تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
نگاهی به فیلم «تنها دوبار زندگی می‌کنیم»

زندگی از دریچه‌ای دیگر

آرش پارسا

نویسنده و کارگردان: بهنام بهزادی. تهیه‌کننده: بهروز هاشمیان، با حمایت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، مدیر فیلمبرداری: بایرام فضلی. تدوین: حمیدرضا لوافی، بهنام بهزادی بروجنی. موسیقی: حسین علی‌زاده. طراح صحنه و لباس: منصوره یزدان‌جو. چهره‌پرداز: کورش علی‌زاده طاری. صدابردار: یداله نجفی. صداگذار: امیرحسین قاسمی. جلوه‌های ویژه: داود یوسفیان. مدیر تولید: اسماعیل میهن‌دوست.

بازی‌گران: علی‌رضا آقاخانی (سیامک)، عبادا... کریمی، رایا نصیری (منیژه)، نگار جواهریان (شهرزاد)، رامین راستاد (ناصر).

خلاصه‌ی داستان: سیامک راننده‌ی مینی‌بوس است. او تصمیم می‌گیرد در یک فرصت چندروزه، کارهایی را که همیشه حسرت‌شان را داشته انجام دهد و در روز تولدش از دنیا برود. ...


بیست و هشتمین جشن‌واره‌ی فیلم امسال درحالی به کارخود پایان داد که بی‌گمان به‌عنوان سردترین و کم‌تماشاگرترین دوره‌ی جشن‌واره‌ی فیلم از آغاز تا اکنون به شمار می‌آید. عدم رضایت متقاضیان حضور درجشن‌واره، نارضایتی تهیه‌کنندگان، عدم حضور چهره‌های شاخص از جمله عزت‌ا... انتظامی، پرویز پرستویی، رضا کیانیان، فاطمه معتمدآریا، مهدی هاشمی، تحریم جشن‌واره از سوی مردم و ... از جمله‌ی مواردی‌ست که جشن‌واره‌ی فیلم امسال را تحت تأثیر قرار داد.

اما در میان فیلم‌هایی که در جشن‌واره‌ی امسال به روی پرده رفتند فیلم‌هایی از کارگردانان جوانی فرصت حضور پیدا کردند که نوید نیروهایی خلاق و اندیشمند را در حوزه‌ی کارگردانی به سینمای ایران داد.

یکی از این کارگردانان، بهنام بهزادی با فیلم «تنها دوبار زندگی می‌کنیم» بود. بهزادی تا پیش از ساخت این فیلم، به کارگردانی فیلم‌های کوتاه پرداخته است. «تنها دوبار زندگی می‌کنیم» از همان فصل آغازین، قرارداد خود را به‌خوبی با مخاطب می‌گذارد.

شخصیت اصلی داستان «سیامک» که راننده‌ی مینی‌بوس است از درد کمر رنج می‌برد و دکتر رانندگی را برای او ممنوع کرده است، اما سیامک به رانندگی ادامه می‌دهد و روزی به دلیل حمله‌ی عصبی از دنیا می‌رود، اما او دوباره از قبر برمی‌خیزد و تصمیم می‌گیرد تا کارهایی را که در زندگی گذشته‌اش حسرت انجام‌دادن آن‌ها را داشته به سرانجام برساند.

او در آغاز، به سراغ مردی می‌رود که مسبب اخراج او از دانشگاه پزشکی شده است اما پس از آن‌که مرد را مستاصل درمی‌یابد و خودکشی او را مشاهده می‌کند از انتقام‌گرفتن پشیمان می‌شود.


سپس به سراغ «منیژه»، عشق قدیمی‌اش در دانشکده، که حالا ازدواج کرده است می‌رود و از عشق کهنه‌ی خود به او می‌گوید. در این بین سیامک به دلیل پیداکردن کوله‌ای در مینی‌بوس خود با شهرزاد آشنا می‌شود. این آشنایی باعث می‌شود سیامک عاشق شهرزاد شود.

شهرزاد که خود را ملکه‌ی جزیره‌ای می‌داند، برای رفتن به جزیره سیامک را رها می‌کند و به روستایی مرزی «لیو» می‌رود. سیامک برای پیداکردن شهرزاد به سمت روستا که در پشت کوهی قراردارد، می‌رود.

بهزادی در روایت تصویری خود به‌طور کامل به روند اتفاقات درون فیلم‌نامه وفادار باقی می‌ماند اما تمهیدی که او در تصویری‌کردن این قصه به کار می‌گیرد، بازی‌کردن با شیوه‌ی روایت است. بهزادی در مقام کارگردان با هوش‌مندی برش‌هایی در قصه‌ی شخصیت‌های داستان به وجود می‌آورد.

این شکست‌ها یا برش‌ها باعث می‌شود مخاطب با فضایی سرد و تاریک مواجه شود که به‌خوبی بازگوکننده‌ی درونیات و زندگی خصوصی سیامک است.


نکته‌ی دیگر پردازش درست و منطقی شخصیت‌ها از نگاه بهزادی است. بهزادی میزانسن‌ها و دکوپاژ خود را بر اساس درونیات شخصیت اصلی‌اش «سیامک» طراحی کرده است. سکوت و نوع نگاهی که شخصیت سیامک دارد، به بخشی از دکوپاژ و طراحی اثر بدل می‌شود.

در برخی از سکانس‌ها مخاطب روایت را از دریچه‌ی دوربین سیامک مشاهده می‌کند. این اتفاق در بخش ریتم پلان‌ها هم رخ می‌دهد. در این بخش کارگردان متناسب با فضای درونی روی‌دادها اقدام به چینش نماها کرده است.

به‌عنوان مثال، در سکانسی که سیامک قصد کشتن مردی را دارد که مسبب اخراج او از دانشگاه است، نماها مقطع‌مقطع و با ریتم تند در کنار هم قرار گرفته‌اند. اما در مقابل نماهایی که به رویارویی شهرزاد و سیامک می‌پردازد از لحاظ زمان‌بندی بلند و دارای ریتمی کند است.


در واقع کارگردان در این فصل‌ها، به مخاطب این مجال را می‌دهد که در زمان‌بندی پلان بیش‌تر با درونیات و ویژگی‌های شخصیت‌های اصلی آشنا شود. عنصر دیگری که بهزادی استفاده‌ی خلاقانه‌ای از آن می‌کند، روایت است.

کارگردان، ساختار روایت قصه‌اش را بر مبنای روایتی کلاسیک بنا نمی‌کند بل‌که مخاطب در بخش روایی قصه با ترکیب‌بندی خلاقانه‌ای مواجه می‌شود که هر فصل آن به پازلی تبدیل می‌شود که در انتهای اثر، مخاطب به یک وحدت می‌رسد.

«زمان» عنصر دیگری در فضای اثر است که بهزادی با آن بازی می‌کند. کارگردان مخاطب را از طریق نشانه‌های زمانی به روزها و لحظه‌های گوناگونی درگذشته، حال و آینده می‌برد. نمونه‌ی بارز این تمهید استفاده از تقویم دیواری خانه‌ی سیامک است که در انتهای هر روز او ضرب‌دری بر تاریخ مورد نظر می‌کشد.

بهزادی در بخش انتخاب بازی‌گر هم موفق عمل کرده است. علی‌رضا آقاخانی در نقش «سیامک» و نگار جواهریان در نقش «شهرزاد» بازی‌های درخشانی از خود ارایه می‌دهند. آقاخانی با تحلیل صحیح شخصیت و انتخاب ژست مناسب نقش «نحوه‌ی ایستادن و نحوه‌ی نگاه‌کردن» به‌خوبی تصویرگر مردی است که رویاهای خود را از دست داده است.


صحنه‌هایی از فیلم «تنها دوبار زندگی می‌کنیم»، ساخته‌ی بهنام بهزادی

درمقابل، جواهریان با ظرافت خاصی به تحلیل شهرزاد پرداخته است. جواهریان بخشی از درونیات شهرزاد را با نوع نگاه خود انتقال می‌دهد. خنده‌های انفجاری و ناخودآگاه، طرز لباس‌پوشیدن شهرزاد و ... از ویژگی‌هایی است که جواهریان بر آن‌ها تکیه کرده است.

«تنها دوبار زندگی می‌کنیم» از آن دسته فیلم‌هایی است که مخاطب پس ازمشاهده‌ی آن تا روزها با فضا و شخصیت‌های آن درگیر می‌شود. به نظر می‌رسد حال که فیلم بهزادی روانه‌ی اکران عمومی سینماها شده است با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شود و کارگردانی جوان و خلاق به سینمای ایران اضافه شود.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)