خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و تاریخ > چرا پرومته رنج می کشد؟ | |||
چرا پرومته رنج می کشد؟ترجمه و تلخیص: ارشیا آرمانپرومته میگوید: «با وجود تمام چیزهایی که برای انسان ساختم، هنوز حیلهای برای رهایی از رنجم نیافتهام.» فواید هدیه پرومته به انسان، شناخته شدهاست. به خاطر اوست که انسان دانش ساختن خانه در برابر آفتاب، فهم چگونگی طلوع و غروب ستارگان، محاسبه کردن اعداد و ثبت کردن کلمات را دارد. به خاطر کمک اوست که میتوانیم در دریاها سیاحی کنیم، داروهای شفابخش را باهم ترکیب کنیم و فلزات را از دل زمین بیرون بکشیم. به عبارت بهتر و در یک کلام، هر هنری که انسان دارد از پرومته آموخته است. پس چرا پرومته رنج میکشد؟ آخیلوس در نشان دادن رنج پرومته استاد است، اما در یافتن علت آن کمکی به ما نمیکند. گفتهاند که پرومته تصمیم زئوس مبنی بر اشتباه بودن آفرینش نژاد انسان را نپذیرفت. زئوس میخواست چیز دیگری را جایگزین انسان کند. آیا ایستادن پرومته در برابر حاکمی جبار، کاری خطاست؟ به سختی میتوان باور کرد یونانیان که در آن هنگام در حال تأسیس اولین دمکراسی جهان بودند از این داستان چنین منظوری داشته باشند. ریشه رنج پرومته را باید در جایی عمیق تر بجوییم. اینگونه بود که اپیمتئوس به بعضی جانداران سرعت و به بعضی قدرت بخشید، به گروه کمی توانایی پریدن و به بعضی زندگی زیرزمینی عطاکرد، خوراک عدهای را از درختان و عدهای را از ریشهها و گروهی را، دیگر جانداران قرار داد. به این ترتیب، هرکس قدرت بقا پیدا کرد. پروتاگورس میگوید: «اپیمتئوس به اندازه کافی خردمند نبود و تمام ذخائر اش را بیملاحظه بین بهایم پخش کرد و نژاد انسان را دست خالی باقی گذارد و نمیدانست که با او چه کند. پس از اتمام کار، وقتی که پرومته آمد تا کار او را داوری کند، دید که هرچند بقیه جانداران تمام و کمال تامین شدهاند اما انسان،تن برهنه، پای برهنه، بدون جای خواب و بیسلاح مانده، درحالیکه روز موعود که در آن انسان نیز مثل بقیه جانداران به سوی نور عروج خواهد کرد، نزدیک است. پس پرومته، سرگشته از اینکه چگونه انسان را محافظت کند، از آتنا و هفائستوس، آتش و جوهر موجود در همه هنرها را دزدید و به انسان هدیه داد.» حالا به جایی میرسیم که آخیلوس جا انداخته است: «هرچند که انسان به این ترتیب عقل معاش را بدست آورد، اما هنر زندگی مدنی (Politikal Techne) را که در تملک زئوس بود، صاحب نشد.» بعدها زئوس، هرمس را فرستاد تا هنر همزیستی را به انسانها عطا کند «تا احترام و حقوق را به آنان بیاموزد که بتوانند شهرها را بر پا و پیوندهای دوستی را برقرار کنند» اما از اینجا به بعد قضیه کمی پیچیده میشود. پروتاگورس مدعی است که در میان فضایل چیزی به نام فضیلت «مدنی زیستن» وجود دارد که قابل آموختن نیز هست. اما یکی دیگر از شخصیتهای نوشته افلاطون، یعنی سقراط این ایده جسورانه درباره فضیلت مدنی و نحوه گسترشاش را به پرسش میگیرد. به این ترتیب آیا امیدی نیست؟ آیا چیزی به نام «خرد مدنی» وجود ندارد؟ آیا شرح دادن و آموختن «مدنی زیستن» غیر ممکن است؟ سقراط در مکالمه «پروتاگورس» تعریف منسجم و قابل قبولی از فضیلت اخلاقی بهدست نمیدهد. او وظیفه خود را تنها در نشان دادن این میداند که پروتاگورس نیز چنین نکرده است و نتیجه میگیرد که فهم او از اسطوره پرومته ناقص است. بالعکس، سقراط که در ابتدا عقیده داشت فضیلت اخلاقی قابل آموختن نیست نظرش را عوض میکند و سعی میکند ثابت کند که هر فضیلتی، علم است (حتی مثلا عدالت، اعتدال و شجاعت) زیرا که فقط به این ترتیب، فضیلت، آموختنی میشود. «به شیوه پرومته فکر کردن»، اندیشیدن به سبک اپیمتئوس نیست. این اندیشیدن پیشگیرانه است، نه اندیشیدن بعد از واقعه. برای مثال، فکر کردن ما به بحران زیست محیطی از جنس اندیشیدن بعد از واقعه است، بهخصوص وقتی که کار به جایی میکشد که وادار به عمل میشویم. برای مثال هنر نجاری به ما توان خانه ساختن داد، اما ما از یاد بردیم که خانههامان را رو به آفتاب بنا سازیم و امروزه مجبوریم که آنها را با سوخت فسیلی گرم کنیم، در حالیکه ما دانش استفاده از انرژی خورشیدی را داریم، اما فاقد آن مدنیتی هستیم که استفاده از این انرژی را در اجتماعمان فراگیر کند. اندیشمندانی چون تام رگان (om ReganT) و پیتر سینگر (Peter Singer) استدلال میکنند که حقوق حیوانات رانیز باید همچون حقوق بشر وارد نظام اخلاقی کرد. بیرد کالیکات (Baird Callicott) به چیزی کمتر از یک بازنگری همه جانبه کل فلسفه مدرن و نه تنها نظام اخلاقی رضایت نمیدهد. پیرو حرفهای او، کالیکات سعی میکند تا اخلاق مبتنی بر طبیعت را بنیان بنهد. اخلاقی که مدعی است: «درست بودن هر عملی مبتنی است بر حفظ تمامیت، پایداری و زیبایی کل حیات. هر چیز دیگری غیر از آن، غلط (غیراخلاقی) است.» آنچه که از داستان پرومته میتوانیم بیاموزیم، لزوم اتحاد دوباره تکنیک و هنر همزیستی انسان با طبیعت و دیگر انسانهاست. همانگونه که سقراط سعی کرد تا هنرهایی را که پرومته به ارمغان آورده بود (داروسازی، ستاره شناسی، نجاری و...) آنقدر گسترش دهد تا هنر مدنیت را هم شامل شود، ما نیز باید امروز این جدایی میان هدیه پرومته (عقلانیت ابزاری) و هدیه زئوس (عقلانیت مدنی) را از بین ببریم. آنگاه است که به گفته زئوس میتوانیم در «شهرها» زندگی کنیم. -------------------------- پینوشت: ------------------------
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
ممکن است بپرسم که چه کسی برای نشر مطلب در «زمانه» تصمیم می گیرد؟ آيا تمام مطالب با نظر مدیر منتشر می شود یا هر بخش سردبیری دارد؟ اگر سردبیری وجود دارد ممکن است بپرسم سردبیر بخش «اندیشه» کیست؟
-- بیچاره ، Dec 22, 2007