خانه > خاک > گفتوگو > آیا باید متفاوت بود؟ | |||
آیا باید متفاوت بود؟كیان رادموسی بندری متولد استان هرمزگان، از شاعران مطرح شعر دههی ۷۰ است. حاصل تلاش او تا امروز انتشار بعضی شاعران طی دو دههی گذشته رویكردی انتقادی به شعر پیش از خود داشتهاند وگونهای دیگرنویسی را در نظر دارند، شما این رویكرد را چگونه تحلیل میكنید؟ وقتی بحث نگاه انتقادی در شعر پیش میآید یك فرض آن نقدی نظری است و فرض دوم نقد عملی كه ناشی از دقت در اجرای سرایشهاست. به دلایل متعددی كه از همهی جوانب تحولات جاری اجتماعی میتوان به آن نگاه كرد، دقت در زیباشناسی شعر دهههای ۴۰ و ۵۰ و حتی سالهای دههی ۶۰ بهویژه از نیمهی دوم دههی ۷۰ تا امروز برای كسانی كه در آن فضا كار میكردند، بهخصوص نسل جوان در آن سالها، آن هیجان خاصاش را از دست داده، که منجر به شکل گرفتن نوعی خواهش زیباشناسی هیجانآور و شورانگیز در رفتار شعری این عزیزان شده. در واقع این عمل نوعی رفتاری خیابانی بود – بدان معنایی كه باباچاهی اشاره كرده – یعنی رفتاری از پیش طرح ریزی شده نبود. اصلاًجرگهبندی هم نبود. بلكه بخشی از كسانی كه به جد و جهد در پی كار بودند. گرایشهای تازه و رفتاری نوین در شعرهایشان سر میزد. برای مثال خود من در دو شعر بلند بهنام «مرثیه زینب كل صفر» و «حیرو» كه اتفاقاً همه خصوصیات و امكانات شعرهای آن فضا را با خود داشت، به صداها وامكانات نوینی در این شعر هم میدان داده بودم. در شعر« مرثیه زینب كل صفر» كه در واقع در سوگ مادرم بود، از آن نیمه شبی كه پدرم بیدارم كرد تا مادر سكته كرده را به بیمارستان رساندم تا سه روز بعد ـ بهدلیل آنکه منتظر خواهر و برادری ماندیم كه در شهر دیگری زندگی میكردند - كه او را به خاك سپردیم، در همان وضع و حال اندوهبارم این شعر سروده شده است. و دقیقاً با ایجاد زمانها و فضاهای آن سه روز، زبانهایی به خدمت درآمده، یعنی لحظهی سوگوارانهی اوایل، بعد لحن مونولوگ، سپس لحن خطابت، لحن نماز میت و گاه كه خطاب خصوصی با پدر ایجاد میشود. آوردن لحن بومی و گویش بندری، و این البته نه در زبان و لحن حتی دربرخورد با واژگان «مادر نمیشوی مشو/ما در جهان میشویم / در ما نمیشوی مشو/ دروازه گمان میشویم» كه همه جناسهای مادر و به عبارت دیگر زوایای مختلف و حروف واژه «مادر» در نگریسته میشود. یا در شعر «حیرو» به همچنین. آن زمان این كارها را شطحبازی قلمداد میكردند. این البته لابد مختص به من نبود و شاعران مختلفی در کتابها و شعرهایشان به این موضوع توجه کردند كه كم كم به گونهای وجه تمایز شعرهای امروزیتر نسبت به شعرهای پیش از خود شد. همهی این آثار نسبت به آثار پیشین یك نگرش انتقادی داشتند. بماند كه مبحث نظری هم از پی آن میآمد كه شعر پیشین را به چالش میكشید.
زایش هر بستر شعر، همیشه از دل بسترهای پیشین بوده. حال گاه به صورت ادامه، گاهی به شکل گسست با هیبتی متفاوت. شما روند آیندهی شعر معاصر را با توجه به توضیحات بالا چگونه میبینید؟ اول باید در همین آغاز سنگمان را از هم واكنیم. اینجا با دو واژهی كلیدی روبرو میشویم: «همیشه» و «اصطلاح» اولی از یك تحكم خاص و دیگری از عدم یقین حكایت می كند. اگر همیشه یعنی ـ زمانی غیر از آن ممكن نیست. و از سویی اصطلاح از تردید و شك به حقانیت و یقینیت سخن دارد. همین تناقض سازندهی یك هستیشناسی و نظریهی تازه است كه فضا و به تبع آن شعر امروز را تعریف میكند. روند شعری كه از درون شعر دههی ۷۰ و ۷۰ به بیرون پرتاب میشود و در روند غلط خود، خود را همراه دارد تا شكل تازهای بهدست دهد. اگر گاهی از سرعت تحولات سرگیجه میگیرم، برمیگردد به عنصری كه یكی از تعاریف آن سرعت در تغییر است. چه بخواهیم چه نخواهیم ما وارد دهكدهای شدهایم كه سر هر بُنَك آن نوشابهای تعارف مان میكنند و البته با قیمت مقطوع. پس حداقل در یكی از وجوه هستی یعنی هنر، تحولات سریع كه منتظر رسیدن ما نمیمانند از بدیهیات است. البته بعضی هم عادت دارند عجولانه روی این تغییرات برچسب زده و بر آن نامی به نفع خود بگذارند و گروهی هم دو دست روی چشم میگذارند و انكار میكنند. چه محصولات انسانی در همه شقوق آن اجتماعی ـ اقتصادی، سیاسی در این جامعه تغییربكند چه نكند (مگر ممكن است نكند (هرچند ظاهری) در تولیداتی كه در نظر اول امکان دارد گسستی تمامعیار را مجسم کنند اما منتهی به این گسست نشوند. قاعدتاً برای اینها نیرو، و جسارت خاصی لازم است و طبیعی است كه نسل جوانتر كه دارای این همه قابلیتهاست، بهشكل رادیكالتری جسارت این اقدام را داشته باشد و سازندهی آیندهی این تولید متفاوت انسانی باشد. یكی از مسائلی كه در قلمرو شعر معاصر مطرح شده، وضعیتی بهعنوان ادبیات متفاوت و متفاوتنویسی بوده، نظر شما در این موضوع چیست؟ ادبیات یا به زبان دقیقتر شعر متفاوت با صورتهایی غیر قابل تعریف قابل تعریف است. گاه این تفاوت نوع دیگری را نشان میدهد كه در آثار عزیزان بهگونهای منفرد دیده میشود. برای مثال بخشی از كار آقایان و خانمهای شاعر علائم و زبان نشانهای مثل فلاش دیده میشود. در كار خودم، چیزی مثل شعر «خطها، و میوه» در مجموعهی اول یعنی (فعلهایی كه در غیاب تو صرف میشوند) یا در دومین مجموعه «نامهی بازشده تا سیاه» شعر«پنهان شده پشت كسی»، در این شعر ناگهان پارهای از تاریخ بیهقی «جریان حسنك وزیر»، پارهای از «سیرالملوك» خواجه نصرالدین سر برمیآورند. البته «داستانك» هم با همین شگرد دارم. در چنین موردی نه میتوان ادامه داد كه كپی میشود، نه چیزی از پیش طراحی شده است. حسی است كه ناگهان زبانههای دیگر علاوه با زبان كلام را به خدمت میگیرد.اما سویهی دیگر ادبیات یا به زبان راحتتر شعر متفاوت میتوان نام برد كه در خود دارد جریانی را میسازد در موازات با نحلههای دیگر شعری امروز ما و هر شاعر با طرح و تئوری دریافتی خویش با آن یار میشود. لاجرم فضای تازهتری یا حداقل متفاوتتری نسبت به جریان شعر امروز شكل میگیرد. به هر حال اصولاً وقتی یك شاعر خود را در وضعیت آوانگارد حس میكند، دنبال تازهآوری، كشف و شناخت امكانات نو در سرایش است. خود این امر همان مسئلهای است كه جوابش تحولات و تكاملات شعر را در پی خود خواهد داشت. آیا به نظر شما شعرهای متفاوت در این سالها میتوانند مثل شعر حجم دارای مانیفست خاصی باشند؟ خب، بهتر است ما موضع خود را نسبت به ایده یا شعر حجم روشن كنیم. شعر حجم خود گرفتار سوالهای متعددی است كه حداقل به بخشی از آن هنوز پاسخ درخور داده نشده است. برای مثال چه كس و كسانی در فضای شعر امروز نمایندگی شعر حجم را با آثار خود بهعهده دارند؟ غیرازعزیزمان یدالله رویایی چه كسانی از آن همه بزرگواران كه بیانیهی حجم را امضاء كردهاند، یا بعدها به آن ملحق شدهاند امروز صدایی قابل رویت در شعر امروز هستند؟ ناگفته پیداست که شعر حجم، بیانیهاش و موارد نظری و عملیاش آن تاثیر غیرقابل انكار خود را بر شعر معاصر گذاشته است و تجربهی گرانبهایی را برای ادبیات ما به ارمغان آورده است. اما شعر متفاوت هم اگر برنامه اجرایی آن نظریهپردازی شود و از مباحث فنی آن تعریفی بهدست بیاید. میتواند حداقل، پیشنهادهای خود را به ادبیات امروز ارائه كند. بیشك نقش نظریهی ادبی در شكلگیری انواع جدید هنری همواره مستمر بوده، اما استفاده و استقبال از آن به جهت راهبردی مختلفی كه دست به كارش هستند در زمانهای مختلف متغیر است و همین تأثیرهای متفاوتی را به بار میآورد. آیا شما خودتان معتقد هستید که شاعری متفاوتاید، آن هم از نوعی که امروز مطرح شده؟ از آنجایی كه این شیوهی سرایش هنوز جمعبندی اساسی و نظریهپردازی منسجم نشده، هنوز وجوه گوناگون آن رو نشده. قاعدتاً به گونهی جریان و جرگه تظاهر پیدا نكرده است. قدر مسلم همواره در پی كشف، رفتن به سمت نوآوری و تلقیهای تازهتر از شعر لذتهایی است كه روحم هنگام سرایش پای در پی آن دارد و امروز هم به یكی از مؤلفههای تازه رو كردهام كه تخلیه شعر از زبان به گونهی ایدئولوژیك است. در زبان صداها و علائم مختصاتی را ایجاد میكنند كه شنودش، آن گونه كه شاعر مد نظر داشته، خواندن را كانالیزه میكند و به نظر من این باعث استبداد در روش خواندن میشود، و برای فرار از این تمهیداتی كه زبان را به این سمت میبرد، سعی دارم فضا را بسازم و خواننده را در درك هر آوایی (چه بالا چه پایین كه گاه معناهای دیگری افاده میكند) آزاد بگذارم. گاهی اینكار را با تغییر اندازهی خط اندام میدهم و گاهی با نوع تقطیع، هنوز من بر سر «برتر از بیبقای خاك» یا «برتر، از بیبقای خاك» درگیر هستم و دوست دارم خواننده با حس خود و با توجه به فضایی كه آن پاراگراف یا پاراگراف پیش و پس آن ایجاد میكند، آن را بخواند. چه اشكال دارد تكثر خواندن ایجاد شود، یا از واژهها یا درگیر شدن به حروف آن صداهای دیگر را بیرون كشید؟ مثلاً «گورستان» اگر «گ» آن را بردارید و به جایش «ك» بگذارید می شود «كورستان». همهی اینها فضا و امكاناتی است كه میتوان در جریان سرایش باحس خود، ظرایف و لذایذ آن را كشف كرد. نمیدانم تا كجا این بار متفاوتی در شعر ایجاد میكند كه لاجرم باید به مختصات نظری آن بیشتر نزدیك شد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
مصاحبه با شاعران نوگرا در میان ایرانیها دارد یک ابتذال می شود . چند کلمه در ذکر نوگرایی وچند اصطلاح دهن پرکن وچند ستایش وکلی نکوهش وحاصل آن یعنی من هستم ودارم شعر می گویم.مخاطب هم شاعران دیگر هستند مثل فرش فروشها که از شدت نداشتن مشتری با هم کالایشان را معاوضه می کنند.برادران ودوستان شاعر شما را به خدا شعرتان را بگویید وهیچ کار دیگری نکنید نه مصاحبه نه صدور بیان نامه نه نوشتن مقاله فقط شعر بگویید یعنی همان کاری که باید بکنید .یک کار دیگر هم باید بکنید وآن این که به دنبال مخاطب باشید. خدا یارتان
-- یک خواننده بسیار معمولی ادبیات ، Dec 9, 2010