تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
جنسیت و جامعه - بخش شانزدهم

سکس، دیپلماسی، و سیاست‌پیشِگان

ماه‌منیر رحیمی

شانزدهمین قسمت رشته برنامه‌ی "جنسیت و جامعه" جزء بخش "سکس و سیاست" است؛ ماه‌منیر رحیمی امروز دو موضوع را مطرح می‌کند؛ یکی ارتباط جنسیت با دیپلماسی و دیگری حریم خصوصی سیاست‌مداران. در گفت‌وگو با سه صاحب نظر؛ یک دیپلمات سابق، یک استاد علوم سیاسی، و یک حقوق دان.

از «اينجا» بشنويد.

"سکس و سیاست" را در سلسله برنامه‌ی «جنسیت و جامعه» از چگونگی تبدیل تن به منزله‌ی ابزاری سیاسی آغاز کردیم و در برنامه‌ی پیش نگاهی گذرا افکندیم بر سیاست‌های سه‌ دهه‌ی اخیر حاکم بر ایران. یک بعد مهم سیاست دیپلماسی‌ست. حال پرسش این است: آیا جنسیت، این امر فردی در روابط بین‌المللی ایران اثری داشته یا دارد؟
از سوی دیگر، اگر هر فرد در قلمرویی که عموماً خصوصی خوانده می‌شود، آزاد است و یا دست‌کم هرچه کند، به شخص خود او و در نهایت خانواده‌اش مربوط است، امور جنسی ِ یک چهره‌ی سیاسی نیز شامل این قاعده می‌شود؟ به عبارتی، حوزه‌ی خصوصی اهل سیاست کجاست؟


مسائل جنسیتی، اگر نگوییم یکی از بازدارنده‌های گسترش روابط بین‌المللی ایران، بنا بر شواهد، یکی از دغدغه‌های مسؤولان در نظام جمهوری اسلامی بوده است. در برنامه‌های پیش دیدیم که طبیعتاً زن یک رکن مهم جنسیت شمرده می‌شود، اما حجاب‌داشتن یا نداشتن زن، که به اذعان بعضی مانع لذت بصری مردان از زنان می‌شود، یا کمترین تماس بدنی، مثل دست‌دادن، و به‌طور کلی هر گونه ارتباط مرد با زن، زیر ذره‌بین کسانی می‌رود که به گفته‌ی برخی، زن را برابر با سکس نیز می‌بینند. بر این اساس است که برای مردان دیپلمات ایرانی حجاب زنان خارجی مرتبط با آن‌ها مطرح می‌شود. شماری از این زنان طبق هر صلاح‌دید یا سودی، مقررات جمهوری اسلامی را مراعات کرده‌اند، ولی نه همه؛ و این تا به لغو ملاقات نیز انجامیده است.

برای مثال، تانسو چیللر، نخست‌وزیر پیشین ترکیه، نپذیرفت با حجاب به ایران بیاید. و یا طبق پروتکل، یک سفیر هنگام معارفه در کشور مأموریت همراه همسرش در مراسم حاضر می‌شود. و چادر برای زنان سفرای جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر و کشور میزبان خالی از مسأله نبوده است. نمونه آن‌که، همسر سفیر پیشین جمهوری اسلامی در لندن در مراسم معارفه با چادر سفر بر کالسکه‌ی تشریفاتی بود و این صحنه تا مدت‌ها موضوع عکس و گزارش رسانه‌ها و بحث محافل سیاسی بود.

دیگر موضوع مسأله‌ساز در روابط نمایندگان جمهوری اسلامی با نمایندگان کشورهای دیگر، دست‌دادن زن و مرد است. مثلاً چندی پیش گروهی از روحانیان و طلبه‌های راست‌گرای تندرو در برابر دادگاهی در مشهد تظاهرات کردند و خواستار پیگرد قانونی محمد خاتمی، رئیس جمهوری پیشین، به اتهام دست‌دادن با یک زن در سفر به ایتالیا شدند.
دکتر احمد کاظمی موسوی، که مدتی کاردار سفارت ایران در کانادا بوده،‌ نمونه‌هایی می‌آورد که در آن دست‌دادن دیپلمات‌های ایرانی با زنان، در روابط خارجی کشور مشکل‌آفرین شده است:

در فیلم‌ها و عکس‌ها هم هست که جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات دیپلماتیک‌اش با خارجی‌ها این مشکل را دارد و حتا در میهمانی‌های رسمی همیشه سفارت ایران یادداشت می‌داده که سفیر ایران نمی‌تواند با خانم‌ها دست بدهد و وزارت خارجه‌ی محل همیشه سرگردان بوده، در دو‌ـ سه مورد من دیدم و شنیدم، که چکار بکند. می‌آمده و نمی‌توانسته از پیش به نخست‌ وزیر کانادا یا مثلاً به رئیس جمهور یک کشور بگوید در پروتکل که شما دست ندهید یا اگر می‌گفته، آن‌ها فراموش می‌کردند و دستشان را دراز می‌کردند و بعد دوباره یک‌دفعه پس می‌کشیدند و حالت غیرعادی به‌وجود می‌آمده است.

دکتر احمد نقیب‌زاده، استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل در دانشگاه تهران، نیز ضمن آوردن مثال‌های دیگری در این زمینه، امری چون دست‌دادن زن و مرد را موجب ایجاد تنگناهای بزرگی بر سر راه دیپلماسی ایران می‌خواند:

در روابط ما با خارج خیلی تأثیرات منفی عظیمی گذاشته است. من چند مثال می‌زنم: بعضی از دیپلمات‌های ما در یک فضایی قرار می‌گرفتند و احساس می‌کردند که اگر با یک خانمی دست ندهند، توهین‌آمیز است و برای کشورشان و خودشان خیلی بد می‌شود، بنابراین دست می‌دادند. دیپلمات‌های پاکستانی به وزارت خارجه‌ی ما گزارش می‌دادند که فلان عضو سفارت‌خانه‌ی شما در فلان جلسه با خانمی دست داد! و این موجب احضار آن شخص و توبیخ‌اش می‌شد. در حقیقت پاکستانی هم به ما ریشخند می‌زد. او می‌دانست که اصلاً به او ربطی نداشت که این گزارش را بدهد. اما این گزارش را می‌داد، برای این‌که اغتشاشی در داخل ایجاد کند. بسیاری جاها مسئولان می‌رفتند و خانمی دست دراز می‌کرد برای دست‌دادن، ولی مسئولان جرأت نمی‌کردند این کار را بکنند. فضا فوراً عوض می‌شد؛‌ تیره می‌شد.
بعضی وقت‌ها هم که منافعی در کار بود، بالاخره طرف می‌پذیرفت. مثلاً وزیر خارجه‌ی اسپانیا که می‌خواست بیاید ایران، بالاخره قبول کرد که روسری بپوشد و این مسائل را هم رعایت بکند. ولی به‌طور کلی همین مسأله سبب شد که ایران آماج حملاتی از جانب کسانی که مسائل زنان را در صدر مسائل اجتماعی روز قرار می‌دادند و به آن از نگاه سلطه، تحقیر و تبعیض می‌نگریستند قرار بگیرد. این‌ها مجموعاً سبب می‌شد که به‌هرصورت یک تنگناهایی برای به‌خصوص اعضای وزارت خارجه به‌وجود بیاید.

خود این کم‌مسأله‌ای نیست؛ شما می‌دانید در گذشته عناصر روابط خارجی عبارت بود از قدرت و اقتصاد، ولی امروزه دیپلماسی شاید نقش مهم‌تری ایفا بکند و بنابراین وقتی شما در عرصه‌ی دیپلماسی با این تنگناها روبه‌رو هستید، گاهی مسائل بسیار مهم تحت‌الشعاع یک مسأله‌ی کوچک مثل دست‌دادن قرار می‌گیرد. وقتی یک دیپلماتی به حضور ملکه‌ی انگلیس می‌رفت، می‌بایست شب و روز فکر بکند که من چه کار بکنم، آن‌جا چه نقشی ایفا بکنم که مثلاً این دست‌دادن صورت نگیرد و برای من مسأله پیش نیاید! در حقیقت انرژی زیادی از حکومت صرف این مسائل کوچک می‌شد. برخی از علما فتوا دادند که اشکالی ندارد، جایی که توهین‌آمیز تلقی می‌شود و شما احساس می‌کنید طرف مقابلتان این را بد برداشت می‌کند، دست بدهید. ولی آن جناحی که در واقع جناح ارتدوکسی حکومت را تشکیل می‌داد و معلوم هم نیست چه نوع منافعی پشت این قضیه برای خودش تعریف کرده است، اجازه نمی‌داد که فضا عوض بشود و این کار صورت بگیرد. این هست که در مجموع ما ضررهای زیادی هم از این بابت دیده‌ایم و هنوز می‌بینیم.

دکتر نقیب‌زاده به فتاوی شماری از فقها برای تسهیل این مشکل اشاره‌ای کرد، اما دکتر موسوی که در دانشگاه مریلند «اسلام در ایران» را تدریس می‌کند می‌گوید، این فتواها به اندازه‌ی کافی روشن و با شهامت نیست:

متأسفانه ما یک فقیه شجاعی پیدا نکردیم که بعد از انقلاب این موضوع را تسهیل بکند. می‌توانند فتوا بدهند و بگویند در مواردی که مسأله‌ی سکس وجود ندارد (دست دادن اشکالی ندارد). مثلاً صدراعظم آلمان فعلاً یک خانم مسن است، در این مورد (استثناء قائل شوند) برای این‌که مصلحت ایجاب می‌کند.

به آقای موسوی یادآور می‌شوم که گویا محمود احمدی‌نژاد، رئیس کنونی جمهوری اسلامی که از قضا جزء جناح راست سنتی محسوب می‌شود، با زنی دیپلمات دست داده است:

بله. من عکسی دیدم در اندونزی که این کار نشد و ایشان عذر خواست. البته قیافه‌ی ایشان خیلی شرمنده بود. اما مسأله این است که ما مصالح مربوط به نظام را آوردیم، حتا مقدم کردیم بر ضروریات دین مثل نماز و روزه و حج؛ گفتیم امسال اصلاً حج نروید، چون مصلحت اسلام درمیان است. پس چه‌طور مصلحت اسلام در این نیست که اگر یک خانم مسنی دست دراز کرده برای مذاکره‌ی دیپلماتیک و مصلحت همه‌ی مردم ایران در ورای آن دست دادن خوابیده، خب شما یک دست مختصری بدهید؟

دکتر کاظمی موسوی یادآور شد سخن آیت‌الله خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، را و نمونه‌هایی می‌آورد از فتواهای فقهای دیگر کشورهای اسلامی در مواردی مشابه:

محمدحسین فضل‌الله در لبنان. ایشان شعیه است، از علمای شیعه است، فتاوی خوبی داده. و یا علمای اهل سنت مثل مفتی دانشگاه الازهر مصر.

*****

همچنان در حوزه‌ی سکس و سیاست بحث می‌کنیم. در گفت‌وگوهای پیشین دیدیم که در بسیاری حکومت‌های غیردموکراتیک، از روابط جنسی یک فرد به شکل یک ابزار سیاسی بهره‌بری می‌شود. از آن سو بسیاری از اهل نام، من‌جمله سیاست‌مداران، همواره دلواپس قلمرو شخصی‌شان بوده‌اند. اکنون سؤال این است: روابط عشقی‌ـ سکسی خارج از یک ازدواج رسمی برای آن‌ها هم یک امر کاملاً خصوصی‌ تلقی می‌شود؟
از باب نمونه دو مورد می‌آوریم، در دو کشوری که ناظران می‌گویند از این حیث به‌هم شباهت دارند: همسر دوم گرفتن عطاالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ و ارشاد دولت محمد خاتمی، و رابطه‌ی بیل کلینتون، رئیس جمهور قبلی آمریکا، با کارمند خود. که هر دو ماجرا به رسانه‌ها کشید.

حال به سراغ دکتر کریم لاهیجی، حقوق‌دان و نایب رئیس فدراسیون حقوق بشر در پاریس، می‌رویم.

آقای لاهیجی آیا حریم خصوصی برای افراد معروف و به‌نام و سیاسی همان اندازه است، همان‌جور تعریف می‌شود، همان مرزها را دارد که برای بقیه؟

ببینید، این‌جا باید دو موضوع را کاملاً ازهم جدا بکنیم. یکی این‌که اگر حکومت بخواهد از حریم خصوصی افراد به‌عنوان یک حربه‌ی سیاسی استفاده بکند، برای این‌که رقیب خودش را از میدان خارج بکند، این ويژگی نظام‌هایی‌ست که به‌هرحال نمی‌شود از آن‌ها به‌عنوان نظام‌های دمکراتیک یاد کرد. نباید از این موضوع استفاده بکند؛ اگر بکند، من می‌گویم بیشتر به نفع آن کسی‌ست که قربانی یک چنین تسویه‌حساب‌های سیاسی می‌شود. ولی این هیچ ارتباطی با جامعه ندارد. مسلم است که جامعه توقع‌اش، حالا به حق یا به ناحق، به این صورت بوده است، نه تنها در جامعه‌های بسته، بلکه در جامعه‌های باز هم. البته اگر کار بیل کلینتون به آن‌جا کشید، به‌خاطر این نبود که چرا با مونیکا ارتباط دارد،‌ بلکه به‌خاطر این بود که چرا دروغ گفته است. برای این‌که می‌دانید وقتی دروغ به قید سوگند هم باشد، می‌تواند حتا به عزل رئیس جمهور بکشد. باز یک موضوع دیگری که برای بیل کلینتون خیلی گران بود این بود که بالاخره در مقر حکومت آمریکا مرتکب چنین عمل ناشایسته‌ای شده بود. اگر شاید در یک آپارتمان یا در یک هتلی بود، موضوع با آن درجه‌ی اهمیت و با آن ابعادی که پیدا کرده بود درنمی‌آمد.

اما سیاست‌مدار، کسانی که در هرحال می‌خواهند خودشان را به‌عنوان رهبران جامعه معرفی کنند و جامعه آن‌ها را بربگزیند، مسلماً زندگی خصوصی آن‌ها هم باید از یک دریچه‌ی دیگری مورد توجه قرار بگیرد و مسلم هست که آن‌ها زیر دوربین بسیار نزدیک‌بین جامعه قرار دارند؛ روابط خانوادگی‌شان، روابط دوستانه‌شان. کافی‌ست یک رجل سیاسی مالیاتش را به آن حدی که باید بپردازد نپردازد، شاید آن رجل برای همیشه دیگر باید کارنامه‌ی سیاسی‌اش را ببندد. و متأسفانه باید بگویم که در جامعه‌ی ایران وقتی مرز بین قانون و شرع مخدوش می‌شود، خب یکی از اعمال بسیار ناشایستی هم که الآن در ایران هست، چندزنی‌ست. وقتی می‌گویند این عمل نامشروع نیست، یعنی این‌که مجاز است دیگر؛ حتا برای یک آدمی که وزیر است و به‌قول شما وزیر ارشاد هم هست. به عقیده‌ی من نفس عمل زشت است؛ حالا چه همسر این آقا بیاید بگوید با موافقت من بوده یا با موافقت من نبوده. من نمی‌خواهم بگویم رفتاری که مثلاً در مورد آقای مهاجرانی شده و عکس‌العمل‌هایی که بوده، آیا همه‌اش طبیعی بوده یا... می‌خواهم بگویم که مسلم جامعه‌ی ایران مثل هر جامعه‌ی دیگری نگاهی که قبلاً به آقای مهاجرانی می‌کرده، فرق کرده و قضاوت بعدی‌اش تغییر خواهد داشت. یعنی اگر جامعه‌ی ایران با علم به این‌که یک چنین اتفاقی افتاده است، یعنی فقط یک پرونده‌سازی و یک افشاگری در مورد این شخص نبوده،‌ و بازهم آن را حق آقای مهاجرانی بداند، یا این‌که با شهادتی که خانم مهاجرانی داده است فکر کند و بگوید که این قضیه مشکلی ندارد، اجازه بدهید بگویم که واقعاً آن‌زمان من متأسف هستم برای این‌که جامعه‌ی ایران به این درجه از نزول اخلاقی رسیده است که فکر کند بله، آقای مهاجرانی، مثل هر مرد دیگری می‌تواند به اصطلاح برای زنش هم هوو بیاورد و این را به‌عنوان حق شرعی خودش استفاده کند.

در این صورت چرا (حتا اگر کسانی مخالفت سیاسی نداشته باشند، یعنی فرض بکنیم خانم موقت آقای مهاجرانی پس از این‌که هیچ‌کس حرف‌ش را قبول نمی‌کند و به اصطلاح می‌خواهند موضوع را حاشا یا انکار کنند، می‌آید در روزنامه سندهایش را می‌آورد و ثابت می‌کند که حرفش درست است و ایشان همسرش بوده) بعضی‌ها کار آن خانم را محکوم می‌کنند و می‌گویند چرا افشاگری می‌کنی؟ چرا می‌خواهی وجهه‌ی‌ این آقا را خراب کنی؟ آیا ما می‌توانیم بگوییم حق آن خانم بوده که وقتی حس کرده حقوق‌اش از نظر حیثیتی یا مالی و یا قضایی دارد ضایع می‌شود، موضوع را علنی اعلام بکند؟ اگر آقای مهاجرانی تریبون‌های متفاوتی دارد برای گفتن حرف‌هاش و انکار این موضوع،‌ یک‌بار هم آن زن یک‌جایی به‌هرحال حرفش را بزند.

اجازه بدهید این‌جا من توضیح بدهم که مرجع رسیدگی به اختلافات افراد، دادگاه‌های دادگستری‌ست و نه روزنامه‌ها و رسانه‌های خبری. یعنی مورد آقای مهاجرانی، اگر آقای مهاجرانی نبود، هرگز به روزنامه‌ها کشیده نمی‌شد؛ می‌رفت در یک دادگاهی و آن خانم حقوق‌اش را مطالبه می‌کرد.
اما، اما! فقط این‌جا یک استثناء وجود دارد:‌ اگر طرف دعوا، آقای مهاجرانی یا هر کسی دیگر، به اعتبار این‌که وزیر بوده، به اعتبار این‌که شخصیت سیاسی‌ست،‌ بخواهد اعمال نفوذ بکند و حق آن زن را ناحق بکند، مسلم است که آن‌جا باید به راه‌های دیگر متوسل شد. در کشورهای آزاد هم همین‌طور است؛ آن‌جا هم از طریق رسانه‌های خبری و افکار عمومی، آن دادگاه و آن مرجع را می‌شود ناگزیر کرد که حق این شخص را به او بدهد.

--------------------------------
دیگر برنامه‌های جنسیت و جامعه

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

حدود يك دهه قبل، آيت‌الله مكارم شيرازي (طي گفت‌وگويي كه در مطبوعات ايران آن‌زمان نيز درج شد)، اظهار داشته بود: سازمان صدا وسيما، برنامه‌هاي يك شبكه‌ي خود را به‌طور كامل اختصاص دهد به زنان و حتا ورزش بانوان را بدون سانسور به‌نمايش بگذارد... وقتي افراطيون اعتراض كردند كه اين چه نوع نگرشي است؟ مكارم جواب مي‌دهد: اگر آقايون با نگاه كردن چنين تصاويري تحريك مي‌شوند، اين شبكه را نبينند...
يك مثال ديگر لازم است تا بتوانم حرفم را بزنم: قبل از فروپاشي شوروي سابق، هياتي عازم مسكو شد تا پيامي تاريخي را به گورباچف ابلاغ كند.
در كاخ كرملين، اتفاق عجيبي رخ مي‌دهد: گورباچف (با آن روحيه شوخ طبع‌اش)، شروع مي‌كند به دست دادن به اعضاي ايراني.. در جلوي چشمان همه حاضران و از جمله آيت‌الله جوادي آملي (يكي از اعضاي هيات اعزامي) ، گورباچف دست‌اش را به‌سوي خانم«دباغ» دراز مي‌كند. خانم دباغ انكار مي‌كند و دست نمي‌دهد. اما گورباچف، بازوي خانم دباغ را (از روي چادر)مي‌گيرد و چند بار تكان مي‌دهد و باقي ماجرا...
جريان اين‌ماجرا را به گوش رهبر مي‌رسانند .امام به خانم دباغ مي‌گويد: مي‌توانستيد در چنين ملاقات تاثير گذار و مهمي، دستكش دست كنيد و دست هم بدهيد ...
حالا حرف من اين‌است : در اين دوره زمانه نامرادي‌هاي ابلهانه، «خيلي»‌ها گوي سبقت را از پاپ هم ربوده و كاتوليك‌تر شده‌اند ! همان‌هايي كه به‌خاطر «دست»دادن خاتمي، شعار اعدام بايد گردد سر دادند و گلو مي‌درند...
«ماه‌منير» خانم گرامي!
بعضي اوقات شك مي‌كنم كه كار خانم مجري‌هاي CNN كه راحت حرف مي‌زنند (و طبعا ارتباط بيش تري نيز برقرار مي‌كنند) درست است يا «ماه منير» راديو زمانه كه كتابي و خشك و يك‌نواخت، به «سكس» مي‌پردازد؟
كليشه‌اي و «سرد»، نمي‌توانيم ادعا كنيم : سكس مي‌تواند هيجان انگيز باشد!
مي‌شود؟

تا بعد
ح.ش
تهران

-- ح.ش ، Jul 31, 2007

الو!
كسي خونه نيست؟
...
يا كامنت را دريافت نكرديد، يا كسي اين‌جا نبوده تا تقبل زحمت فرمايد،تاييد نظرات را!
...
حدود يك دهه قبل، آيت‌الله مكارم شيرازي (طي گفت‌وگويي كه در مطبوعات ايران آن‌زمان نيز درج شد)، اظهار داشته بود: سازمان صدا وسيما، برنامه‌هاي يك شبكه‌ي خود را به‌طور كامل اختصاص دهد به زنان و حتا ورزش بانوان را بدون سانسور به‌نمايش بگذارد... وقتي افراطيون اعتراض كردند كه اين چه نوع نگرشي است؟ مكارم جواب مي‌دهد: اگر آقايون با نگاه كردن چنين تصاويري تحريك مي‌شوند، اين شبكه را نبينند...
يك مثال ديگر لازم است تا بتوانم حرفم را بزنم: قبل از فروپاشي شوروي سابق، هياتي عازم مسكو شد تا پيامي تاريخي را به گورباچف ابلاغ كند.
در كاخ كرملين، اتفاق عجيبي رخ مي‌دهد: گورباچف (با آن روحيه شوخ طبع‌اش)، شروع مي‌كند به دست دادن به اعضاي ايراني.. در جلوي چشمان همه حاضران و از جمله آيت‌الله جوادي آملي (يكي از اعضاي هيات اعزامي) ، گورباچف دست‌اش را به‌سوي خانم«دباغ» دراز مي‌كند. خانم دباغ انكار مي‌كند و دست نمي‌دهد. اما گورباچف، بازوي خانم دباغ را (از روي چادر)مي‌گيرد و چند بار تكان مي‌دهد و باقي ماجرا...
جريان اين‌ماجرا را به گوش رهبر مي‌رسانند .امام به خانم دباغ مي‌گويد: مي‌توانستيد در چنين ملاقات تاثير گذار و مهمي، دستكش دست كنيد و دست هم بدهيد ...
حالا حرف من اين‌است : در اين دوره زمانه نامرادي‌هاي ابلهانه، «خيلي»‌ها گوي سبقت را از پاپ هم ربوده و كاتوليك‌تر شده‌اند ! همان‌هايي كه به‌خاطر «دست»دادن خاتمي، شعار اعدام بايد گردد سر دادند و گلو مي‌درند...
«ماه‌منير» خانم گرامي!
بعضي اوقات شك مي‌كنم كه كار خانم مجري‌هاي CNN كه راحت حرف مي‌زنند (و طبعا ارتباط بيش تري نيز برقرار مي‌كنند) درست است يا «ماه منير» راديو زمانه كه كتابي و خشك و يك‌نواخت، به «سكس» مي‌پردازد؟
كليشه‌اي و «سرد»، نمي‌توانيم ادعا كنيم : سكس مي‌تواند هيجان انگيز باشد!
تا بعد
ح.ش
تهران

-- ح.ش ، Jul 31, 2007

خانم منضور تان از حتی پاکستانی ها چيست؟
پاکستان با وجود اينکه هفتاد در صد باسواد ندارد و کشور با منابع سرشار نفت نيست، بمب اتم دارد و اولين زن نخست وزير مسلمان در تاريخ. حالا تصور کنيد که نفت داشتند و اين همه آدم باسواد چه می کردند؟ کمی چشم تان را به واقعيت های کشور خودتان باز کنيد!!

-- بارانه ، Aug 1, 2007

کسی فهمید که این ح.ش چی می خواست بگه.؟

-- محمد ارفعی ، Aug 2, 2007

بارانه ی عزیز
دکتر نقیب زاده از پاکستان نام برد. پس من از ایشان خواهش می کنم اگر این کانت را دریافت کرد، منظورش را بیشتر توضیح دهد.
اما با شناختی که من از ایشان دارم، وی یک ایران دوست جدی است و برداشت م از سخن ش، یک مثال از کشوری است همسایه که به رغم ویژه گی هایی که شما برایش شمردید، تندروهای اسلامی نیز بسیار در خود دارد. در نتیجه وقتی دیپلمات های پاکستانی نیز به ایران زمین و ایرانیانی که به قدمت تمدن این سرزمین مفتخرند، دست دادن یا ندادن مرد و زن، آن هم در سطح مذاکرات بین المللی دیپلمات های ما را به سخره می گیرند، جای تاسف بسیار است.

-- ماهمنیر رحیمی ، Aug 5, 2007

بي خود حرف توي دهن مردم نگذاريد. اوني كه اين پيشنهاد رو داد، آيت الله حايري شيرازي امام جمعه شيراز بود نه آيت الله مكارم شيرازي

-- harf ، Sep 17, 2007

عالی است

-- بدون نام ، Feb 24, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)