تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گفتگو با یکی از اعضای هیئت موسس بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان- بخش اول:

زبان ترکی و فارسی باید زبان مشترک ایرانی‌ها باشد

محمد تاج دولتی

تفاوتهای فرهنگی، زبانی و ادبی مردم مناطق مختلف ایران موضوعی‌ست که در سالهای اخیر به شکل‌های گوناگون و با انگیزه‌های متفاوت مطرح می‌شود و گاه حوادث و رویدادهای سیاسی‌­ اجتماعی هم کمک می‌کند این مساله داغتر و بحث‌انگیزتر بشود.

چند روز پیش متنی با عنوان ‎«دیباچه‌ای بر یک ضرورت» از سوی بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان و به‌نام آذربایجانی‌های ایرانی مقیم کانادا برای رسانه‌ها فرستاده شد. دراین متن که با امضای چندتن از آذربایجانی‌های ایرانی مقیم کانادا، از جمله دکتر رضا براهنی نویسنده، شاعر و منتقد ادبی شناخته‌شده و دکتر رضا مریدی، نماینده‌ی ایرانی‌تبار پارلمان استان اونتاریو به عنوان اعضای هیات موسس بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان انتشار یافته، تاکید شده است: «فرهنگ‌های اقوام و ملیت‌های مختلف در کشور ما به سود یک زبان، ادبیات و فرهنگ، یعنی فارسی، نادیده گرفته شده‌‌اند و هرچند که اقوام و ملیت‌های غیرفارس بویژه آذربایجانی‌ها هرچه درتوان داشته‌اند در راه اعتلای زبان و فرهنگ و ادبیات فارسی به‌کار گرفته‌اند، اما ستمی که ازسوی حکومت‌ها و متعصبان جانبدار زبان فارسی بر سایر ملیت‌ها و صاحبان زبانها و فرهنگ‌های غیرفارس رفته است، ستمی‌ست که در هیچ کشوری، از جمله در عراق و افغانستان، بر زبانها، ادبیات و فرهنگ اقوام تحت ستم نرفته است».

در این متن آمده است: «ندیده گرفتن کثرت صداها، زبانها و فرهنگ‌های غیرفارس در ادامه‌ی ستم ملی و فرهنگی بر ترک، کرد، ترکمن، عرب و بلوچ جز نژادپرستی و تحمیل ستم ملی وفرهنگی بر اکثریت مردم ایران چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ آیا ادامه‌ی این ستم ملی و فرهنگی به این معنا نیست که ایران هم‌اکنون از نظر ملی و فرهنگی، بالقوه تجزیه شده است؟». در این بیانیه ضمن مقایسه‌ی ایران با کشورهایی مانند کانادا، سوییس وهندوستان که در آنها زبانها و فرهنگ‌های مختلف درچارچوب مرزهای واحد وجود دارند، سوال شده است: «چه خطری ما را تهدید می‌کند که آزادی زبانها و فرهنگ‌های ملیت‌ها و اقوام تحت ستم کشور و به‌ رسمیت شناخته‌شدن آنها را تعلیق به محال می‌کنیم؟ آیا مردم ایران استحقاق تساوی زبانی، فرهنگی، ادبی، حقوقی و اداری را ندارند؟ آیا مردم ایران برای حفظ زبانها و فرهنگ‌های خود باید بهای سنگین تجزیه‌شدن کشور را بپردازند؟».

برای طرح پرسش‌هایی پیرامون این بیانیه و روشن‌ترشدن موضوعاتی که در آن ارائه شده است، به سراغ دکتر علی قرجه‌لو، یکی از اعضای هیات موسس بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان رفتیم.

Download it Here!

پس از حدود پنج سال که از تاسیس بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان می‌گذرد، شما دوباره متنی را منتشر کرده‌اید با عنوان «دیباچه‌ای بر یک ضرورت» و درآن به مصوبات سازمان ملل و اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر استناد کرده‌اید. از آنجا که سازمان ملل، نهادی‌ست تشکیل شده از دولت‌هایی که نمایندگان ملت‌هایی با ملیت‌های مشخص است، که معادل رسمی این اصطلاحات در قوانین بین‌المللی و فرهنگ‌های لغات کلمات «nation» و «nationality» یا «ناسیون» و «ناسیونالیته» است، تعریفی که شما از کلمه‌ی ملیت‌های ایرانی می‌کنید، چقدر با این تعاریف شناخته‌شده همخوانی دارد؟
اینها تعاریف به اصطلاح حقوقی هستند. مسلم است که این تعاریف حقوقی ممکن است در بعضی موارد، در مورد بعضی مردم یا ملیت‌ کشوری منطبق نباشد. تعاریف حقوقی هم، تعاریفی قراردادی هستند. ولی آن چیزی که در ایران هست، سوای این تعاریف حقوقی، وجود و موجودیت مردمانی‌ست که در بخش‌های مختلف ایران زندگی می‌کنند و این مردمان دارای زبان و فرهنگ و پیشینه‌ی متفاوتی هستند و درگذشته با اینکه اشتراکات تاریخی خیلی طولانی با همدیگر داشتند، ولی افتراقاتی هم دارند که ما اصلاً نمی‌توانیم آن را انکار کنیم. بدین جهت این مردمان متفاوت با زبانها، فرهنگ‌ها و پیشینه‌های جدا حقوقی دارند.

اما اکثر ما وقتی مساله‌ی ملیت و ملت و اینجور چیزها پیش می‌آید، به طور اتوماتیک ذهن‌مان متوجه این نکته می‌شود که خیلی خب، اینها که می‌گویند ما ملت هستیم، حتماً می‌خواهند از ایران جدا بشوند، یا از کشوری جدا بشوند. ولی لزوماً این نیست. آن از لحاظ قوانین بین‌المللی یک کاتگوری (رده بندی) جدا هست. به این جهت این تعاریف حقوقی که سازمان ملل دارد، من هم قبول دارم که لزوماً شامل همه نمی‌شود. ولی این یکطرف قضیه هست. اما ببنید، این یک مساله‌ی ساده است. سازمان ملل، سازمان متحده دول هست. سازمانی که ناظر بر روابط دولت‌هاست، نه ملت‌ها.

می‌شود چند قوم و ملیت را به تعریف خودتان در ایران نام ببرید؟
آن تعریفی که به طور کلاسیک هست، در ایران شش ملیت هست که از لحاظ تاریخی موجود بودند و این ملیت‌ها جالب است که در خارج از مرزهای ایران نیز دارای دولتهای مستقل هستند، مثلا ترکمن‌ها، کردها استثنائاً، ولی واقعیت‌اش این است که کردها هستند، با اینکه دولت ندارند اما الان یک نیمچه دولتی هست برایشان. دولت آذربایجان هست، اعراب ایران هست و فارس‌ها هم هستند. اینها به طور کلاسیک شش ملیت به اصطلاح مشخص و جدا هستند.

در ایران من فکر می‌کنم به تعداد زبانهایی که صحبت می‌کنند، اقوام بسیار بسیار زیادی نیز هستند، از قشقایی‌ها بگیریم و بیاییم تا بختیاری‌ها و بسیار بسیار دیگر. یک سند معتبر هست از زبانهای موجود در ایران که به زبان انگلیسی هم هست. آنجا حدود صد و پنجاه یا صد و چندتایی زبان موجود هست که {نشان می دهد} در ایران در گذشته اقوام بزرگتری بودند که تدریجاً تحلیل رفتند و با اقوام دیگر یکی شدند، یا تحلیل رفتند و کلاً تمام شدند. مثلا بعضی‌ هستند در ایران که کاملا بطور تاریخی یک گذشته‌ی مشخص دیگری داشتند. مثلاً زرتشتی‌ها و یا یهودی‌های ایران و یا ارمنی‌های ایران. اینها هرچقدر هم تعدادشان کم باشد، ولی اقوامی هستند که در ایران هستند و زندگی می‌کنند، با فرهنگ گذشته‌ی خاص خودشان.

به طور مشخص و ساده و روشن تفاوت یک قوم با یک ملیت با تعریف شما چه هست؟
ببینید، باز به این تعریف برمی‌گردیم. از لحاظ حقوقی، ملت آن است که دارای دولتی باشد برای خودش. ما مثلاً می‌گوییم امروز، ملت فلسطین یا حتا دولت فلسطین، ولی واقعاً نیستند. آنها یک وضعیت ناظر دارند در سازمان ملل. ولی ملیت‌ها آنهایی هستند که تمام ویژگی‌های یک ملت را دارند، اما فاقد دولت هستند.

و به نظر شما باید به دنبال استقلال ملت‌ها و تشکیل دولت‌های خودشان باشند؟
ه من اینطور فکر نمی‌کنم. چون در بیشتر کشورهای دنیا، شاید نصف بیشتر آن و شاید سه چهارم کشورهای دنیا دارای ملیت‌های گوناگونی هستند. بعضی‌ها ممکن است که دنبال جدایی یا تشکیل دولت باشند، ولی اکثر اینها نیستند و لزومی هم ندارد. من شخصاً به هیچوجه به این چیزها اعتقادی ندارم. بخاطر اینکه، دولت‌های بزرگ می‌توانند، چارچوب بهتری برای ملیت‌های کوچک باشند که بتوانند منافع‌شان را حفظ بکنند و در کنارهم باشند. لزوماً تکه تکه کردن و پاره پاره کردن به معنای خوشبختی نیست. از لحاظ تعریف، قوم مفهومی‌ است که مربوط به دوران ماقبل سرمایه‌داری است.

ولی ملیت یک مفهوم مدرن است. از لحاظ تاریخی، اگر بخواهیم تعریفی تاریخی بدهیم، میان قوم و ملت تفاوت هست. ولی از لحاظ واقعیت نه! وقتی جامعه‌ی ایران در کل‌اش وارد یک دنیای دیگر شده است، وارد دنیای سرمایه‌داری شده و مدرن شده است، مسلماً ملت‌ها و اقوامی که آنجا زندگی می‌کنند تابع این انتقال بوده‌اند. منتها آن چیزی که روی آن در ایران تاکید می‌شود و ما ملیت می‌گوییم، آنهایی هستند که واقعا در یک منطقه‌ی مشخص متمرکز هستند. تعدادشان بسیار زیاد است. مثلاً ارمنی‌ها در ایران حدود ۷۵هزارنفر هستند، شاید هم الان کمتر شد‌ه‌اند، برای اینکه یک موج مهاجر به کشورهای دیگر وجود دارد و جای مشخصی هم ندارند، در اصفهان هستند، در تهران هستند و در جاهای دیگر. منتها آن اقوام دیگر مثل بلوچها و ترکمن‌ها با اینکه در جاهای دیگر هم هستند، ولی یک سرزمین تاریخی دارند در ایران و دنبال حق و حقوق خودشان هم هستند. می‌گویند ما یک وجه مشخصی داریم، سرزمین مشخصی داریم ، زبان و فرهنگ مشخصی داریم، برادران ما در آنور مرزها دارای دولت مستقل هستند و ما می‌خواهیم در چارچوب ایران (البته همه این را نمی‌گویند) می‌خواهیم از حق و حقوقی که مثلاً یک اقلیت ارمنی یا یک اقلیت یهودی در ایران از آن برخوردار است، ما هم می‌خواهیم از آن برخوردار باشیم.

در این دیباچه شما حق تساوی اداری، حقوقی، زبانی، ادبی و فرهنگی برای اقوام و ملیت‌های ایران را طبق اعلامیه‌ جهانی حقوق بشر و میثاقهای بین‌المللی تقاضا می‌کنید و کشورهای مثل کانادا و سوییس را مثال می‌زنید. براساس خواست شما ایران چند زبان رسمی می‌تواند و باید داشته باشد؟
به نظر من زبانهای رسمی ایران، باید شش زبان باشند. شامل ملیت‌ها باشد. اینکه مردم یک ملت، بخواهند زبان خودشان را بخوانند و بنویسند باید آزاد باشند و بودجه‌ی خاصی نسبت به جمعیت آنان در اختیارشان گذاشته بشود. ولی من فکر می‌کنم بیشتر مساله‌ی ما این است که چند زبان مشترک در ایران داشته باشیم.

من عبارت زبان رسمی را به‌کار نمی‌برم، برای اینکه یک عنوانی کاملاً غیردموکراتیک است. با توجه به پیشینه‌ی زبان فارسی، فعلاً براثر هشتاد سال بالاخره این زبان، زبان مشترک ما شده است. یا مردم با طیب خاطر زبان فارسی را انتخاب کرده‌اند، یا که تحمیل شده، که به نظر من تحمیل شده است. چون رقابت آزادی نبوده که شما بگویید مردم آن را انتخاب کرده‌اند. قانون گذراندند که این است و بقیه ممنوع است. پس فعلاً ما می‌توانیم این زبان را به عنوان زبان مشترک بپذیریم. آن هم به یک شرط. آن هم به شرطی که ملیت‌هایی که به‌طور متمرکز در مناطق خودشان هستند و خواستار تدریس این زبان در مدارس و در ادارات و ر تمام شئون زندگی‌شان هستند، زبانشان باید آزاد باشد. به این شرط می‌تواند زبان مشترک اعلام بشود. زبان فارسی می‌تواند زبان مشترک، نه زبان رسمی باشد. من فکر می‌کنم شش زبان هست که باید زبان رسمی اعلام بشود. حالا ما به نقطه‌ای آمده‌ایم که برگشتن به عقب کمی مشکل است، ولی اگر نظر شخصی من را بپرسید من می‌گویم زبان فارسی و زبان ترکی باید در ایران زبان مشترک باشد، مثل کانادا. چرا؟ برای اینکه در گذشته‌ ترکها در ایران، هزارسال این مملکت را اداره کرده‌اند. از دوران صفوی به اینور، مشخصاً ترکهای آذری و نه ترکهای دیگر، این مملکت را اداره کردند. زبان اینها، زبان ارتش بوده، زبانِ اشراف بوده است. تواریخ خیلی زیادی بوده است که در اصفهان زبان صفویان در دربارشان، ترکی بود. اینکه اشراف ایران و غیر ترک ایران هم افتخار می‌کردند که به زبان ترکی صحبت کنند. الان خیلی کتابها درآمده است که نشان می‌دهد خیلی از مکاتبات دیپلماتیک هم به زبان ترکی بوده است.

از طرفی به درستی اشاره می‌کنید که ترکها بیش از هزارسال بر ایران حاکم بوده و تسلط داشته‌اند، و از طرف دیگر از ستم ملی صحبت می‌کنید که فارس‌ها بر ترکها و دیگران اعمال کرده‌اند. چرا این تناقض؟

خب مسلم است که ستم ملی هم تاریخچه‌اش با بوجود آمدن ملت گره خورده است. من فکر می‌کنم زمینه‌های ستم ملی در همان دوران مشروطیت و در دوران قبل از مشروطیت تدریجاً شروع شده است. ایرانیان دیدند اروپایی‌ها پیشرفت می‌کنند، در سال ۱۸۷۰ آلمان متحد شده و تبدیل یک کشور شده است. چیزهایی که تا به آنموقع نبود. ایرانی‌هایی هم که در خرج تحصیل می‌کردند گفتند خیلی خب، ما هم داریم به اصطلاح یک ملت می‌شویم.

بعداً با انقلاب مشروطیت یک قدم بزرگی در این راستا برداشته شد. ولی بعداً با روی‌کارآمدن رضاخان این ستم ملی عینیت پیدا کرد. این ستم ملی زمینه‌اش در ادبیات ایران، نوشته‌ی محققین ایرانی یا متفکرین ایرانی بوده است، چون آنها فکر می‌کردند که این پراکندگی است که ایران را ضعیف کرده، پس ما متحد بشویم، یک زبان، یک فرهنگ داشته باشیم تا بتوانیم پیشرفت بکنیم. و وقتی رضاخان آمد روی کار، این فکر هم به حکومت راه یافته و حکومت، با قدرت توانست این زبان را تحمیل بکند. در گذشته نه اینگونه نبود.البته ممکن است که در گذشته هم ،حتا هزارسال پیش، مثلاً یک فارسی به یک ترک، جوکی یا چیزی هم می‌گفته است. بالاخره فرهنگ‌های مختلفی بودند، باهمدیگر درمناطق جدا و بسته‌ای زندگی می‌‌کردند.الان هم هست.

الان حتا در بین یک ملت هم می‌تواند این اخلاف وجود داشته باشد. ممکن است یک اصفهانی از شیرازی خوشش نیاید، یا یک اردبیلی و یک تبریزی با هم اختلاف داشته باشند. این طبیعی است. ولی ستم ملی یک مساله‌ی مدرن است و با وجود آمدن ملت ایران و با اهداف خاصی دنبال شده و ما را به این نقطه رسانده است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

به نظر می آید ایشان از ارایه ی یک تعریف مشخص از ملت و قوم طفره می روند. متاسفانه این « ستم ملی» مورد اشاره ایشان تنها به حکومت پهلوی بر می گردد، در حالی که همان طور که مصاحبه گر می پرسد ایران تحت رهبری شاهان ترک زبان ایرانی بوده است و همه می دانند که آنان مانند بقیه شاهان چه فارس چه ترک مستبد بوده اند. مساله ی زبان ها و اقوام ایرانی اگرچه مهم است ولی درست مطرح نشده است. ادبیات به کار رفته در این جا ادبیات ارتجاعی است تا ادبیاتی که احقاق حق نماید. اگر ستم ملی مورد بحث است ضرورت و تقدم پرسش از حقوق شهروندی فرای هرگونه قوم گرایی باید مد نظر باشد.

-- رضا ، Jan 27, 2008

("یا مردم با طیب خاطر زبان فارسی را انتخاب کرده‌اند، یا که تحمیل شده، که به نظر من تحمیل شده است. چون رقابت آزادی نبوده که شما بگویید مردم آن را انتخاب کرده‌اند.")چه چرندیاتی!من به ایشان و همینطور آقای براهنی توصیه می کنم حتما قرص هاشون رو سر موعد بخورند! و خود ایشان هم کمی بیش تر مطالعه بکنند به خصوص با این شاهکار جمله سازی اشان که دربالا ثبت شد.از مصاحبه کننده هم فوق العاده تشکر می کنم چون یکی از معدود مصاحبه هایی بود که مصاحبه کننده به کارش خوب وارد بوده.سوال های روشن، دقیق،به موقع و بدون موضع گیری یا غرض ورزی.از این بهتر نمی شد یک جدایی طلب تازه به دوران رسیده را مجبور به دادن جواب های متناقض کرد.براوو!

-- بدون نام ، Jan 27, 2008

منظور از هشتاد سال پیشینه ی زبان فارسی چیست؟قطران نبریزی 1000 سال پیش شعر فارسی سروده.

-- آرش کرامتیان ، Jan 27, 2008

زبان فارسی عملاً مهمترین عامل وحدت کشور ایران بوده و باید همیشه به عنوان زبان ملی باقی بماند. به آقایان مذکور خواندن دو مقاله بسیار مفید از مهندس ناصح ناطق و دکتر محمود افشار را توصیه میکنم.

-- بهرام ، Jan 27, 2008

من یک سوال دارم: در سیستم مورد نظر ایشون چه زبانی باید در مثلا کرمانشاه یا ارومیه یا خرمشهر استفاده بشه ؟ترکی, کردی, عربی و یا فارسی؟ اگر مثلا یه عرب خوزستانی بخواد تو نقده کار و زندگی کنه باید چه زبانهایی را یاد بگیره تا بتونه اونجا زندگی کنه؟
یه سوال دیگه: ایا تقسیم بندی کشور بر اساس قومیت یا به قول ایشون ملیت یه مفهوم مدرنه؟ چه طوری و چه کسی این مرزها رو تشخیص میده؟در ضمن ای کاش ایشون مراجع مورد نظرشون را هم ذکر می کردند, مراجعی که نشون میدند مکاتبات دیپلماتیک دربار صفوییه به ترکی بوده! !بلاخره این مکاتبات باید الان هم در دسترس باشند! (تو مثلا مرکز اسناد ملی).

-- پریسا ، Jan 28, 2008

1- از زمان سلجوقيان به اين طرف اكثر حكومت هاي ايران ترك بوده اند (حكومت پهلوي را مي توان تنها حكومت شاخص فارس ها بعد از اسلام دانست) ولي با اين حال چه در دربار صفوي و چه قاجار مكالمات و مكاتبات به فارسي بوده است. حتا حكومت ترك هاي عثماني هم در برهه هايي از زمان به فازسي بوده.

2- اگر منظور ستم زباني باشد مسلم است كه در طول تاريخ اين تركان بودند كه با يورش و غارت سرزمين هاي ديگر در ايران مردم آن سرزمين ها را به زور و تجاوز (تاكيد مي كنم تجاوز مالي و ناموسي) وادار به حرف زدن به زبان خود مي كردند مثل آنچه بر آذزبايجان و تالش و قزوين و اروميه رفته است. هنوز زمان زيادي از نسل كشي ارمني ها به دست تركان عثماني نگذشته است كه برخي آمار آن را 1.5 تا 2 ميليون نفر مي گويند يا آنچه كه بر كردهاي تركيه طي اين سالها رفته و همچنان مي رود.

3- زبان فارسي زبان يك قوم نيست بلكه زبان مشترك مردمان اين فلات در طول هزاره هاي پيشين است . از هند و سند تا بين اانهرين و از خليج فارس تا قفقاز و گرجستان تا سمرقند و بخارا همه اقوام با صدها گويش يا زبان ديگر اين زبان را به عنوان زبان مشترك و ميراث ماندگار ارج مي نهادند و از آن پاسداري مي كردند. هنوز هم از جمله بزرگترين پارسي سرايان و پارسي دانان مردان آذربايجان بوده و هستند. و الان هم فارسي به عنوان يك قوم نيست . من خودم لر هستم ولي در نوشتن و ارتباط كشوري فارسي مي نويسم و مي گويم.

4- اگر بدبختيهايي كه بر اين مملكت و بر اين مردم مي رود را از ناحيه پارس ها مي دانيد بايد توجه كنيد كه :
الف: آنچه كه سلسله هاي ترك نزاد با فرهنگ و اقتصاد و تماميت ارضي اين سرزمين كردند به مراتب بدتر بوده است.
ب: اين ستم بر همه مي رود و فارس و ترك و لر و بلوچ نمي شناسد . قوم و قبيله و ميراث فرهنگي مهم نيست مهم بايشان اسلام است.
پ: در راس اين حكومت هم كه كم از پادشاهي ندارد يك ترك زبان فرمان مي راند.

5- برخي براي اين كه جدا شوند دارند بذر كينه مي كارند ولي مي توان در اين كهن بوم و بر همچنان كه خود گفته ايد و همچنان كه در اين سده ها بوده است، در كنار هم با دوستي و احترام به هم زيست. ممنون كه در اين جهت گام بر مي داريد.

-- بدون نام ، Jan 28, 2008

البته من خودم آذرى هستم ، ولى فكر ميكنم كه گويشهاى تركى و عربى كه جزو زبانهاى ايرانى نيستند بايد كلا غير قانونى اعلام شوند. نام اين گويش هم پارسى است ، نه نام معرب فارسی !
پاينده باد ايران و فرهنگ ما
مهران / هلند

-- مهران / آمستردام ، Jan 28, 2008

مگر بجز ملّیت ایرانی، ملّیت دیگری نیز در ایران زندگی می کند؟
کاربرد درست واژگان در این مورد بسیار ضروری است. شما نمی توانید گروه های فروملّی را که فاقد ویژگی ملّت هستند، چنین بنامید. لازمه ملّت نامیدن یک گروه انسانی هم به لحاظ حقوقی و هم به لحاظ سیاسی، تشکیل دولت توسط آن گروه انسانی است. از همین روست که جامعه شناس برجسته انگلیسی "آنتونی گیدنز" ملّت نامیدن گروه های فاقد دولت را امری نادرست می داند.
آنچه که هویّت ملّی ما را می سازد، زبان پارسی، آداب و سنن و تاریخ مشترک اقوام ایرانی است. این مولفه ها در واقع شکل دهنده "فرهنگ ملی" ما نیز هستند که مهمترین ویژگی یک ملّت است. اگرچه در ایران همواره گروه های زبانی در کنار یکدیگر به سر برده اند اما این زبان ها همواره دارای مناسبات تنگاتنگی مابین خود بوده اند. گذشته از این در ایران قرن هاست که زبان پارسی – و پیش از آن پهلوی- نقش زبان واسطه میان تمام اقوام ایرانی را بازی کرده و از این روی زبانی ملّی و متعلق به همه ایرانیان است و در گسترش و نقش آفرینی این زبان همه ی اقوام ایرانی نقش داشته اند.
اما دو مولفه های آخر که مهمترین پیش زمینه های ذهنی را برای تشکیل یک ملّت شکل می دهند، اقوام ایرانی نه قرن ها که هزاره ها از آن بهره مند بوده اند. توجه به همین دو مولفه است که ما را متقاعد می کند که امروز یک تبریزی با یک اصفهانی یا رشتی تشکیل "ملّت" می دهند، چون از "فرهنگ ملّی" یکسانی بهره مندند، نه با یک اهل باکو که دو قرنی است که در شرایط و فرهنگی متفاوت به سر میبرد. پس بهتر است که من آنچه را که شما ملّیت پرستانه نامیده اید، "قوم پرستانه" بنامم.
مذهب نیز هرچند که جزو هویت ملّی ما نیست، امّا جزو فرهنگ ملّی ما هست. در مورد مقوله مذهب نیز اگرچه همگونگی خوبی در جامعه ایرانی وجود دارد، اما این مولفه رفته رفته در عصر سکولاریسم، اهمیت پیشین خود را از دست داده است.
شوربختانه شاهدیم که به جای نسبی نگری و گفتمان های نظیر دمکراسی، حقوق بشر، ارج گذاری به منافع ملّی و مسایلی از این دست، گروهی با جعل تاریخ در پی هویّت سازی برای اقوام ایرانی هستند که به گواه تاریخ، چندین هزار سال با دوستی و اعتقاد به سرزمینی واحد به نام ایران در کنار هم زیسته اند. این قوم گرایی با ترویج فرهنگ خشونت در جامعه نوید بخش آینده ی خوبی نیست. به شما اطمینان می دهم که این گرایشات قوم پرستانه هم در مسیر دستیابی به دموکراسی و هم در مسیر دستیابی به توسعه، مانعی بسیار بزرگ خواهد بود. چرا که با معطوف کردن کنش های سیاسی و اجتماعی فرد به تعلقات پیشامدرن قومی، از اساس ذهنیّت وی را بر اساس غیریت سازی با دیگر هم میهنانش شکل داده و آن را از هرگونه مسئولیت شهروندی و رفتار مدنی به دور می سازد. گسترش این افکار انحرافی نه تنها سودی عاید "ملّت ایران" نخواهد کرد، بلکه سبب میشود که انسان هایی که قرن ها در کنار یکدیگر زیسته اند، بی تفاوت و حتی دشمن یکدیگر شوند.
در پایان براین باورم که رادیو زمانی با تریبون دادن به چنین افکار ارتجاعی و سرشار از سفسطه موقعیت خود را نزد خوانندگانش متزلزل کرده است.

-- مسعود لقمان ، Jan 28, 2008

بالاخره مشخص شد دولت فخیمه هلند به چه منظور رادیو زمانه را راه انداخته است

-- فضول باشی ، Jan 28, 2008

حتی بر اساس معیار های قانون اساسی جمهوری اسلامی هم در حال حاضر به ترک زبانان یا آذریزبانان - هرچه بنامیم- ستم می شود . آن ها باید از حق آموزش فرزندان به زبان مادر ی در کنار فارسی برخوردار باشند و محدودیت رسانه ای و انتشاراتی نداشته باشند در حالی که در عمل در حال حاضر حقوق آنان نادیده گرفته می شود و اعتراضات به این روند سرکوب می شود. معمولاً در دوران شکل گیری دولت های مدرن مانند مورد ایران نوعی ناسیو نالیسم افراطی وجود دارد که اکنون و پس از 90 سال دلیلی ندارد به اسم دفاع از زبان فارسی در آن ها بازنگری نکنیم. لازمه ارتقای سطح مشارکت ملی رفع ستم زبانی است و معنای داشتن زبان رسمی تنها داشتن مبنای واحد در اسناد رسمی است و قرارداد های حقوقی و نه بیشتر. در این حالت منافاتی میان حفظ زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و اجازه استفاده از زبان های دیگر وجود ندارد.

-- علی اصغر رمضانپور ، Jan 28, 2008

این ترک ها هستند که به فارس ها ظلم می کنند!

-- بدون نام ، Jan 28, 2008

نظرات استاد براهنی در مورد "ملت" و " قوم " نظرات خاصی هستند که در قاطبه مردم ایران طرفداری ندارد .
رویکرد غیر معمول به زبان فارسی بعنوان زبان یک قوم خاص ، بنا شده است بر پیش زمینه "ملیتهای اردوگاه چپ " سابق .
زبان فارسی ، برخلاف نام آن ، زبان استان خاصی نیست و گویندگان زبان محلی فارس نظیر خنج و لامرد و... به زبانی گفتگو می کنند که برای فارسی زبانان متعارف، به سادگی قابل درک نیست . پیشینه زبان فارسی هم بازگشت آنرا از خراسان پیشین نشان می دهد که با اهتمام کلیه مردم ایران تبدیل به زبان امروزین شد .
در مورد زبانهای محلی ، بعلت عدم وجود سابقه نوشتاری قوی ، نه رسمی بودن این زبانها مطلوب است و نه ممکن .
توضیحا عرض کنم که زبان مادری بنده ترکی آذری است ، اما پیشینه آنرا در حدی نمی بینم که بتوان بعنوان زبان رسمی از آن بهره جست .
کشورهای مورد اشاره از قبیل سویس قابل مقایسه با ایران نیستند زیرا شرایط کاملا متفاوتی دارند . کانتونهای سویس از ابتدا به شرط استقلال داخلی به کنفدراسیون سویس پیوستند و زبانهای آلمانی و فرانسوی و ایتالیایی در آن بنا به ماهیت آن زبانها و نیز بنا به عدم وجود پیشینه کشوری یکدست ، با هم به تعادلی رسیده بودند که امتداد آنرا در کنار وضع عالی اقتصادی و عدم وجود دشمن خارجی ممکن می ساخت . شرایط در ایران از هیچ نظر اینگونه نیست .

-- البرز ، Jan 28, 2008

زبان فارسی بیشترین رشد و توسعه خود را در دربار شاهان ترک داشته است. برخی از بزرگترین شاعران ادبیات پارسی ترک زبان بوده اند یا ترکی می دانسته اند(برای مثال مولوی، نظامی گنجوی، شهریار، صائب تبریزی و ...). بنده به عنوان کسی که ترکی می دانم و پدر و مادر و اجدادم ترک بوده اند همانقدر که تمام مردم ایران با لهجه ها و قومیتهای مختلف از خواندن اشعار پارسی لذت می برند من هم از خواندن ادبیات گذشته سرزمینم شاد و مشعوف می شوم و به آن افتخار می کنم.
اما مساله ای که بخصوص در چند ساله اخیر بصورت یک مشکل بروز پیدا کرده، قطع بودجه ای است که کشور همسایه ترکیه از طریق سیستم اطلاعاتی خود طی سالها برای ایجاد تفرقه و رشد تفکرات جدایی طلبانه در ایران هزینه می کرد. این مساله خصوصا بعد از بقدرت رسیدن دولت آقای اردوغان در ترکیه و روابط خوب سیاسی دو کشور تشدید هم شده است و کسانی که قبلا از این راه به نان و آبی رسیده بودند حالا در قطب شمال! دنبال اسپانسر می گردند و کشور ایران با یک تمدن کهن و سابقه همزیستی چند هزار ساله میان اقوام مختلف آن را با آنجا مقایسه می کنند!

-- شهرام ، Jan 28, 2008

ایکاش امکان آن بود تا با ایشان و سایر همفکرانشان مناظره کنیم. تک تک جملات ایشان پاسخی درخور و کامل میطلبد که جایش در کامنت نیست. از بحث تاریخی که بگذریم نمونه های امروزین ایشان با ایران همانندی ندارد. سوئیس! کانادا! استرالیا یا افغانستان و عراق هیچکدام با ایران شباهتی ندارند. سوئیس منطقه ای ویژه و بیطرف در قلب اروپاست و حتا کودکی دبستانی میداند که شرایط ویژه ای دارد.
وضعیت کانادا هنوز روشن نیست و احتمال ایجاد جمهوری کبک هنوز هم هست. که در آنصورت دیگر این کشور هم دو زبانه نخواهد بود.
افغانستان هم زبان رسمی اش فارسی بود و البته این کشور اساسا جعلی و ناهمگون است و درست مانند عراق همه تحلیلگران جهان میدانند که این دو کشور به جهت قومیتهای ناهمگونشان وضعیتی وخیم دارند. هندوستان هم زبان رسمی اش فارسی بوده. و اکنون نیز عملا انگلیسی است. پس باز هم یک زبان مشترک دارد. هرسه کشور هند و افغانستان و عراق در قرن 20 مستقل شدند. درحالیکه ایران روز استقلال ندارد. انتظار نداریم که همه فعالان سیاسی تاریخ هزاران ساله ایران را بخوانند. ولی آیا اینها حتا تاریخ ثبت کشورها را نمیدانند؟ که اینطور بی رحمانه ایران ما را با کشورهای بی هویت و چند پاره که خط مرزی شان را انگلیسی ها و فرانسوی ها در لندن و پاریس همین چند دهه پیش کشیدند، مقایسه میکنند؟!! کانادا هنوز هم 100 درصد مستقل شده از انگلیس نیست و زیر لوای پادشاه بریتانیا است. چطور میتوان هندوستان که در طول تاریخ هرگز یکپارچه و همبسته نبوده را با ایران سنجید که هیچکس منکر یکپارچگی اش در 500 سال اخیر و 1200 سال در دوران باستان نیست؟
راستی چرا هیچ سخنی از آمریکا نمیزنند؟ این کشور مهد حقوق بشر و دموکراسی که موسس سازمان ملل بوده و پشتیبان کشورهای مستقل شده در نیم قرن اخیر، چرا یک زبان رسمی دارد؟ آیا کسی منکر وجود 200 ملت در آمریکاست؟ آیا کسی منکر این است که زبان انگلیسی در کنگره آمریکا پس از استقلال انتخاب شده و سپس به جامعه تحمیل شد؟ چطور این کار در کشوری 220 ساله محکوم نیست ولی در ایران چند هزار ساله محکوم است؟
حضرات نمیدانند که زبان فارسی در دوران قاجارهای ترک زبان رسمی شد؟ آیا نمیدانند که مشروطه چیان که این قانون را گذاشتند عمدتا آذربایجانی بودند؟ اگر رضا شاه آذربایجانی بود، چه میگفتند؟ تازه او هم اهل مازندران بود که هرگز فارس خوانده نشده. و با آذربایجانی هم وصلت کرد که شاه آینده نتیجه آن بود.
با سپاس.

-- بهرام روشن ضمیر ، Jan 28, 2008

آقاي عزيز برو کتاب آذربايجان و اران کسروي رو بخون و اينفقدر خيال پروري نکن

-- داتيس ، Jan 29, 2008

باعرض سلام خدمت گردانندگان سایت وتشکر به جهت درج این مصاحبه
موفق باشید
www.bijar-az.blogsky.com

-- سید محمد موسوی ، Jan 29, 2008

می بخشید! منزور شما اظ ذبان فارصی (پارسی) همون لحجه پارسی از ظبان عربی هثت دیگه؟ مگه نه؟
که چحار طا z دارح و دو تا T و سه تا
S و دو تا حم H داره؟
شما که از دمکراسی دم میظنید همه نذرها را منطشر کنید.
با تشکر

-- بدون نام ، Jan 29, 2008

شاید این نظر را تایید نکنید ، ولی ذکر چند نکته حداقل برای آگاهی خودتان ضروریست:1) کشور ی به نام ایران تنها سیصد سال پیش و باروی کار آمدن خاندان زندیه و سپس قاجار تشکیل شد. بنابراین ادعای حاکمیت 1000 ساله بر این سرزمین از سوی تورکان نیز از نظر تاریخی قابل اثبات نیست.
2)فارسی زبان تنها 20 درصد از جمعیت ایران است ،اما با تحمیل آموزش به این زبان و رسمیت آن از دوران رضا خان یعنی 80 سال پیش ،متکلمان بسیاری از زبانهای غیر فارسی من جمله بزرگترین زبان از نظر کثرت عددی یعنی تورکی ،در اثر آموزش اجباری این زبان ، رسمیت آن و تحقیر و تمسخر از طرف رسانه های رسمی ، زبان مادری خود را ترک کرده اند و به فارسی سخن می گویند.
3)حفظ زبان تورکی حق تورکان ایرانست و هزینه حفظ این حق هم مهم نیست ، باید توسط تورکان غیرتمند پرداخت گردد.
4)برای آشنایی با تاریخ واقعی ایران - ایرانشناسی بی دروغ ، به وب سایت محقق برجسته ناصر پورپیرار www.naria.ir مراجعه کنید.

-- طغرل قشقایی ، Jan 29, 2008

اقای ارش باید بگویم که زبان فارسی هشتاد سال قدمت ندارد بلکه هشتاد سال است که به مردم غیر فارس تحمیل شده .خود قطران هم که شعر می گفت نمی توانست فارسی را خوب صحبت کند می توانید به سفر نامه ناصر خسرو مراجعه کنید ضمنا قطران 1000 سال پیش که نه ولیشاعر 600 سال پیش است. خطاب به اقای بهرام : زبان فارسی عامل وحدت ملی ایران نبوده تا 50 سال پیش در تبریز فارسی را کم تر کسی می دنست و ایا کسی در ان دوران خود راغیر ایرانی می دانست؟ و ضمنا کتاب های محمود افشار و ناصح ناطق0زبان اذربایجان و وحدت ملی ایران) به هیچ وجه ارش علمی ندارد. چون که کتاب های بنیاد افشار فقط به گسترش زبان فارسی توجه داشته و خواستار نابودی سایر زبان ها و عدم تدریس حتی سخن گفتن مردم به ان زبان بوده است. پاینده باد دوستی تمام اقوام و زبان های ایران

-- torke irani ، Jan 30, 2008

درج چنین مطالب بی پایه و بی سندی در سایت رادیو زمانه تاسف آور است.مسوولان این بنیاد بی بنیاد خارج نشین از عشق آذریها به وطنشان ایران یا بی خبرند یا خود را به بی خبری می زنند.به هر حال تاریخ را یک ساعته نمی نویسند و این آقایان نمی توانند جعلیات خنده آورشان را به اسم تاریخ به مردم قالب کنند.

-- علیرضا ، Jan 30, 2008

اگر قرار باشد که اهالی هر استان و شهر ایران ادعا کند که لهجه و گویششان باید در کنار گویش و زبان رسمی کشور استفاده گردد که اوضاع حسینقلی خانی می شود.کسی که چنین پیشنهاداتی می دهد واقعا دردش دفاع از حقوق قومیتهاست یا دفاع از تجزیه طلبی است؟ با مطالعه چند برگ جزوه ناقص کسی حقوقدان و تاریخ نویس نمی شود.

-- سعید ، Jan 31, 2008

آیا دفاع از حقوق اقلیتهای قومی مساوی است با دل و قلوه دادن با سفارتخانه های ترکیه و آذربایجان؟؟ این آقایان واضح بگویند ما شهروند ترکیه و آذربایجانیم و این قدر اشک تمساح برای مردم استانهای ایران نریزند. این آقایان بهتر است نیم نگاهی به آخر و عاقبت پیشه وری و دار و دسته اش که می خواستند آذربایجان را به شوروی بفروشند بکنند. مردم آذربایجان خودشان پابه پای ارتش حق این مزدوران را دادند.

-- صابر ، Feb 2, 2008

برای من خيلی جالب است که نقدی که بر اين مصاحبه نوشته‌ام تاييد نشده!
با اجازه‌ی شما، لينک اين مطلب را در بخش لينک‌دونی ورگ معرفی کردم، با اين توضيح:

زبان ترکی و فارسی بايد زبان رمسی ايرانی ها باشد!
خداوندا دو غم آمد به يک بار... (جالب آن‌که زمانه ای های آزادمنش اروپانشين، کامنت مرا که نقدی بود بر اين مصاحبه تاييد نکردند!)

متاسفم که شما تنها در حرف ادعای آزادی بيان را داريد. و بيشتر برای کسانی متاسفم که به شما به عنوان رسانه اعتماد می‌کنند.
باتشکر
-------------------------
زمانه: دوست عزیز دلیلی برای سانسور نظری که حاوی توهین نباشد وجود ندارد. بعلاوه با امضای ورگ این نخستین کامنت پای این مطلب است و کامنت دیگری از شما پای این مطلب نیست که منتشرنشده مانده باشد. شما نه تنها می توانید کامنت انتقادی بگذارید بلکه می توانید مقاله در نقد این مطلب هم بفرستید


-- ورگ (www.varg.ir) ، Feb 2, 2008

ما آذربایجانیها ایرانی هستیم و خواهیم بود.هر کس ناراضی است لطف کند از ایران برود پیش این بنیاد جعلی .پدر من افتخارش اینست که در تبریز قهرمان به همراه دیگر دوستانش دار و دسته اشرار پیشه وری را قلع و قمع کرد.مثل پدرم در این دیار بسیارند.اگر آقایان وطن فروش جرات دارند بفرمایند اینجا تا برایشان تاریخ را تکرار کنیم. یاشاسین ایران.یاشاسین تبریز

-- قراچه داغی ، Feb 3, 2008

زبان گیلکی نیز باید به رسمیت شناخته شود.
www.glk.wikipedia.com

-- امین ثنایی ، Feb 3, 2008

ترکها بیش از گیلکها مورد ستم واقع نشده اند

-- www.caspianous.blogspot.com ، Feb 3, 2008

اخیرا در اینترنت یک سری مطالب نژاد پرستانه و قومیت گرایانه با نام دفاع از حقوق ملل تحت ستم ایران منتشر می شود که ویژگی مشترک تمام آنها این است که تنها خودشان حق نوشتن مطلب دارند و به مخاطب اجازه ی بیان نظراتش را نمی دهند . علت آن هم واضح است، چون در واقع مطالبی از این دست پایه و اساس علمی و منطقی ندارد و نویسندگانش می دانند توانایی اثبات مطالب خود را در فضای گفت و گو و منطقی ندارند ،وگرنه چه دلیل دارد که در هیچ کدام از این سایتها به شما اجازه ی بیان نظرات را نمی دهند. همونطور که در کامنت ها مشاهده میکنید خود آذربایجانیها اینها را قبول ندارند و بیشترین انتقادها را به این افراد وارد می کنند.
برای اون عزیزی که فرمودند فارسی لهجه ی دست چندم عربی است باید بگویم ما ایرانیها بر خلاف مصریها و عراقی ها کل شمال آفریقا که باداشتن تمدن 5000 ساله در عرض چند سال و با یک حمله عرب شدند ،در برابر یورشهای بی رحمانه ی تازیان و مغولان و اسکندرها و... مقاومت کردیم و فرهنگ و زبان خود را حفظ کردیم حالا شما که پشت نوشته هایتون پنهان می شوید و حتی جرأت آمدن بین مردمتون رو ندارید چه کار می خواهید بکنید .
این آقایی که میگوید "چحار طا z دارح و دو تا T
و ..." درباره ی زبان انگیلیسی چه حرفی برای گفتن دارد که تمام کلمتش یا فرانسوی یا آلمانی و کلی افعال بی قاعده دارد و با اون تلفظ های عجیب غریب زبان رسمی دنیاست. احتمالا ایشون انگلیسی را لهجه ی 47 ام فرانسوی می دونن.
یکی از عللی که ترکی کلمات دخیل کم داره اینه که این زبان تا چند وقت پیش یک زبان محاوره ای بوده که حتی پادشاهان ترک هم تمایلی به استفاده رسمی از آن نداشتند حتی عثمانی ها هم زبان رسمی شون فارسی بود . بگذریم که از شش تا قیدش سه تاش فارسیه . من /او/ اولار

-- احسان ، Feb 3, 2008

Farsi,ya be ebarate sahih Dari va niz Torki har do az Asiyaye Miyane barxasteand
Zabane Rey Esfahan va Tabriz dar asl zabane PAHLAVI bude ast
Zemnan ilate qezlbash, niruye nezamiye safaviyr, dar asl TORKMAN budand na Azari

-- kadus ، Feb 3, 2008

ایشان از کدام ستم در حق ترکها سخن می گویند؟ مگر بر ترکها ستم روا شده؟ مگر همین آستارا شهری تالش نیست که بر اثر فشار ترکها ترک زبان شده است و حالا هم ادعای مالکیت آنجا را دارند!
مگر 70 درصد آذربایجان غربی «کرد» نیست؟؟ که حالا به نام عجیب آذربایجان و همدان.
کمترین بیکاری در بین استانها متعلق به آذربایجانهاست کجای این تبعیض است؟
در مقابل گیلان و بلوچستان و لرستان بالای 25 درصد بیکار دارن..
رادیو بومی گیلان بجای پخش گیلکی ترکی پخش می کند به این می گویند تبعیض..
اگر قرار باشد از تبعیض سخن گفته شود بیایید گیلان وببینید تبعیض چیست و به چه می گویند تبعیض هم فرهنگی هم اقتصادی و.

-- حامد گیله مرد ، Feb 3, 2008

زبان های محلی باید در منطقه ای که رواج دارد رسمی و قانونی باشد. ولی برای ایران عزیز این کار ممکن نیست. این کا به معنی نابودی زبان پارسیست.

-- کبلا کیجا ، Feb 4, 2008

اين آقا حكومت و زبان ديليميان و گيلك ها قبل از اسلام را فراموش كردند گويا.
اصولا به نظر نمي رسد مطالع ي چنداني از تاريخ داشته باشند . در عجبم چطور چنين متني را منتشر كرده ايد

-- احمد ، Feb 4, 2008

دوست عزیز اگر وحدت یک کشور با یک زبان باید حفظ شود آن کشور به درد لای جرز می خورد.
دوم اصلا گیریم ترک های ایران هیچ تاریخ و قدمتی ندارند و بدترین آدم های روی زمین هستند اصلا ترک های ایران تا همین دیروز فارس (ببخشید پارس!) بودند و یکهو ترک شده اند. شما که در اروپا زندگی می کنید باید بدانید که حقوق بشر حق تحصیل به زبان مادری را برای همه لازم دانسته و همین ماده های 15 و 19 قانون جمهوری اسلامی... شوخی نیست بیشتر از 20 میلیون نفر در ایران ترک هستند و اکثریت با غیر فارس زبان هاست. و این در حالی است که ارامنه که 20 هزار نفر هم شاید نباشند حق تحصیل به زبان مادریشان را دارند.
به هر حال خواهی نخواهی هر ملتی حق خویش را خواهد گرفت و این آذربایجان و آذربایجانی است که همیشه در اندیشه های ترقیخواهانه پیشرو بوده است با حرف های نسنجیده و ناآگاهانه...
از شما نیز تشکر می کنم به خاطر چاپ این مصاحبه. اتفاقا چنین بحث هایی راه را برای گفتگوی دموکراتیک می گشاید.

-- حامد ، Feb 5, 2008

Ishan dar enkare Hoviyat va qo'miyate
Gilani-ha va beto're kolli Gilak-ha daste hameye Gilak-setizan ra az posht basteand

-- Gil Amard ، Feb 5, 2008

من دوبار نقد خود را از طريق همين صفحه و همين فرم برای شما ارسال کردم و هر دوبار پس از ارسال پيام ok که حاکی از ارسال پيام است ظاهر گشت. حال اگر شما می گوييإ که نقد مرا نديده ايد، بماند. دوباره می نويسم:

متاسفانه صحبت‌های ايشان بسيار غيرعلمی و عوامانه است و همان‌طور که ساير رفقا نيز اشاره کردند، آقای تاج دولتی از ارئه تعريف دقيق از مليت و قوميت طفره می‌روند و با اين مفاهيم به دلخواه بازی می‌کنند.
سوال اول من از ايشان اين است که جايگاه اقوام ديگری چون لر، بلوچ و گيلک کجاست؟
جالب آن است که اگر تحليل تاريخی جناب تاج دولتی را بپذيريم، گيلک‌ها تا زمان شاه عباس صفوی، به طور کلی دارای سرنوشتی جدا از ايران بودند و به طور کلی خاستگاه نژادی متفاوتی هم دارند و جاب است که در گذار از سنت به مدرنيته چندين گام اساسی از ساير قوميت‌ها جلوترند. اما جناب تاج دولتی گويا برای نام بردن از قوميت‌ها و مليت‌ها گويا معيار خاص ديگری را مد نظر دارد.
فکر می‌کنم مهم‌ترين معيار ايشان يکی اعلام خواست قومی باشد (که چون در گيلک‌ها به دليل مدرن‌تر بودن‌شان نيست، پس به حساب نمی‌آيند و چون در ترک‌ها و کردها به دليل بقا در جايگاه سنت، هست، اينان تا حد ملت پيشرفت می‌کنند!) و دومين معيار ايشان گويا حضور گروهی از اقوام موردنظر در سوی ديگر مرزهاست!!!
و اما انتقاد دوم من به ايشان:
آن تعريفی که به طور کلاسيک هست و مليت‌های ايران را شش تا تعريف می‌کند چيست؟
تا جايی که ما می‌دانيم در دوره‌ی پيشامدرن اصلن مفهومی به نام مليت نداشتيم و مليت دست‌آورد مدرنيته است و رابطه‌ی مستقيم با دولت و دولت‌شهر دارد.
حال کدام يک از مليت‌های تعريف شده توسط جناب تاج دولتی ملت محسوب می‌شوند؟
جناب تاج دولتی می‌فرمايند: «از لحاظ تعریف، قوم مفهومی‌ است که مربوط به دوران ماقبل سرمایه‌داری است.
ولی ملیت یک مفهوم مدرن است. از لحاظ تاریخی، اگر بخواهیم تعریفی تاریخی بدهیم، میان قوم و ملت تفاوت هست. ولی از لحاظ واقعیت نه!»
در اين‌جا سوال اين است که مفاهيمی چون «ترک بودن» يا «کرد بودن» و... که مفاهيمی هستند مربوط به دوران پيشامدرن و پيشاسرمايه‌داری و ابته نه محصور در آن دوران)، چه‌گونه و طی چه فرايندی وارد دوره‌ی مدرن شدند؟
به نظر می‌رسد آقای تاج دولتی اين گذار را تنها با يک تغيیر عنوان ساده از «قوم» به «ملت» انجام داده است.
در حالی که مليت مفهومی پيچيده در ارتش مدرن، دولت مدرن، ديوان‌سالاری، زبان رسمی و... است. به همين سبب است که ما مليت امريکايی و فرانسوی و ايتاليايی داريم. چون دولت‌های امريکا و فرانسه و ايتاليا داريم. اما فرانسوی‌ها و ايتاليايی‌های ساکن امريکا، چون زير مجموعه‌ی ملت امريکا هستند، ديگر نه ملت فرانسه و ايتاليا که قوميت فرانسوی و ايتاليايی محسوب می‌گردند.
در جايی ديگر گفته‌اند: « وقتی جامعه‌ی ایران در کل‌اش وارد یک دنیای دیگر شده است، وارد دنیای سرمایه‌داری شده و مدرن شده است، مسلماً ملت‌ها و اقوامی که آنجا زندگی می‌کنند تابع این انتقال بوده‌اند.»
اين يعنی چه؟! اول اين‌که درباره‌ی مدرن شدن ملت ايران بحث بسيار است.
دوم اين‌که اگر مردم يک قوم مدرن شوند، پس نام جمعيت‌شان از «قوميت» به «مليت» تغيير خواهد نمود؟
يعنی دليل آقای تاج دولتی برای ملت ناميدن ترک‌ها و کردها اين است که جامعه‌ی ايشان مدرن گشته‌اند؟ اين نوع منطق به شدت غيرعلمی و عوامانه است.
ضمن اين‌که خيلی راحت می‌توان اثبات کرد که از روی اتفاق، در ميان قوميت‌هايی هم‌چون کرد و عرب و بلوچ، مدرنيته خيلی خيلی کم‌تر از ساير مردم ايران وارد شده است.
با تشکر.

-- ورگ (www.varg.ir) ، Feb 6, 2008

fosilhayeh 2500 saleh!

-- بدون نام ، Feb 9, 2008

avvalan ke torkha dar khoshbinaneh tarin halat kamtar az 1/3 jamieat ro tashkil midan .baad inke age iraniha faghat 6 nejadand pas man ke gilani hastam ya az nazar shoma tork mahsoob misham ya fars ya arab ya,...(moo giloni hisam va mi farhango zoboone doos danam vali hande ba vojode tohinhayii ke booboy khoodame irani donam)be aghideye man hich kas hagh nadare ke ba tohin va hazfe yek ghomiat baraye khodesh shakhsiate kazeb dorostkone albatte man baoon bakhshi ke dar bareye sohbat kardan be zaboone madari bood-estesnaan - movafeghem.pas say konid khodetoon ro bakoobidan digaran bala nakeshid .baraye magilakha torko,farso ,arabo,...farghinemikone hame gharbeand pas dige shoma khodetoon ro bematahmil nakonid

-- ghivr ، Feb 9, 2008

Azari-ha Trok-najad nistand, balke teyye chand qarne gozashte Tork-zaaban shodeand, hamanande Lobnani-ha, Sudani-ha, marakeshi-ha ka dar asare solteye Aarab Arab-zaban shodeand
Zemnan proseye Tork-zaban shodan hanuz dar barxi neqat manande Tarom, Xalxal, va Tavalesh edame darad

-- Talesh ، Feb 9, 2008

Do kakameye Mellat va melliat daraye mahiyati yeksan hastand, mesle ensan va ensaniyat ya nation va nationality. Banabarin joda kardane indo az yekdigar chizi joz yek baziye siyasi nist

-- Babak Khorram-din ، Feb 12, 2008

Zabane Farsi dar asl haman zabane SOGHDI ast, nahiyei dar Asiyaye Miyane, ,ke dar kotobe tarixiye baad az eslam az an be onvane zabane DARI yad shode ast.
in zaban, zabane rasmiye 3 keshvar ast, ke tanha dar IRAN be an Farsi miguyand

-- Ahmad ، Feb 13, 2008

ستمی که ترکها بر ملتهای فارس کردند بی سابقه که از اسلاف مغولشان به آنها رسیده بود و است. هم اکنون نیز ادعاهای جالبی دارند مثل دانستن انزلی شهر غیور مردان گیل به عنوان شهری ترک نشین. ای دوستانی که سنگ حمایت از ملتها و اقلیتها را به سینه می زنید. حال اگر ترک یا آذری یا هر اسمی که به خودتان می گذارید، آیا تاریخ گیلان و انزلی را می شناسید؟ چطور و با چه مجوزی در هزاران سایت و وبلاگ که جملگی در خارج از گیلان نشر می یابند به خودتان اجازه می دهید، انزلی و طوالش را سرزمینهای ترک نشین معرفی نمایید؟ شاید رفتار شما برای آسیمیله کردن تالشها موفقیت آمیز بوده است اما بدانید : انزلی قلب تپنده قوم گیلک است.

-- محمد ، Feb 15, 2008

vaghean moteasefam baraye farde bozorgi choon aghaye barahani.

-- ehsan ، Feb 17, 2008

Ma Azariha Tork hastim.Banabar in bayad Azarbayjan jozyi az torkiye bashad na Iran

-- Daryush ، Feb 20, 2008

ميشه چند كلمه فارسي و تركي رو كه داراي املاي مشابه ولي بار معنايي متفاوت اند رو برام مثال بزنيد.اخه ميخوام بدونم تفاوت معنايي حاصله از گويش هاي مختلف چقدره!

-- مينا ، Mar 2, 2008

میشه چندتا کلمه مشترک ترکی و فارسی هم بذارین.

-- ناشناس ، Apr 8, 2008

باعرض سلام من فکر میکنم تحصیل به زبان مادری حق همه است

-- ایت از ترک قشقایی ، Apr 15, 2008

به نظر من به ترکها ستم زیادی میشود چرا که همان طور که اشاره شد (در بخش نظرات ) ارامنه با جمعیت حد اکثر 35000 نفر میتوانند زبان و فرهنگ خود را رواج دهند ولی ترکها با جمعیتی حدود 25تا 30 میلیون نفر نمیتوانند (اجازه ندارند ) زبان وفرهنگ خود را رواج دهند . همچنین کردها با جمعیتی در حدود نصف جمعیت ترکها می توانند (اجازه دارند ) در دانشگاه هایشان چند واحد کردی تدریس کنند ولی ترکها اجازه ندارند در دانشگاه هایشان حتی دو واحد ترکی تدریس کنند. یا حتی در دانشگاه کردستان رشته ی زبان وادبیات کردی تدریس می شود ولی رشته ی زبان وادبیات ترکی در دانشگاه مناطق ترک نشین نباید تدریس شود (کردی که یکی از لهجه های پارسی می باشد ) . و این یعنی ظام مثلث (ظلم به توان دو ) .
چرا ... ؟
چرا ... ؟
چرا ... ؟
.
.
.

-- از ترکان خراسان ، Apr 27, 2008

به نظر من به ترکها ستم زیادی میشود چرا که همان طور که اشاره شد (در بخش نظرات ) ارامنه با جمعیت حد اکثر 35000 نفر میتوانند زبان و فرهنگ خود را رواج دهند ولی ترکها با جمعیتی حدود 25تا 30 میلیون نفر نمیتوانند (اجازه ندارند ) زبان وفرهنگ خود را رواج دهند . همچنین کردها با جمعیتی در حدود نصف جمعیت ترکها می توانند (اجازه دارند ) در دانشگاه هایشان چند واحد کردی تدریس کنند ولی ترکها اجازه ندارند در دانشگاه هایشان حتی دو واحد ترکی تدریس کنند. یا حتی در دانشگاه کردستان رشته ی زبان وادبیات کردی تدریس می شود ولی رشته ی زبان وادبیات ترکی در دانشگاه مناطق ترک نشین نباید تدریس شود (کردی که یکی از لهجه های پارسی می باشد ) . و این یعنی ظام مثلث (ظلم به توان دو ) .
چرا ... ؟
چرا ... ؟
چرا ... ؟
.
.
.

-- از ترکان خراسان ، Apr 27, 2008

man az ahaliye xalxal hastam.
ma zaheran tork hastim
ama az lahaze nejadi va esalate zabani manande TALESH-ha mibashim

-- farid ، May 2, 2008

زبانی که نوشتار ان با گفتار ان فرق بکند روز به روز در حال زوال خواهد بود.برای مثال در فضای نت هموطنان فارس زبان ما به جای نوشتن زبان فارسی اونو به صورت فینگیلیشی تایپ می کنن تا بهتر بتونن منظورشونو برسونن و به راحتی حرف بزنن.این یک ضعف بزرگ برای یک زبان است.
زبان فارسی روز به روز در حال تغییر و از بین رفتن است.
امروز به جای می گویم (میگم)فردا به جای میگویم؟؟؟؟

-- یک هموطن ترک ، Oct 25, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)