لیدیه و ایران
شنیدن فایل صوتی
زنده یاد علیرضا شاپور شهبازی، باستان شناس و هخامنشی شناس برجسته در مقاله ای ضمن توصیف کتاب بی نظیر "ایران و غرب " نوشته جان بوردمن، می نویسد بهتر آن است که پارسه (تخت جمشید) را شاهکار سنت هنري مردم خاورنزديک به شمارآوریم. در واقع منصفانه تر آن است که اين بنا را ميراث بشريت بدانيم و نه تنها ايرانيان.
١- لیدیه اولین کشوری بود که به ضرب سکه های طلا و نقره می پرداخت، عکس از موزه بریتانیا
ترکیب هنر اقوام گوناگون
در حقیقت چکیده تحقیق مفصل جان بوردمن در "ایران و غرب" که کتابی است در مورد پیدایش و رشد هنر ایرانیان در دوران هخامنشی، نشان دادن این نکته است که چه طور استخدام و به کارگیری ایده ها، صنایع و فنون اقوام و ملل مختلف به نتایج جدیدی در هنر سلطنتی هخامنشی منجر شد. پارسیان که تا پیش از تبدیل شدن به یک امپراتوری جهانی در مقیاس دنیای باستان، قلمرو سرزمین شان کوچک و عمدتا محدود به نواحی داخلی و مرکزی ایران بود ظرف سی سال به چنان سرزمین های وسیعی دست پیدا کردند که می بایست برای اداره کردن و پدید آوردن بناها و هنر شایسته این امپراتوری از خلاقیت و هنر سایر مردمان نیز کمک می گرفتند. کم تجربگي آنان به خصوص در زمينه معماري بناهاي بزرگ، باعث شد که ايرانيان با پرداخت دستمزدهاي کلان بسياري از هنرمندان ملل گوناگون امپراتوري را براي ساختن قصرها در مراکز مختلف امپراطوري به استخدام خود در آورند.
سرستونی از معبد آرتمیس در سارد، پایتخت لیدیه، موزه متروپلیتن نیویورک
پذیرای رسوم جدید
هرودت، زاده هالیکارناس در آسیای کوچک، نوشته است که پارسیان پیش از پیروزی بر لیدیه از بسیاری تجملات و خوشی های زندگی بی بهره بودند. هرودت این ملاحظات را در مورد پارسیان زمانی می نویسد که ابتدا شرح می دهد چگونه یکی از فرزانگان لیدیه سعی می کند پادشاه خودشان یعنی کروسوس (Croesus) را از فکر پیشروی به سوی سرزمین پارسیان و شاه تازه آنان یعنی کوروش منصرف کند. هرودوت از زبان آن مرد می نویسد که اگر آنان (ایرانیان) برای یک بار طعم زندگی خوشایند ما را بچشند چنان سرزمین ما را در دست خویش نگه می دارند که ما هرگز نمی توانیم بار دیگر آن را از دست آنها خارج کنیم. هرودوت ادامه می دهد که پادشاه لیدیه، کروسوس، به این اندرزها توجه نکرد.
با این اوصاف بنابر نوشته این مورخ باستانی، پیروزی بر لیدیه تاثیری مهم و اساسی در شکل گیری بخشی از هنر و معماری هخامنشیان داشته است. هرودت در گفتار خود ادامه می دهد که" پارسیان آداب و رسوم بیگانه را خیلی زود و با آغوش باز می پذیرند و به محض پذیرفتن و آشنایی با دستاوردهای نفیس بیگانگان، آنها را از آن خود می کنند".
یکی از معدود سکه های طلایی به جای مانده از کروسوس با صحنه نبرد شیر و گاو، 560 پیش از میلاد، ، موزه متروپلیتن
پادشاهی کروسوس
لیدیه (Lydia) منطقه ای است باستانی در بخش غربی آناتولی و آسیای کوچک (صغیر) که در استان های ازمیر و مانیسای ترکیه امروزی قرار گرفته است. پایتخت لیدیه باستان که بر بخش های اعظم آناتولی غربی تسلط داشت، سارد نامیده می شد. اهالی لیدیه چنان ثروتمند بودند که نام لیدیه در یونان باستان به عنوان کنایه ای از ثروت و مال فراوان به کار می رفت. در میان کشورهای اطراف، لیدیه اولین کشوری بود که به ضرب سکه پرداخت. علاوه بر این لیدیه کنترل بخشی از شهرها و نوار ساحلی یونان باستان را نیز در دست داشت. بنابراین تاثیر متقابل هنر و فرهنگ یونان ولیدیه بر یکدیگر انکار ناپذیر است.
بر طبق نوشته مورخان باستان، کروسوس همان پادشاهی است که هزینه ساخت معبد آرتمیس در افسوس را که یکی از عجایب هفتگانه جهان باستان بود پرداخت (گرچه بازمانده های معبد قدمتی بیش از دوران کروسوس دارند). اندکی بعد، پادشاهی لیدیه در مصاف با پارسیان شکست خورد و این بخش به عنوان یکی از ساتراپی ها یا استان های امپراتوری هخامنشی درآمد.آیا تصرف یکی از ثروتمند ترین کشورهای دنیای باستان و از این راه آشنایی با هنر و معماری خیره کننده آن تاثیری بر هنر پادشاهی تازه تاسیس ایرانیان نداشته است؟
بقایای معبد آرتمیس در افسوس (Ephesus)
فرزانه یونانی
امروز ما دقیقا نمی دانیم که کوروش و همراهان او در سرزمین های غربی آناتولی چه دیده اند و چه درک و دریافتی از هنر و معماری آن داشته اند. اما هرودت ماجرا را از این هم بیشتر جلو می برد. او می نویسد که کروسوس پس از شکست از کوروش و بعد از این که توسط او از مرگ رهایی یافت به ایران انتقال داده شد و در دربار کوروش ماندگار شد.او ادامه می دهد که کروسوس در پارس، کوروش را از اندرزها و راهنمایی های خود بهره مند می ساخت. همچنان که پس از او این راهنمایی ها را در اختیار کمبوجیه، جانشین کوروش نیز قرار می داد.به نظر می رسد هرودت در گفته هایش در صدد ساختن آن تصویر آرمانی از یک "پیر" یا "فرزانه یونانی است که صاحب حکمت و معرفت است و پارسیان از دانش او تغذیه می کنند.
ستونی برجای مانده از معبد
تصویری که سده ها بعد در ادبیات فارسی نیز مدام تکرار می شود. اگر سخنان هرودت را بپذیریم، به این معناست که زمانی که کوروش ساختن بخشی از پایتخت خود در پاسارگاد را آغاز کرد، از راهنمایی پادشاه لیدیه واحتمالا افراد دیگری از دربار او برخوردار بود و همزمان از اموال و آثاری که با خود به غنیمت آورده بود نیز می توانست برای هنرهای تزیینی دربار خود الهام بگیرد.
اما نوشته های یک رویدادنامه بابلی در زمان نبونید، گزارش می دهد که کوروش کشور "لو" را فتح و پادشاه آن را کشت. برخی مورخان احتمال می دهند "لو" همان "لیدیه" باشد. زیرا در این وقایع نگاری نیز، "لو" همان منطقه ای است که مانند لیدیه کوروش پیش از فتح بابل آن را به دست می آورد و سال واقعه نیز با سال فتح لیدیه تطابق دارد.
بر مبنای این نوشته می توان در زنده ماندن و اسیر شدن پادشاه لیدیه و سپس انتقالش به ایران ودربار کوروش شک کرد.
یافته های باستان شناسی و تحلیل معماری برجای مانده، به جز نشان آثار لیدیه و ایونیه نشانی از فرهنگ ملل و اقوام دیگر را نیز با خود دارد که سبب می شود در تاثیر پذیری اغراق شده پارسیان از لیدیه ها کمی تردید کنیم یا حداقل این تاثیرپذیری را فقط محدود به حضور لیدی ها نکنیم.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
لطفا نام پادشاهان لیدیه را اگر می دانید برای من ایمیل کنید . آیا پادشاهی به نام قارون بر لیدیه حکمرانی می کرده ؟
-- democracy ، May 21, 2008