خانه > خارج از سیاست > جنسیت و جامعه > سکس و جوان امروز | |||
سکس و جوان امروزماهمنیر رحیمی
در هفده برنامهی پیشین، سخنان مهمانان این سلسله برنامه را، از پزشک و روانکاو و ادیب گرفته تا نویسنده و هنرمند و عاشق و حقوقدان و سیاستشناس و شهروندانی با عقاید متفاوت، شنیدیم. عمده مخاطبان این مجموعه برنامه جوانان بودند. در این آخرین بخش از مجموعهی «جنسیت و جامعه» نیز شما را به همراهی با دو دختر و دو پسر مجرد زیر سی سال دعوت میکنم. بهنام پزشکی میخواند، نسرین دندانپزشکی قبول شده، کیاوش مهندسی شهرسازی را تمام کرده و نرگس دبیرستان را. محور سخنان «سکس پیش از ازدواج» است. این میزگرد را از اینجا بشنوید یا در زیر بخوانید: بهنام: به نظر من حد و مرزی ندارد... یعنی قراردادهای اجتماعی یا اخلاقی را هم برایش در نظر نداری؟ بهنام: قرارداد اخلاقی را چرا. منظور این نیست که هر کس هر کاری دوست داشته باشد انجام دهد. اگر بر اساس رضایت طرفین باشد، خودش محدود به یکسری مقررات میشود. اصلاً تو سکس را چه تعریف میکنی؟ بهنام: ارضای یکی از ابعاد خیلی بزرگ زندگی هر انسانی است. چهقدر به این موضوع اهمیت میدهی؟ بهنام: در زندگی مشترک یکی از مهمترین ابعاد است؛ جدا از هر اعتقادی. نسرین: من نفهمیدم که منظور آقا بهنام از اینکه میگوید هیچ محدودیتی وجود ندارد چیست. به نظر من، هرچیزی یک محدودیتی دارد. اگر منظور، سکس بین دو شخص معین است، بله خب؛ این کاملاً معلوم است که نامحدود است. ولی اگر از یک مقداری بگذرد، با هر آدمی که باشد، حتا اگر رضایت طرف را هم بگیرد، بعد از مدتی دیگر ارزش موضوع از چشمش میافتد و برایش یک چیز معمولی میشود. به نظرم این افراد اگر قصد تشکیل زندگی داشته باشند، نمیتوانند آدمهای موفقی باشند. یعنی سکس قبل از ازدواج را نادرست میدانی؟ نسرین: من به طور کامل رد نمیکنم. ممکن است موقعیتی پیش بیاید و آدم هم طرفش را بشناسد؛ نه اینکه بگوید امشب نیاز دارم. برای همین، یک نفر ـ دو نفر قبل از ازدواج، فکر نمیکنم خیلی مشکل ایجاد بشود. ولی اگر نامحدود باشد از نظر من قابل قبول نیست. کیاوش: یک قسمتی از ازدواج سکس است اما قسمت عمدهاش اتفاقاً روحیست. یعنی میخواهم همسرم در کنار من باشد و تنهاییام را پر کند، همفکرم باشد، امنیت به من بدهد. از نسرین میپرسم که امنیت را برای یک زن چه چیز میداند؟ نسرین: به نظر من استقلال شخصی یک زن برایش امنیت میآورد. احتیاجی ندارد این امنیت را در یک مرد دیگر پیدا کند. منظورت استقلال مالیست؟ نسرین: استقلال برای زنها از استقلال مالیشان شروع میشود. پس بله، آن مهمترینش است. در ارتباط با موضوع سکس هم؟ نسرین: دقیقاً! فکر کنم زنها اگر به این استقلال برسند، سکسشان هم در کنترل خودشان میشود؛ ازدواجش زوری نمیشود؛ بهخاطر اینکه خودش قدرت دارد. پس فردا هم وقتی ازدواج کرد، آن مرد فقط بهعنوان یک چیز جنسی به او نگاه نمیکند که حالا ازدواج کردم، خریدمت، مال منی. این میشود یک امنیت برای زن. کیاوش: من مثلاً الان مستقلم؛ ولی احساس امنیت نمیکنم. بهنام: اگر سکس چیزی اجباری باشد، یک طرف احساس خطر میکند. آنچه نسرین میگوید، اگر درست متوجه شده باشم، بیشتر این است که نکند آن رابطهی جنسی صرف همان باشد، و پشتوانهی عاطفی - عشقی نداشته باشد و موقت باشد. بهنام: خب اگر بخواهیم بحث ازدواج را بیاوریم وسط، بله. ازدواج یعنی اینکه من میخواهم تا آخر عمرم با یک نفر باشم. من اعتقاد دارم که قبل از ازدواج هر کسی باید هم عشق را تجربه کند، هم رابطهی جنسی را. نسرین! موافقی با حرفهای بهنام؟ نسرین: نه با همهاش. در جامعهای مثل جامعهی ایران به نظرم هر کاری هم بکنیم این بالاخره تأثیری روی ما دارد. من شخصاً حاضر نیستم ریسکش را قبول کنم.
این ریسک را چی میدانی؟ نسرین: آن خاطرهای که ازش باقی میماند؛ مخصوصاً برای دخترها که فقط نیاز جنسیشان مطرح نیست... میتوانی بیشتر توضیح بدهی؟ یعنی خاطرهی بدی یادش میآید؟ نسرین: نه! اتفاقا اگر خاطرهی خوبی یادش بیاید، مطمئنا در زندگیاش تأثیر بیشتری میگذارد. مخصوصاً اگر با چند نفر مختلف باشد؛ شاید دچار سرگردانی بشود که اصلاً بداند چه میخواهد. شما پسرها اگر با دختری بخوابید، وقتی با خود او ازدواج کردید، نظرتان راجع به او عوض نمیشود؟ بهنام: من موافق این جریان هستم. یعنی اگر ازدواج اولین رابطهای باشد که درگیرش بشوی، امکان دارد تازه آنموقع خودت را بشناسی. ازدواج پایین خط که نیست؛ چون از آن به بعد هم امکان دارد هزار تا آدم ببینی و امکان دارد هزار فکر و خیال دیگر بهسرتان بزند. نسرین: ازدواج بیشتر از یک رابطهی جنسیست. یعنی اینکه نمیتوانی با گفتن این حرف که باید قبل از ازدواج تجربه به دست آورد، ازدواج را خراب کنی.مسایل جنسی را با آگاهی میتوان خیلی راحت حل کرد. کیاوش: اتفاقی که برای مردها میافتد معمولاً این است که اول از یک خانم خوششان میآید. خب! اصلاً فکر هیچ آدم دیگری را هم نمیکند. بعد از مدتی که با او دوست شد، گذشت و به یک اطمینان رسید، بعد آنموقع وسوسهی اینکه شاید مثلاً بتواند کسی دیگر را تست کند، تنوعطلبیاش گل میکند. این مسأله با آگاهی برطرف نمیشود. این را من در خودم تجربه کردم. اما در مورد دهمین دوست دخترت هم ممکن است همین حس را پیدا کنی. بنابر این چه تفاوتی دارد اولی یا دهمی؟ کیاوش: شما تا experience نداشته باشی، نمیتوانی observe بکنی. دفعهی اولی که میخواهی پشت ماشین بنشینی، نمیتوانی آن نتیجه را بگیری که دفعهی دوم نشستی. نسرین: خب پس یعنی شما تا صد برو، شاید نتیجهی بهتر بگیری. نرگس: حتماً باید آن آدم را عوض کنی؟ من نمیدانم حالا چرا باید طرفت را عوض کنی. مگر نمیتوانی با همان زنی که هستی، با هم کار کنید برای تغییر؟ مثلا برای رانندگی، آیا خودت را عوض میکنی یا ماشین را هم عوض میکنی؟ برای اینکه دختر بتواند زندگی خوبی تشکیل بدهد، فکر میکنی باید چه نوع رابطهای قبل از ازدواج داشته باشد؟ نرگس: دوست دارم سکسم بعد از ازدواجم باشد. و دوست دارم طرفم هم قبل از ازدواجش سکس نداشته باشد. دو تایی باهم تجربهاش کنیم، برای اولین بار. Virgin (باکره) باشیم.
بهنام: من اصلاً به Virginity (بکارت) اعتقاد ندارم. میدانم که در ایران خیلی از خانمها سکس را قبل از ازدواج تجربه نمیکنند. کسی را فرض کن که هیچ رابطهای قبل از ازدواج نداشته، بعد از ازدواجش مثلاً گمان میکند مشکلی پزشکی برایش پیش آمده، اما معلوم میشود اصلاً تجربهی ارگاسم یا اوج لذت جنسی را نداشته. نسرین: شما منظورتان از تجربهی قبل از ازدواج، آیا با همان کسیست که قصد دارید با او ازدواج کنی یا نه، همین طوری برویم تصادفاً آزمایش بکنیم تا بفهمیم؟ نرگس: وقتی مدت آشناییتان کوتاه باشد، یعنی کوتاه مدتیاش را بدانید، آیا باز هم میخواهید با طرف سکس داشته باشید؟ بهنام: تا از لحاظ روحی با یک نفر رابطه برقرار نکنی، از لحاظ جسمی هم هیچوقت ارضا نمیشوی. بهنام ما را به فاز سکس و عشق برد. این خیلی معروف است که آقایان میتوانند موضوع سکس را از عشق جدا کنند. ولی خانمها تا حس عاطفی به کسی نداشته باشند نمیتوانند بروند در آغوش طرف. شما چی فکر میکنید؟ اول دخترها. نسرین: من فکر میکنم خیلی درست است. نرگس: موافقم. و پسرها. بهنام: اگر بحث هوس باشد، همانطور که میبینید خیلی از مردها با یک عالمه زن رابطه دارند، اما بازهم حریصند و ضمنا هیچ رابطهی عشقی و حسی هم در میان نیست. وقتی میگویم «تجربهی پیش از ازدواج» منظورم این رابطهها نیست. خیلی از پسرها اصلاً نمیدانند چهطور باید با یک دختر رفتار کنند. کیاوش: من با بهنام موافقم، ولی میخواهم برگردم به آن مثالی که قبلاً در مورد ماشین زدم. البته ارزش انسان بیشتر از این است که بخواهیم با ماشین مقایسهاش کنیم، چه مرد باشد چه زن. ولی یک دقیقه به این قضیه فکر کنید که میخواهید ماشینی انتخاب کنید. بعد به شما میگویند باید تا آخر عمرت سوار همین ماشین بشوی. آیا حس امنیت میکنید؟ نسرین: من هم مثال خانه را میزنم. آیا چون قرار است یک عمر در این خانه زندگی کنی، قبل از خرید میروید یک شب در آن خانه میخوابید؟ کیاوش: نگاه میکنم. ابعادش را نگاه میکنم ببینم مثلاً این چه جوری هست... نسرین: خب ماشین را هم یک نگاه میکنی، ابعادش را نگاه میکنی... کیاوش: خیلی خب. بعد که خانه را میخرم، ششماه در آن زندگی میکنم، میبینم که مثلاً من آدمی نیستم که بتوانم در خانهی دو خوابه زندگی کنم. در بارهی مثال نسرین، خیلی وقتها این امکان وجود ندارد. ممکن است صاحبخانه این اجازه را ندهد. ولی اگر این امکان وجود داشته باشد که آدم یک شب، دو شب، یک هفته در آن خانه بخوابد و ببیند مثلاً آیا نصف شب سروصدای اتوبان میآید، یا همسایهای آزاررسان هست و... در آن صورت چه اشکالی دارد؟ نسرین: اگر آن فرصت را داشته باشی که مجانی بروی در خانهاش بخوابی، بله. پس اگر توافقی بین صاحبخانه و آن کسی که میخواهد خانه را بخرد، که البته بهقول خودت اصلاً مثال مناسبی نیست، آنجا اشکالی ندارد؟ نسرین: نه، اشکالی ندارد؛ ولی آنجا ربطی به رابطهی جنسی ندارد. بیاییم بگوییم یک آدم با یک آدم دیگر! پس سوال این میشود: دو نفر میخواهند یک عمر با هم زندگی کنند. علیالقاعده، و همانطور که اشاره شد، سکس هم در ارتباط یک زوج خیلی مهم است. وقتی مهم است، حالا اگر یکی خلاف سلیقههای آن دیگری از آب درآمد چی؟ نسرین: گفتم که یک ریسک است. کیاوش: من این ریسک را نمیکنم. قبل از اینکه بروم خانه را بخرم و سرمایهگذاری کنم، سعی میکنم اول شخصیت خودم را بشناسم. چرا میروم «دوست دختر» میگیرم؟ برای اینکه اول خودم را بشناسم. خیلی خوشحالم که فهمیدم در ارتباط با یک زن، یعنی کسی که میخواهم دوستش داشته باشم و با او زندگی کنم، مشکل دارم: مشکلم این است که دقیقاً بعد از هفت هشت ماه دچار تنوعطلبی میشوم. این را بعد از بیستوهفت سالگی فهمیدم. نمیدانم این مشکلی روانیست یا چه. آیا باید بروم پیش روانپزشک یا اینکه این فقط یک دیدگاه است؟ نمیدانم. در ضمن من با ماشینی که تا حالا سوارش نشدهام، هیچ موقع نمیروم مسافرت. و هیچ موقع هم دوست ندارم همراهم یک آدم ناشی باشد. نرگس: پس یعنی شما قبول دارید که همسرتان هم قبل از ازدواجش سکس داشته باشد؟ کیاوش: صد در صد! نسرین: با چند نفر؟ کیاوش: اصلاً چرا با تکرر سکس مشکل دارید؟ آن mentality (ذهنیت)ی که پشت قضیه هست مشکل دارد. البته بیشتر روی دخترها فشار است تا روی پسرها. پسره صدتا دوست دختر دارد، اصلاً انگار همه چیز اوکی است برای آقا پسر گلمان. ولی تا دختره دو نفر را میشناسد، آی آن دختره مثلاً فلان ... یک آشنایی داشتیم که میدانستم ده ـ پانزده تا دوست پسر داشته؛ ولی چیزی که از او خوشم میآمد، این بود که وقتی با یک نفر دوست بود، فقط با او دوست بود. یعنی ذهنش سالم بود. حالا نمیدانم چه کلمهای استفاده کنم، ولی به هر حال من «هرجایی» بودن را مخصوص زن نمیدانم. کما اینکه بیشتر از زنها، مردهای ما هرجاییاند. بهنام: من موافقم با کیاوش. نسرین: خیلی جالب است! با پانزده نفر بوده، وفادار هم بوده! نه همزمان، متناوب. نسرین: بالاخره یکی که با پانزده تا بوده، یکیش از سر بیوفاییاش نبوده؟ نرگس: میگویم شاید از سر نیازهای جنسیاش بوده. کیاوش: چه اشکالی دارد؟ ولی من به این دختر آنقدر اطمینان دارم که اگر آمد با من ماند، میدانم فقط با من است؛ اگر شش ماه بعد، از من خداحافظی کرد، میدانم خداحافظی کرده. نسرین: فقط موضوع بدنیست دیگر. دختری که قبل از شما با پانزده نفر بوده، فکر میکنید وقتی با شماست همهی گذشتهاش تمام شده؟ فکر میکنید الآن جسم و روح و همه چیزش شمایید؟ من اگر با یک نفر بودم، حتا اگر فقط به لحاظ عاطفی هم منحصر بوده، با نفر بعدی فکر آن اذیتم میکند. در ذهنم این میشود یک خیانت... رسیدیم به مفهوم خیانت و وفاداری. لطفا همه در این باره نظرتان را بگویید. کیاوش: احساسات تجربهی حواس پنجگانهی ماست. اگر شما غم دارید، درد دارید یا شهوت را تجربه کردهاید، هر کدام را با عضوی از بدنتان و با یکی از حواستان شناختهاید. شهوت را هم تجربه کردهاید تا عشق ساخته شده. نسرین: پس شما روح را بهکلی میگذارید کنار دیگر. کیاوش: آن خاطره و آن تجربه از اول تکامل به شما رسیده ، از تولد تا حالا یکسری چیزها را کسب کردهاید که مجموع اینها را من روح میدانم. کیاوش: به نظر شما خیانت جسمیست یا... اصلاً خیانت یعنی چی؟ مثلاً الآن از لحاظ جسمی به کسی خیانت نمیکنی، با همسرت هستی. ولی موقعی که در بغل او هستی، یک لحظه مثلاً به ذهنت خاطرهای از دوست دختر قبلیات میآید. این خیانت است؟ بهنام: در عرف چیزی که بهعنوان خیانت حساب میشود، مسألهی جسمیاش است. اما اگر از لحاظ فکری هم در نظر بگیریم، پس خیلی از آدمها به هم خیانت میکنند. این یک چیز طبیعیست. نرگس: من هم موافقم. کیاوش: به خیانت فکری اعتقاد داری؟ نسرین: من خیلی اعتقاد دارم. اینجا برمیگردیم به اینکه چهقدر ما میتوانیم تخیل خودمان را کنترل کنیم. نسرین: این همان ریسکی می¬شود که گفتم. یعنی ما هرچه¬قدر گذشتهمان را گسترش بدهیم... آیا این تخیل و تصور ما فقط میتواند در مورد تجربهی گذشتهی خودمان باشد؟ یا میتواند مثلاً از دیدن یک فیلم هم به دست آمده باشد، از شنیدن یک قصه هم به دست آمده باشد؟ نسرین: مطمئناً تجربه با فیلم دیدن خیلی فرق میکند. پس یک آدم چهطور میتواند کاری کند که حتا از نظر فکری یا تخیل، که به هر حال مهارش براحتی دست خود آدم نیست، کسی را کاملاً باکره فرض کند؟ نسرین: قبلا گفتم: ده نفر قبل از ازدواج با یک نفر یا دو نفر خیلی فرق دارد. نرگس: اگر قبل از ازدواجت با چند نفر باشی، بعد که ازدواج میکنی، چهطور میتوانی عشق را آغاز کنی؟ بهنام: مثلاً خانمی را در نظر میگیرم و احساس میکنم خیلی از او خوشم میآید. خب میروم جلو و یک رابطهی عشقی هم ایجاد میشود. از کجا میدانی به ازدواج میرسد؟ نسرین: عاشق میشوید بعد... بهنام: امکان دارد عاشق بشوید، ولی به نتیجهی ازدواج نرسد و به هم بخورد. نسرین: درست است. بعد از دو سال که نرسیدید اشکال ندارد. اما اینکه شش ماه باهم باشید، و بعد تمامش کنید و بگویید: اوکی به درد نخورد، برویم نفر بعدی... بهنام: خب به هر حال یک نقاط قوت و ضعفی آن وسط پیدا شده که به این نتیجه رسیدهاید دیگر؟ نسرین: بله. بهنام: خب همان ریسکی که میگویید. نسرین: بله خب به خودت برمیگردد. بنابر این نمیتوانیم حکم کلی بدهیم راجع به آدمها... نسرین: بله. به نظر من شخصیست. نرگس: من در فکر بحث خیانت فکری بودم. فکر میکنم خیانت حساب نمیشود. چون اگر پیش از ازدواج هم اصلا رابطهای نبوده باشد، فکر میکنم ساختار ما آدمها این طوریست که، به خصوص مرد، مثلاً در خوابهایش با پریها لابد رابطه دارد. ممکن است منظور این باشد که دو نوع فکر هست: کسی هست که فانتزیهایی دارد و هنگام همبستر شدن با جفتاش عمداً تصویرهایی را در ذهنش زنده میکند تا با آنها راحتتر به اوج لذت جنسی برسد، ولی کس دیگری هست فکر آزادانه جولان خودش را میدهد... نرگس: فکر میکنم آن اولی خیانت است. کیاوش: من فکر کنم اصلا این بیماریست. مثل این است که من بخواهم آب بخورم، تصور کنم نوشابه است. نوشابه دارم میخورم، فکر کنم چایی است. آخر... نسرین: باز مثال زد! شاید با مثال روشنتر میتواند حرفش را بزند... کیاوش: بله. در لحظهی حال میخواهم از یک زمان دیگر لذت ببرم.
اگر ذهنش را نتواند مهار کند چهطور؟ بهقول نرگس آیا خوابت را هم میتوانی کنترل کنی؟ کیاوش: اگر از این دید بخواهیم نگاه کنیم، من با نظر نرگس موافقم که در ارتباط دو نفر، با کمی زیادهروی، من حاکم بر اعمال بدن طرف میشوم. این دیگر پا فراتر گذاشتن در کائنات است که من بخواهم حاکم بر روحش هم بشوم. یا بهعبارتی خیلی ایدهآلیستیست که اگر بر جسمش حاکم هستیم، روحش را هم بخواهیم ... کیاوش: اگر این را هم به دست بیاورید، دارید از لذت زندگی خودتان کم میکنید. بهنام: من نظر کیاوش را باز هم تأیید میکنم. شماها مثل اینکه جبههگیری کردهاید! دخترها یک طرف، پسرها یک طرف! بهنام: آخر اگر بخواهیم اینقدر وسواسگونه نگاه کنیم به زندگی مشترک، مطمئن باشید خیلی آسیبپذیر خواهد بود. مثلاً فرض کنید یک خانمی با شوهرش به مجلسی میرود. اگر شوهرش سمت خانمی برود یا با او صحبت کند... کیاوش: نگاه کند... بهنام: حتا اگر نگاه کند، آن خانم عکسالعملی نشان میدهد که ... نرگس: همچنین برای خانمها... بهنام: برعکسش هم درست است. آن آقا اگر هیچ نظری هم نداشته باشد احساس میکند که فلان. این رابطه چیست؟ یعنی اینها به هم اعتماد ندارند. اساساً اگر این زن و شوهر خبر هم داشته باشند اشکالش چیست که بروند با دیگران هم بخوابند؟ در غرب، میگویند «open relationship» (رابطهی آزاد) یا «open marriage» (ازدواج باز). البته بهندرت اتفاق میافتد. بهنام: آنجا دیگر دو طرف توافق میکنند. کاملاً متفاوت است... نرگس: این وسوسه است. نسرین: دیگر آنموقع ازدواج نمیشود. تعریف ما از ازدواج این نیست. نرگس: این خیانت حساب نمیشود، برای اینکه هر دو نفر میدانند... بهنام: ولی چه وجه مشترکی این دو نفر با یکدیگر دارند که با هم زندگی میکنند؟ وجه مشترکشان همین است که خودشان را مالک بدن همدیگر نمیدانند. خب با هم زندگی میکنند، فکر میکنند پارتنر(شریک)های خوبی هستند. البته با هم سکس هم دارند، ولی هرازگاهی اگر میلشان کشید به جاهای دیگر هم میروند و این کار را میکنند. کیاوش! تو خیلی بدجور نگاه میکنی! نظر دیگری داری؟ کیاوش: اگر احساسی بخواهم به این سوال جواب بدهم، خودم زیاد از این نوع رابطه خوشم نمیآید. ولی اگر بخواهیم خیلی باز و لیبرالی (آزادانه) فکر کنیم، گمان میکنم شدنیست. ازدواج مدل قراردادی پیچیدهایست. قرارداد چند منظوره است. مثلاً یک موقعی داریم قرارداد اقتصادی میبندیم. من این را دوست ندارم که شریک و پای بیزنسی من برود گوشه و کنار هم بیزنس خودش را بکند. چرا فقط جنسی نگاه میکنیم به ازدواج؟ ممکن است من بگویم: آقا نه! من با همسرم ارتباط جنسی کامل دارم، ولی از لحاظ اقتصادی او در خانهی خودش زندگی میکند، من در خانهی خودم! ما اصلاً با هم هیچ رابطهی احساسی نداریم، ولی بدنهایمان مال یکدیگر است! میشود؟ شما در این کنتراکت (قرارداد) فقط یک بعد ندارید . ازدواج فقط یک کنتراکت جنسیست؟... نظر دیگری هم هست که میگوید چیزهایی را بشر طی تاریخ تمرین کرده، تجربه کرده و به مرور کنار گذاشته است. برای اینکه دیده است آسیبها و ضررهایش بیش از منفعتاش است. از جمله همین بازبودن رابطهی جنسی. این تجربهها به ناکامی میانجامد. نادر بودهاند کسانی که خیلی آشکارا رابطهی باز جنسی را پذیرفتهاند. این افراد به اسم شناخته شدهاند در تاریخ. و البته همانها هم زندگیشان ادامه پیدا نکرده. به نظر شما آیا آدم باید تجربهی تاریخی را پیروی کند؟ یا اینکه وقتی میتوانیم در چیزهای دیگری آوانگارد (پیشرو) باشیم، در این مسأله هم دائم تابوشکنی کنیم تا ببینیم بالآخره به کجا میرسیم؟ بهنام: من موافقم. ببینید! اصلاً علت این قانونی که گذاشتهاند چی بوده؟ خیلی از این قانونها بر اساس یک دوره و زمانی بوده. مثلاً همجنس گرایی که الآن دیگر بیماری محسوب نمیشود و یک گرایش جنسیست. کیاوش: من با طرحی نو درانداختن به شکل کورکورانه مخالفم. اگر مثلاً جایی هست که هر کس برود خیس میشود، نمیتوانم بگویم برای من فرق میکند و من خیس نمیشوم! این قانونیست که برای همه همیشه اتفاق میافتد. مشکل ما آدمها این است که ما خودمان را خیلی خاص میدانیم. در حقیقت طرح نو درانداختن را تا آنجایی مناسب میدانی که قبلاً تجربه نشده باشد. کیاوش: من میگویم اول از آن مدلی که در گذشته اتفاق افتاده، یاد میگیرم که چه شده، آن را برای خودم درستش میکنم. بعد ممکن است احساس کنم که تجربهای که ناکام بوده، بهخاطر ضعفش در آن قسمت بوده، پس مدلام را کاملتر میکنم حکایت همچنان باقیست. این دفتر را با پرسشهای مانده میبندیم. عنوان کلی برنامهی ما «جنسیت و جامعه» بود در ایران امروز. حال: ـ نتیجهی برخوردهای رسمی و غیر رسمی در برابر مشکلات جنسی و مسایل آن آیا کشور را از «انحطاط اخلاقی» دور نگاه داشته یا به حفظ «ارزشهای فرهنگی و حتا اسلامی» نزدیک کرده است؟ آخرسخن اینکه: نظامی که، بهگواه اهل فن، در ارکانی چون روابط بینالملل، سیاستهای امور داخلی، صنعت و اقتصاد این همه بحران دارد، اگر روابط آزاد میان دختر و پسر را به رسمیت بشناسد، آیا مشروعیتاش، که «اسلامی» میداند، زیر سوال میرود؟ به بیان دیگر، وقتی آزادی جنسی معادل به چالش گرفتن یک رکن مهم اسلامی بودن باشد، پس چنانچه «اسلامیت» جمهوری اسلامی بلرزد، دیگر از آن چه باقی میماند؟ --------------------------------
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
سوال: آیا گمان می کنید غرب که آزادی جنسی را تجویز کرده است به آرامش روانی رسیده است؟ مطمئنا یکی از بحرانهای غرب نبود آرامش روانی است. شاهد اینکه هیج جای دنیا ودر هیچ زمانی مانند غرب کنونی داروهای آرامبخش و مانند آن مصرف نمی کرده است. راستی شما فکر می کنید آزادی جنسی سبب آرامش روانی می شود و یا؟
-- بدون نام ، Aug 12, 2007متاسفانه بسیاری از مردم چون تعریف دقیقی از آزادی جنسی ندارند آن را نوعی هرزگی میدانند و به شدت با آن برخورد میکنند .
-- Lord ، Aug 13, 2007در چنین جامعه ای که آزادی جنسی را هرزگی میداند چه بسا پس از ازدواج یکی از طرفین دریابد که از نظر روحی با روش جنسی شریکش به شدت مخالف است و برقراری رابطه جنسی با شریکش در نهایت سردی برای طرفین صورت پذیرد .
اولین کاریکاتور این صفحه چه مفهومی جز اینکه دیدگاه پسران و دختران نسبت به س ک س 180 درجه تفاوت، آن هم تفاوتی اساسی!!، دارد؟!
-- مهدی ، Aug 13, 2007به کتمنت دهده بالا: اسارت جنسی به هر حال بسیار بدتر بوده. می تونی عواقبشو در کشور خودمون ببینی. نه اینکه اینجا اصلا داروی آرامبخش مصرف نمی شه؟ نه اینکه اینجا آمار تجاوز و خودکشی کمه؟... لطفا درباره غرب بدون اینکه در آن جامعه زندگی کرده باشی بر اساس توهمات تلقینی ج ا نظر نده. اما درباره خود مصاحبه. به نظر من یه نکته بسیار مهم انطباق جنسی زوجه. چه بسیار ازدواجهایی که در همین ایران(من آمار 44% دلیل طلاقها رو شنیدم) برای این از هم می پاشد که مرد و زن از نظر گرما و سرمای جنسی با هم مچ نیستن. یعنی مثلا زن بسیار گرم تر است و به دفعات به مراتب بیشتری از توان مرد احتیاج داره یا بالعکس. به علاوه طرف سدرتر هم گاهی مجبور به سکسهای عذاب آور بی لذت می شه. چک کردن این تطبیق پذیری تنها با سکس قبل از ازدواج ممکنه. و بسیار احتمال داره که جواب این تست منفی باشه... به علاوه برای افرادی که در دو انتهای رِنج گرما و سرما هستند یافتن جفت مناسب بسیار سخت تر می شه و به آزمون و خطاهای بیشتری نیاز داره واسه همین مسخره است که یه حد خواص(مثلا 2-3 تا یا 10 تا...) برای پارتنرهای قبلی تعیین کنیم. به نظر من این فانتزی مسخره که تا ازدواج دو طرف ویرجین باشند بسیار کمتر از تضمین یه زندگی موفق ارزشمنده. چه بسا دو نفر با این فانتزی با هم ازدواج کنند بهد 2-3 تا بچه به زور عدم تطبیق جنسی کارشون به خیانت طلاق و... بکشه. آیا این کودکان گناهی کرده اند که بهای فانتزی جنسی شمارو بدن؟
-- دن سیفون ، Aug 13, 2007درباره خیانت ذهنی هم به نظر من اگر بخوای اینجور مو رو از ماست بکشی بهتره اصلا وارد رابطه نشی چراکه عملا انسان نمی تواند جلوی افکاری که به ذهن می آیند را سد کند و مسئولیت زیادی هم درباره فکر ندارد. بلکه مهم آن است که با وجود وسوسه پایبندی خودش رو حفظ کنه و الا اصلا این پایبندی ارزشمند نمی شد. من درباره خودم اینو بگم خاضرم با دختری که 100 تا پارتنر هم قبل من داشته دوست بشم و اصلا نگران ذهن نیستم چون می دونم دختر باکره هم این خطر براش بیشتره که به خاطر کنجکاوی بیشتر ککه ببینی بقیه چه طورین به همون اندازه احتمال داره بره سمت خیانت. انقدر زنان مزدوجی دیدم که قبل ازدواج باکره بودند و بعد ازدواج تازه سکس رو کشف کردند و برای کنجکاوی سراغ موردهای دیگر رفته اند که اصولا به این مساله فکر نمیکنم. در نهایت من این اصرار در تفاوت گذاشتن بین دختر و پسر را نمی فهمم که مثلا دخترها اینطوری ترن پسرها اونطوری تر! به نظر من نباید این جلمه سیمون دوبوار رو فراموش نکنیم که ما زن به دنیا نمی آییم ما زن می شویم. یعنی همه این ذهنیات به دلیل کلیشه های به ذهن درباره مرد و زن از طریق جامعه به ذهن تزریق شه و با آگاهی به این مساله تا حد زیادی تفاوت کمرنگ می شه. پسرها خیال می کنند این طبیعتشات است که تنوع طلب تر باشند پس می شوند. در حالی که واقعیت این است که هردو جنس به یه اندازه تنوع طلبند. دخترها فکر می کنند برای سکس بیشتر نیازمند عاشق شدن اند چون اینطور در ذهنشان فرو کرده اند در حالی که اینطور نیست. انسان سالم چه مرد چه زن برای همخوابگی نیاز به علاقه دارد البته اگر هم خوابگی رو به به خود ارضایی تقلیل ندهیم... من از این جنسیتی کردن اینجور مواضع متنفرم چراکه خود در راستای هدف جامعه مرد سالار برای تزریق مفاهیم خود به بازتولید آنها می پردازد.
-- دن سیفون ، Aug 13, 2007با سلام
-- روزبه ، Aug 13, 2007من بحث شما را از ابتدا دنبال نکردم و فقط همین قسمت را دیدم. به نظرم رابطه جنسی نوعی تبادل احساسات شدید بین دو نفر است و طبیعی است وقتی دو انسان از نظر عاطفی به هم نزدیک می شوند، این تماس بدنی پیش بیاید. بیایید نه آن را عرفانی کنیم و نه تکفیر. این فقط یک رابطه است. حدود آن بسته به توافق طرفین دارد. از نظر احساسی فقط خانم ها وابسته نمی شوند، بلکه آقایان هم وابستگی پیدا می کنند. در هر نوع رابطه ای اگر عملی به قصد سوء استفاده انجام شود، از دید انسانی پذیرفته نخواهد بود. تعدد رابطه جنسی را به کلمه "هرزه رفتاری" نسبت می دهم. اما توجه همه را به این نکته جلب می کنم که رابطه دوستی (با و یا بدون تماس بدنی) پیش از ازدواج لازم است. آن هم به منظور شناخت کامل نیازهای طرف مقابل، اگر هم رابطه جنسی تجربه شود دیگر ازدواج مبنای جنسی نخواهد داشت و انتخاب شما قطعا منتقی تر و به دور از هیجان جنسی خواهد بود.
میدان ونک- دادگاه خانواده، مدت زمان زیادی به دلیل محل کارم از آن جا رد می شدم. دخترها و پسرهای جوان که بیشترشان زیر 25 سال داشتند برای طلاق آمده بودند. مشکلشان عدم تفاهم، عدم ارضای جنسی بود. حالا بهتر بود قبل از ازدواج رابطه نداشتند یا این تجربه را کسب می کردند تا با دید بهتری همسرشان را انتخاب کنند؟
مساله دیگر تنوع طلبی مردها است. ببینید شما در سایر کشورها ساحل، استخر، مراکز تفریحی مختلط وجود دارد و یک زوج می توانند با هم باشند. بدن عریان یا نیمه عریان زن و مرد در دید همه هست. همین نگاه کردن (در مردها دیدن بخشی از نیازهای جنسی را برآورده می کند. فیلم های سکسی نیز برای مردان ساخته می شوند تا زنان) هیجان و تنوع جنسی مرد را برطرف می کند و همه چیز همان جا تمام می شود . به رابطه جنسی دیگری ختم نمی شود. همین مساله روابط جنسی زوج را نیز تقویت می کند و از یکنواختی خارج می سازد.
توقعی ندارم که نظرم پذیرفته یا رد شود. اما باید بدانیم هر کدام از ما به دلیل بزرگ شدن در فرهنگ خاصی پیش فرض های ذهنی داریم که گمان می کنیم درست مطلق هستند. اما اندیشه درست یعنی پیش زمینه ها را نقد کردن و در نتیجه انتخاب صحیح کردن. باید دید آیا خرده فرهنگ ما توانسته جلوی روسپیگری، روابط جنسی زن و شوهر خارج از چارچوب خانواده را بگیرد؟ پاسخ این سوال مشخص خواهد کرد که تفکر همه ما نیازمند اصلاح است. شاید اگر دقیق تر بنگریم، ریشه تفکر فاشیستی حاکم بر جامعه ما، ریشه در همین اختلالات رفتاری در رابطه با جنس مخالف و برقراری رابطه جنسی دارد.
سخن به درازا کشید. با آرزوی سلامتی برای همه شما. روز خوش. یا حق
آیا گمان نمی کنید که زیر سوال بردن بدیهیاتی که کم کم برای جامعه شناسان غربی آشکار می شود ( وضعیت بغرنجی که سالهاست بیمارگونه و درپی پیاده سازی نظرات همین دانشمندان تجربه گرا و مادی گرا به وجود آمده ) برای اهداف بعضا سیاسی ناموجه کردن و استفاده ابزاری از ابزاری است که صلاحیت بحث علمی درآنها برعهده و در توان علمی شما و چند جوان خام نیست؟؟
-- قاسم ، Aug 13, 2007اگر به شما پیشنهاد بدهند در مورد فیزیک کوانتوم (که بسیار ساده تر از انسان شناسی و جامعه شناسی است) به عنوان کارشناس نظر بدهید اخلاقا خود را صاحب نظر دانسته و به اظهار فضل می پردازید؟؟
واقعا متاسفم از این خودبزرگ بینی مزمن ما ایرانیان.
حتی من ترجیح می دم طرف مقابل باکره نباشد. چراکه یه دختر باکره چون تجربه سکس ندارد حتی اگه قبل از ازدواج هم با تو سکس داشته باشد، بدلیل عدم درک درست از سکس و ارگاسم اصلا بعید نیست به اشتباه بدون اینکه لذت کلمل ببرد با این ایده که "خب سکس همین است"، اعلام رضایت کرده و کار به ازدواج برسد و بعد از ازدواج و حتی بچه دار شدن متوجه اوج فاجعه شود...
-- دن سیفون ، Aug 13, 2007سلام ماهمنیر عزیز
-- روزبه ، Aug 14, 2007امیدوارم خوب باشی
آخرین قسمت برنامه ات را هم گوش دادیم
می تونم بگم مجموعه این کارت در رادیو یکی از ماندگارهای خواهد بود
برایت ارزوی موفقیت بیش از پیش دارم
مواظب خودت باش
دوست عزیز بی نام
-- ماهمنیر رحیمی ، Aug 14, 2007ممنون از پرسش صادقانه تان
من نه مردم شناس هستم برای ایران و نه روان شناس هستم برای غرب. من در این رشته برنامه، توصیف اجمالی وضعیت کشور خودمان و درانداختن پرسشهایی را در این مورد وظیفه ی ژورنالیستی خود دانستم. به هر روی اما، گمان نمی کنی اگر حتی میزان افسردگی یا ناآرامی های روحی در کشورهای آزاد و کشور ما برابر باشد، ممکن است دلایل و خاستگاه های متفاوت داشته باشد؟ یک مثال نه چندان فلسفی اما عینی آن که: اگر دو اتومبیل راه نروند، یکی ممکن است به علت پنچری باشد و دیگری از کارافتادن موتور. و از این قبیل.
به هر روی، من از شما بابت توجه به این برنامه سپاسگزارم.
خلاصه ترجیح می دم طرف مقابل از خودشناسی خوبی در زمینه سکس برخوردار باشه تا اگه منو به عنوان زوج و کسی که قراره با هم خانواده تشکیل بدیم انتخاب کرد، این انتخاب درست باشه. یعنی منو از نظر جنسی منطبق با خودش ببینه همونطور که من هم باید به این مرحله از درک و خودشناسی رسیده باشم. این تنها با دور انداختن فانتزی احمقانه بکارت چه در ذهن اون برای خودش چه در ذهن من برای اون چه بالعکس ایندو ممکنه
-- بدون نام ، Aug 14, 2007نه اين كه ملت ما يكي از پاك ترين و با اخلاق ترين و بهداشتي ترين ارواح جهانيان را دارد و آمار بيماران "بي درمان" رواني ايران كمتر از ملل ديگر و از جمله آمريكاي لعنتي است؟ ما مگر چند بيمار ستان رواني داريم يا چقدر آگاهي عمومي نسبت به مشكلات رواني داريم كه تا بحال توانسته باشيم، لشگر روان- پاره گان و روان نژنداني را كه به نام آدم عادي ، پدر عادي ، مادر عادي ، خواهر و همكار و برادر و همسر عادي در كوچه و خيابان و كار و خانه حضور دارند شناسايي كنيم و دست از اين قمپز ها برداريم كه: بله جهان تشنه ي معنويتي است كه الان مفت چنگ ماست. بله ، جهان تشنه ي ارامش روحي ي ماست. بس كنيم اين قمپز ها را! برويد مقالات اقتصاد سياسي ي دين نيكفر را بخوانيد و در ماهنامه مدرسه شماره 6 مقاله ي نيكفر را بخوانيد تا شرم كنيد. عزت زياد
-- بدون نام ، Aug 15, 2007همه چيز حاكي از آن است كه تصميمم اشتباه است ،
اما اشتباه كردن بخشي از زندگي است .
دنيا از من چه مي خواهد ؟
آيا مي خواهد خطر نكنم و به جايي بر گردم كه از آن آمده ام ،
تنها به اين دليل كه شهامت ندارم به زندگي " آري " بگويم ؟
متن جالبی بود
-- بدون نام ، Aug 16, 2007قاسم عزیز
-- ماهمنیر رحیمی ، Aug 16, 2007شما کاملا درست می گویید؛ ما هیچ کدام انسان شناس یا سکس شناس نیستیم. چنان که پیشتر هم گفته ام، وظیفه ی نخست ژورنالیست، درانداختن پرسش یا طرح مسأله است و بازتاباندن نظر دیگران؛ از متخصص گرفته تا کسانی که تجربیات خود را در این امر انسانی می گویند. همین. نه قصد صدور حکم است و نه استفاده ی سیاسی.
ممنون که نظر دادی
موفق باشید
ممنونم روزبه جان
-- ماهمنیر رحیمی ، Aug 16, 2007دن سیفون عزیز
-- ماهمنیر رحیمی ، Aug 16, 2007ممنونم که این همه با دقت برنامه را دنبال کردی و با حوصله نظر دادی
موفق باشی
مهدی عزیز
-- ماهمنیر رحیمی ، Aug 16, 2007ممنونم که نظر دادی
کار هنری برداشت های متفاوتی برمی تابد. موفق باشی
از لرد و روزبه اول و بی نام و دیگر عزیزان هم سپاسگزارم که نظر دادند
-- ماهمنیر رحیمی ، Aug 16, 2007موفق باشید
عالی بود بالاخره یکی پیدا شد که این مسایلو باز کنه.بازم ممنون
-- xxx ، Aug 22, 2007توي ايران تا آزاديي براي ارتباط دو جنس مختلف وجود نداشته باشد اين بحث ها راه به جايي نمي برند ، چون هيچوقت نمي تونيم معني واقعي اين حرف ها رو بفهميم.
-- Z@M!3i ، Sep 3, 2007
-- سامان کسمایی ، Sep 5, 2007پیشتر هم چندین لینک راجع به این برنامه "جنسیت و جامعه" فرستاده بودم که هیچ کدوم تو کامنت ها نیومد! به هر حال لااقل این لینک رو http://siyahkhane.blogfa.com/به خانم یا اقای مدیریت زمانه برسونید
با سلام
-- بابک ، Sep 6, 2007از طریق وبلاگ سیاه خانه با برنامه شما آشنا شدم.
فکر می کنم اطلاع رسانی در مورد برنامه شما کافی نبود.
اميدورام در كارتان موفق باشيد و این سلسله برنامه را ابتر نگذاريد.
..شايد كار ما نيست شناساي گل سرخ كار ماشايد ....مسحور بمانيم درعطر گل...
-- مسعود خامسي پور ، Sep 7, 2007بی گمان، جنسیت و مسائل مربوط به آن در جامعه ی ایران، آنقدر مهم هست که نمی توان در یک رشته برنامه ی هجده قسمتی حتی به پایان پیش درآمد قطعه ی نواخته شده رسید. چرا که اگر با کمی اغماض قبول کنیم که نسل جدید و جامعه ی ایرانی در حال گذاری لاک پشتی از سنت به مدرنیست و یا هر نا کجا آباد دیگر است، بدون طرح و برسی علمی و بنیادی کج اندیشی ها، عادت ها و هنجارهای مزحکی که چون طاعون از سالهایی دور بر جسم و جان این جامعه افتاده، و اساس و بنیاد همه ی سیا ه اندیشی های دیگر شده. بی تردید سطحی انگاری و قانع شدن به تغیرات ظاهری است و نتیجه ی آن بی شباهت به ورود ناگزیر اتومبیل به ایران در بیش از صد سال پیش و فرهنگ قاطر سواری هنوز بر جا مانده ی دوران باستان، نخواهد بود.
-- محمد رضا لطفی ، Sep 7, 2007فتوا دادن در مورد عمق فاجعه و تاثیرات ذاتی و عرضی مربوط به مسائل ومشکلات جنسی جامعه ی امروز ایران کار من نیست. اما چیزی که بی تردید بر آن پافشاری می کنم "هجمه"ی بی سوادی و فقدان آموزش و آگاهی در مورد مناسبات جنسی و حواشی مربوط به آن در فضای فعلی کشور است. و این هجمه گریبانگیر اکثر قشر ها است، و هیچ ربطی به سواد آکادمیک و دانشگاهی ندارد.
از گزافه گویی پرهیز می کنم و ضمن تشکر فراوان از خانم رحیمی، به اندازه و سهم یک مخاطب درخواست می کنم که با مروری بر مباحث مطرح شده ، پازل های گم و طرح نشده مربوط به موضوع جنسیت و ... ، که بیشتر گریبان گیر طیف داخلی است، در کنار هم چیده و برنامه جنسیت و جامعه را با اطلاع رسانی دقیق تر ادامه دهید. چرا که حتی نام برنامه در میان عناوین متعدد سایت رادیو زمانه مغموم مانده است.
با سپاس
محمد رضا لطفی
بحث شجاعانه و در عين حال ضروري بود خصوصا كه ورود به اين مباحث در جامعه به حريم ممنوعه تبديل شده . كاش مي شد با همين رويكرد منطقي تان بخشي را هم به مصاحبه با فعالين زن كه اين سالها مورد هجمه هاي اخلاقي قرار گرفتند اختصاص مي دادين . مثلا با خانم مسيح علي نژاد خبرنگار سياسي كه با برچسب عشوه گري طنازي از سوي مجلس هفتم اخراج شد يا شادي صدر كه كيهان به او برچسب اخلاقي زده است قطعا مصداق هاي خوبي بودند. و يا موارد زيادي بود كه در اين برنامه مفيد مي شد به آن پرداخت و.. ببخشيد از جسارت.
-- محمد ، Sep 22, 2007آقای هادی ناصری، متاسفانه هیچ کدام از مراجع شما معتبر نیست. حتی آن سایتی که به اسم پزشکان بدون مرز اطلاعات غیر علمی در اختیار مردم می گذارد و برای اثبات این نظرات غلط از فاکت های بسیار قدیمی استفاده می کند.
-- بدون نام ، Dec 23, 2007اگر دين و شريعت يا صريحتر بگويم خدا و قوانين او را كنار بگذاريم و خود را در دنياي مدرن و فرا مدرن غوطه ور بدانيم و معيار محك انديشه را هم عقل خود بنياد بدانيم در اينصورت نمي توانيم هيچ ايدهاي را كاملا درست و يا درست تر بدانيم و يا ايدهايي را پيدا كنيم كه مورد نقضي نداشته باشد . هر پيشنهادي هر قدر هم كه در ابتدا محكم و خلل ناپذير بنظر بيايد موارد نقضش سر انجام پيدا خواهد شد . پس بيخودي خودمان را با بحثهاي بيهوده و بي سر انجام سرگرم نكنيم . هيچ پيشنهادي را نه مي توان درست دانست و نه غلط . همه چيز به خوشايند فرد عامل بستگي دارد. هيچ رايي غلط نيست. هيچ كاري اشتباه نيست. هر كاري براي هر كسي مجاز است. تنها مي بايد او از آن كار خوشش بيايد. اصولا بحث در باره درستي و نادرستي هر كاري از ابتدا غلط بي فايده و بي سرانجام است .چون حيطه صلاحيت عقل خود بنياد در امور كلي و كليات است و شناخت مصاديق و جزءيات در توانش نيست . اصولا در عصر پست مدرن صحبت از اصول كلي بي معناست و هيچ علمي قطعيت ندارد. پس نشستن و صحبت در باره درست و نادرست با فرض پذيرش عقل خود بنياد به عنوان تنها مرجع درستي و نا درستي گزاره ها و رفتار كاري بيهوده و مسخره است كه حاصلي جز درماندگي بيشتر و حيرت افزونتر ندارد . حال خود قضاوت كنيد آيا كار شما و نوع نگرش شما منطقي تر است يا آنهايي كه امل و قديمي و سنتي و بي خبر از دنياي مدرن مي خوانيد . اصولا ديدگاههاي شما چه برتري نسبت به آنها دارد .
-- روزبه ، Jan 10, 2008خوشم آمد
-- najaty ، Nov 12, 2008ما در داخل ایران می دانیم مردم چه گونه فکر می کنند پس به جای مصاحبه مقاله درست حسابی بنویسید
-- فرانک ، Apr 25, 2009