديده گرفته شود.

در تکوين ساختار داستان‏های مينی‏ماليستی آثار دو نويسنده ديگر شايد بيشترين تأثير را داشته است. آنتوان چخوف با ابداع صورتی از داستان کوتاه که در آن برشی کوتاه از زندگی روايت می‏شد و ارنست همينگوی با داستان‏های کوتاهش (به‌خصوص داستان‏هايی که در دو دهه بيست و سی نوشت) که در حداقل توصيف و گفت‏وگو سامان پذيرفته بود و انتخاب ساده‏ترين زبان برای بيانِ طرحی بدون پيچيدگی را سبک خود کرده بود، و بعدها آثار نويسندگانی چون فردريک بارتلمی، دونالد بارتلمی، آن بيتی، جان چيور، ريموند کارور، بابی آن ميسون، توبياس وولف، ماکس فريش، توماس برنهارد،پيتربيکسل و پترهانتکه و... آثار اين نويسندگان علی‏رغم تفاوت‏های عمده، وجوه اشتراکی داشتند که اغلب از آنها به عنوان ويژگی‏های اين نوع داستان‏ها نام برده می‏شود.

اين گونه هنری، در بدو تکوين اقبال چشمگيری پيدا کرد و دامنه نفوذ آن در شعر، نقاشی، معماری، موسيقی و فيلم هم کشيده شد. باوجوداين بارها منتقدان هنری و ادبی اين نوع گرايش‏ها را به باد انتقاد گرفتند و در نقد آثار پيروان مينی‏ماليست، از آنها با القابی چون «نوهمينگوييسم بدوی»، «رئاليسم کثيف»، «مينی‏ماليست پپسی‏کولايی»، «ادبيات سوپرمارکتی» و ... ياد کردند.

فردريک بارتلمی (که خود از نويسندگان مينی‏ماليست محسوب می‏شود) اتهام‏هايی را که به مينی‏ماليست‏ها می‏زنند اين چنين برمی‏شمارد:

۱- حذف ايده‏های فلسفی بزرگ
۲ـ مطرح نکردن مفاهيم تاريخی
۳- عدم موضع‏گيری سياسی
۴- عميق نبودن شخصيت‏ها به اندازه کافی
۵- توصيف ساده و پيش پا افتاده
۶- يکنواخت بودن سبک
۷- بی‏توجهی به جنبه‏های اخلاقی

و بعد اضافه می‏کند که «خيلی عجيب است اگر داستانی همه اين چيزها را نداشته باشد و به اين خوبی باشد که اينها می‏گويند، پس اين داد و فريادها برای چيست؟»

جان بارت در بررسی و تبيين ساختار داستان‏های مينی‏ماليستی، لذت مطالعه اثر داستانی اميلی ديکنسون ،صفر بيخ و بن به عنوان يک مينی‏ماليست را در کنار روده‏درازی‏های گابريل گارسيامارکز در صد سال تنهايی می‏گذارد و می‏گويد: «مطمئناً بيشتر از يک راه ورود به بهشت وجود دارد. هر چند من ميان مينی‏ماليست‏ها و «ماکسی‏ماليست‏ها» از خواننده‏ای يا شنونده‏ای گله دارم که آن چنان به يکی می‏پردازد که از مزه کردن ديگری باز می‏ماند». او تلاش می‏کند بدون تعصب ميان مينی‏ماليست‏ها و ماکسی‏ماليست‏ها آشتی ايجاد کند.

يان ريد اما از اين گونه داستانی با عنوان «قطعه‏ای که با خست تلخيص شده» نام می‏برد و می‏گويد: «دشوار می‏توان تصور کرد که چگونه چيزی کمتر از يک يا دو صفحه می‏تواند چيزی بيش از يک طرح کلی خشک و خالی از وقايع به دست بدهد.»

در مقابل آنها، گروهی از منتقدان از داستان مينی‏ماليستی با عنوان «اتم شکافته شده داستان کوتاه» نام برده‏اند.

آثار پديد آمده مينی‏ماليستی در جهان آنقدر با هم متفاوت است که کمتر می‏توان اصل‏های متباينی در آنها يافت. به همين دليل اين داستان‏ها اغلب کمتر شبيه به هم درمی‏آيند. اما می‏توان در ميان »صورت«های متفاوت، يک مخرج مشترک ساختاری پيدا کرد.

اولين و ظاهراً بارزترين ويژگی داستان مينی‏مال، حجم آن است. داستان مينی‏ماليستی، همان طور که از نامش برمی‏آيد، داستانِ کوتاه کوتاه است.

اگرچه گفته‏اند: «داستان مينی‏ماليستی کوتاه‌تر از بلندی يک تار مو است و آن را نوشتاری کوتوله خوانده‏اند و حدود آن را بين دو و دست‏بالا سه صفحه تعين کرده‏اند.» اما حد و مرزش با داستان کوتاه روشن نشده است. بخصوص با داستان‏های کوتاهی که از سر اتفاق کوتاه شده‏اند.

در جُستارهای تئوريک داستان هم اصل «کوتاهی» تلقی چندان روشنی نيافته است.

در اصطلاح امروزی، داستان کوتاه معمولاً به هرگونه روايت منثور اطلاق می‏شود که از رمان کوتاه‌تر باشد. گروهی از منتقدان شمارش کلمات به کار رفته در اثر را معيار بازشناسی آن قرار داده‏اند. ادگار الن‏پو در تبيين ساختار داستان کوتاه گفته بود «داستان کوتاه، داستانی است که می‏توان آن را در يک نشست خواند.» اما انتقادی که به اين نظريه وارد است، همان تلقی «ويليام سارويان» است که گفته بود «زمانی که هر فرد می‏تواند يک جا بنشيند، با هم متفاوت است.»

يان ريد در کتاب داستان کوتاه ايراد گرفته است که يک نوع ادبی را نمی‏توان با توسل به علم حساب تعريف کرد و بعد اشاره می‏کند که ارسطو هم معتقد بود طرح تراژدی بايد حجم معينی داشته باشد، اما هرگز سعی نکرد اين حجم را با دقت رياضی اندازه‏گيری کند و بعد می‏گويد: «يک داستان کوتاه بايد از اختصار معينی برخوردار باشد. محبوس کردن آن در ابعادی مشخص، کاری عبث است.»

گفته‏اند رابرت براونينگ برای اولين بار اصطلاح (کم هم زياد است) را به کار برد و بعدها بزرگانی چون والتر گروپيوس، آلبرتو جياکومنی، هنری گوديه برژسکا، کنستانتين برانکوزی و ... بارها و بارها آن را به عنوان شعار اساسی مينی‏ماليست‏ها به کار بردند. شعاری که به جهت کوتاهی نمودی از تمايلات زيباشناسانه آنها در توصيف صرفه جويانه و سرسختانه در بيان داستان بود.

جان بارت در تعريف هنر مينی‏ماليست‏ها می‏گويد: «عقيده‏ای در هنر که به طور خلاصه می‏گويد کم هم زياد است.»

البته اين بدعت و انديشه تازه‏ای در عرصه تئوری داستان نبود چرا که پيش از آنها مارک تواين در روزگار نفوذ تام و تمام کلاسيسم اين شعار را «از حذف و زوايد پرهيز کنيد» سر داده بود.

هنری جيمز در مقدمه رمانش گفته بود: «نشان دهيد. حرف نزنيد و يک کلمه بيشتر از آنچه به شدت ضروری‏ست نگوييد.»

ارنست همينگوی هم گفته بود: «اگر از عمل حذفی که انجام می‏دهيد مطمئن هستيد، می‏توانيد همه چيز را حذف کنيد. به يکباره قسمت حذف شده قدرت بيشتری به داستان می‏دهد و خوانندگان آنچه را نمی‏فهمند، احساس خواهند کرد.»

تفاوت داستان کوتاه با داستان مينی‌مال را نبايد تنها در اندازه حجم آن جستجو کرد. چرا که ويژگی‏های ديگری جز کوتاهی حجم در اين آثار به چشم می‏خورد. تفاوت عمده اين دو بيش از آنکه کمی باشد کيفی است.

از خصيصه‏های مهم اغلب داستان‏های مينی‏ماليستی داشتن طرح ساده و سرراست است. در اين نوع داستان‏ها طرح چندان پيچيده و تو در تو نيست. تمرکز روی يک حادثه اصلی است که عمدتاً رويداد شگرفی هم به حساب نمی‏آيد. در بعضی داستان‏ها طرح چنان ساده می‏شود که به نظر می‏رسد اصلاً حادثه‏ای رخ نمی‏دهد، که البته عدم پيچيدگی طرح را نبايد به بی‏طرحی تعبير کرد.

از خصوصيت‏های ديگر داستان‏های مينی‏ماليستی محدوديت زمان و مکان است. به دليل کوتاهی حجم روايت داستان، زمان رويداد و حوادث بسيار کوتاه است. اغلب داستان‏های مينی‏ماليستی در زمانی کمتر از يک روز، چند ساعت و گاهی چند لحظه، اتفاق می‏افتد. چون زمينه داستان‏ها ثابت است و گذشت زمان بسيار کم است.

تغييرات مکانی هم بسيار ناچيز و به ندرت رخ می‏دهد. به همين دليل اغلب يک موقعيت کوتاه و برشی از زندگی برای روايت داستانی انتخاب می‏شود. اين اصل مسئله انتخاب «طرح» و «روايت» را در اين‌گونه داستانی پر اهميت می‏کند.

کانون طرح در داستان‏های مينی‏ماليستی يک شخصيت واحد يا يک واقعه خاص است و نويسنده به عوض دنبال کردن سير تحول شخصيت، يک لحظه خاص از زندگی او را به نمايش می‏گذارد و اين همان زمان مناسب برای تغيير و تحول است.

داستانِ آنچه واندال‏ها بر جای می‏گذارند طرحی بسيار ساده دارد. سربازی پس از پايان جنگ، با اشتياق برای ديدار نامزدش به سوی خانه می‏رود. روسپی بيچاره‏ای را در راه می‏بيند، در زير نور چراغ متوجه می‏شود آن زن، نامزد اوست.

جنگ پايان پذيرفته بود و او به زاد بوم خويش که تازه از «واندال‏ها» باز پس گرفته بودند، شتابان از محله‏ای تاريک می‏گذشت. زنی بازويش را گرفت و با لحنی مستانه گفت: «مسيو کجا؟ می‏آی بريم؟»
خنديد: «نه پيرزن، با تو نه! دارم می‏رم پيش نامزدم.»
و نگاهش را متوجه پايين کرد و در او نگريست. کنار يکی از تيرهای چراغ بودند. زن جيغ کشيد. مرد شانه‏هايش را گرفت و او را به نور چراغ نزديک کرد. انگشتانش در گوشت تنش نشسته بود و از چشمانش آتش می‏ريخت.
نفس‏زنان گفت: «اوه، جوئن!»

طرح اين داستان بسيار ساده و سرراست است و نويسنده هوشمندانه تنها لحظه ديدار زن و سرباز را برای موقعيت داستانی انتخاب کرده است.

بيان روايت به زمان حال از ديگر گرايش‏های عمده داستان‏نويسان مينی‏ماليست است.

جان برين معتقد است در اين نوع داستان‏ها زبان برای لفاظی نيست، بلکه وسيله‏ای است برای تصويرسازی، تا خواننده حوادث را در پيش رو ببيند. نوشتن يعنی ديدن و کار داستان‏پرداز، مجسم کردن اين حوادث است.

در اغلب داستان‏های مينی‏ماليستی هدف نويسنده نشان دادن يک واقعه بيرونی است. چنانکه خواننده احساس کند حوادث پيش رويش رخ می‏دهد. به همين دليل واسطه‏ای ميان ما و حوادث وجود ندارد.

آنچه در طرح اين‌گونه داستان‏ها مهم است، انتخاب لحظه وقوع حادثه است. چون هر برشی از زندگی نمی‏تواند تمامی اطلاعات طرح را منتقل کند.

در داستانِ آنچه واندال‏ها برجای می‏گذارند نيز انتخاب لحظه وقوعِ حادثه اصلی، ديدار زن و مرد است، به عنوان موقعيت اصلی. زمان رخداد اين حادثه داستانی، چند لحظه است. اما تقريباً همه اطلاعات مورد نياز خواننده در همين مختصر روايت می‏شود.

بيان داستان به زمان حال نيز در تصويری کردن موقعيت بسيار مؤثر بوده است. زبان داستان مينی‏ماليستی زبانی ساده و بی‏آلايش است و در آن هر لفظی تنها بر معنای حقيقی خودش دلالت می‏کند. به همين دليل در روايت اين گونه داستان‏ها هر قيد يا صفتی که دلالت بيرونی ندارد زايد و اضافی است.

بخش دوم و پایانی این جستار، فردا، شنبه هفدهم سپتامبر در خاک منتشر می‌گردد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سلام .از این که ازمفاله من استفاده کردید ،سپاس.
بسیار علاقمندم با دبیر وب گفتگو کنم

-- جزینی ، Jan 2, 2011

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)