خانه > رادیو سیتی > تئاتر > «فطرس»؛ تبعید به نمایشهای سفارشی | |||
«فطرس»؛ تبعید به نمایشهای سفارشیآرش پارسانویسنده: عباس عبداللهزاده، طراح و کارگردان: تینو صالحی، آهنگساز: بهنام رحیمی، دستیاران کارگردان: بابک پسیانپور، نسیم تاجی، طراح صحنه: تینو صالحی، طراح پوستر و بروشور: مهدی نقاشزاده، طراح گریم: احمد نگهبان، منشی صحنه: یاسمن میرزایی. بازیگران: علیرضا مهران (جزیره)، شقایق فتحی (فطرس)، فرزانه سهیلی (عزازیل)، تینو صالحی (شمر). دیماه ۱۳۸۸، تالار اصلی مولوی، ساعت ۱۷:۳۰ نگارش درامهای مذهبی در طول تاریخ همیشه از فراز و نشیبهای فراوانی برخوردار بوده است. در بیشتر مواقع چنین درامهایی کارکردی پروپاگاندا در جامعه داشتهاند. پیشینهی چنین درامهایی را میتوان به دوران قرون وسطی و استفادهای که کلیسا از نگارش چنین متونی برای رسیدن به اهداف خود میکرد، یافت.
نگارش چنین متونی در فضای تئاتری ایران از سابقهی چندان طولانی و پویایی برخوردار نیست. در واقع یکی از دلایل اصلی و مهمی که منجر به بهوجودآمدن چنین متونی در فضای تئاتری ایران شده است، برگزاری جشنوارههای موضوعی و از سویی دیگر سفارش حکومت به نویسندگان برای نگارش چنین متونی است. نمایشنامهی «فطرس» با توجه به چنین رویکردی به رشتهی تحریر درآمده است. فطرس که به دلیل گناهاش مورد عقوبت خداوند قرار گرفته است به جزیرهای متروک تبعید شده است. سالهای زیادی از این اتفاق میگذرد. در این میان نمایش از زمانی آغاز میشود که با ورود عزازیل درگیری میان او و فطرس شروع میشود و از سویی دیگر شخصیت جزیره هم خواهان تصاحب عزازیل است. طراحی چنین موقعیتی از سوی نویسنده باعث گسترش کشمکشی دراماتیک در روایت میشود که برای مخاطب جذاب و گیراست.
نویسنده در پرداخت شخصیتها و جهان داستانی اثرش مبنای نگارش گفتگوهای خود را بر نگاهی امروزی استوار میکند. دیالوگها توسط نویسنده برای مخاطب آشناییزدایی شدهاند و زبان شخصیتها چندان برای مخاطبان نامأنوس نیست. اما نکتهای که نویسنده در فصل میانی نمایش توجهی چندانی به آن نکرده است، تأکید بر کشمکش و کنشی است که در آغاز با مخاطبان خود بهعنوان قرارداد گذاشته است. در فصل میانی نمایش، کشمکش میان شخصیتها بهجای آنکه روندی صعودی و تصاعدی طی کند دچار نوسان میشود و تا انتهای اثر روندی نزولی را میپیماید. تنها زمانی این نقصان نمایش تا حدودی برطرف میشود که شخصیت شمر با عزازیل روبهرو میشود. نکتهی دیگر، ریتم کلامی دیالوگهاست. بهعنوان مثال، ریتم کلامی شخصیت عزازیل از آغاز تا انتهای اثر دچار یکنواختی و عدم تنوع است.
این انتخاب از سوی نویسنده باعث سردرگمی بازیگر این نقش در نمایش هم میشود. این اتفاق زمانی در اثر بیشتر نمایان میشود که نویسنده برای طراحی ساختمان اثرش، ساختاری تکوجهی و خطی را انتخاب میکند. طراحی چنین ساختاری است که باعث میشود شخصیتها ابعاد گوناگونی پیدا نکنند و تنها در یک فضا و اتمسفر به زندگی بپردازند. چنین رویکردی در بخش کارگردانی اثر هم به وضوح مشاهده میشود. انتخاب فرم اجرایی کارگردان در نقطهی مقابل محتوای اثر قرار دارد. استفاده از سه میز چوبی با ارتفاع گوناگون در مرکز صحنه در فصل آغازین نمایش گیرا و جذاب است، اما عدم استفادهی مناسب و ناهمخوانی چنین بافتی با محتوای داستان از فصل میانی نمایش تا به انتها به عنصری خنثی در نمایش بدل میشود.
استفاده از میزانسنهای خطی و ترکیب بندیهای نامتجانس که در نقطهی مقابل درونمایهی متن قراردارد از نکاتی است که کارگردان کمتر به آن توجه کرده است. این طراحی در بخش دوم نمایش «پس از ورود شخصیت شمر» بیشتربه چشم میخورد. کارگردان که خود ایفاگر شخصیت شمر است در این صحنه کمتر توانسته به ایدههای ناب اجرایی نزدیک شود و این عدم تسلط بر دیگر ارکان اجرایی تأثیر بهسزایی وارد کرده است. نمونهی بارز آن بازی ناهمگون کارگردان در نقش شمر است.
صالحی تنها به نشاندادن سطح ظاهری کاراکتر برای مخاطب بسنده میکند. این اتفاق باعث گسستگی بخشهای اثر تا به انتها میشود و نمایش تنها بر یک ریتم اجرایی که برای مخاطب کسالتبار است، تأکید میورزد. این عدم هماهنگی میان فرم اجرایی و محتوای اثر، باعث برهمخوردن جهان اجرایی نمایش میشود. به نظر میرسد صالحی در مقام کارگردان بیش از آنکه به دنبال پیداکردن فرمی متناسب با محتوای اثرش باشد توجهی خود را به اجرای اثرش در تالار مولوی معطوف کرده است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|