تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

رقص سماع در گالری گلستان تهران

شهاب میرزایی


پوستر نمایشگاه

روایت تصویری «جواد منتظری»، با عنوان «رقصی چنین...» از سماع دروایش قونیه در گالری گلستان تهران به نمایش گذاشته شده است. روایت او از کوچه پس کوچه‌ها و خیابان‌های قونیه آغاز می‌شود. آن‌جا که مجسمه‌های کوچکی از سماع درویشان، در کنار قوطی‌های بزرگ پپسی کولا صف شده‌اند. رستوران‌هایی که با نام مولانا و عکس سماع که غذای روح است، شما را به اندرون خود و غذای جسم دعوت می کنند و شاگرد قهوه‌چی، در استکان‌های کمرباریک ، برای میهمانان شهرش چایی می‌برد.


امروز شهر ما را صد رونق و جان است
زیرا که شاه خوبان امروز در میان است
آن شهریار اعظم، بزمی نهاد خرم
شمع و شراب و شاهد امروز رایگان است

مردمانی از هر گوشه جهان فارغ از هر فرقه و دین و زبان، بر سر تربت مولانا می‌روند تا دعوتش را لبیک گویند. برای آنکه دمی از هیاهوی این جهان و آن جهان بگذرند ونظاره‌گر دروایشی باشند که با لباس‌های رنگارنگ در جلوی چشمانشان سماع میکنند.


منتظری می‌گوید: سال‌ها بود که آرزو داشتم به قونیه بروم و از مراسم سماع دروایش عکاسی کنم. این اتفاق بالاخره در سال هشتاد و چهارافتاد و سال بعد هم به آنجا رفتم. بار اول به کادر و رنگ و نورو زیبایی‌شناسی عکس‌ها توجه داشتم. می‌خواستم عکس‌های تکنیکی و کلاسیک بگیرم. با همین عکس‌های منتظری به تماشای رقص دسته جمعی صوفیان می‌نشینیم.


آمد بهار جان‌ها، ای شاخ تر به رقص
چون یوسف اندر آمد، مصر و شکر به رقص
طاوس ما در آید، وان رنگها بر آید
با مرغ جان سر آید، بی بال و پر به رقص


اما منتظری پیش‌تر می‌رود. با غوطه خوردن در این شور و حال شیدایی، چشم‌ها را می‌شوید و مخاطب را از بیرون به درون می‌برد. او می‌گوید: بعضی از عکس‌هایم متفاوت هستند. بار دوم تصمیم گرفتم، بی‌خیال دانسته‌های آکادمیک عکاسی بشوم و همه چیز را فراموش کنم. با دوربین بازی کنم. خود را رها کنم. به همان حس و حالی درعکس‌هایم برسم، که حس و حال سماع است. همان حسی که درشعرمولانا جاری‌ست. حس خلوص. حال خلسه. آن یگانگی عاشق و معشوق، سوژه و ابژه. «و آن‌گاه که عکاس خودش و دوربینش را رها می‌کند تا فارغ از هر ما و منی در این شور و شیدایی شریک و سهیم شود. دیگر فقط ناظر و ثبت کننده نیست. چشمی که پشت چشمی دوربین است، در این سماع غوطه‌ور است.»


دگرباره بشوریدم، بدان سان به جان تو
که هربندی که بربندی، بدرانم به جان تو
سماع گوش من نامت، سماع هوش من جامت
عمارت کن مرا آخر، که ویرانم به جان تو
زعشق شمس تبریزی، زبیداری و شبخیزی
مثال ذره ای گردان پریشانم به جان تو

و چقدر سخت است برای چشم‌های یک عکاس که از قیل و قال بگذرد و به حال درون مولانا برسد. منتظری اما سخن از نادیده‌ای می‌کند که برای گوش‌های ما تازه است. او آرزوی عکاسی از آن سماع واقعی را دارد : «می دانید در قونیه زندگی دیگری ورای این فستیوال سالانه جریان دارد که من هنوز نتوانستم از آن عکس بگیرم. به این خاطر که به سختی به شما اجازه می‌دهند وارد فضای آن‌ها شوی. جاهایی که رقص خصوصی سماع است. آن دیگر، خود واقعی سماع است. سماعی که دیگر نمایش نیست؛ تجارت نیست؛ برای خوشامد گردشگران نیست. آن‌ها برای دل خودشان و به یاد مولانا و شمس او و خدای او سماع می‌کنند. به همین خاطر دوست ندارند دیده شوند.»


شاید حکایت منتظری روایتی دیگر پس از قرن‌ها از قصه آن نقاشی است که می‌خواست صورت مولانا را نقش بزند و نتوانست این کار را بکند.

افلاکی در این باب می‌گوید: «ملکه جهان گرجی خاتون، از جمله محبان خالص بود و دایم درآتش عشق مولانا می‌سوخت. نقاشی بود او را عین‌الدوله رومی گفتندی. خاتون او را تشریف‌ها داده، اشارت کرد تا صورت مولانا را در طبق- صفحه کاغذ- رسمی بزند. عین‌الدوله قلم بردست گرفته، نظری بکرد و به تصویر صورت مشغول شد. و بر طبقی به غایت صورتی لطیف نقش کرد. باز نظر کرد، دوم بار دید که آنچه اول دیده بود آن نبود، در طبقی دیگر رسمی دگر زد. چون صورت را تمام کرد، باز شکلی دیگر نمود. علیها در بیست طبق لونالون صورت‌ها نبشت و چندان که نظر را مکرر می‌کرد، دیگرگون می‌دید متحیر مانده نعره‌ای بزد و بیهوش گشته، قلم‌ها را بشکست. همانا حضرت مولانا، همین غزل را سر آغاز فرمود.


عکس‌ها از شهاب میرزایی

آه چه بی‌رنگ و نشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم؟
این جهان و آن جهان مرا مطلب
کاین دو گم شد در آن جهان که منم
بانگ آمد چه می‌دوی؟ بنگر
در چنین ظاهر نهان که منم

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)