تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

حفظ سنت بیمارگونه در قالب روشنگری جنسی

داریوش برادری کارشناس ارشد روان‌شناسی/ روان‌درمان‌گر

به آقای ناصری گرامی:

دوست گرامی مشکل بحث شما چند چیز است:

1- مخالفت مبانی بحث شما با مباحث اصلی علم سکسولوژی، روان‌کاوی و روان‌پزشکی. کافی است که شما برای مثال کتاب «انقلاب جنسی» ویلهلم رایش را بخوانید که مربوط به تقریباً 70 - 60 سال پیش است تا عقب‌ماندگی نهفته در نگاه خویش را بهتر ببینید.

آنجا برخی از همین استنادات شما که آن زمان نیز مطرح بوده است، به شیوه علمی رد شده است؛ چه برسد به کارهای این دهه اخیر در عرصه علم سکسولوژی و روان‌کاوی. من بخش‌های اعظم این کتاب ویلهلم رایش و دو کتاب کامل دیگر او را 18 سال پیش ترجمه کرده‌ام؛ اما منتشر نکرده‌ام و فکر می‌کردم دیگر قدیمی شده‌اند. اما شاید باید هنوز این کتب قدیمی از هیرشفلد، ویلهلم رایش و دیگران را ترجمه کرد؛ چه برسد به کارهای جدید و نگاه‌های جدید در این زمینه.

شما اگر در کتاب مرجع «د اس ام 4 تجدید چاپ» مربوط به معضلات روانی و جنسی را نگاه بکنید، می‌بینید که نه تنها «اعتیاد به خودارضایی» جزو بیماری‌های روانی و جنسی محسوب نمی‌شود؛ بلکه خواهید دید که چگونه از سال 2000 حتی گرایشات جنسی مثل مازوخیسم، فتیشیسم، سادیسم و غیره از دسته «اختلالات جنسی» بیرون آمده‌اند و جزو بیماری‌های «پارافیلی» هستند.

یعنی به زبان ساده این گرایشات تنها وقتی بیمارگونه هستند که شخص به‌شخصه از این گرایشات خویش در عذاب باشد و احساس کند که زندگی‌اش به خاطر این گرایش در بحران است. اگر شخص خود از گرایشش لذت ببرد، مانند بسیاری جفت‌های عاشق و معمولی مازوخیست/سادیست امروزی، در واقع هم سالم هستند و هم معمولی. زیرا به میل خویش آزادنه تن می‌دهند.

خوب وقتی شما هنوز از بحث ساده قبول سلامت خودارضایی عبور نکرده‌اید، کی می‌خواهید به اینجا برسید و این مباحث را به شیوه علمی باز کنید. یا بتوانید ببینید که مطمئنا در مسیر آینده روان‌کاوی و سکسولوژی حتی دسته پارافیلی نیز از بین خواهد رفت و جای خویش را به قبول یک پلورالیسم جنسی و جنسیتی خواهد داد و ببینید که همین مسیر را جامعه مدرن در بحث مربوط به قبول همجنس‌خواهی طی کرده است.

2- در مورد اعتیاد به خودارضایی بایستی لااقل این را بدانید که اولاً انسان به همه چیز می‌تواند معتاد شود؛ از اعتیاد به کار تا سکس یا مواد مخدر.

در ثانی اعتیاد یک بحران بلوغ و بیان‌گر معضلات فرهنگی و اجتماعی است و ربطی به موضوع اعتیاد یعنی خودارضایی یا حتی ماده مخدر ندارد. فقط تفاوت در نوع سرعت و یا شدت اعتیاد به علت نوع ماده و یا موضوع اعتیاد وجود دارد.

مشکل اصلی اعتیاد و در بحث ما اعتیاد به خودارضایی نیز دقیقاً این است که شخص معتاد گرفتار چرخه خطرناک و جهنمی وسوسه/گناه می‌شود و از یک طرف تمامی ذهنش متوجه وسوسه و استمنا‌ می‌شود و از طرف دیگر مرتب خویش را سرزنش می‌کند و همین سرزنش مرتب او را به سمت استمنای جدید می‌کشاند.

مشکل جامعه ما و به اصطلاح «جلقو» نیز همین است. وگرنه اگر در جامعه ما یک روشن‌گری جنسی درست می‌بود، به راحتی این شخص می‌توانست به سالم بودن عمل خویش پی ببرد. هم نیاز عمیق نهفته در پشت عمل خویش را بفهمد و متناسب با امکاناتش در پی جستجوی عشق و اروتیسم بگردد و بیابد. به دلیل گرفتاری در این حس گناه مذهبی و سنتی است که او به خودش نمی‌رسد و تحت تأثیر احساس گناه و افسردگی دقیقاً همین حالاتی را حس و تجربه می‌کند که شما بیان می‌کنید. یعنی ما اینجا به خاطر تأثیر دیسکورس سنتی بر انسان ایرانی، شاهد یک «پیش‌گویی خودتحقق بخشنده» هستم و نه مشکل خودارضایی.

از این رو با رشد قبول سلامتی خودارضایی و شکاندن چرخه سنتی وسوسه/گناه، این عوارض بسیار کم می‌شوند و یا از بین می‌روند. به زبان ساده‌تر وقتی دیسکورس سنتی در گوش انسان ایرانی می‌خواند که خودارضایی باعث کوچک شدن آلت می‌شود، آن گاه نیز فرد استمناکننده واقعاً این را حس می‌کند و به دلیل هراس جنسی به پیش‌داوری فرهنگی باور می‌آورد.

خوشبختانه شما این دروغ را برملا می‌کنید؛ اما هنوز پیش‌داوریها و دروغ‌های هراس‌برانگیز دیگری را تکرار می‌کنید که این فرهنگ برای نفی اروتیسم و لذت اروتیکی خودارضایی ایجاد کرده است. از این رو نیز نگاه شما در نهایت در پی حفظ سنت هراس از اروتیسم و خودارضایی و تکرار «جوانان چرا» است و این خطای عمیق بحث شماست.

یا متوجه نیستید که با طرح مسائلی مثل عدم خوردن فلفل و عدم پوشیدن لباس تنگ در واقع شما ذهن فرد ایرانی را به یک هراس مداوم از خطر استمنا متوجه می‌کنید و این گونه به جای جواب علمی برای بحران و رهایی انسان ایرانی از این هراس، به ادامه هراس اخلاقی و سنت غلط دامن می‌زنید و عملاً خطر و چرخه استمنا بیمارگونه را تشدید می‌کنید.

شما یک مشکل فرهنگی و تأثیر منفی یک دیسکورس را به جای علم به خورد انسان ایرانی می‌دهید و به این شیوه عمدتاً به ادامه تفکر کتاب «جوانان چرا» و ادامه حفظ و تشدید بحران جنسی ایران کمک می‌کنید، به جای اینکه به بیان بحران جنسی ایران و شرایط رفع علمی و فرهنگی این بحران کمک رسانید.

دوست گرامی
خودارضایی، سایبرسکس، هم‌آغوشی با معشوق و عشق، اشکال مختلف هماغوشی هستند. از هم‌آغوشی با یک یا چند معشوق خیالی تا معشوق دیجیتالی و معشوق واقعی، همه این حالات واقعی و زیبا و دارای زیبایی‌های خاص خویشند.

آن گاه که این اشکال مختلف اروتیسم برای شخص تبدیل به اعتیاد می‌شوند، پس ما با یک سری معضلات و تمناهای درونی روبروییم که بایستی در جهان سمبولیک و اروتیکی ما پذیرفته و زیبا شوند تا اعتیاد به بلوغ و قدرت تازه و توانایی عشق و دیالوگ تازه تبدیل شود. نه آن که با شکستن کامپیوتر و قطع اینترنت و یا نخوردن فلفل و زنجیر زدن خویش، بخواهیم بر بحرانمان و اعتیاد به اینترنت یا سکس و خودارضایی چیره شویم.

راه عبور از هر اعتیادی، آری‌گویی به بحران خویش و دگردیسی اشتیاقات دردناک خویش به تمناهای قدرتمند و زیبای خویش به کمک روان درمانی و روشنگری جنسی است و نه ایجاد هراس بیشتر از اروتیسم و اینترنت و یا غیره. در این معنا اعتیاد به استمنا می‌تواند هم مثل جامعه ما ناشی از عدم امکان رابطه درست دختر و پسر، گرفتاری در این چرخه وسوسه/گناه باشد و هم در حالات شدیدتر ناشی از فشارهای زندگی و معضلات و هراس‌های عشقی و غیره.

اما مهم آن است که شخص به‌شخصه خود از مشکلش در عذاب باشد و این معضل را مانعی بر سر راه دست‌یابی به لذتی بالاتر از عشق و اروتیسم بیابد و نه آن که به علت هراس اخلاقی و سنتی به سرکوب حالت زیبای خودارضایی خویش بپردازد.

برخلاف آن که شما نیز فکر می‌کنید بسیاری از جوانان ایرانی در این زمینه‌ها اطلاعات فراوان و یا تجربه دارند، به‌ویژه آشنایان با اینترنت. تنها بایستی هرچه بیشتر بر هراس‌های اخلاقی و سنتی آن‌ها چیره شد و راه‌حل‌های مناسب با شرایط آن‌ها برای دست‌یابی به سعادت اروتیکی و عشقی نسل‌های مختلف ارائه داد.

بنابراین سخنان شما از روند و پروسه جامعه درون کشور نیز عقب‌تر است، چه برسد به ما خارج از کشوری‌ها که فاصله زمین تا آسمان است و یا فاصله‌اش با بحث‌های علمی. شانس آوردید که این مطلب را به یک نشریه مباحث سکسولوژی خارج از کشور نفرستادید تا خیال کنند که کسی با ماشین زمان از چند دهه پیش این مقاله را فرستاده است.

3- این بحث تفاوت فرهنگی نیز کهنه شده است و تازه شما به غلط مطرح می‌کنید. جامعه ما با یک بحران عمیق جنسی و اروتیکی روبه‌رو است و جواب این بحران را به جز کار مشترک دولتمندان و کارشناساسان و موسسات مختلف نمی‌تواند کسی پاسخ دهد.

طبیعی است که بایستی جواب‌ها متناسب با تحولات درون جامعه باشد، اما اگر کمی با نوشته‌های من در باب بحران جنسی ایرانیان در این چندسال اخیر آشنا می‌بودید، می‌توانستید ببینید که من از نخستین کسانی بوده‌ام که دقیقاً بر اساس این تفاوت فرهنگی راه‌های جدیدی را برای عبور از بحران بیان کرده‌ام. برای نمونه به سه بخش مربوط به بحران جنسی در ده مقاله سریالی من به نام «کاوشی در روان جمعی ایرانیان از خاستگاه آسیب‌شناسی مدرنیت» مراجعه کنید و یا به بحث مربوط به ازدواج موقت و روشنگری جنسی در سایت زمانه.

در این مسیر نیز من فقط یکی از این نسل نوی روان‌کاوان و سکسولوگ‌ها هستم و مطمئنا در آثار دیگر افراد متخصص دیگر از قبیل مژگان کاهن، دکتر فرهمند، دکتر کاظم‌زاده و غیره می‌توان به نکات بسیار دیگری دست یافت. یا در نظرات بسیاری از روشنفکران درون ایران مانند روشنفکران جوان داخل و خارج از کشور سایت «موتور مایند» که در حال بیان جدیدترین نظریات پسامدرنی در این زمینه و بیان نظریات دلوز در این زمینه‌ها هستند.

خوشبختانه اسلام و فقه اسلامی بسیار قابل تفسیر است. پس موضوع بیان نظر علم در این زمینه و یافتن نقاط اشتراک و سازش میان مذهب و علم و از طرف دیگر تحول در سنت و ایجاد روایات نو از سنت و مذهب است و نه تکرار معضلات نگاه سنتی در قالب روشن‌گری جنسی.

از طرف دیگر سکس هیچ‌گاه سکس خالی نیست بلکه به قول لکان عمل جنسی یک عمل جنسیتی است. یعنی در لحظه‌ای که دو معشوق با یکدیگر می‌خوابند و یا در حین هم‌خوابگی با یک معشوق رویایی و دیجیتالی، در واقع عنصر سومی نیز به نام تصورات و تمناهای آن‌ها نیز در این هماغوشی حضور دارد که باعث می‌شود، سکس انسانی و اروتیسم و عشق انسانی همیشه متحول و حتی از جهاتی تراژیک/کمیک باقی بماند.

از این رو نیز اروتیسم پدیده‌ای صرفاً انسانی است و در طبیعت کازانوا و مازوخیست وجود ندارد. حتی خودارضایی میمون‌های پیشرفته با خودارضایی انسانی که به قول وودی آلن در حین آن می‌توانیم با بهترین خیالات خویش و هنرپیشگان جهان هم‌آغوشی کنیم، متفاوت است.

البته تا آنجا که ما می‌دانیم وگرنه به قول نیچه به باور حیوانات، علم انسانی و انسانیت در واقع پیش‌داوری‌های انسانی هستند. از این رو برای درک بهتر این مطالب مهم خواندن نظریات لکان و دلوز و به‌ویژه نوشته‌های پدر روان‌کاوی مدرن/پسامدرن ایرانی دکتر موللی را به شما و دیگر دوستان هم‌فکر شما شدیداً توصیه می‌کنم.

در پایان نیز می‌خواهم به ناراحتی‌تان نسبت به برخورد من به مقاله تان و همکارانتان بپردازم که احتمالا منظورتان انتقاد من به نوشته‌های خانم رحیمی بود.

دوست گرامی عرصه چالش علمی مدرن، عرصه تعارف کردن با یکدیگر نیست بلکه محل دیالوگ، چالش و جدل دیدگا‌ه‌های مختلف است. مباحثی که شما در این بحث مطرح کرده‌اید، به باور من آن قدر سنتی و اشتباه است که برای من راهی جز اعتراض نمی‌گذارد.

از طرف دیگر من تعجب می‌کنم که کی ما ایرانیان می‌خواهیم توجه به امر مهم تفکیک حوزه‌ها در کار علمی و یا در روشنگری جنسی بکنیم. این بحث مربوط به خودارضایی را در واقع تنها یک سکسولوگ یا روان‌پزشک و یا روان‌کاو آشنا به مباحث جنسی و جنسیتی می‌تواند انجام دهد، نه یک پزشک و یا در بحث مباحث جنسیتی خانم رحیمی که یک ژورنالیست مباحث سیاسی است.

به همین دلیل نیز چنین اشکالاتی مثل بحث شما پیش می‌آید. یا خانم رحیمی در بحث مهم مربوط به «سکس و خانواده» به جای آنکه با یک سکسولوگ و یا روان‌کاو خانواده سخن گوید، با یک وکیل حقوق بشر درباره مباحث سکس در خانواده سخن می‌گوید.

آخر خودمانیم، آقای لاهیجی محترم چه آشنایی با این مباحث دارد و یا چگونه شما بدون توجه به یک علم 70-80 ساله چون سکسولوژی و روان‌کاوی و غیره می‌توانید به این راحتی این مبحث را بیان کنید و انتظار اعتراض نداشته باشید. بخشی از اعتراض نیز در واقع سمتش به سوی رادیو زمانه است که دقیقاً به چنین بحث‌های عمدتاً سنتی و ناکافی اجازه همه انتشاری می‌دهد،

اما نوبت کارهای ما که می‌رسد، یک‌دفعه یادش می‌آید که مباحت من برای مثال زیادی جدید هستند و هنوز کامل تأیید و یا تعریف نشده‌اند. جالب این است که اساس سایت زمانه ایجاد امکان برای نگاه های نو است؛ اما وقتی نوبت اجرای این خواست می‌رسد، یک دفعه لکان‌شناس، سکسولوگ و روان‌کاو می‌شوند؛ البته بدون هیچ گونه آشنایی با این مباحث، و تبعیض قائل می‌شوند. وگرنه چطور ممکن است چنین مباحثی چون مباحث شما و خانم رحیمی این قدر امکان بیان داشته باشند و مباحث من و امثال من جلوش گرفته شود و یا محدود شود.

زیرا به قول طنز پرویز صیاد وجبی هم حساب کنیم، من بیشتر از یکایک شما دوستان مقاله در زمینه مباحث اروتیکی، جنسی و جنسیتی دارم. مطمئناً دوستان دیگر نیز می‌توانند به شیوه خویش از این تبعیضات سخن گویند. شاید لازم است که به زبان طنز من کمی ریشم را بلند کنم، ملایم‌تر و با توجه به سنت گذشته و ملایم‌تر سخن گویم؛ اما من وفاداری به خویش و نگاهم را مهم‌تر از این موضوعات می‌دانم.

پس امیدوارم هم سایت زمانه این نوشته را منتشر کند و هم این گوی و این میدان، اگر کسی از آنها می‌تواند به نقد نگاه من و امثال من بپردازد. من به‌شخصه از هر انتقادی و جدل علمی خوشحال می‌شوم.

حال نیز پیشنهاد می‌کنم که برای طنز و روشن‌گری علمی نیز شده، یک مسابقه بحث در زمینه مباحث جنسی در سایت زمانه بگذاریم و شما دوست گرامی و من و امثال من در باب مباحث و گرایشاتی چون سادیسم و مازوخیسم و غیره به بیان نظرات خویش بپردازیم و به عهده خواننده بگذاریم که بنا به خواستش و نگاهش، بهترین نگاه را انتخاب کند تا هم من بتوانم شما دوست گرامی را به درون دریایی از فانتزی‌ها و بازی‌های مختلف اروتیکی و عشقی، از بازی‌های ساده تا فانتری‌های مازوخیسیتی و سادیستی، از سایبر سکس تا اوج عشق دونفره، چندنفره و غیره ببرم و تفاوت‌ها را نشان دهم و هم‌زمان بهترین راه‌ها را متناسب با شرایط کشورم بیان کنم و هم نظرات و انتقادات شما و دیگر دوستان را بشنوم و همه چیزهایی نو یاد بگیریم. امیدوارم از لحن من ناراحت نشوید.

این مباحث برای من مهم‌تر از آن هستند که به تعارف بپردازم و از طرف دیگر به قول معروف بیله دیگ، بیله چغندر. چنین بحث عمدتا سنتی، چنین جوابی نیز می‌طلبد.

با احترام
داریوش برادری

***

مرتبط:
ترک عادت موجب مرض است!؟
نقد بحث خود ارضایی
وضعیت جامعه‌ی ایران را بهتر درک کنیم

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

داریوش عزیز راست می گو یی و راست می گویند.میانگین جامعه کنونی ما از میانگن 60 سال پیش جامعه غربی عقبتر است,البته در ارتباط با مدرنیته و گذر از دیروز به فردا.من کم اطلاع از سرعت نوگرایی در جامعه آریایی اسلامی احساس میکنم بحث ناصری عزیز در مورد استمنا مطابق با شرایط امروزین ماست,با کمال تاسف.

-- Reza ، Oct 23, 2007

حق با آقای برادری است. منتظر مقالات دیگری از ایشان هستیم.

-- محمود ف ، Oct 23, 2007

چطور است به جای این همه اصرار بر بحث "علمی" و "مدرن" و "زیبایی شناسی تقلبی"، کمی هم از دیدگاه اخلاقی موضوع استمنا را بررسی کنیم؟ صرف گفتن این که چرخه ی وسوسه/گناه باعث عوارض بیمارگونه ی این کار است، کافی نیست که گناه را بی خیال شویم و در لذت آن غرق شویم تا ما را عقب مانده ندانند.

-- مهدیه ، Oct 23, 2007

جالب شد برام. هيچ کامنتي نزدند روي اين مقاله انگار. يا همه حال کردند با اين مقاله يا نمي دونند چي بگن. گيج شدن. لول.

-- منوچهر ، Oct 23, 2007

استمنای اعنیادگونه در روستاها و حاشیه ی شهرها در میان نوجوانانی که از انواع سرگرمی ها محرومند یکی از حادترین مشکلات بهداشتی جامعه ی ماست.این چه ربطی به اروتیسم دارد؟

-- آرش کرامتیان ، Oct 23, 2007

بابا جون چرا به خودتون زحمت نمیدین درست نوشته رو بخونین؟ این بابا که نگفته بکنین! نگفته هم نکنین! به قول آقا رضا که نظر دادن امروز شرایط ما اینجوریه! یه خورده انصاف داشته باشین!

-- سلامی ، Oct 23, 2007

سلام بر شما عزیزان من34سالمه ودارای همسر و فرزندم.
من بیماریه خاصی دارم که به اون میگن فتیشیسم.
من علاقه شدید وغیر قابل کنترلی به کوتاه کردن موی خانومها و دخترها دارم نمیدونم چه کنم ؟کسی هم نتونسته کمکم کنه دکتر هم زیاد رفتم.خیلی سعی کردم دختری پیدا کنم تا راضی بشه من موهاشو بزنم ولی هنوز کسی رو پیدا نکردم .
هیچ کس هم از این بیماری من خبر نداره و نباید هم متوجه بشن .لطفا شما بگید من چه کنم؟من دیگه نمیتونم طاقت بیارم

-- hamid ، Mar 19, 2009

با تشکر از لطفتون که مارو از علم روز باخبر می کنید که همه چیزای غیر علمی رو که تو مدارس و خانواده های عقب مانده به ما یاد می دنو باور نکنند. این که تابوهای اجتماعی رو به باد انتقاد می گیرید جای تحسین داره. اگه میشه بیشتر در این باره صحبت کنید.

-- بهار ، Apr 10, 2009

سلام
ممنون از آقای برادری که احساس گناه و بدبختی رو در من کاهش داد

-- رضا ، Jun 18, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)