تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

"آزار و اذیت شدید بهاییان در ایران"

روزنامه "ميدل‌‌ايست تايمز" چاپ قاهره در گزارشي درباره اوضاع بهائيان در ايران نوشت، بهائيان ايران تحت آزار و اذيت شديد قرار دارند.

به گزارش اين روزنامه، با وجود درخواست گروه‌هاي حقوق بشر و دولت‌هاي غربي، بهاييان ایران كه تعداد آنها به نيم ميليون نفر مي‌رسد، تحت آزار مدام حكومت ايران قرار دارند.

"ميدل‌ايست تايمز" مي‌افزايد، سال گذشته مجمع عمومي سازمان ملل با صدور قطعنامه‌اي نسبت به نقض حقوق بشر در ايران به ويژه نسبت به آزار دائمي بهائيان اظهار نگراني كرد.

از زمان تاسيس جمهوري اسلامي در ايران، اين بيستمين بار است كه سازمان ملل نسبت به اين مساله و به ويژه اوضاع بهائيان اظهار نگراني مي‌كند. كنگره آمريكا و پارلمان اتحاديه اروپا نيز قطعنامه‌هاي مشابهي صادر كرده و خواستار رفع تبعيض و سركوب مذهبي شده‌اند.

از نظر حكومت ايران، بهائيان "مرتد" محسوب مي‌شوند. اگرچه در قانون اساسي ايران حقوق اقليت‌هايي چون مسيحيان و زرتشتيان به رسميت شناخته شده است، اما بهائيان از هيچ حقي برخوردار نيستند.

دادگاه‌هاي ايران نيز حق دادرسي براي بهائيان قائل نيستند و از آن‌ها در برابر سوء رفتارهايي چون حمله و يا قتل حمايت نمي‌كنند. از نظر اين دادگاه‌ها کسانی كه بهائيان را مي‌كشند يا زخمي مي‌كنند را نبايد مواخذه كرد چرا که قربانيان آن‌ها ازكفار هستند.

اين روزنامه افزوده است، حكومت ايران بر اساس مفادي از قانون مجازات اسلامي، خشونت علیه بهائيان را توجيه مي‌كند. وزارت خارجه آمريكا وسازمان عفو بين‌الملل در بيانيه‌هايي از احمدي‌نژاد خواسته‌اند زندانيان بهايي را آزاد كند.

Share

نظرهای خوانندگان

بهاییان تنها اقلیت مذهبی ایرانند که اسلام را دینی الهی می دانند و دیانت بهایی تنها دین عالم است که محمد(ص) را پیامبر خدا می داند.
بهاییان همچنین معتقدند که ارسال پیامبران سنتی الهی است که هیچگاه خاتمه نمی یابد. در این دوره وضع ارتباط مردم دنیا با یکدیگر و ازدیاد جمعیت جهان از یک طرف و ترقیات انسان در علوم فنون و صنایع به اندازه ای است که مفاهیمی چون
۱)صلح عمومی
۲)وحدت عالم انسانی
۳)تساوی حقوق زنان و مردان
۴)ترک تعصبات-ترک تقالید.
۵)تحری حقیقت-تعلیم و تربیت عمومی و اجباری
۶)تعدیل معیشت و رفع مشکلات اقتصادی.
۷)تطابق علم و عقل
و دیگر اصول دیانت بهایی هم تنها ضامن خوشبختی انسان است و هم قابل اجرا می باشد.
دیانت بهایی می گوید که انسان در این دوره از حیات خود در عالم به تکاملی رسیده است که قادر به درک مفاهیم کتاب الهی بوده و نیازی به طبقه روحانی نیست. این حقیقتی است که طبقه روحانی در ایران به شدت از آن در رنجند. طبقه روحانی در ایران سرمایه گذاری بزرگی بر این اصل کرده است که مردم قادر به درک امور نیستند و دیانت بهایی این موضوع را نفی می کند.

-- بدون نام ، Feb 12, 2008

و آقای بهايی ممکن است توضيح فرماييد که ديانت يعنی چه؟ حالا ما دين اسلام کممان است ديانت بهايی ديگر چيست؟ گر چه من همه ی اذيت و اژار بهايی را و کشتن و دربدری و شکنجه و تحقير آنها را محکوم می کنم. در ضمن تجاوز مباح به زنان و دختران آنها را هم بيشتر از محکوم می کنم. اما آخر برادر ما از اسلام کم داشتيم که حالا دوباره اوراد عربی بخوانيم و واقعا چه اوراد اّبکی و.... قربانت می روم ولی آخر اين چه ديانتی ست که دوباره در مسائل پزشکی هم دخالت می کند! مگر نه اين ست که اين پزشک است که بايد بگويد سيگار بکش يا نکش شراب بخور يا نخور. آخر جان من اين چه ديانت ايرانی ست که دوباره ما بايد وردهامان را بلسان اعربی بخوانيم. بهيايت شايد روزی روزگای مشتی بود بر سقف احمقانه ی فقاهت و کراهت اسلامی اما امروز ديگر چه؟؟ من دوباره تمام ازيت و آزار مسلمانان و فتوای قتل را محکوم می کنم و آنرا غير انسانی و االبته اسلامی می دانم اما و اما بهاييت را هم به واسطه ی عربيتش و هم وابستگی شديدش به اسلام و امر نهی اسلامانه اش را صدرصد نفی و رد می کنم. و سرانجام نسبت به قربانيان بهايی و کشته شدگان بیگناهشان ادای احترام و تعظيم. ولی اينهمه احترام مانع از رد و انتقاد شديدم به اين به اصطلاح ديانت نمی شود.

-- دين بیزار از تهران ، Feb 12, 2008

درود بر دین بیزار عزیز، بسیار زیبا بود.

-- آرش ، Feb 13, 2008

سلام .
چگونه پیامبر اسلام را قبول دارند؟ به عنوان پیامبر خدا؟ اگر او پیامبر خداست مگر نگفته که آخرین فرستاده خداست؟
به نظر میرسدکه این گفته برای این است که بگویند : ما چه آدم های خوب و مظلومی هستیم!!

-- سالم ، Feb 13, 2008

دوست عزیز بدون نام
اگر قرار بود خداوند بندگانش را دست پزشکانش بدهد که دیگر از ابتدا پیامبرانی را برای شما نمی فرستاد...... اگر بنا بود که شما زبان دیانت جدید را انگلیسی یا رومی باستان بخوانید حتما می گفتید که این دین است اگر بنا بود همه ی عالم انسانی از ابتدا تا به الان این گونه تحقیق کنند که زبان دعاهای دین جدید شبیه به دین ماست پس این دین نیست و یا مثل دین ما نیست پس حتما اشتباه است .... ما نه دینی داشتیم تا به امروز و نه پیروانی
اگر واقعا طالب حقیقتید به نفس آن توجه فرمایید.....به تعالیمی که 164 سال پیش گفته شده و حال نه تنها ایران بلکه تمام دنیا به آن رسیده اند اگر ذره ای حس حقیقت جویی در شماست به دنبال حقیقت بروید تا آن را دریابید وگر نه بهانه جویی و خرده گیری کاریست بسیار آسان که هر انسانی آن را از ابتدا آموخته است.....
آثار دیانت بهایی عربیست درست آیا عربی بودن آن مانع از خوب بودن آن است.... می گویید وابسته به اسلام است چون ظهور این دیانت در ایران بوده است انتظار داشتید در ایران به زبان انگلیسی دعا بخوانید و حرف بزنید و پیامبری با این زبان را قبول کنید ... اگر کمی دقت کنید خودتان به جواب خواهید رسید لازم به ذکر است که کمی بیشتر بدانید که آثار بهایی هم عربی و خیلی دیگرش فارسی هستند
قدمهایتان در پیمودن و یافتن حقیقت استوار باشد
در پناه حق باشید

-- یک بهایی ، Feb 13, 2008

You should ask the Middle East Times to present its readers with solid evidence. Where and when these incidents happened? Which court freed the persons who have committed the crime against Baha’is? You just present nonsense.

-- بدون نام ، Feb 13, 2008

تطابق "علم و عقل"؟ مگر مشكلي در اينباره وجود داشت؟

-- لادن ، Feb 13, 2008

اول از همه باید عرض کنم من با هر دکانی به نام دین مخالفم و فکر می کنم بشر از خیلی زمانها پیش به مرحله ای رسیده است که خودرا از قید وبندهای این شکلی رها کند.بعدش هم, آخر ای عزیزی که معتقدی شیخ حسینعلی نوری مستقیم از طرف خدا برای انسانها پیام آورده، چرا قبول میکنی خدا فقط زبان عربی را بلد است؟ آیا غیر از این است که باب وبها برای عوامفریبی و برای اینکه کتابهایشان را همسنگ قرآن به خورد عوام الناس بدهند، به عربی حرف توی دهان خدا گذاشتند؟ اگر قبول دارید قرآن برحق است در قرآن آمده که " ما هر رسولی را به زبان قوم خودش فرستادیم" . قرنی که باب وبها ادعای رسالت کردند هم خیلی با قرون اولیه اسلام فاصله داشت که بگویید به زبان علمی آن دوره کتاب آوردند. کمی فکر وبکار انداختن نیروی تعقل از عبادت های هفتاد ساله بهتر است.

-- بنسرمج ، Feb 13, 2008

بنده هم از دین و حکومت دینی بیزارم ولی در این مسأله حق را با دولت ایران میدانم. حضرات بهائی خواهان اعطاء وضعیت ممتاز و نوعی مصونیت در برابر قانون مدنی هستند به طوری که هیچ وقت و به هیچ دلیل فرد بهائی در زندان نباشد. عقلاً امکان ندارد که در میان یک جمعیت چند صد هزار نفری هیچ وقت کوچک ترین تخلف از قانون پیش نیاید. دولت ایران نه تنها مسلمان و شیعه اثنی عشری را به زندان می اندازد و اعدام میکند بلکه برای روحانیون ارشد و سادات اولاد پیغمبر هم هیچ امتیاز ویژه ای ندارد. حالا چه شده که حضرات به صرف این که چند نفر بهائی در زندان هستند چنین هیاهوئی راه میاندازند؟ واقعش این جماعت می خواهند وضعی مشابه یهودیان داشته باشند که به دلائل بسیار اکنون در همه جای دنیا به خصوص در امریکا از نوعی امتیاز ویژه برخوردارند چون دنیا از ترس تکرار ظلم مضاعف و غیر انسانی که نسبت به این اقلیت بی پناه در قرن گذشته شد نسبت به هر گونه تجاوز به حقوق آنان حساس است. پس موقعیت یهودیان قابل درک و دارای مبنای انسانی است اما حضرات بهائی به چه دلیل برای خود استثنا و مصونیت می خواهند؟ گل سر سبد آفرینش کم داشتیم که اینها هم اضافه شوند؟

-- مسعود ، Feb 13, 2008

از درسهای آموزنده روزگارست که سایت شما همزمان دو خبر دارد که خوانندگان بر آن دو کامنت میزنند یکی در باره درخواست اسقف اعظم کانتربری برای ارزش دادن به فقه اسلام در دادگاه های انگلیس که در این مورد کامنت گذاران با شدت و حرارت جناب اسقف را محکوم میکنند که چرا اصلاً چنین حرفی زده استد و دیگری در باره به رسمیت شناخته نشدن بهائیان در قانون اساسی ایران که سخنگوی بهائیان و بیشتر کامنت گذاران با همان شدت و حدت ایران را محکوم میکنند! بالاخره تکلیف ما معلوم نیست که سکولاریته خوب است یا بد. اگر خوب است که همه مردم یک کشور باید قانون واحد مدنی و جزائی دولت را اطاعت کنند. ظالمانه یا غیر ظالمانه ، همه باید در برابر قانون مساوی باشند و هیچ کس امتیاز و حق فوق قانون بودن نداشته باشد. حالا آنهائی که این قانون را نوشته اند خواه روی اصول کامن لاو نوشته اند یا حقوق طبیعی یا اصول پذیرفته شده اخلاقی یا مذهبی یا فرهنگی خاص حاکم در سرزمین آن قانون، اینها دیگر ربطی به لزوم اطاعت از قانون ندارد. نمیشود تا دو نفر به جرم تخلف از قانون حالا چه مدنی چه جزائی دستگیر شدند راه بیافتیم و دنیا را به هم بریزیم که اینها اقلیت هستند و در مورد آنها باید امتیاز خاص در نظر گرفت. شما دوستان که دلتان برای اقلیت بهائیها آتش گرفته است چطور دفاع اسقف انگلیس را در دفاع از یک اقلیت کشور خود بر نمیتابید و سراسیمه برای دفاع از سکولاریته قیام کرده و دنیا را به نفرت و جنگ صلیبی علیه مسلمانان دعوت میکنید؟

-- بهروز ، Feb 13, 2008

والله تقصیر از قانون اساسی ایران است که برای یهودیان و مسیحیان و زردشتیان حالت و امتیاز خاص قائل شده. در دنیای امروز هر کسی در هر جا باید در برابر قانون مساوی باشد. اصلاً این تساوی در برابر قانون ، اساسی ترین حقوق و وظائف شهروندی است. این که میگوئید قانون ایران بهائیان را به رسمیت نمی شناسد یعنی چه؟ بنده که سابقه بیست و هشت سال کار فرهنگی دارم تا حالا ندیده ام کسی را در خیابان به "جرم" بهائی بودن دستگیر کنند. آقایان بهائی مایلند همان امتیازات اقلیت های مذهبی اهل کتاب را داشته باشند در حالی که باید کوشش کرد آن امتیازات بر داشته شود نه این که یک چند صد هزار نفر دیگر قوز بالا قوز شوند. امتیازات خاص اقلیت ها که آنان را از شمول قانون رسمی ایران معاف میکند غیر قانونی و غیر متمدنانه است. همه قوانین ایران برای همه کسانی است که در این خاک زندگی میکنند دیگر اقلیت مذهبی یعنی چه؟

-- همایون ، Feb 13, 2008

من خودم یک جوان بهائی ایرانی هستم و شهادت میدهم که مشکل اصلی ما محفل بهائی است نه دولت ایران. اگر محفل بر اعضاء دیانت بهائی تحمیل و الزام نمیکرد که حتماً بهائی بودن خودرا اعلام کنند ما هیچ مشکلی نداشتیم چون تا وقتی در پرسش نامه دانشگاهی یا استخدامی ننویسیم بهائی هستیم هیچ تبعیضی علیه ما اعمال نمیشود. من خودم عده ای از هم مذهبانم را میشناسم که ننوشتند و به دانشگاه راه یافتند. البته بهائی معتقد متعصب هم نیستند. من هم نیستم ولی پدرم نگذاشت بنویسم مسلمان و رد شدم. بهائیت ماها مثل مسلمان بودن مسلمانها یا مسیحی بودن مسیحی ها فقط یک بستگی عاطفی و رعایت حال خانواده است. اصلاً در این دنیای قرن بیست و یکم کدام آدم عاقلی سعادت و آینده خودش را فدای یک پز دادن بیجا میکند؟ چرا باید محفل به قیمت آینده و سعادت جوانان بهائی یک دستور غیر عادلانه و غیر عاقلانه خود را عوض نکند؟

-- منوچهر ، Feb 13, 2008

امیدوارم تعداد بیشتری از هموطنان عزیز به این درجه از آگاهی برسند که آزار همنوعان خود را مباح و ثواب ندانند.
اماآیین بهایی چیزی بسیار فراتر از یک مجموعه از امر و نهی هایی است که شما به آن اشاره کردید. چیزی فراتر از یک سری اوراد است که باید افراد بخوانند.
بهاءالله-شارع دیانت بهایی- در ابتدای کتاب اقدس که شامل اصول و احکام دیانت بهایی است تاکید می نماید که برای نزول احکام مبعوث نشده است بلکه برای استقرار مدنیت الهی که خداوند برای بشریت در نظر گرفته است آغاز رسالت نموده است. تمام کتاب های آسمانی پیش یعنی قرآن انجیل و تورات و ... به این دوره به شکلی سر بسته و بعضا با رمز و کنایه سخن گفته اند و پیروان این ادیان منتظر ظهور آنند.
اگرچه بهاییان عالم که حدود ۶ میلیون نفر می باشند به ایران از آن جهت که زادگاه دیانت بهایی است و به خون ۲۰۰۰۰ شهید دوره ابتدایی امر بهایی رنگین است؛ عشق می ورزند و آن را مقدس می دانند اما دیانت بهایی تنها متعلق به ایران و فارسی زبانان نیست و تنها ۵ درصد بهاییان عالم ایرانی هستند. بهاءالله می گوید "عالم یک وطن محسوب و من علی الارض اهل آن."
بهاییان در سراسر دنیا به ابلاغ پیام بهاءالله مشغولند. این برنامه های تبلیغی تحت هدایت مرکز جهانی بهایی که در شهر حیفا در اسراییل واقع است انجام میگیرد. بهاییان با هیچ دولت و مرکز سیاسی ارتباطی ندارند و به با تمام قوا به تشکیل پایه های این نظم الهی مشغولند که مقرر است تا بر خرابه های تمدن منحط کنونی که به سرعت به سوی زوال پیش می رود مستقرگردد.

-- بدون نام ، Feb 13, 2008

بنده یک جوان بهایی هستم. قبل از هر چیز باید بگویم که در اینجا بحث حق یا ناحق بودن یک دین مطرح نیست (این مطلب به بحث جداگانه ای نیاز دارد) بلکه فقط این موضوع مطرح است که یک گروه بزرگ از مردم ایران تنها به خاطر داشتن عقیده ای خاص (عقیده ای که آنهار ا به عشق به وطن و تمام دنیا و خدمت به عالم انسانی بدون هیچ استثنایی تشویق میکند) از حقوق اولیه شهروندی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده محروم شده اند. خدمت آن دوست عزیزی که تابحال ندیده اند هیچ کسی را به جرم بهایی بودن زندان کنند عرض میکنم که پدر اینجانب به حکم صریح و مکتوب دادگاه انقلاب اسلامی به جرم بهایی بودن بیش از 5/3 سال به زندان رفت و از خدمت دولتی معاف شد و حقوق بازنشستگی به او تعلق نگرفت. این مشکل برای هزاران بهایی دیگراتفاق افتاد 200 نفر تنها به علت بهایی بودن کشته شدند و هزاران دانشجو از تحصیل محروم گشتند و دانش آموزان زیادی متحمل تحقیر و توهین میشوند. تا وقتیکه هر ابرانی دگراندیش از حق اظهار عقیده محروم باشند کج فهمیها و اطلاعات نادرست و غرض ورزانه باعث دور شدن انسانها از یکدیگر شده و قدرت تحمل و مدارا را در جامعه کم میکند. اینچنین جامعه ای همواره از نعمت تغییر و تحول محروم خواهد بود.

-- پارسی ، Feb 13, 2008

منوچهر عزیز
شما ادعا می کنی که بهایی هستی اما بعد از ۲۵ سال هنوز خبر نداری که محفل بهاییان در ۱۳۶۱ در ایران تعطیل شده است.
منوچهر عزیز
شما ادعا میکنی که بهایی هستی اما نمی دانی که بهاییان به موجب دستور پیامبر خود از مخفی کردن عقیده خود منع شده اند و محفل و غیر محفل در آن دخلی ندارد.
منوچهر عزیز شما باید خوب بدانی که نوشتن از جانب بهاییان در وب سایت های بهایی ستیز همیشه یک ترفند رایج در بین بهایی ستیزان بوده است.
و آخر آنکه شما باید بدانید که در دیانت بهایی راه تغییر عقیده به اسلام یا هر دین دیگری همیشه باز است.

-- بدون نام ، Feb 13, 2008

لادن عزيز
منظورم تطابق عقل و دين بوده است كه اشتباها علم وعقل نوشتم

-- بدون نام ، Feb 14, 2008

از پدرم که راوی مؤمن موثقی است شنیده ام که بهائیان تکلیفی به اظهار دین خود نداشتند و عبدالبها حتی در نماز جمعه شرکت میکرد اما شوقی افندی اظهار دین را بر بهائیان واجب نمود. خدا میداند که این تکلیف ظالمانه چه بلاها و ظلمهائی به سر مردم آورده است.

-- منوچهر ، Feb 14, 2008

سوء استفاده از بخش نظرات یک سایت خبری برای تبلیغ مذهبی، هر مذهبی که می خواهد باشد، از غیر متمدنانه ترین کارهائی است که کسی می تواند بکند. ضمناً دوستانی که از کتاب اقدس نام می برند و نقل میکنند لطفاً این معما را جواب دهند که چرا مؤسسات دینی و تبلیغی بهائی در امریکا به هیچ قیمتی نسخه این کتاب را در دسترس غیر بهائیان نمی گذارند؟ خویش نزدیک من که دانشجوی آن دیارست مدتهاست در تلاش تهیه یک نسخه از این کتاب شریف است و به هیچ راهی نتوانسته است آن را به دست آورد. حتی مجله عندلیب که مجله رسمی بهائیان امریکاست "فقط مخصوص احباب است" و به احدی از غیر احباب داده نمی شود. حتی هیچ کتابخانه ای در امریکا آن را ندارد (الآن کاتالوگ همه کتابخانه های امریکا انلاین در دسترس است. تحقیق بفرمایید در کدام کتابخانه یک نسخه از این محله هست). چرا؟ مسأله ای است؟ اگر وحی الهی و امر مذهبی است که ما انسانها همه باید بالسویه در آن حق داشته باشیم. این طور نیست؟

-- همایون ، Feb 14, 2008

باعث نهایت تعجب است که عده ای از ستم آشکاری که بر بهاییان ایران می رود دفاع می کنند. گویا ایشان فقط زمانی درد دیگری را می فهمند که خود به مصیبت گرفتار شوند.

منوچهر خبر ندارد از شهریور 1362 محفلی در ایران نیست آنوقت ادعا می کند بهایی است. این حرفی که ایشان زده اخیراً به عینه در سایت بهایی پژوهی که یک سایت بهایی
ستیز است آمده بود. ظاهراً این ترفند جدید آقایان است. قصدشان ایجاد نفاق در جامعه بهایی است. امّا آب در هاون می کوبند.
طوبی، بهایی و بهایی زاده

-- بدون نام ، Feb 14, 2008

At first it is saddening to see so many anti-Baha'i comments there, BUT we shouldn't forget that IRI is spending much energy and money on anti-Baha'i activities. Therefore, they sure have people whose job is to refute anything written/published in favor of Baha'is.

-- بدون نام ، Feb 14, 2008

دوستان گرامی
همچنان که یکی از سروران نوشته‎اند در اینجا بحث از عقاید بهائی نیست که بگوئیم ‏درست است یا نیست بلکه صحبت از دیگر اندیشانی است بنام "بهائی" که به علّت ‏بهائی بودن ( و فقط به این علّت) ‏
‏-‏ تا به حال بیش ای 200 نفر بهائی را که بسیاری از آنان استاد دانشگاه، ‏پزشک، مهندس، وکیل دادگستری بوده‎اند کشته‎اند
‏-‏ صدها و بلکه هزاران دانشجوی بهائی را از دانشگاه بیرون کرده‎اند
‏-‏ اموال هزاران بهائی را مصادره کرده‎اند
‏-‏ گورستان‎های بهائی را در نقاط مختلف ایران از جمله در طهران با بولدوزر ‏درهم کوبیدند
‏-‏ حقوق هزاران بهائی را قطع کرده‎اند
‏-‏ هزاران بهائی را از ادارات دولتی بیرون کرده‎اند
‏-‏ و و و و ‏

-- بابک ، Feb 14, 2008

منوچهر خان
پدر بزرگوار حضرتعالی "راوی مو من موثق" کدام دین است؟ جنابعالی انقدر از عالم بهایی بی خبرید که از اصطلاح اسلامی "راوی موثق" برای دیانتی که در آن اخبار شفاهی هیچ اعتبار ندارد استفاده می کنید!
مجدداً باید عرض کنم شما عیناً حرفهای اخیر سایت بهایی پژوهی (بهایی ستیز) را می زنید. احتمالاً از دست اندر کاران آن سایت هستید.
طوبی

-- بدون نام ، Feb 15, 2008

پدر بزرگوار حضرتعالی "راوی مومن موثق" کدام دین است؟ جنابعالی انقدر از عالم بهایی بی خبرید که از اصطلاح اسلامی "راوی موثق" برای دیانتی که در آن اخبار شفاهی هیچ اعتبار ندارد استفاده می کنید!
طوبی

-- بدون نام ، Feb 15, 2008

من بهایی هستم. وقتی نظرات بالا را خواندم از این که بعضی به این راحتی، بدون هیچ عذاب وجدان بر مظالمی که بر بهاییان می رود صحه می گذارند دلم گرفت. اما بعداً به یاد آوردم که در پند سال اخیر جمهوری اسلامی به شدت در جهت بهایی ستیزی سرمایه گذاری نموده است. تقریباً هر طلبه حوزه علمیه تشویق شده است که یک سایت ضد بهایی راه اندازی کند. عده ای در داخل و خارج از کشور، مامور شده اند که سایت های مختلف را چک کنند و به محض اینکه کسی یک کلام غیر منفی راجع به بهاییان نوشت، فوراً هر جور تهمت لازم است به کار گیرند و اذهان خوانندگان احتمالی را نسبت به بهاییان مسموم تر از آنچه ردیه ها در 160 سال گذشته مشغول به انجامش بوده اند، بکنند. آرزویم اینست که دیگر مسلمانان و غیر مسلمانانی که این همه تهمت تلخ را درباره بهاییان می خوانند هرچه از بدگویان راحت صادر می شود به آسانی نپذیرند، خود تحقیق کنند و ببینند بهاییان براستی کیانند.

-- بدون نام ، Feb 15, 2008

آقای همایون
اظهار نظر در مورد یک دین در ستون نظرات یک سایت را "سوء استفاده" و عملی غیر متمدنانه نامیدید.
اولا: سوال من اینست که
آیا این تشخیص شما شامل نشر اکاذیب بر علیه یک دین در همان ستون نیز می باشد ؟
ثانیا: صرف نظر از نیت شما از تحریر اکاذیب در مورد کتاب اقدس و نشریات بهایی در این ستون؛ به عرض می رسانم که متن کتاب اقدس به زبان عربی بر روی اینترنت (reference.bahai.org) موجود است و همچنین شما می توانید نسخه چاپی آن را از کتابخانه های بهایی در سراسر جهان آزاد به زبان های مختلف خریداری بفرمایید.
و در آخر شما را دعوت می کنم که دست از تعصبات نابجا بردارید. صحبت از حقانیت دیانت بهایی نیست. صحبت از روش ناجوانمردانه شما در مبارزه با آن است. بیش از ۱۵۰ سال آخوند ها بر منابر داد زدند که بهایی ها دشمن اسلام هستند حال آنکه صدها اثر از بهاالله و فرزند و جانشینش عبدالبها در تاکید بر رسالت رسول اکرم و تکریم امامان موجود است. عبدالبها اولین مبلغ اسلام بوده که در کلیساهای اروپا و آمریکا در اثبات حقانیت اسلام سخنرانی کرده است. متن سخنرانی های ایشان در کتاب خطابات عبدالبها موجود است.
بیش از ۵۰ سال است که آخوندها ترفند تازه ای یافته اند. بر منابر فریاد زدند که بهایی ها در بند مسایل اخلاقی نیستند و با سو استفاده از تابوهای جامعه و اعتقادات مردم سعی در تحریک احساسات مسلمانان بر ضد بهاییان داشته اند. حال آنکه عفت و عصمت- تنزیه و تقدیس در مرکز تعلیمات بهایی قرار دارد.
بعد از ورود کمونیست ها به بازار سیاست ایران آخوند ها کلمات جدیدی از ایشان آموختند. بر منابر فریاد زدند که بهایی ها عامل بیگانه هستند. عاملی برای از بین بردن اتحاد مسلمین. لابد مراد ایشان از اتحاد همان اتحادی است که درست بعد از وفات رسول اکرم با مناقشه بر سر جانشین آن حضرت در بین مسلمین شکل گرفت و گوش شیطان کر با تکفیر و نهب و قتل و غارت یکدیگر در طول تاریخ الی یومنا هذا ادامه یافته است. آیا یک بار شده است که به مردم ساده دل سندی هم نشان دهند که بهاییان چگونه باعث این اختلافات شده اند؟
بعد از انقلاب اسلامی مبارزه حکومتی با این اقلیت آغاز شد. تازه به قدرت رسیده ها که خود را از جوابگویی به افکار جهانیان بی نیاز می دیدند در تطاول و تاراج و قتل و غارت بهاییان هیچ محدودیتی احساس نمی کردند. دیوانه از بند رهیده بود-بیش از ۲۰۰ بهایی که بیشتر آنان از نوابغ جامعه بوده اند به تیغ جفا دریده شدند. بسیاری ربوده شدند و همچنان مفقود الاثر مانده اند. بسیاری شکنجه شده اند. عکس بدن های سوخته و انگشتان له شده ۷ شهید همدان موجود است. قبرستان ها ویران شده است. هزاران بهایی از کار برکنار شدند. دانشجویان بهایی ۳۰ سال است که اجازه ورود به دانشگاه را نیافته اند. منزل صدها بهایی به تحریک علمای عظیم الشان و بدست مردم ویران شد و صاحبان آن ها آواره دیار شدند.
چند روز پیش صدای آمریکا خبر از آن داد که حکومت ایران در ترفندی تازه زنان خیابانی را تحت فشار گذاشته است که خود را بهایی معرفی کنند و به این طریق باعث بدنامی جامعه بهایی شوند.
همایون عزیز صحبت از پژمردن یک برگ نیست!

-- بدون نام ، Feb 15, 2008

باز هم مورد توجه همایون عزیز:
متن انگلیسی کتاب اقدس را اینجا ببینید:
http://bahai-library.com/writings/
bahaullah/aqdas/

-- بدون نام ، Feb 15, 2008

مسعود وبهروز عزیز:
نمیدانم حقیقتاً از وضعیت جامعه بهایی ایران خبر ندارید یا تظاهر میکنید که بی خبرید. بهاییان ایران هیچگاه نخواستند که "گل سر سبد آفرینش" باشند. حق مسلممان را بدهند، مصونیت در برابر قوانین مدنی پیشکششان. آیا حقیقتاً خواست اجازه ورود به دانشگاه ها تقاضای امتیاز ویژه است؟! اگر دختر 16 ساله خود شما به خاطر اعتقاداتش مثل مونا محمود نژاد به دار آویخته میشد، اگر پدر و برادر خردسالان به خاطر بهایی بودن از بالای کوه به به پایین پرت میشدند به خاطر اینکه "گل سر سبد آفرینش" نباشید سکوت اختیار میکردید؟ اگر خانه تان را مثل خانه آقای بهرامی در آباده شیراز "عاشقان امام حسین" با بولدوزر بر سرتان خراب میکردند باز هم اینگونه قلمفرسایی میکردید؟! فرض را بر این میگذارم که از هیچکدام از این وقایع هیچگونه اطلاعی نداشتید. بفرمایید، این هم مشت کوچکی از خرواری که حضرات جمهوری اسلامی ایجاد کرده اند برای آگاهی شما و دیگر دوستان بیخبر:
http://www.iranhrdc.org/httpdocs/
farsi/Documents/reports/community/report.pdf
باز هم میخواهید؟ بفرمایید:
http://www.hra-iran.org/Arshiv_86/600.html

http://ostade-azal.blogfa.com/post-58.aspx

امیدوارم عزیزان دیوان سالار جمهوری اسلامی که ترس از تهاجم فرهنگی (بخوانید بیدار شدن چشم و گوش ملت) خوابشان را آشفته کرده این سایتها را فیلتر نکرده باشند که شما دوستان بیخبر از همه جا تنها به گوشه ای از حقیقت پی برید. دلتان روشن باد.

-- امیر حسین ، Feb 17, 2008

بنسرمج عزیز
شما که از قوه ی تعقل خود استفاده می کنید چرا فکر کرده اید که کتاب های حضرت بهاالله فقط به زبان عربی است؟ استفاده از قوه تعقل یعنی قبل از اینکه در مورد چیزی اظهار نظر کنید حد اقل کمی در موردش تحقیق کتید.

-- رها ، Feb 18, 2008

اگر آقایان اجازه می دادند هر کس دنبال حقیقت برود.. با اعتقادات خودش زندگی کند..و اینچنین بیهوده سعی در آمیختن حقیقت و دروغ نمی کردند امروز آش شعله قلمکار بی سر تهی به اسم دین به مردم غالب نمی شد که کسی از دین بیزار شود. و کسانی که بهره ای از ذکاوت برده اند به راحتی می توانند به این نکته پی ببرند که این همه تلاشی که آقایان ظالم به بهاییان روا می دارند و چنین جدیتی که برای خدشه دار کردن نام بهاییت به کار می ببرند نشان از ترسی است که سرار وجودشان را فرا گرفته.. نشان از حقیقتی است که لرزه بر ارکان قدرت کذایی اینان می اندازد. اگر مردم بدانند که حقیقت چیست ایشان برای کی بالای منبر بروند و... و نکته تاسف انگیز آن است که ایشان هنوز از تاریخ عبرت نگرفته اند و (خواسته یا نا خواسته) فراموش کرده اند که نورامر الهی را قدرت های ناچیزی چون اینان خاموش نتوانند کرد و همان قدر که فرعونیان و سران قریش در این کار موفق بودند این آقایان نیز نتیجه خواهند گرفت. همان طور که ملاحظه می کنید تا کنون نتیجه چه بوده...

-- رها ، Feb 18, 2008

دولت محترم ایران از کی انقدر بخشنده شده که به مردمش (اقلیت مذهبی یا غیر اقلیت) امتیاز های خاص می دهد که بهاییان دنبال امتیاز باشند؟ اینان حتی حق فکر کردن را هم از مردم عادی کشور سلب کرده اند "که فکر نکنید ما به جای تان زحمت فکر کردن را می کشیم و به شما می گوییم کی بد است و کی خوب وشما هم دنبال ما بیایید" حالا در این میان از دید شما بهاییان دنبال چه نوع امتیازی هستند خدا عالم است. آیا واقعا از دید شما کشتن .. به زندان افکندن..انواع شکنجه ها.. خراب کردن خانه مردم و محروم کردن شان از حق تحصیل به خاطر عقیده شان کاری عادی است؟ و اگر این بی گناهان طلب حقوق اجتماعی شان را بکنند امتیاز ویژه ای خواسته اند؟

-- رها ، Feb 18, 2008

دوستان محترم
اينطور كه بنده در سايت هاي مختلف ميخوانم، بسياري از دوستان مسلمان، اطلا عي در باره ديانت بهائي ندارند كه اين باعث سوء تفاهم هائي شده است. در اين سايت هم معرفي ديانت بهائي در چند جمله ميسر نيست. در سايت ساغر (http://www.saqar.org)
ميتوان اطلاعات كافي بدست اورد. در ضمن در گفتگو ها هم ميتوان شركت كرد.
با تشكر
Pedro

-- Pedro ، Feb 28, 2008

من خودم شخصا از این که به بهاییان این همه تعدی می شود متاسفم و از اینکه قبلا مسلمان بودم شرم دارم فقط این را بگوییم که اجرتان با خداوند متعال
البته من هنوز هیچ ایینی انتخاب نکرده ام و در مورد بهاییت تحقیق مینمایم
ضمنا اگر راهنمایی از طرف شما به من برسد کمال شکر گذاری را دارم
به امید همه گیر شدن این ایین مهر ومحبت

-- ارین ، Mar 9, 2008

Aryan jan mitavani email ya shomarei bedahi ta ba ham raje be an sohbat konim .

-- بدون نام ، Mar 11, 2008

آخرین آزار و اذیت بهاییان در سال 1386 در آخرین روز سال یعنی 29 اسفندماه در شیراز اتفاق افتاد.
طی این اتفاق مغرضین بعد از چند اختار و نامه تهدید آمیز آقای م.ا را در محلی واقع در خیابان سعدی شیراز(چهار راه زند) با قفل و زنجیر به درخت بسته و سپس بنزینی را که از وی به بهانه ی تمام کردن بنزین گرفته بودند را روی او ریختند و به قول خود قصد داشتند او را در ملع عام اعدام انقلابی بکنند.
خوشبختانه از انجا که خداوند متعال راسخ و محاط بر کل امور است بعد از پرتاب 4 عدد کبریت روشن به طرف او و اینکه بنزین آتش نگرفت تسمیم به فرار گرفتند.
گفته میشود در نامه تهدید آمیز به وی گفته شده بود شما محکوم به اعدام انقلابی در ملع عام هستید.اگر پیامبران شما بر حق هستند باید همانند حضرت ایراهیم که آتش بر او سرد شد آنها هم بتوانند جلو اجرای این حکم را بگیرند.
این معجزه به آنها حق و حقیقت را ثابت کرد.
به امید روزی که همه مردم جهان قادر به ادراک حقیقت شوند و به سوی کمال واقعی گام بردارند.

-- بی نام ، Mar 25, 2008

من نمی دونم بحث سر چیه چیزی که بدیهی اینه که دیانت مقدس بهایی کاملا بر حق است اگر نبود چرا 160 سال پا بر جاست و هر روز هر لحظه بر پیشرفتش می افزاید تنها مخالفان این امر اعظم کسانی هستند که منافعشان در خطر است وای به حال کسانی که می دانند و عمل نمی کنن

-- نگار ، Mar 30, 2008

سلام دوستان عزیز من همه ی جنایاتی را که علیه شما صورت گرفته کاملا" غیر انسانی میدانم ولی بیایید اندکی منطقی باشیم شما که از تحری حقیقت وتطابق علم ودین صحبت می کنید آیا بهتر نیست توجیهی برای ماه نوزده روزه تان پیدا کنید که علم ثابت کرده هر ماه برابر 30 روز است آیا این نوعی تناقض با گفته های دینیتان نیست

-- بدون نام ، Apr 5, 2008

سلام دوستان عزیزم من شخصا" از آزار واذیتی که در حق بهاییان می شود متاسفم ولی دوستان عزیز وروشنفکر شما که از تحری حقیقت وتطابق علم بادین سخن می گویید آیا بهتر نیست توجیهی برای ماه نوزده روزه تان پیدا کنید که علم ثابت کرده هر ماه برابر 30 روز است در ضمن عده ای از دوستان جنایتهایی که عده ایاز مسلمانان در حق این عده می کنند به پای اسلام می گذارند واز این دین الهی بیزار می شوند دوست عزیز هر عیبی که هست از مسلمانی ماست ورنه اسلام به خودی خود عیبی ندارد

-- بنده ی خدا ، Apr 5, 2008

دوست عزیز ما ار تحری حقیقت صحبت میکنیم و آن را قبول داریم هر چه باشد یهتر از آن است که کسی به تو بگویید با پای چپ وارد توالت شو یا با پای راست.
آن تاریخی که شما گفتید تاریخ شمسی است.
حتی در تاریخ شمسی هم ایامی وجود دارد که محاسبه نمی شود.
سال 87 در ساعت 09:18:19 تحویل شد . ولی آخرین روز سال قبل در ساعت 12 شب تمام شده بود به نظر شما این 9:18:19 ثانیه که به تحویل سال مانده تکلیفش چیست؟
اگر میدانید به من هم بگویید
ممنونم.
راستی دوست عزیز از گفتار من رنجیدن نشو . گفتار تو هم کمتر از آن نبود
به امید موفقیت تو

-- وحید ، Apr 6, 2008

سلام وحید عزیز مراد من ماه های قمری بوده نه ماه های شمسی علم ثابت کرده که گردش ماه به دور زمین با توجه به اینکه در این زمان زمین نیز به دور خود می گردد 29.5 روز طول می کشد که ما آن را برابر با30 روز می گیریم حتی اگر متوجه شده باشی در ماه رمضان ما به رویت ماه اهمیت بسیاری قائلیم درضمن دوست عزیز من نمیدانم منظور شما از تحری حقیقت چیست آیا توامتیاز تحری حقیقت را در اجازه نگرفتن از مجتهد در جگونه وارد شدن به توالت می دانی ؟(که البته چنین چیزی در احکام ما وجود ندارد) من تحری حقیقت را در کور کورانه تبعیت نکردن می دانم در اینکه در جایی پیامبرتان از تطابق علم با دین سخن می گوید ودر جایی دیگر عدم تطابق این دو در دینتان ثابت می شود. وحید عزیز من قصد ناراحت کردن شما راندارم پس شاد باش

-- بنده ی خدا ، Apr 10, 2008

بنده ی خدا عزیز، تقویم یک امر مجعوله و قراردادی است که بشر برای مقیاس زمان به وجود آورده است. و کسی هم نگفته که یک ماه در تقویم (چه سی روز باشد و چه نوزده روز باید همزمان با یک گردش کامل ماه به دور زمین باشد). دوست عزیز اگر در فارسی کلمه ی "ماه" هم در تقویم به عنوان یکی از مقیاس های زمان یه کار رفته و هم برای کره ی ماه، این دو مفهوم متفاوت را به هم ربط نمی دهد. مثلا در انگلیسی یک ماه تقویمی را moon نمی گویند بلکه month مطابق با ماه تقویمی است. اگر در فارسی هم کلمه ای که به معنی ماه تقویمی است متفاوت با آن کره ای بود که شما ازش صحبت می کنید این موضوع برای شما دلیلی برای تناقض اعتقادات دیتی نمی شد.

-- رها ، Apr 14, 2008

سلام رهای عزیز رهای عزیز من قبلا" هم گفتم مراد من ماه های قمری است که در عربی هم به ماه تقویمی وهم ماه آسمانی قمر می گویند وجالب توجه شما ماه شما نوعی ماه تقویمی است نه ماه موجود در آسمان وماه تقویمی هم بر اساس علم نجوم اندازه گیری می شود که قبلا" به صورت مختصر توضیح آن را خدمت شما عزیزان عرض کردم دوست عزیز شمامی توانید آن را نوعی تناقض بدانید یا عدم تناقض شادباش

-- بنده ی خدا ، Apr 14, 2008

رهای عزیز لطفا" توجه فر ماییدماه (moon) همان کره ای است که با توجه به حرکت آن به دور زمین ماه های تقویمی (month) را طراحی می کنند در ضمن من تعصب کور کورانه را نمی پذیرم واگر این تناقض حتی در دین من بود باز نوعی تناقض علم با دین محسوب می شد وشما نیز اگر مایل به تحقیق در این زمینه باشید من می توانم منابعی را به شما معرفی کنمودر سوره ی یونس آیه ی5 ودر سوره یس وبسیاری دیگر از سوره های قرآنی در این مورد سخن به میان آمده است

-- بنده ی خدا ، Apr 15, 2008

بنده ی خدا ی عزیز، دقیقا من هم می گم که ماه های سال هیچ ارتباطی با گردش ماه به دور زمین ندارد. سال 365 روز است با توجه به گردش زمین به دور خورشید. حالا شما می خوای این 365 روز رو تقسیم بر 12 کن و تقویم درست کن یا می خوای تقسیم بر 19 کن یا 14 این یک امر قرار دادی است. همان طور که قطعا با توجه به علم تان به امور تقویمی باید بدانید که همیشه تقویم 12 ماه نبوده و تقویمی مشابه با تقویم بهایی در مصر باستان نیز مورد استفاده بوده است. نکته ی دیگر اینکه در عربی به کره ماه "قمر" و به ماه تقویمی "شهر" می گویند. که باز تاییدی است بر آنچه پیشتر اشاره کردم

-- رها ، Apr 16, 2008

رهای عزیز توجه فرمایید شما خود به اصلی پی بردید که گردش زمین به دور خورشید که برابر365 روز است را برابر یک سال بگیرید در صورتی که کسی نگفته یک سال حتما" باید برابریک دور گردش زمین به دور خورشید باشد حال سوال من اینست که تقویمی که سال وروزش مطابق با گردش ماه وخورشید وزمین است جه دلیلی دارد که ماهش از این قاعده مثتثنی باشد ورها جان اینکه در مصر باستان نیز چنین تقویمی بوده دلیل بر درست بودن آن نمی باشد من هم میتوانم از 365 جذر بگیرم بشود 19 مهم این است که چه دلیل وبرهانی برای این کار داشته باشم سوال من اینست که ماه نوزده روزه بر چه اساسی برابر 19 است؟ موفق باشی

-- بنده ی خدا ، Apr 17, 2008

بنده ی خدا ی عزیز، این یک نوع تقویم است همانطور که تقویم های متفاوتی همیشه وجود داشته حالا شما می تونی این نوع رو دوست نداشته باشی اما ربط دادن گردش ماه به دور زمین با ماه تقویمی یک اصل علمی نیست که اگر غیر از این شد اشتباه باشد. اینکه گردش ماه به دور زمین 29.5 روز طول می کشد یک اصل علمی است. اما اینکه حتما month با گردش moon باید همزمان باشد یک اصل علمی نیست. ربط دادن این دو یک امر قراردادی است، که یکی این طور تقویم ساخته و دیگری می تواند طور دیگر تقویم را طراحی کند و این دو را به هم ربط ندهد. این نشان دهنده ی این نیست که مخالف گردش کره ماه به دور زمین است و یا مخالف اینکه این گردش چقدر طول می کشد.

-- رها ، Apr 17, 2008

بنده ی خدای عزیز:
این مطلب را قبلا در جای دیگر آورده بودم ولی ظاهرا نیاز به تکرار دارد. دوست عزیز "هر عیبی که هست از مسلمانی ماست ورنه اسلام به خودی خود عیبی ندارد" هیچ مفهومی ندارد. مثل اینست که بگویید فلانی بنّای خیلی خوبیست مهم نیست که نود درصد خونه هایی که میسازه بعد از یه سال خراب میشن! یه بنّا وقتی خوبه که خونه های محکم و با دوام بسازه چون کارش اینه. کار دین هم اینه که آدم تربیت کنه اگه نمیتونه یعنی یه جای کار میلنگه. حالا تحلیل اینکه کجای کار میلنگه از حوصله این مقال خارجه و برای فهمیدنش باید آثار بهایی رو مطالعه کنید تا بفهمید چرا اسلام به این روز افتاده. دلتان روشن

-- امیر حسین ، Apr 18, 2008

سلام امیر حسین عزیز از نظر بنده این مثال نابه جا است زیرا انسان ساختمان نیست انسان موجودی است زنده دارای قدرت اختیار وتفکر شاید این مثال بهتر باشد که بگوییم پیامبر ما معلم اسلام بوده وما شا گردان او هستیم بر درس ومعلم ایرادی وارد نیست ولی هر فرد درحد خود می تواند از این معلم بهره برد ودرس بیا موزد یکی شود علی (ع) ودیگری شوم من.در ضمن من منظورم در بالا این بودکه اسلام هیچ یک از ظلم هایی را که در حق بهاییت می شود نمی پذیردکه این مطلب در کلام امیر مومنان خطاب به مالک اشتر به وضوح پیداست دلت را در هاله ای از مهر بانی نسبت به شهروندانت قرار ده زیرا که مردم دودسته اند عده ای برادر دینی تو وعده ای در آفرینش همانند تو . حال اگر عدهای از مسلمان نما ها به این عمل نمی کنند باید بگوییم تعلیمات اشکال دارد

-- بنده ی خدا ، Apr 19, 2008

رها جان ماه یک دوره ی زمانی است که این دوره ی زمانی باید با یک سری تغییرات متوالی مستمر همراه باشد که پس از آن که آن دوره با آن تغییرات طی شد دوره ی دیگری با همان تغییرات شروع شود مثل یک چرخه ماه تقویمی باتغییر حالات ماه آسمانی همراه است همان گونه که روز با حلول خورشید وسال باتغییراتی بر روی زمین در ضمن رها جان شما جواب سوال مراکه پرسیدم چرادر تقویم شما فقط ماه تان از حرکات ماه وخورشید وزمین پیروی می کند را ندادیدآخر خود شما گفتید که یک سال که برابر365 روز است برابر یک دور گردش زمین به دور خورشید است روز هم که مانندآن تکلیفش روشن است پس این وسط می ماندماه در ضمن تقویم شایداز نظرشما امری مجعوله باشد ولی دوست عزیز ما با این تقویم روزه می گیریم وفریضه های شرعی خود را به جای می آوریم پس دانستن حساب وقت ها امری ست مهم

-- بنده ی خدا ، Apr 19, 2008

بنده خدا ی عزیز، جواب بنده کاملا روشن و واضح بود. اگر با دقت بخوانی. ما به روی کره زمین زندگی می کنیم و طبیعی هم هست که سال رو با توجه به گردش همان کره که زمین است حساب می کنیم. حالا هیچ اجبار و یا دلیل منطقی وحود ندارد که گردش ماه هم در تقویم آورده شود. شما خودت بگو چرا گردش زحل و مریخ و مشتری در تقویم نیست؟

-- رها ، Apr 20, 2008

چرا جواب من نیست؟

-- رها ، Apr 21, 2008

رهای عزیز سوال من هم به وضوح روشن است خیلی خوب ماه تقویمی شما از حرکات ماه تبعیت نمی کند ولی پس ماه تقویمی شما از چه قاعده ای تبعیت می کند آیا یک امر من در آوردی است یا دلیل ومنطقی برای نوزده روزه بودن خود دارد در ضمن دوست عزیز تو با چشم غیر مسلح از روی زمین مریخ ومشتری را نمی بینی ولی ماه را به وضوح شبها می توانی رویت کنی

-- بنده ی خدا ، Apr 22, 2008

بله شب ها خیلی چیز ها رو میشه دید دلیل نمیشه که حتما تو تقویم باشه. حرف من اینه که هیچ دلیلی علمی برای اینکه حتما گردش ماه باید توی تقویم باشه نیست که اگر غیر از اون شد اشتباه باشد. اینکه ما ماه رو شبا میبینیم هم دلیل علمی نیست. و همون طور که قبلا هم گفتم تقویم یک امر قراردادی هست، که متاسفانه شما برداشت اشتباهی از کلمه ی "قراردادی" دارید. قراردادی معنی غیر مهم نمی دهد که شما در جواب اینکه من گفتم تقویم قرار دادی هست گفتید که نه قرار دادی نیست بلکه امریست مهم! قرار دادی یعنی وضع شده و این هم یعنی اینکه یکی اومده اون رو اینطور قرار داده و بقیه هم تبعیت کرده اند. مثل زبان که امری قرار دادی هست (که با توجه به نوع برداشت شما از مطالب باید اضافه کنم که منظورم زبانی که در دهان هست نمی باشد بلکه Language رو می گویم) و وقتی هم که یک کسی امری را قرار می دهد ازش دلیل نمی خواهند. مثلا وقتی قرار بر این شد که به رنگ قرمز بگویند "قرمز" کسی نمیاد بگه چرا اسمش رو گذاشتید قرمز و نگداشتید "شصقث"! چرا چون زبان هم یک امر قراردادی هست. حالا اینکه کسی تقویمی رو طراحی کرده ( و عدد نوزده در بیت بهاییان عدد مبارکی هست همان طور که در هفت در بین مسلمانان) و تعداد ماه ها رو نوزده تعیین کرده، یعنی یک نوع تقویم رو به صورت قراردادی بین مردم گذاشته.

-- رها ، Apr 23, 2008

wow, looking at the post ...what are we really arguing about. We are not here to question each other's belief. We are here to defend humanity. we are here to defend our brothers and sister in our country. How can we sit and look when other Iranians are suffering for what??? for respecting Islam? for beliving prophet Muhammad? for respecting Imams and versus of quran..why do they have to suffer? Just because they say prophet Muhammad (PBUH) was not the last prophet? Do Baha'is did anything to others, other that helping to accomplish the goal of Bahais which is unity. what is wrong with working for unity? what is wrong for trying to be a better person?

-- بدون نام ، Apr 26, 2008

Even if I take the name Bahai off, I still belive every aspect of this religion. U are arguing about month??is this the problem in the world. The main purpose is not the rules that gets added to the religion. Looking at Islam. Quran is the holy book as other holy books, but the Islam we see in today's world is not Islam???it is a new religion build by its followers, by the exterimist who tries to cover their bad deeds by using the word Jahad and trying to match the current era to 10000 years ago. People wake up, I am not questioning anybody's belief, but I am asking u all to do something, to raise ur voice and let others hear u. Let them know what minorities take and how they suffer. Yes, a muslim living in Iran can not really feel the pain Bahai's go through, but try to put yourself for one day in their shoes and see what they go through.

-- بدون نام ، Apr 26, 2008

رها جان عزیز من عقیده دارم که پیامبران معصومند وکارهاییرا که انجام می دهند وحرف هایی را که می زنند باید برای خود دلیل وحکمتی مشخصی داشته باشد مفهوم تقویم بر هر دوی ما روشن است تقویم وسیله ای است برای اینکه ما حساب وقت ها را بدانیم پس باید با توجه به تغییراتی که در طبیعت اتفاق می افتد طراحی شودواگر غیر از این باشد دیگر ارزشی ندارد وطراحی آن فقط به خاطر اینکه نوزده برای شما عدد مقدسی است بی ربط جلوه می کند مثل این می ماند که من تقویمی طراحی کنم که هر روزش برابر 48 ساعت باشد وجالبتر از همه ادعای پیامبری کنم وبگویم نماز همان نماز بهاییت است فقط باید با توجه به روزهای تقویم من خوانده شود در این حالت شما نمی گویید تقویم تو اشکال دارد وبر چه اساسی آن را طراحی کردی این موضوع از آن جهت مهم است که احکام را تحت تاثیر قرار می دهد ویک فرد به جای اینکه در عرض 48 ساعت دو بار نماز کبیره بخواند یکبار نماز کبیره می خواند ومن در جواب شما بگویم دوست عزیز تقویم یک امر قرار دادی است آیا این پاسخ شما را قانع می کند ؟

-- بنده ی خدا ، Apr 29, 2008

دوست عزیز چرا آمدن پیام ها روی سایت اینقدر طول می کشد پس کو جواب من؟ نکنه دوباره مورد تایید قرار نگرفته؟

-- بنده ی خدا ، May 1, 2008

بنده ی خدای عزیز:
اگر آموزه های شما به اندازه آموزه های بهاءالله مهم و موثر باشد من تقویم شما را میپذیرم. بهاءالله نه به خاطر تقویمش که به خاطر تعالیم الهی اش پیامبر شده.
یک عذرخواهی هم من به رها بدهکارم چون بهش گفتم این بحث را الکی کش ندهد ولی خودم دارم در این رابطه کامنت میگذارم. رها جان شرمنده!

-- امیر حسین ، May 6, 2008

امیرحسین عزیز فراموش نکنید که این تقویم شماست که نه با علم مطابقت می کند نه با عقل . نه تقویم ما چون تقویم ما هم با علم جور در می یاد هم با عقل حتی اگر شما دین ما را نپذیرد دلیلی بر نپذیرفتن تقویم ما وجود ندارد .فرموده اید که بها الله به خاطر تعالیمش پیامبر شد نه تقویمش . یکی از تعالیم زیبای بهاالله مطابقت دین با علم وعقل است تقویم مذهبی هم بخشی از دین شماست چون شما با توجه به این تقویم روزه می گیرید ونماز می خوانید و... ومتاسفانه این تقویم شما نه با علم مطابقت می کند نه با عقل.در ضمن امیر حسین عزیز از نظر من بهاالله تعالیم تازه ای نیاورده . زیبا ترین تعالیم بهالله (برابری زن با مرد ترک تعصبات واینکه نزاد دلیل برتری افراد نیست و...) را حضرت محمد در 1400 سال پیش در شرایطی که افراد کاملا" مخالف این تعالیم رفتار می کردندارائه دادند اصلا" شما خودت بگو کدام تعلیم بهاالله که ایرادی بر آن وارد نیست نوآوری شخص ایشان بوده نه تقلید از پیامبران پیشین؟در ضمن قبلا" فرموده بودید که شما به سبب تعالمتان است که افراد خوبی هستید ولی دوست عزیز همه می دانند که همه ی افرادی که در اقلیت اند افراد خوبی هستند واین فقط به سبب اقلیت بودنشان است نه تعالیم شان این مساله در مورد مسلمانان خارج از کشور نیز صدق می کند.

-- بنده ی خدا ، May 10, 2008

رها عزیز توجه فرمایید من مفهوم قرار داد را به وضوح می دانم بلکه می گویم معیاری که برای طراحی این قرارداداستفاده شده را نمی فهمم فرض کن شما می خواهید یک زبان گفتاری طراحی کنی آیا برای طراحی این زبان می توانی به جای صدا هایی که در زبان تولید می شود بر فرض مثال از رنگ ها برای طراحی این زبان گفتاری استفاده کنی؟تقویم نیز هدف معینی را دنبال می کند که دادن حساب درستی از وقت هاست پس باید برای طراحی ان از معیار مناسبی استفاده نموددرست است که هردو این امور قرار دادی هستند ولی قرار دادی انها باید روی حساب وکتاب باشد من قبلا" ذکر کرده بودم تقویم شاید امری مجعوله باشد اما امری است مهم علت هم اینست که من فکر کردم شما قصد دارید با استفاده از این الفاظ این موضوع را کم اهمیت نشان دهید در صورتی که این مساله بیشتر از من باید برای شما مهم باشد چون شمااز این تقویم استفاده می کنید وبر اساس این تقویم فرائض شرعی تان را به جای می آورید اگر این تقویم دلیل عقلی برای طراحی خود نداشته باشد با توجه به اینکه پیامبرتان از تطابق دین با علم وعقل سخن می گوید نمی توان شک کرد که این پیامبر از جالنب خدا نیست وبین حرف هایش تناقض وجود دارد.رهای عزیز از سخنان تند وتیز من ناراحت نشو چون منم دنبال حقیقتم

-- بنده ی خدا ، May 10, 2008

بنده خدای عزیز:
در مورد نوشته اول ات: تقویم بهایی همانطور که گفنم هیچ تناقضی با علم و عقل ندارد. شما هر وقت یک اصل علمی را معرفی کردی که تقویم بهایی با آن تناقض داشت حرف شما درست است. اما تا آنجایی که من می بینم آنچه که با علم و عقل تناقض دارد دلایل بی ربط و غیر مستند شماست. و دیگر اینکه جدیدا حقوق نساء که در اسلام نصف حقوق رجال است همان برابری محسوب می شود نه؟ بله البته شما که خوب مسائل رو به هم ربط میدی حالا بیا بگو حقوق نصف دیگری داشتن هم همان برابر بودن است! و اینکه شما بگو بر کدام تعلیم بهاالله ایراد وارد است؟ آخرین نکته هم اینکه کجا همیشه اقلیت ها افراد خوبی بوده اند؟؟ این نشان دهنده ی اطلاعات کم شماست که اقلیت های مختلف را نمی شناسید و اینکه تعداد کم افراد را دلیل بر خوب بودنشان می دانید.( باز هم دو موضوع بی ربط را به هم ربط دادبد).

-- رها ، May 12, 2008

My God , I can't believe "Bandeye Khoda" U are still arguing over calendar???!!! that is where shallow minded people come into place. BTW, everyone I am sorry can we all put a "Hazrat, or prophet" infront of Hazrate Baha'ollah . Just like whenever I am talking about Prophet Muhammad I don't just call himm Muhammad...thank you.

-- بدون نام ، May 12, 2008

بنده ی خدای عزیز
شما ظاهرا خیلی نگران طاعات و عبادات بهائیان هستید. نگران نباشید: کسی که تقویم جدید وضع میکند فکر تطابق آن با واجبات و احکام را هم میکند. تا بحال که مشکلی نبوده، بعد از این هم خدا بزرگ است.
دوست عزیز، من و شما و رها میتوانیم تا ابد در مورد تقویم با هم بحث کنیم ولی من به شما قول میدهم که این بحث (مانند بحثهای اینچنینی) هیچ نتیجه ای نخواهد داشت. هیچکس تا بحال به خاطر تقویم بهاءالله بهایی نشده که حال من و رها بخواهیم با اثبات درست بودن آن حقانیت دیانت بهایی را به شما ثابت کنیم. بهایی شدن در واقع پاسخ به یک نیاز است: نیاز به تغییر. تمام کسانی که چه در قلب سلطه سیاه قاجاری، چه در مهد تمدن غربی ویا در بطن توحش بدوی آفریقایی بهایی شده ومیشوند نیاز به این تغییر را حس کرده اند. کسانی که میبینند ادیان به جای اینکه مروج محبت و نوع دوستی باشند امروزه وسیله ای برای دروغ، زورگویی، خیانت، جنایت، تفرقه و سواستفاده شده اند در میابند که دنیای ما چیزی کم دارد. حال اگر شما یا اصولا این نیاز به تغییر را حس نمیکنید یا پاسخ به این نیاز را در تعالیم بهاءالله نمیابید من و رها نمیتوانیم با چند پارگراف چند جمله ای در مورد تقویم بهایی حقانیت دیانت بهایی را به شما ثابت کنیم. پیشنهاد من به شما اینست که آثار دیانت بهایی را "بدون تعصب" مطالعه کنید و خود ببینید که احکام و آموزه های آن چه رهاوردی برای دنیای امروز دارد.
همچنین پیشنهاد میکنم قبل ابراز عقیده کمی فکر کنید. نوشته اید: " از نظر من بهاالله تعالیم تازه ای نیاورده... برابری زن با مرد ترک تعصبات واینکه نزاد دلیل برتری افراد نیست... را حضرت محمد در 1400 سال پیش...ارائه دادند." دوست عزیز بد نیست که کمی مطالعه بفرمایید. کتاب حلیة المتقین را بخوانید تا ببینید تصویر زنان در آینه احادیث و روایات اسلامی چگونه تصویری است. حوصله مطالعه ندارید؟ بسیار خوب، نگاهی به کشور های اسلامی بیندازید تا ببینید نتیجه تعلیم " برابری زن با مرد" پس از 1400 سال برای زنان چه بوده. در بسیاری از کشور های اسلامی زنان نه تنها حق رای ندارند حتی نمیتوانند به تنهایی از خانه خارج شوند!
ضمنا خوشحال میشوم اگربفرمایید کدامیک از تعالیم اسلام مروج "ترک تعصبات" است. نجاست غیر مسلمانان؟
جالب است که میفرمایید که "نژاد دلیل برتری افراد نیست" از تعالیم دیانتی است که برده داری در آن آزاد است!
نوشته اید: "همه می دانند که همه ی افرادی که در اقلیت اند افراد خوبی هستند واین فقط به سبب اقلیت بودنشان است ". دوست عزیز سیاهان آمریکا در این کشور در اقلیتند ولی اکثر جرائم توسط آنها انجام میشود. بنابراین دلیل خوب بودن گروهی را به در اقلیت بودن آنان نسبت دادن چندان منطقی به نظر نمیرسد.
دوست خوب، هدف من از نگارش سطور بالا خدای ناکرده زیر سوال بردن عقاید شما نبود. هدف من تاکید بر یکی دیگر از تعالیم بهاییست: لزوم تحری حقیقت. قلبا معتقدم که اگر شما شخصا بدون تعصب مطالعه و تحری حقیقت بنماییدو به جوهر تعالیم حضرت بهاءالله پی برید همه ما از بحث در ارتباط با تقویم بی نیاز خواهیم شد.
به امید شنیدن خبرهای خوب ازشما دوست عزیز!

-- امیرحسین ، May 12, 2008

بنده ی خدای عزیز:
این سایتها برای آشنایی بیشتر با دیانت بهایی میتوانند مورد توجهتان قرار بگیرند:
reference.bahai.org/fa/
www.newnegah.org/
saqar.org/
bahaiview.org
bahairadio.org
www.noghtenazar.org
www.aeenebahai.org

موفق باشید

-- امیرحسین ، May 12, 2008

ye soal , shoma mimirid age bedoone din zendegi konid?(mesle kheylihaye digeh )

-- Mehran ، May 17, 2008

من با دين بیزار از تهران صد در صد موافقم. من خودم به چند بهایی کمک کرده و می کنم. تجاوز به زنان و دختران آنان را محکوم می کنم! مباح بودن دزدیدن مال آنها را محکوم می کنم و اسلام را و این دین آزادی کش را بیشتر از محکوم می کنم ولی ولی ما یک دین مهمل دست و پا گیر آزادی کش کم داریم که حالا قوز بالا قوز کنیم و بیاییم و بهایی شویم!! این احمقانه و بلهانه است. بابیت و بهاییت روزی بهانه ای برا یاعلام سرکشی ما بود و اساسا هم سیاسی بود حالا یک عده به خاطر منافع مادی و حتا معنوی و من درآوردی خود می خواهند یک به قول خودشان دیانت جدید را بر سر ما حاکم کنند که صد بدتر و محدود کننده تر و عربی تر از دین اسلام است. کم بود جن و پری یکی هم از در در آمد و نامش حضرت باب و بهاء بابا دست بردارید. بس است. من نمی دانم چرا هر چه دین و ایمان است به ما حواله می شود. به قول ابراهیم صهبا: هر بلایی کز آسمان آید .........گرچه بر دیگری قضا باشد ........ بزمین نارسیده می پرسد..... کله ایرانی کجاباشد!!!

-- مستفهام از تهران آلوده ، May 20, 2008

سلام من یک مسلمون هستم که می خوام بهائی بشم ولی سنم فعلا به تغییر دین اندازه نیست من همه اطرافیانم بهائی هستن می خوام با یک بهایی ازدواج کنم. به امید روزی که همه به این دین به عنوان یک دین واقعی نگاه کنند و اون رو یک فرقه حساب نکنند . با تشکر

-- Armita ، May 22, 2008

برادران عزیز بهایت زاده افکار نادرست وساخته وپرداخته شده تشیع است. زمانکه امام حسن عسکری بنابر عقیم بودن خود صاحب فرزند نشد بنا بازمانده های وی که نمیخواستند این تجارت ختم گردد قصه امام زمان وان سردابه را پیش کشیدند تا باشد تجارت خود را ادامه بدهند واین تجارت بنام امام زمان تاامروز ادامه دارد ودست اویزی شده است برای محمود احمدی نژاد جهت دوشیدن خون مردم ایران. بحث بهاالله خان هم تعلق به این امر میگیرد. در اول جناب شان خود را به حیث باب امام مهدی معرفی کردند. نمیدانم این کار اغا بهاالله بخاطر کسب پول بود یا شهرت طلبی یا خلل دماغی؟ به هرصورت بعدا زمانکه کارشان رونق گرفت وبعداز اختلافات با برادرشان که ایشان هم یکی از مدعییان ارتباط باامام زمان بودن اعتماد به نفس شان به اندازه زیاد شد که خود را پیامبر معرفی کردند.

حالا چرا یک بهایی پیدا نمیشود که از عقل خود بپرسد که ایا اغا بهاالله واقعا یک باب بود یا پیامبر. اگر باب بود پس چرا ادعای دروغین پیامبری کرد وچرا امام زمان را معرفی نکرد واگر پیامبر بود پس چرا دروغ گفت وخود را باب معرفی کرد؟

علت مخالفت سرسخت نظام جمهوری اسلامی با بهایت هم بنابر همین ادعا بهاالله در ارتباط با امام زمان صورت میگیرد. احمدی نژاد به این عقیده است که اگر امام زمانی وجود داشته باشد پس باید حتما ازطریق وی معرفی گردد.

بهاییت زاده تشیع است. تشیع با ان دروغ پردازی های بزرگ بنیان گزارانش از راه حق منحرف گردیده است. مسول ایجاد بهاییت خود فلسفه پوچ ودروغین تشیع است. این فلسفه پوچ زمانی توانست تشیع را از گزند روزگار نجات بدهد ولی امروز چنان پرابلم های را به تشیع ایجاد کرده است که تشیع وفلسفه انرا از داخل میکاود. وسلام

-- تشیع بیزار از تهران ، May 26, 2008

چقدر جالبست که بعضی از دوستان مثل آقای تشیع بیزار به راحتی به خودشان اجازه میدهند در مورد مقدسات دیگران چنین تمسخر آمیز صحبت کنند. دوست عزیز، علت اینکه فکر میکنید که "یک بهایی پیدا نمیشود که از عقل خود بپرسد که ایا اغا بهاالله واقعا یک باب بود یا پیامبر" اینست که تا بحال به خودتان زحمت نداده اید که از یک بهایی در این رابطه سوال کنید. دوست خوب من ادعای بابیت متعلق به سید علی محمد باب بود نه میرزا حسینعلی نوری (حضرت بهاءالله). شما که از بنیادی ترین اعتقادات بهاییان بی خبرید چطور به خود اجازه میدهید در مورد باورهای آنان اینچنین توهین آمیز سخن بگویید؟! وجود عزیزانی مثل شما نیاز مردم را به تعالیم دیانت بهایی-بخصوص لزوم تحری حقیقت-بیش از پیش آشکار میکند.

-- امیر حسین ، May 27, 2008

من با نظر اقای تشیع بیزار موافق هستم

-- سروش ، May 27, 2008

اقای امیر حسین من هدفم هرگز خدای ناخواسته توهین به مقدسات کسی نبوده است نه به مقدسات شما ونه به مقدسات تشیع که بنده خودم از پدر ومادر شیعه به دنیا امده ام. جهت معلومات شما باید عرض کنم که خودم دوستان بهایی داشته ودرمحافل شان هم اشتراک کرده ام. برای شما توصیه میکنم که زندگی نامه مرزا حسینعلی خان را از دیدگاه یک بیطرف بخوانید. جالب اینست که شما بهایی ها معتقد به حقانیت قران هستید اما اگر شما دراین ادعای تان صادق هستید پس حتما این ایات قرانی را که دلالت به ختم فرستادن انبیا میکند و محمد (ص) را پیامبر اخر الزمان میداند یا هیچ ندیده اید یا اگر دیده اید پس کاذب هستید. ولی من با سیاست دولت ایران دربرابر شما مخالف هستم وعقیده براین هستم که باید باشما مانند کفار حربی برخورد نشود. ولی این امید را هم نداشته باشید که نظام امام زمانی فعلی برای شما اجازه فعالیت بدهد زیرا تاجایکه من دیده ام در تمام تهران بزرگ هم یک مسجد برای مسلمانان اهل سنت وجماعت که اضافه تر 96% مسلمانان جهان را تشکیل میدهند وجود ندارد. پس چطور امکان دارد که برای بهایی ها که درحقیقت ازبین برنده تشیع است اجازه فعالیت بدهند؟ من با حفظ احترام به همه وبنابر ازادی کلام اینرا میخواهم بگویم که فلسفه تشیع بر بنیاد یکی از بزرگترین دروغ های که هرگز عقل سلیم انرا باور نمیتواند بکند یعنی فلسفه امام زمان به وجود امد. این فلسفه دروغین توانست تا امروز تشیع را به شکلی از اشکال زنده نگهدارد ولی بنیان گذاران این فلسفه با وجود زیرکی متوجه این امر نشدند که این عقیده میتواند دستاویزی باشد به هرکسی که بنابر تمایلات خویش خود را باب ویا حتی مهدی موعود که مسیحا باشد معرفی کند. اصلا سید محمد علی خود را باب معرفی کرد ولی مرزا حسینعلی خان خود را اصلا همان مهدی موعود معرفی کرد وبه همین علت از طرف حکومت وقت ایران دستگیر ومورد ضرب وشتم قرار گرفت وبه همین خاطر ازعقیده خود برگشت و توبه نامه خود را نوشت. بعدا با مساعد شدن زمینه بار دیگر به دروغ پردازی پرداخت. اصلا چیز های که امروز به نام بهاییت به خورد مردم بیچاره داده میشود اکثرا چیزهای است که مرزا بیچاره روحش هم از ان بیخبر بود وامروز به وی تعلق داده میشود. این روش هم کاپی است از مذهب تشیع که نهج البلاغه را به علی وهزار ها حدیث را به پیامبر اسلام به دروغ ربط میدهند. بهاییت کاپی است از تشیع وتشیع مادر بهاییت است ولی رابطه این مادر وفرزند بسیار خراب است وهردو عقیده در راه باطل قدم بر میدارند. به امید روزی که پیروان هردوعقیده نادرست به راه حق رهنمون گردند.

-- تشیع بیزار (شیعه سابق) ، May 28, 2008

خدمت برادران بهایی مذهب عاجزانه عرض کنم که خداوند متعال برایشان عقل اعطا فرموده است، یکبار لطف کنند وعقل خود را بکار بیاندازند. من درکابل زندگی میکنم و درمحافل زیاد بهایی که تقریبا پنهان برگزار میشود اشتراک کرده ام وبه اجازه شما بالای منهم بسیار کار کردند تا عقیده خود را تغیر بدهم. البته رهبر بهایی های افغانستان که از گرفتن نامش خود داری میکنم از جمله دوستان بسیار خوب من هستند وبه دوستی شان احترام دارم ولی نه ایشان ونه هیچ کسی دیگرشان نتوانستند عقیده مرا تغیر بدهند وبرعکس کذاب بودن عقیده شان برایم به ثبوت رسیده است. مذهب بهایت قسم که اقای تشیع بیزار فرموده اند درست زاده تشیع است. به این معنی که اصلا بنیاد این مذهب را شیخ احمد احسایی گذاشت که بنام شیخیه معروف است. البته در تشیع همیشه مردم به انتظار مهدی موعود گذاشته شده اند واین وسیله گشته است تا حکام درپرتو ان حکومت کنند. ولی این مسأله مهدی موعود باعث ان شده است تابعضی اشخاص ادعای مهدی بودن را بکنند. بعد از حرکت شیخیه سید علی محمد باب خود را باب معرفی کرد ولی تیرباران گردید. مرزا حسینعلی نوری درنخست خود را خواست باب مهدی معرفی کند ولی با برادرش یحیی در این امر به اختلاف افتاد بنا بهاییان باعث قتل ازلیان که پیروان صبح ازل بودند شدند. انها زیادتر وظیفه جاسوسی را برای حکام انوقت انجام دادند. البته بعدا مرزا حسینعلی خان تصمیم گرفت که خودرا باب نه بلکه همان مهدی موعود معرفی کند. متاسفانه خود خواهی شان به اندازه زیاد شد که ادعای پیامبری کردند. در مراحل اخیر عمر خود کارشان به جای رسید که دعوای خدایی کردند (العیاذ باالله) به همین خاطر است که بهاییان وی را تجلی وجود خداوند میدانند یعنی پس وی خدا است.

جالب اینست که ایشان نمیخواهند عکس این تجلی خدا را کسی ببیند وبه ان بسیار تعصب میورزند. من خودم باری عکسی ادم ریشوی را دیدم درحالکه برایشان موسیقی پاپ مینواختند بعدا فهمیدم که ایشان اغا بهاالله هستند. عکس ادمی را نشان میداد که فهمیده میشد که باید خلل دماغی داشته باشند. حالا چرا یک بهایی پیدا نمیشود که از خود بپرسد که ایا جناب بهاالله یک باب بود یا مهدی یا یک پیامبر جدید یا خود خدا؟؟؟؟؟؟؟ قابل یاد اوری است که درافغانستان محفل بهاییت وجود دارد ولی اکثر کسانی بهایی شده اند که بنابر فقر اقتصاد به این ایین در امده اند وتوسط ان امروز در دفاتر خارجی کار میکنند ومدرک عایداتی برای خود ساخته اند. من این حرف هارا کاملا بدون تعصب میگویم زیرا من بارها درمحافل ایشان دعوت شده ام وتقریبا تمام سرشناسان بهایی افغانستان را میشناسم. البته ایشان اکثرا از مردم تشیع هستند وباقی انها از زمره کمونست های سابق هستند که درگذشته هرگز ایمان نداشته اند وامروز بخاطر امرار معاش بهایی شده اند ولی همانقسمکه ایشان به عقاید پدران خود باقی نماندند وکمونست شدند وبعدا بالای عقیده کمونزم ریدند وبهایی شدند امروز عقیده بهایت انها هم فوق العاده متزلزل است وروزی بالای انهم پای خواهند گذاشت.

بهاییان افغانستان به این مذهب از جنبه مادی ان میبینند نه از نظر معنویات. زیرا معنویات بهایی ها فوق العاده مبهم وغیر قابل درک است. این صرف یک معلومات بنده بود درمورد بهاییان افغانستان که البته از مراکز بهاییان پاکستان هم دیداری داشته ام. اما بصورت عموم مردم بی ازاری هستند که ضرور نیست به انها ضرر رسانده شود اما چون از متن تشیع برخواسته اند به همین خاطر است که شیعه ها با ان به ضدیت برخورد میکنند.

دلیل اینکه چرا تصویر بهاالله را نمیخواهند کسانی دیگر ببینند اینست که هرکسی که زره از عقل در کله اش وجود داشته باشد با دیدن این عکس میداند که این شخص تجلی از یک ادم کلاهبردار احتمالا دیوانه است نه از العیاذ باالله خدا. جالب اینست که سلسله امامت بهایت هم مانند سلسله شیعه قطع شد که خود نشاندهنده کاذب بودن ان است. همان قسمکه حسن عسکری نازای بود وفرزندی بدنیا نیاورد شوقی افندی هم عقیم از اب درامد وامروز کمسیونی وجود دارد که از مذهب بهاییت سرپرستی میکند که البته همه شان مشغول زر اندوزی وپول در اوردن هستند. البته یک چیز دیگری را که میخواهم بگویم وان اینست که دران زمان که من بامحافل بهاییت رفت وامد داشتم بیکار بودم و اقای رهبر بهاییان افغانستان برایم پیشنهاد کرد که دربدل در امدن به این کیش وی توصیه مرا جهت شامل شدن در یکی از دفاتر سازمان ملل متحد خواهد کرد ولی من قبول نکردم. من درمحافل خاص انها حق اشتراک نداشتم زیرا انها به من به دیده شک مینگرستند ولی زمانکه یک شخص امتحانات زیادی را سپری کرد بعدا دریک محفل خاص ازایشان تقاضا میشود که بالای قرآن پاک پای خود را گذاشته وبه عکس بهاالله سجده کند. این را من خود ندیده ام ولی یک شخصی مومن به عقیده بهاییت که خود چندین نفر را به این کیش دعوت کرده است شبی برای ما قصه کرد. الله وعلم

-- میرویس ، May 28, 2008

آقای تشیع بیزار (میرویس):
... به شقیقه چه ربطی دارد؟! آیات مربوط به خاتمیت حضرت محمد و اینکه اهل سنت در طهران مسجد ندارند چه ربطی به بی اطلاعی شما از دیانت بهایی دارد؟! اینکه دولت ایران به بهاییان اجازه فعالیت بدهد یا ندهد یک بحث است و ناآگاهی مطلق شما از تاریخ دیانت بابی و بهایی یک بحث دیگر. البته اگر دوستانی مثل شما قدری در مورد آیین بهایی مطالعه میکردند و حقائق را در میافتند دولت اسلامی نمی توانست با تکیه بر ناآگاهی مردم فشارش را بر این جامعه مظلوم بیشتر و بیشتر کند. یک نمونه دیگر از بیخبری شما: آن توبه نامه جعلی که در موردش صحبت کردید را به باب منسوب کرده اند نه بهاءالله.
من نمیدانم در افغانستان چه خبر است ولی همه میدانند که در ایران برای پولدار شدن بهایی شدن آخرین راه حل است چون نه میتوانند وارد دانشگاه شوند نه جایی استخدام شوند و نه اموالشان امنیت دارد.
حضرت بهاءالله هم از نظر بهاییان پیامبر خدا هستند نه خدا. ایشان هم مثل بقیه آدمیزاد بوده اند. بنابراین دیوانه کسیست که فکر میکند پیامبر الهی باید مثل فیلمها هاله ای از نور دور سرشان باشد و فراموش کرده که خدا در قران به حضرت رسول فرمود: "قل إنما أنا بشرّ مثلکم". احترام به عکس ایشان هم احترام به مقامشان است. مسلمانها هم این کار را میکنند و از نشان دادن تصویر حضرت رسول پرهیز میکنند (مثل فیلم محمد رسول الله). اینکه یک بهایی سابقا کمونیست بوده گناه نیست اگر راست میگویید شما بروید یک کمونیست را مسلمان کنید. در ضمن بروید از طرف من به دوستتان بگویید کسی که پا روی قران بگذارد بهایی نیست، بنابراین یا ایشان دروغ میگویند و یا کسانی که پیششان رفته بهایی نبوده اند. برچسب کلاهبرداری هم بیشتر به کسی میچسبد که با به هم بافتن آسمان و ریسمان و توهین میخواهد حرفش را به کرسی بنشاند. کسی که زندگی درباری را رها میکند و عمری را در تبعید و زندان میگذراند و در تمام آثارش (اگر خوانده باشید میدانید) دم از محبت و صلح میزند هر چه باشد قطعا کلاهبردار نیست. بنابراین توصیه میکنم به جای اینکه وقت خودتان و ادیتور رادیو زمانه را بگیرید بروید کمی کتاب بخوانید و سوادتان را زیاد کنید. موفق باشید.

-- فرهاد ، May 29, 2008

تشیع بیزار گرامی،
شما لطفا قبل از هرچیز موضع خود را مشخص کنید تا خواننده نوشته هایتان بداند که شما با استناد با چه چیزی استدلال می کنید. ظاهرا به نظر می رسد که قرآن را قبول دارید که به موضوع خاتم الانبیا اشاره می کنید، که در اینجا باید خدمت تان عرض کنم که اگر قرآن را با دقت بخوانید در جای جای این کتاب مقدس به ظهور پیامبری پس از حضرت محمد اشاره شده که برای مثال می توانید آیه سوم سوره سجده را یخوانید. این نکته را هم اشاره کنم که همیشه تنها ژرف نگران نکته ها و رموز کتب مقدسه را درک کرده اند و کسانی که زحمت مطالعه و تفکر را برای رسیدن به حقیقت با جان و دل پذیرفته اند... دوست عزیز، اگر امروزه در ایران آقای احمدی نژاد خون مردم ایران را می دوشد و یا دین طوری به مردم نمایانده شده که هر کس هر جا که به سودش بود وصله ای به دین بچسباند و هزار و یک مسائل نا پسند دیگر هیچ کدام دلیلی بر بطلان دین یهایی نیست. جالب اینجاست که شما چندین مساله متفاوت را با هم بیان می کنید و در آخر هم می گویید این دلیل آن شد پس همه با هم دروغ هستند!! شما لطفا بفرمایید بنا بر کدام دلیل دین بهایی فرزند اسلام است؟ شما از کدام تجارت سخن می رانید؟ از تجارت جان دادن هزاران مسلمان در زمان اسلام و ریخته شدن خون هزاران یهایی که گناه شان عشق شان به محبوبشان بود؟ از پذیرفتن هر نوع بی حرمتی به ایشان و ویران شدن خانه هایشان؟ از محرومیت هایی که روز به روز بیشتر می شود و عرصه را بر ایشان تنگ تر می کند؟؟ اگر این از دیدگاه شما تحارت است پس باید با فرهنگ لغات جدیدی با هم گفتگو کنیم...

-- رها ، May 31, 2008

خیلی جالب است که دوستان همه طوری وانمود می کنند که آگاهی و احاطه کامل بر تاریخ دارند، و هر کجا که دوست دارند مطالب ساختگی وارد تاریخ می کنند و آن را هم دلیل خود می سازند. بهاء الله هیج وقت ادعای باب مهدی بودن نکردو بهاییان هرگز جنگی را شروع نکردند که ازلیان را در آن بکشند. شما با چه دلیلی می گویید که بهاییان جاسوسی می کرده اند؟ از کجا و برای کی؟ و شما می فرمایید حضرت بهاءالله خودخواهی شان به جایی رسید که ادعای پیامبری کردند! دوست عزیز ادعای پیامبری اصلا نیازی به خود خواهی ندارد، اینکه کسی تمام عمر خود را در تبعید و آزار و اذیت بگذراند، باور کنید نیاز به ذره ای خود خواهی ندارد. در هیچ کجا هم ایشان دعوی خدایی نکرده اند. همچنین عکس حضرت بهاءالله را بنده دیده ام و هیچ گونه نشانی از "خلل دماغی" در چهره شان نبود. اما اینکه ریش داشتند هم تا آنجایی که من می دانم دلیلی بر خلل دماغی ایشان نمی شود. اگر نگاهی به اخبار آزار و اذیتی که به بهاییان می شود بیندازید می بینید که هیچ کس برای نفع مادی بهایی نشده و هیچ دلیل مستندی هم بر این نیست که کسی منافع مادی از راه دینش کسب کند.و اینکه می گویید کمسیونی که مسول سرپرستی بهاییان است مشغول زر اندوزی و پول در آوردن هستند،دوست عزیز پول در آوردن با زر اندوزی بسیار متفاوت است.قطعا شما که از عقل تان استفاده می کنید می دانید که تمام مردم دنیا باید پول در بیاورند تا امرار معاش کنند همانطور هم این عزیزان. اما زر اندوزی را نمی دانم شما از کجا آوردید و این به آنان می چسبانید. شما که انقدر از حال آنان با خبرید بگویید ایشان چگونه به زراندوزی مشغولند؟ می گویید چون حضرت شوقی افندی مانند امام حسن عسگری فرزند نداشتند این دلیلی بر کاذب بودن این دین است!!!!!! این مطلب آنقدر بی ربط است که خود نشان دهنده میزان اعتبار نوشته تان است.

-- بدون نام ، May 31, 2008

خدمت اقای بهایی باید عرض گردد بهاییت رابطه ناگسستنی همراه باتشیع واعتقادات بنیادی انداشته وزاده مفکوره ظهور امام زمان است. ودیگرانکه بهاالله وتمامی پیروان ان شیعه بوده اند ومفکوره جدید ایین انها فوق العاده زیر سایه تشیع است. هرکسی که میخواهد به دیانت بهایی واقعا دسترسی پیدا کند اولا باید فلسفه و اعتقادات بنیادی تشیع را مطالعه کند وبعدا برایشان مبتدا ایجاد ایین بهاییت واضع خواهد شد. هرکسی که تاحال ادعای مهدی بودن را کرده است شیعه بوده است. بهاالله وعلی محمد باب وملاحسین باب الباب تمام شیعه بوده اند. انها قبل از مشهور شدن به بهاییان به نام بابیان مشهور بودند. یعنی باب امام معدی همان امامی که شیعه سالهاست در انتظارش هستند واین انتظار را نقطه ختمی نیست. این را باید از خود بهاییان پرسید که چطورشد که اقای بهاالله دفتعا از معدی بودن به خود مرتبه پیامبری بخشیدند؟ چطور شما ادعای پیامبر بودن وی را میکنید. اگر میکفتید که وی معدی بود تاحدودی برای شیعه ها قابل قبول بود. شما میگویید که قران هم کتاب خداست. این کتاب خدا واضعا میگوید که محمد خاتم انبیا است وسلسله فرستادن انبیا ختم گردیده است. ایا شما به قران باوردارید اگر دارید پس باید به این حکم ان سر بنهید وگرنه خود را فریب ندهید. اگر به گفته شما سلسله جدیدی از پیامبران را خداوند میفرستد که بهاالله یکی از انها بود، اگر همین امروز یا فردا یک شخصی دیگری پیدا شود و ادعا کند که پیامبر بعدی بعد از بهاالله است و بگوید که ایین بهایت را ملغی قرار میدهد. در انوقت نظر شما چی خواهد بود بخصوص اگر وی هم مانند اقا بهاالله کتابی به خود بجا بگذارد.

-- تشیع بیزار ، Jun 2, 2008

تشیع بیزار، بی خیال شو...

-- فواد ، Jun 2, 2008

خدمت اقای فرهاد باید عرض گردد که من تشیع بیزار نیستم، قرار معلوم وی یک ایرانی باید باشد اما من یک افغان هستم ودرکابل زندگی میکنم واین اسم واقعی من است و خوش ندارم مانند اقای بهاالله به چندین چهره ظاهر شوم. شاید مشابهت نظرات اقای تشیع بیزار با من یکسان است که شما هردو را یک فکر نموده اید. جالب اینست که من با نظر اقای تشیع بیزار کاملا موافق هستم. بیایید فکر کنیم که بعداز بهاالله کسی دیگری همین امروز یا فردا ادعای پیامبری کند واسم خود را ثناالله بگذارد وبعدا بخاطر ثبوت ادعای خود الواح بفرستد وبگویید که وی مذهب بهاییت را ملغی قرار میدهد. انوقت عکس العمل شما مردم صلح پسند به گفته شما چه خواهد بود؟ اصلا من قسمکه برایتان گفتم در سن شانزده سالگی به محافل بهاییت در پاکستان راه پیدا نمودم. در انجا تصادفا کتاب فرق الشیعه نوبختی بدستم افتاد ودریافتم که این تنها اغا بهاالله نه بلکه ده هاتن دیگر هم بودند که یک چنین ادعاهای را نموده بودند. جالب اینست که باب الباب با فرستادن یک نامه حسینعلی خان را مطلع ساختند که انشخص موعود هستند. ایا چرا خداوند جبرییل را نفرستاد بلکه ملاحسین یعنی یک شخص دیگر را فرستاد. پس معلوم میشود که ملاحسین خان هم پیامبر بوده واز عالم غیب خبر داشته. پس در مذهب بهاییت ما باید چنیدین نفر را پیامبر حساب کنیم.

بیایید تصور کنیم که بهاالله واقعا پیامبر بود العیاذ باالله. شما بفرمایید که چی تحولی را ایشان بااین شریعت خود به جهان اوردند؟ ایا از اثر قدم مبارک ایشان نبود که امروز ساکنین ان مناطق تاامروز رنج میکشند وزیر سیطره اسراییل قرار دارند؟

تشیع و بهاییت دو روی یک سکه هستند. شما هرگز از میان مردم اهل سنت کسی را پیدا نمیتوانید که از صدر اسلام تا امروز یک چنین ادعای را کرده باشد. زیرا مذهب اهل سنت به اساس و به معیارات عقلانی بنا گذاشته شده ودر ان از کیش پرستی وشخصیت پرستی چیزی دیده نمیشود. درمورد زراندوزی رهبران بهایی افغانستان واینکه من بروم ویک کمونست را مسلمان بسازم باید گفت که ان عقیده که دران مادیات مدنظر باشد یک عقیده سست وبی بنیاد است. بگذار که یک شخص کافر باشد تا یک مسلمان سست بنیاد. دوما هدف از زر اندوزی بهاییان این بود که بهاییان افغانستان معاش ویا مستمری ماهوار دارند که برایشان ماهوار پرداخته میشود ودرصورت عدم اشتراک در محافل همراه با فامیل های شان از مستمری ماهوار شان کاسته میشود. پس این تجارت خانواده گی است از بالا تا پایین

-- میرویس ، Jun 4, 2008

آقای میرویس (نه تشیع بیزار):
1. بهاءالله کی با چندین چهره ظاهر شد؟
2. یک دلیل دیگر بر ناآگاهی شما: حدود زمانی پیامبر بعدی در دیانت بهایی ذکر شده. فرقی هم نمیکند که اسمش ثناالله باشد، عین الله یا یدالله. به خود زحمت بدهید مطالعه بفرمایید.
3. کسان دیگری هم بوده اند که همزمان با رسول اکرم ادعای پیغمبری نموده اند. آیا این رسالت آن حضرت را زیر سوال میبرد؟
4. کسی به حضرت بهاءالله نامه ای در ارتباط با رسالتشان نفرستاد. اگر چنین بود مخالفت یحیی ازل بی معنی مینمود.
5. آقای میرویس بی ربط گفتن هم حدی دارد. مشکلات مردم فلسطین و حاکمیت اسراییل چه ارتباطی به تبعید حضرت بهاءالله به آن سرزمین دارد؟! شما حقیقتا در به هم بافتن آسمان و ریسمان استاد هستید!
6. نوشته اید"هرگز از میان مردم اهل سنت کسی را پیدا نمیتوانید که از صدر اسلام تا امروز یک چنین ادعای را کرده باشد". این فقط اختصاص به اهل سنت ندارد. مسیحیان، یهودیان، بوداییان وغیره هم کسی مثل حضرت بهاءالله نداشته اند، ولی حال خیلی از آنان با کنار زدن پرده تعصب حقیقت را در کلام بهاءالله یافته اند و امروز بهاییند و به تبع آن به حقانیت حضرت رسول هم ایمان پیدا کرده اند. شما هم اگر "معیارات عقلانی" خود را بکار بیندازید دیدن حقیقت چندان سخت نباید باشد.
7. یکبار گفتم دوباره هم میگویم، اگر بهاءالله به دنبال مادیات بود ثروت سرشار خانوادگی را رها نمیکرد. هیچ بهایی بعد از بهایی شدن پولدار تر نشده که هیچ، بسیاری مایملک خود را نیز از دست داده اند. اگر شما فکر میکنید "این تجارت خانواده گی است از بالا تا پایین" علتش اینست که همانطور که خدمتتان ثابت کردم نه از بالایش خبر دارید، نه از پایینش، نه از هیچ کجای دیگرش. فقط ساخته های ذهن خودتان را اینجا به خورد مردم میدهید.
8. شما اگر میتوانید بروید آن کمونیست را مسلمان کنید؛ سستی و سفتی عقیده اش را هم به خودش و خدای خودش واگذارید.
9. یکبار گفتم دوباره هم میگویم، به جای اینکه به به فکر جواب سر هم کردن باشید بروید کمی مطالعه کنید؛ برایتان خوب است.

-- فرهاد ، Jun 4, 2008

اقای فرهاد، من تاجاییکه دیده ام این خود شما هستید که درعالم نادانی وبیخبری به سر میبرید وطبق هدایات مذهب من داراوردی خود حسینعلی نوری را نقطه اولی حساب میکنید. اغای نوری در اول به حیث مبلغ راه سید باب فعالیت کرد بعدا ادعای مهدویت کرد بلاخره کارش به پیامبری رسید ودراخیر خودرا مظهر وجود خدا خواند. اگر شما این را ندانسته اید بیخبری حضرت عالی را نشان میدهد که کور کورانه چرندیات شنوهستید.

چرند گویی های دیگر شما این که شما به گفته تان به قران عقیده دارید اما قران واضعا سلسله نبوت را تاقیامت ختم اعلان نموده است. پس شما دراین مورد هم کاذب هستید.

خداوند برایما عقل سلیم اعطا فرموده است وما قبل ازاینکه چیزی را قبول کنیم درمورد ان تعمق میکنیم وبه این نتیجه رسیدیم که اقای نوری در عمر خود هرگز کدام کاری نکرده اند وثروت سرشار هم نداشتند واز بیکاری زیاد دچار موهومات شدند وخودرا شخصی برگزیده حساب کردند درحالکه جای یک چنین اشخاص تیمارستان است وخلاص.

درمورد نوشته های که شما انرا الواح فرستاده شده به بهاالله از جانب خدا قلمداد میکنید هرکسی میداند که بی نهاییت ضعیف وسست وبی بنیاد نوشته شده اند. اطلاق یک چنیین نوشته های بی بنیاد ومنطقا ضعیف به خداوند بزرگترین جفا وظلم است.

درثانی شما فرموده اید که خرابی وضعیت خاور میانه با بهاالله چی ربطی دارد؟ باید گفت که هر رسول خدا درجریان حیات ویا بعدازان تاثیر زیادی را بالای تمام جهان میگزارند واین از قدم خشک وشوم حسینعلی نوری بود که امروز ان محلات در اتش میسوزند.

شما بفرما که این بهاالله شما چی تغیراتی را درسطع جهان باان رسالت من دراوردی اش اورد؟ ایا در وضیعت مردم کدام بهبودی امده است؟

این سرشت ادمی است که هرقدر هم پولدار باشد بازهم زیادتر ازان میخواهد. من تاجایکه در مورد حسینعلی نوری خوانده ام ایشان دارای کدام شغلی نبودند و زندگی بخور ونمیر داشتند وهرگز ثروت فراوان نداشتند.

این شما هستید که روح وفکر خودرا در الواح که درحقیقت زاده افکار مالیخولیایی یک دیوانه است محدود ومنحصر ساخته اید. من به صراحت میگویم که من یک بهایی بودم ولی الحمدالله امروز نیستم. من میتوانم ده ها کس را برایتان معرفی کنم که به این عقاید مضحک پشت پا زده اند.

تشکر

راستی منتظر لغو مذهب من دراوردی خود توسط یک پیامبر خود ساخته دیگر باشید زیرا ایین خود شما هم دراثر زیر تاثیر بودن تشیع راه را به کلاه برداران بعدی باز گذاشته است.

-- میرویس ، Jun 5, 2008

یک دلیل دیگری که میتوان به ابطال بهاییت ارایه کرد عدم هم اهنگی دراین ایین است که خودنشاندهنده ساخته شدن ان دردست بشر است. مثلا سید محمدعلی باب جانشین خود مرزا یحی را معرفی کرد ولی مرزا حسینعلی برادر بزرگتر بالای مقام رهبری ،بعداز واقعه گردهم ایی بدشت که دران طاهره قره العین در انظار همه برهنه ظاهرگردید وگفت که امروز حرام حلال گردیده است، شکم انداخت وشروع به توطیه برعله ازلیان کرد. درحقیقت اولین انحراف از دستورات باب توسط شخص بهاالله صورت گرفت وجانشین طبعی وی که مرزا یحی باشد را از مقام رهبری برانداخت. بعدا فرزند وی عبدالبها جانشین را که پدر وی تعین کرده بود یعنی محمد علی افندی را باتوطیه برطرف کرد وخود را جانشین اعلان کرد که منجر به چند دسته شدن بهاییت شد. اگر بهاالله وعبدالبهایعنی عباس افندی از اسمانها هدایت میشدند درمورد جانشینان خود اشتباه نمیفرمودند. طبق گفته عبدالبها که باید به زعم خود از خداوند باید وحی گرفته باشد بیست وچهار اولاد ذکور وی باید سلسله رهبری این مذهب را یکی به تعقیب دیگر بدست میگرفتند. بنابه تصریح عبدالبهاء در الواح و وصایا، پس از وی بیست و چهار تن از فرزندان

ذکورش، نسل بعد از نسل، با لقب ولی امرالله باید رهبری بهائیان را به عهده

می گرفتند و هر یک باید جانشین خود را تعیین می کرد «نا بعد از صعودش

اختلاف حاصل نگردد» (عبدالبهاء، مفاوضات، ص 45-46)، لیکن شوقی افندی،

نخستین فرد از این سلسله عقیم بود و طبعاً بعد از وفاتش ،‌در 1337ش ، دوران

دیگری از دو دستگی و انشعاب و سرگشتگی در میان بهائیان ظاهر شد. این خود نشان میدهد که بنیان گذاران این ایین باهمدیگر اختلافات بسیار شدید داشتند وهنوز هم دارند. من تاجایکه تنها درافغانستان دیده ام دوگروپ از بهاییان وجود دارند که ازمنابع متفاوت تمویل شده وباهم اختلافات بسیار شدید درونی دارند وهمدیگر را متهم به جاسوسی اسراییل میکنند. اما شاید حقیقت این باشد که هردو دسته جاسوس باشند

-- میرویس ، Jun 5, 2008

تا روز 28 می همه ی بهایی های کابل تلاش می کردند که میرویس را بهایی کنند.. و حالا گویا حافظه ایشان را یاری نکرده که در پست قبلی چه گفته اند و ادعا می کنند که قبلا بهایی بوده اند و حالا نیستند!!!!!!! و بر اثبات ادعای شان همین بس که حضرت بهاءالله رو نقطه اولی خطاب می کنند در صورتی که تمام بهاییان می دانند که نقطه اولی حضرت اعلی است و نه حضرت بهاءالله. این هم یک استراتژی هست که خودشان را به بهاییان نزدیک جلوه می دهند (یا می گوبند قبلا بهایی بوده اند!!!! ) تا خواننده فکر کند اووووه چه منبع موثقی! و بعد هر دروغ و تهمتی که می خواهند از ذهن مبارکشان ترواش دهند و به حقیقت بچسبانند اما نه دوست عزیز، هیچ قدرتی نمی تواند مانع پیشرفت حقیقت و امر خداوند شود و این تهمت های من در آوردی تان هم به حقیقت نمی چسبد و دیگر اینکه اگر گمان کردید که این یک استاتژی جدید هست و از آن رو، خود را آلوده آن کردید متاسفانه باید به عرض تان برسانم که نه، این قدیمی شده، دیر رسیدید. بفرمایید یک استراتژی جدید تر اختراع کنید. و در آخر هم اینکه خواننده های عزیز همه می دانند که برای آشنایی بادین بهایی هم مثل سایر ادیان باید کتب مقدسه همان دین را مطالعه کنند تا توسط افرادی که خود را دوست بهاییان و یا "بهایی سابق" معرفی می کنند گمراه نشوند.

-- رها ، Jun 6, 2008

باعرض سلام وخسته نباشید خدمت همه. درمورد بهاییت باید گفت که اصلا سید باب خود را باب امام مهدی عله سلام معرفی کرد وبه همین خاطر پیروان وی بنام بابیان معرفی شدند. مرزا حسینعلی نوری توسط ملاحسین یعنی باب الباب به این دعوت دعوت گردید البته توسط نامه یی که تمام بهاییان به ان اتفاق نظر دارند. باب الباب در این نامه مرزا حسینعلی نوری را به کیش بابی دعوت کرد. این که گفته میشود مرزا حسینعلی را به پیامبری بشارت داد حرف کاملا نابجا است زیرا این خداوند است که کسی را به پیامبری بشارت میدهد نه یک شخصی نظیر ملا حسین که تعلیمات بسیار ابتدایی دینی داشت. بنا مرزا حسینعلی نوری به حیث یک شخص عادی بابی بود. به همین خاطر سیدباب هرگز با بهاالله دیدار نکرد. چطور امکان دارد که وی باب بهاالله باشد وبا وی هرگز دیدار نکند. اگر من اشتباه میکنم دوستان البته تصیح بفرمایند که ایا باب که بعداز دعوت خود چندین سال دیگر هم زنده بود گاهی بابهاالله دیدار داشته؟ من در جای یک چنین چیزی را نخوانده ام. دیگر اینکه بعدا بعد از کشته شدن باب نوری یا بهاالله توانست زعامت این کیش را باوجود مخالفت های برادر کوچکتر خود بدست بگیرد وانرا اهسته اهسته رشد بدهد. علت به قتل نرسیدن بهاالله درایران حمایت قوی دولت های روس، انگلیس وفرانسه از وی بود. این که کفته میشود وی وضع خراب درعکا داشت نادرست است. دولت عثمانی وی را بخوبی پذیرایی میکرد تا ازوی به حیث اله فشار دربرابر دولت شیعه مذهب ایران استفاده کند وبهاالله بادرک این حقیقت از فرصت به دست امده حد اعظم استفاده را برد

-- کاووس شاه ، Jun 8, 2008

اقای رها تشکر ازاین که مرا متوجه اشتباه بسیار کوچکم درقسمت نقطه اولی کردید اصلا زمانی که آن را فرستادم متوجه شدم و برایتان بسیار تبریک می گویم که کشف بسیار بزرگی کردید ولی بسیار بی اهمیت است که نقطه اولی اگر باب بود یا میرزا حسین نوری هر دو دروغ گو و کاذب بودند. دروغ گویی شان بر اینکه چرا باب میرزا یحیی را به حیث جانشین خود تعین کرد در صورتی که میرزا حسینعلی خان نوری به گفته شما پیامبر بودند. اگر شما در این مسله تنها تعمق کنید و از سایر مسایل سوال برانگیز مذهب خود بگزرید به شما واضع می شود که یکی از این دو نفر باید دروغ گو ومنافق باشند یا باب یا بهاالله. به این دلیل که چرا باب میرزرا یحیی را جانشین خود تعین کرد در صورتی که بهاالله مستحق بود. پس باب دروغ گو است. اگر باب یا نقطه اولی به گفته شما این کار را از روی وحی خداوندی این کار را کرد پس بهاالله دروغ گو است که میرزا یحیی را از این مقام انداخت و کار را به جای کشانید که محمد علی سلمانی را وظیفه داد که چرندیات گویی های میرزا یحیی را که در مقابله با چرندیات بهاالله گفته شده بود آنها را به آتش منقل بیندازد که وی هم چنین کرد. یک دروغ گویی دیگر اینکه باب الباب یعنی ملا حسین بهاالله را به کیش بابیت دعوت کرد نه آن چنان که گفته می شود وی را مژده به پیامبری داده باشد. زیرا اولا باید باب این کار را می کرد نه یک طلبه بی دانشی مانند ملاحسین. در ثانی شما در هیچ دینی از جهان به جز از مذهب تشیع که باب را مورد بحث قرار می دهد یک پیامبر الهی دیگر را یافته نمی توانید که به باب ضرورت داشته باشد. اگر دارید پس برایم بگویید. من این مسله را بخاطری گفتم که بهاییت ادامه دروغ پردازی های شیعه است که سراسر چرندیات گویی است و خلاص. اگر سید علی محمد باب بهاالله بود پس چرا حداقل این شخص را یک بار درعمر خود ندید؟ پس معلوم می شود که بهاالله آن کسی نبود که باب در مغز خود از وی منجی بشریت ساخته بود بلکه به صورت تدریجی از خود شخصیت بهاالله را ساخت و با جانشین بلامنازعه باب که میرزا یحیی باشد سر دشمنی را گرفت. دروغ گویی های بعدی بهاالله این بود که بنا بر توصیه وی عبدالبها 24 اولاد ذکور خود را بعد از خود ولی امرالله تعیین کرد غافل از این که خداوند حق وی و اولاد وی را شرمانید وهمه آن‌ها عقیم از آب درامدند که خود دلالتی است بس واضع مبتنی بر لعنت خداوندی بر این دروغ گویان پلید. دشمنی تنها میان بهاالله و برادرانشان باقی نماند بلکه دامن اولاد خود وی را هم گرفت قسمی که عبدالبها برادر کوچکتر خود میرزا مهدی را از بام پایین انداخت و به قتل رسانید تا مزاحم جانشینی وی نشود بعدا بعد از مرگ بهاالله زمانی که هنوز جسد وی سرد نشده بود کشمکش جدید میان وی و برادرانش برای جانشینی صورت گرفت. که این حالت در زمان میرزا شوقی خان هم ادامه یافت. وبعد از مرگ وی باعث چند دستگی بهاییت گردید. حال شما بگویید که آیا بهاییان بیت العدلی بر حق هستند یا بهاییان ارتودوکس؟ بهاییان ارتودوکس بیت العدلی را به کذب متهم می کنند و آنها هم‌چنان. من خودم از مادر و پدر بهایی به دنیا آمده ام آنها دیگر در قید حیات نیستند و بهایی مردند. ولی خدا را صد شکر که من دیگر بهایی نیستم وده ها بهایی را هم از این کیش دروغین بیرون ساخته ام. بهاییت با عنعنات و کلتور ما اصلا درست جور نمی آید. من خود بار ها شاهد آمیزش های جنسی بهاییان در مهمانخانه های ایشان مانند ... بوده ام. حفظ ناموس در بهاییت هیچ وجود ندارد زیرا قره العین در مقابل انظار همه ... همزمان به هفت نفر امیزش جنسی کرد. یکی از ان اشخاص که از جمله پیروان بابی بود با برهنه دیدن طاهره گلوی خود را برید و دیگران فرار کردند. پس طاهره گفت من همان کلمه هستم که در زمان ظهور مهدی از آن همه فرار می کنند. پش بشتابید ای پیروان مهدی و با من دسته جمعی آمیزش کنید. اولین کسی بالای وجهید قدوس بود و بعدا بهاالله هم بالای وی جهید و جمعا هفت نفر باو ی مجامعت کردند و از ان تاریخ به بعد بهاالله رسما اعلام کرد که حرام را من بعد بالای پیروان خود حلال گردانیدم. پس به همین دلیل است که بهاییان خیال حفظ ناموس خود را ندارند.

-- میرویس ، Jun 19, 2008

همچنان خواستم دراینجا خدمت اقای رها که ماشاالله بسیار باریک بین خودرا نشان میدهند عرض کنم که چطور شده است که حضرت شان متوجه اشتباهات خدای خود خوانده خود (العیاذباالله) درکتاب اقدس نشده اند.انروز كه بها الله ان به اصطلاح پيامبر و خداي بهائيان كتاب خودرا به اسم كلام خداوند مي نوشت ازاين حقيقت غافل بود كه خداوند خود وعده داده كه اگر تمام انس وجن هم جمع شوند نخواهند توانست.جداي از مطالب اقدس وتحليل انها فقط اصول وقواعد نوشتن اين كتاب هرانسان تهي از تعصب را به تعجب و حتي خندهاي دردناك مي كشاند كه چگونه مي شود كلامي كه از جانب خداوندي عالم وحكيم نازل گشته چنين سرتا پا داراي اشتباهات واغلاط صرف ونحوي است؛و چنين است كه خداوند دست كذابان ودروغ گويان را براهل حقيقت اشكار مي كند.

براي مثال درابتداي كتاب اقدس امده است:

(ما شما را به شكستن حدودات نفس وهوي امركرديم)

جمع حد،حدود است ودزبان عربي الف و تا(ات)داخل ان نمي شوديعني حدودات از لحاظ علم صرف ونحو كلمه اي اشتباه است هرچند درفارسي بكاربرده مي شود ولي چون حسينعلي بها(بها الله)ازعوام فارسهابوده ومي خواسته عربي بگويدگفته است حدودات.البته ايشان بگمان خودش خداست وخداهم همه نوع اختياردارد.

يا در جمله ديگر دراين كتاب امده:

"قد لاتفرحوابماملكتموه في العشي والاشرق يملكه غيركم"

ملاحظه فرمائيدكه"قد"حرف تحقيق را كه اختصاص بفعل ماضي داردراابتداي فعل نهي اورده است وادات تعليل را كه رابطه ميان دوجمله علت ومعلول است حذف كرده است.تمام عبارات او به اين سبك است جاي تاسف داردكه چنين بي سوادي اداعاي پيامبري وخدائي دارد.

دراين عبارت كتاب اقدس دقت كنيد" بسم الحاكم ماكان ومايكون"

بايد گفته شود" بسمه الحاكم علي ماكان وعلي مايكون"ولي چون به قواعد زبان عربي اشنا نبوده است بغلط انطور گفته ايا چنين ناداني مي تواند پيامبرخداباشد وچنين كتابي كتاب اسماني؟

-- میرویس (بهایی سابق) ، Jun 24, 2008

سلام دوستان از تاخیر چند ماهه ی خود معذورم من مطالب شما را امروز دیدم هر زمانی که من به این قسمت مراجعه کردم سایت مسدود بود جناب بی نام شما توجه بفرمایید اولا" شما که فارسی بلدی فارسی حرف بزن که این یک سایت فارسی زبونه ثانیا" دوست عزیز شما بهاییان که اینقدر از ترک تعصبات حرف می زنید این را در عمل نیز اجرا کنید توجه کنید من بها الله را یک پیامبر نمی دانم که حال او راحضرت خطاب کنم ولی شما حضرت محمد را پیامبر خدا می دانید در ضمن این اسم حضرت نیست که به محمد(ص) ارزش می ده که رفتار واخلاق واعمال او بوده که سبب می شود هر انسان منصفی از روی احترام به این فرد او را حضرت خطاب کند.

-- بنده ی خدا ، Jul 12, 2008

دوست گرامی بی نام در تایپیک های قبلیتان فرموده اید که بحث ما در اینجا سر یک موضوع دیگریست ومن مسلمان که در ایران زندگی می کنم نمی توانم درد بهاییان را بفهمم دوست عزیز گویا شما تایپیک ها را با دقت نمی خوانید من در همان تایپیک اولم با بهاییان اظهار هم دردی کردم من اگر از درد های این جماعت غافل بودم تا کنون هزار پست به این مسئول واون مسئول نمی فرستادم وازشون نمی خواستم که شما را از حقوق طبیعیتان بهره مند کنند .من در اینجا بحثم با شما چیز دیگریست من می گم بیاین بررسی کنیم ببینیم این چیزی که شما به خاطر آن این همه ظلم را می پذیرید ایا ارزشش را دارد آیا بهاییت حق است /اگر از جانب خدا باشد طبیعتا" ارزش هرسختی را دارد ولی مبادا این از جانب خدا نبوده وبعد از گذر عمری ببینیم اب در هاون کوبیدیم وچه لحظه های با ارزشی را از دست دادیم.

-- بنده ی خدا ، Jul 13, 2008

عزیز دل و جان جناب بنده خدا
من از اینکه شما در پی حقیقت هستید و مدام بحث و گفتگو می کنید بسیار خوشحال ام.
و اما دیدم که شما بسیار اندر احوالات تاریخ شمسی و قمری زمین گردش زمین و ... این مسائل بحث کرده اید.
حال یک سئوال مطرح می کنم آیا مشکل بشر امروزی تقویم است. آیا اگر تقویم قمری یا شمسی یا میلادی باشد همه مشکلات بشر حل میشود؟ یه کم در فکر کردن عمیق باشیم.
بیاییم کمی انصاف دهیم و با تفکر در آثار بهایی عمق گفته های حضرت بهءالله را دریابیم.
ضمناً این تقویم دیانت بهایی یک تقویم کاملاً اداری است و هر شخص می تواند طبق تقویم کشوری یا مملکتی و یا حتی تقویم دلخواه برنامه ریزی کند .یا در دیانت بهایی بریا یکی شدن دنیا پیشنهاد می شود یک زبان بین المللی انتخاب شود و همه به آن زبان مسلط باشند این بدان معنی نیست که همه به یک زبان صحبت کنند و همه یک زبان را بیاموزند بلکه همه به جز زبان مادری خود آن زبان را نیز بیاموزند و در حقیقت دو زبان را بیاموزند.
با تشکر از اینکه پر حرفی من رو تحمل کردید

-- رامین ، Oct 20, 2008

برای میروبس عزیز متاسفم که اینقدر راحت به عقاید دیگران توهین می کنه اگر از قوه تعقلت که اینقدر ازش دم میزنی استفاده میکردی میدیدی که در عصر حاضر یک کودک بی سواد هم مودبانه حرف میزنه میخوام بدونم تو پیرو کی یا چی هستی؟ ولی اینو میدونم هر کس یا هر چیزی که باشه توصیه نکرده اینطوری حرف بزنن برات متاسفم

-- بدون نام ، Nov 13, 2008

به نظر من همه ی ما سرکاریم چون به هیچ عنوان خدایی وجود نداره که اسلام وبهاییت وغیره وجود داشته باشه. آره یه زمونی گفتن ما هم باور کردیم وکلی انرزی مصرف کردیم از درس ومدرسه هم افتادیم ولی دیگه بسه ادما یه نگا به آینه بندازید و ببینید به چه تکاملی رسیدید تورو جان شرافتتون کمی هم عمل کنیم تا کی تو انزوای جهانی پدرانمون که عمرشونو دادن ونپذیرفتن لااقل ما ؟آدم باشیم نه میمون ومقلد

-- سعید ، Mar 23, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)