تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گفتگویی با یک روانشناس آمریکایی

مغز چپ گرا و مغز راست گرا

درنا کوزه گر و امید حبیبی نیا*


سالهاست که روانشناسان در پی کشف و بررسی علمی رفتارها، نگرش ها و داوریهای سیاسی مردم هستند، به اعتقاد روانشناسان شخصیت های محافطه کار بیش از همه به سوی احزاب و یا باورهای راست گرایانه و سنتی روی می آورند و شخصیت های شورشی و متمایز به چپ‌گرایی.

با این حال در روزهای اخیر تحقیق تازه ای در این باره، توجه رسانه های آمریکا را در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال آینده به شدت جلب کرده است.

در این تحقیق تازه، پژوهشگران دانشگاه نیویورک در پی شناسایی دو شیوه متفاوت از پردازش اطلاعات بوده اند، یافته های تحقیق نشان می دهد که چپ گرایان و راست گرایان دو رفتار متفاوت در برابر متغیرهای یکسان در پیش می گیرند.

دکتر دیوید آمودیو ، استادیار روانشناسی دانشگاه نیویورک که سرپرستی این تحقیق را برعهده داشته است، با بررسی بر روی 43 آزمودنی به این نتیجه رسید که انعطاف پذیری و مدارای چپ گرایان بیشتر از راست گرایان است.

این پژوهش که در فصلنامه علوم عصبی طبیعی (Nature Neuroscience) به چاپ رسید، می تواند زمینه لازم برای توضیح تفاوت رفتارهای سیاسی در جامعه را فراهم آورد.


به منظور آشنایی بیشتر با این پژوهش مهم در زمینه روانشناسی سیاسی، با دکتر دیوید آمودیو به گفتگو نشستیم.

ابتدا از وی درباره اهمیت این پژوهش تازه برای تحلیل رفتارهای سیاسی بشر پرسیدیم، وی پاسخ داد: "هدف ابتدایی این تحقیق آن بوده است که به درک تمایزات بین پیش انگاره های اجتماعی با توجه به پردازش عصبی- شناختی آنها نائل شود. تحقیقات قبلی براین پایه استوار بودند که موضع گیری سیاسی افراد به شیوه پردازش شناختی آنها بستگی دارد یعنی روشی که آنها اطلاعات را درک و براساس آنها تصمیم می گیرند. براساس تحقیقات قبلی ما تصور کردیم که مواضع سیاسی افراد ممکن است حتی در سطوح پایین تری از پردازش اطلاعات در مغز شکل بگیرد."

به این ترتیب آنچنان که لس آنجلس تایمز نوشته است می‌توان مغز افراد را به دو دسته متمایز کرد: "مغز چپ گرا و مغز راست گرا".

در این پژوهش از دانشجویانی که خود را بسیار لیبرال (که در آمریکا به معنای چپ گرایی است) و یا بسیار محافظه کار ارزیابی کرده بود خواسته شده بود تا هر گاه روی مانیتور کامپیوترشان حرف M را دیدند، روی کی برد بزنند و هرگاه حرف W ظاهر شد واکنشی نشان ندهند.

حرف M چهار مرتبه بیشتر از حرف W ظاهر می شد و دانشجویان تنها کمتر از یک ثانیه فرصت داشتند که واکنش نشان دهند. هر یک از آنها یک پوشش حاوی سیم های مرتبط به دستگاه اندازه گیری فعالیت لایه کرتکس قدامی(ACC) بر سر داشتند.

این بخش از مغز وظیفه کشف تعارض میان رفتارهای همیشگی (فشردن یک تکمه بر روی کی برد) و رفتارهای تازه متناسب با وضعیت جدید ( فشارندادن تکمه بر روی کی برد) را برعهده دارد.


چپ گرایان، کنش مغزی بیشتری داشتند و اشتباه کمتری مرتکب شدند در حالی که محافظه کاران در رویارویی با حرف W ضعف بیشتری از خود نشان دادند. اما هر دو گروه در تشخیص حرف M به یک اندازه موفقیت داشتند.

از دکتر آمودیو پرسیدیم: آیا به این ترتیب می توان گفت که چپ گرایان از انعطاف و مدارای بیشتری به نسبت راست گرایان برخوردار هستند؟

وی پاسخ داد: "در واقع این یافته های می توانند بخشی از تحقیقات گسترده ای که تاکنون در باره درک ارتباط بین میزان چپ گرایی فرد( در برابر راست گرایی) با انعطاف پذیری تفکر وی (در برابر جزم اندیشی) وجود دارد، باشد".

با این حال بسیاری از روانشناسان معتقدند که چپ گرایان از خصایص متمایزی در برابر راست گرایان برخوردارند که به آنها توانایی سازگاری بهتر با محیط، اطرافیان و به ویژه انگیزه های قوی تر برای تغییر قواعد حاکم بر زندگی می‌بخشد.

اگرچه در قرن گذشته روانکاوان می گفتند که چپ گرایی محصول تعارض با پدر یا نظام پدرسالارانه و یا شورش "کودکی" بر علیه قواعد والدینی است، اما در دهه های گذشته بسیاری از روانشناسان سیاسی به این نتیجه رسیده اند که چپ گرایی بیش از آنکه ریشه در تعارض های فردی داشته باشد به انگیزش های اجتماعی و شیوه درک فرد از دنیای واقعی مرتبط است.

آن چنان که تحقیق اخیر نیز بار دیگر تاکید کرده است، چپ‌گرایان در برابر مشکلات پیش رو مقاوم تر و خلاق تر جلوه می کنند، با این حال بعید به نظر می رسد که نتایج این تحقیق را بتوان به احزاب چپ سنتی در جهان نیز نسبت داد زیرا مناسبات حاکم بر آنها و عملکردشان گاه متفاوت از خصایص فردی اعضا است.

در این تحقیق تازه چپ گرایان در شرایط متفاوت دو و نیم برابر موفقیت بیشتری از راست گرایان داشتند. دانشمندان می گویند که به این ترتیب حساسیت بیشتر در لایه کرتکس قدامی چپ گرایان آنها را از قدرت سازگاری بهتری برای تغییر رفتار در برابر شرایط متفاوت برخوردار کرده است.

از دیوید آمودیو پرسیدیم: چگونه لایه کرتکس قدامی در افراد مختلف به گونه ای متفاوت عمل می کند و سبب می شود تا در مواجهه با موضع گیری های سیاسی به گونه ای متفاوت رفتار کنند؟

دکتر آمودیو ، پاسخ داد: "لایه کرتکس قدامی همه انواع اطلاعات را مورد پردازش قرار می دهد، اما ما بر این باوریم که این بخش از مغر وظیفه شناسایی و تعیین رفتار در برابر اطلاعات جدید و اهداف رقابت جویانه را برعهده دارد. یافته های تحقیق ما تمایزات دقیق در زمینه حساسیت ACC در افراد مختلف را هویدا می سازد که نشانگر نیاز برای تغییر رفتار در برابر محرک تازه هستند. چپ گرایان واکنش بیشتری نسبت به این نوع اطلاعات پردازش شده در ACC از خود نشان دادند. با این حال تحقیق ما معطوف به درک تمایز چپ گرایی و راست گرایی در عملکرد مغز افراد نبود بلکه ما از موضع گیری سیاسی برای درک همبستگی بین عملکرد کنش های عصبی و رفتار اجتماعی مستمر استفاده کردیم".

رسانه هایی که در روزهای اخیر بطرز وسیع یافته های این تحقیق را بازتاب داده اند، به گفتگو با دست اندرکاران تحقیق و برخی دیگر از روانشناسان اجتماعی در باره کاربردهای عینی آن در دنیای سیاست پرداخته اند، از جمله پرفسور فرانک سالاوی، پژوهشگر انستیتوی پژوهشهای شخصیت و جامعه در دانشگاه برکلی می گوید: این یافته ها نشان می دهد که چرا پرزیدنت بوش در نزد افکار عمومی به عنوان فردی دارای اندیشه های تک روانه غیر قابل انعطاف در باره جنگ عراق به نظر می آید در حالی که به باور بسیاری از مردم سناتور جان اف. کری که رقیب بوش در انتخابات ریاست جمهوری 2004 بود، فردی است که همواره با تغییر نظرات خود در پی دور زدن موانع است.

او معتقد است که چپ گرایان قابلیت پذیرش بیشتری برای آرای جدید، عقاید مذهبی و اندیشه های علمی تازه دارند. وی که در حال نگارش کتابی در باره تاریخ علوم است، می گوید در واقع انقلاب های علمی مرهون چپ گرایان بوده است.

گذشته از دانشمندانی که در زمینه علوم مختلف به مخالفت با رویه رایج پرداخته و به کشف و اختراعات تازه ای نائل شده اند، تاریخ علوم انسانی نیز نشانگر آن است که در واقع بسیاری از پیشگامان و نظریه پردازان چند قرن گذشته نیز چپ گرا بوده اند از کارل مارکس و زیگموند فروید گرفته تا ژان بودریار.

با این حال روشن است که متغییرهای اجتماعی از جمله پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد و ویژگی های شخصیتی دیگر نیز در این تفاوت بین راست گرایی و چپ گرایی نقش دارند از دیوید آمودیو پرسیدیم نقش این متغییرهای اجتماعی را تا چه حد می توان گسترده یافت و وی پاسخ داد: "متغییرهای محیطی می توانند در عوامل ژنتیکی تاثیر گذار باشند. عملکرد مغز نیز با متغییرهای محیطی سازگار می شود. به این ترتیب این یک فرایند دوجانبه است."

با اینکه برخی مطبوعات آمریکایی تیترهایی چون "آیا ما چپ گرا به دنیا می آییم؟" برای پوشش این موضوع انتخاب کرده اند اما به نظر می رسد که هنوز تاثیر عوامل ژنتیکی برای چپ گرا یا راست گرا شدن فرد محتاج بررسی های بسیاری است، اما به نظر می رسد بررسی در باره عوامل محیطی که فرد را چپ گرا یا راست گرا می کند، آسان تر و قابل دسترسی تر باشد.

در حالی که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به روزهای حساس خود نزدیک شده است، به نظر می آید که رسانه های این کشور از چنین تحقیقاتی برای توصیف روانشناختی ماهیت منازعه بین لیبرال ها و محافظه کاران بهره می گیرند.

دکتر آمودیو در برابر این سوال که این تحقیق تا چه حد می تواند به درک زمینه های روانشناختی مواضع چپ گرایان و راست گرایان کمک کند، پاسخ داد: "این یافته ها می تواند روشنگر آن باشد که چگونه افرادی با دو طرز فکر سیاسی متفاوت، می توانند به دو برداشت متفاوت از واقعیت های یکسان دست یابند".

*درنا کوزه گر، روزنامه نگار مستقل در سوئیس
امید حبیبی نیا، کارشناس روانشناسی بالینی و پژوهشگر ارتباطات در سوئیس


مرتبط:

گزارش لس آنجلس تایمز در این زمینه

خبر ساینتیست آمریکن

گزارش شبکه ABC
تحلیل روانشناختی جورج بوش

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

چه پژوهش جالبی، پس معلوم شد راست ها چرا این قدر کله شقن!

-- رویا ، Sep 26, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)