خانه > خارج از سیاست > جنسیت و جامعه > سکس و سیاست جمهوری اسلامی | |||
سکس و سیاست جمهوری اسلامیماهمنير رحيمیقسمت پانزدهم رشته برنامهی «جنسیت و جامعه» مبحث «سکس و سیاست» را پی میگیرد. در دو قسمت پیشین، «رابطهی تن و قدرت سیاسی» و نیز «انگیزشهای جنسی در انقلاب سال ۵۷ ایران» مرور شد. ماهمنیر رحیمی این بار به دورههای مختلف طی سه دههی اخیر ایران میپردازد؛ از زاویهی سیاستهای رسمی مربوط به جنسیت. پانردهمین قسمت را از اینجا بشنوید. جنسیت و جامعه را به «سکس و سیاست» رساندیم. طی دو قسمت قبلی، دیدیم که سکس و سیاست جدا نیستند. تن و نسبتاش را با قدرت سیاسی مروری کردیم؛ نگاهی انداختیم به موضوع رابطهی جنسی ابزاری سیاسی و شنیدیم که چرا انقلاب ۵۷ ایران را «سکسیترین انقلاب جهان» خواندهاند. اکنون، به اختصار، مسایل جنسی را در دورهی حکومت کنونی ایران، جمهوری اسلامی، از نظر بگذرانیم. سکس و سیاست جمهوری اسلامی دیدگاههای رایج علیه آزادی جنسی، بر اساس نظر محققان، یکی از پیشبرندههای جریان انقلاب بود. و اگر بخواهیم حدود سه دههی عمر جمهوری اسلامی را از زاویهی بروز سیاستهای مربوط به امور جنسیتی دستهبندی کنیم شاید بتوان گفت: ـ دوسال اول پس از انقلاب بیشتر به کشمکشهای بر سر قدرت و مبارزهی خشونتآمیز گروههای مختلف سیاسی سپری شد. به گفتهی ناظران، در این دوره اگر آزادی هم وجود داشت، اغلب به هرج و مرج میمانست. ـ همزمان با هشتسال جنگ، زندانی کردن و اعدام انبوه بازماندگان رژیم شاه، عزل ابوالحسن بنیصدر از ریاست جمهوری، سرکوب تمام گروههای مخالف و منتقد حکومت، از فداییهای خلق گرفته تا ملی ـ مذهبیهای مسلمان، و خاصه پس از قتلعام خیابانی هواداران مجاهدین خلق در سال شصت، جمهوری اسلامی استقرار و اقتدار مطلق را به دست گرفت و سختگیریهای جنسی هم از همانجا آغاز شد. طی چندماه ریاست جمهوری محمدعلی رجایی، که ترور شد، و حدود هشتسال ریاست جمهوری آیتالله خامنهای، از آنجا که بیشتر توجههای داخلی و خارجی به جنگ معطوف بود، محدودیتهای سیستماتیک علیه آزادی جنسی اعمال شد. ـ با پایان یافتن جنگ، اکبر هاشمی رفسنجانی در دو دورهی ریاست جمهوریاش، بر شعار «سازندگی و توسعهی اقتصادی» تکیه کرد؛ ولی محدودیتهای سیاسی و فردی کمابیش ادامه داشت. بازداشتهای خیابانی، غافلگیرکردن افراد در میهمانیها و خانهها، شلاق و زندان و جریمههای مالی و برخورد با مسایلی چون فیلمهای ویدیویی و ماهواره، اغلب حول محور موضوعات جنسی میچرخید. ـ اما هنگامی که جریان موسوم به «اصلاحات» راه افتاد و محمد خاتمی با شعار «توسعهی سیاسی و جامعهی مدنی» به ریاست جمهوری رسید، آزادی فردی و بهخصوص جنسی، به منزلهی یک ابزار سیاسی مهم، سیر یکنواختی نداشت. به نسبت قدرتمندترشدن محافظهکاران یا اصلاحطلبان، قلمرو علنی این مسأله تنگتر یا بازتر میشد. هرگاه مخالفتها با محمد خاتمی و هوادارانش بالا رفت، اهرم فشار بر جامعه، برای ناکارآمد نمودن دولت، خود را قویتر به رخ فرد فرد جامعه کشید. ـ و سرانجام در دورهی محمود احمدینژاد، بهرغم شعارهای تبلیغاتی وی هنگامی که نامزد ریاست جمهوری بود، فضا بسته و بستهتر شد؛ گرچه ظاهراً وی بر یک-دو تابو هم دست گذاشت، مثل وعدهی آزادکردن ورود دختران به استادیومهای ورزشی چون فوتبال و نیز دستدادن با دیپلمات زن. تفاوتها و نقاط مشترک این دورههای سیاسی به لحاظ بیان امور جنسیتی را، که ارتباط مستقیمی با حضور زنان بیرون از خانهها دارد، از زبان دکتر احمد نقیبزاده، رییس پیشین دانشکدهی علوم سیاسی دانشگاه تهران بشنویم: «تفاوت اینها این بود که در اوایل انقلاب، بالاخره این موجی که رفت به سمت افراط، یک فضایی ایجاد کرد که کسی جرأت نمیکرد راجع به این مسأله حرف بزند. در دورهی آقای هاشمی یکمقداری سبکتر شد. تنها دورهای که راجع به مسألهی جنسیت، روابط مرد و زن و حضور زنان بهطور کلی بحثهای آزادنهتر شد دورهی آقای خاتمی بود. برای اینکه افراد عملگراتری وارد شدند و بهعینه میدیدند که این مسائل تا چه حد دیپلماسی ما را تحت تأثیر قرار میدهد، تا چه حد تنگناهایی در داخل به وجود میآورد و در نتیجه، یک امیدواریهایی به وجود آمد. ولی با آمدن آقای احمدینژاد سمت وسو برگشت به عقب. گرچه خود آقای احمدینژاد اولین کسی بود که موافقت کرد خانمها در استادیومهای ورزشی حضور پیدا بکنند، ولی چون آن موج به هرصورت آمد، این فضا را هم با خود آورد. آقای دکتر نقیبزاده! آنجایی که گفتید آقای احمدینژاد با ورود خانمها به استادیومهای ورزشی موافقت کرد، از آن طرف هم اوایل ریاست جمهوریاش، دستکم بین مردم، پیچید که ایشان میخواهد حتا آسانسورها را زنانه و مردانه بکند و بحث جنسیتی کردن مکان بیش از همیشه خودش را نشان داد. یعنی مکان را تقسیمبندی جنسی کردند. آیا این دو موضوع با هم تناقض ندارد؟ «کاملاً تناقض دارد. ببینید! این جملهای که شما میگویید باید در روابط آقای مصباح یزدی و احمدینژاد بررسی بشود. این یک محوری هست که خودش خوب مسائل را توجیه میکند. آقای احمدینژاد از گفتمان رادیکال آقای مصباح یزدی میخواهد استفاده کند برای مقاصد سیاسی. آقای مصباح یزدی هم همین استفاده را میخواهد بکند از موضع رادیکال اقتصادی. اینجا سعی میکنند یک وجه مشترک که دارند و آن رادیکالیسم هست، هرکدامشان در بعد خودشان آن را استفاده بکنند». در برنامهی پیش دیدیم که یکی از روشهای حکومتهای غیردموکراتیک برای در دست گرفتن عنان افراد، مهار امور شخصی آنان است؛ از جمله کنترل امور جنسیشان. نمونهای از سیاستهای جمهوری اسلامی در این زمینه، جداکردن زن و مرد بود؛ بدین شکل که مکانهای شهری را مرزبندی جنسیتی کرد. بیشتر اماکن عمومی مردانه شناخته میشوند؛ برعکس اماکن زنانه: از قسمت زنانهی مساجد گرفته تا مدارس و بیمارستانها و بسیاری از دانشگاهها و اتوبوسها و برخی فروشگاهها تا سالنهای ورزشی و زنانه، «نباید در معرض دید قرار گیرد». پیداست که اینجا مفهوم «دید» مطلقاً مردانه پنداشته میشود. مرز جنسی کشیدن در مکان تقریباً با ظهور رسمی عبارت «شئون اسلامی» در سال ۶۰ شروع شد؛ همزمان با «مبارزه با بیحجابی» که بعداً تبدیل به سرکوب «بدحجابی» هم گشت و حتا کنترل پوشش و ظاهر مردان؛ به ويژه زمانی که علی اکبر ناطق نوری وزیر کشور بود. همچنین یکی از مهمترین بازوهای حکومت با اصطلاح مبارزه با «تهاجم فرهنگی» روی کار آمد. هرچند نمونههایی از مبارزه با فرهنگهای بیگانه و غیرخودی در حکومت کلیساها در قرون وسطا نیز دیده شده، شمار عبارت «تهاجم فرهنگی» و کلمهی «دشمن» در نوشتهها و سخنرانیهای مسئولان جمهوری اسلامی، شاید بیش از هر تاریخ و هر حکومتی بوده است. نگرانی اصلی به نظر میرسد همان از دستدادن سکان مهار کردن افراد است؛ البته زیر نام «اجرای قانون». قانون درکشورهای دموکراتیک جهت حفظ آسایش و آزادی انسان تنظیم میشود؛ حال آنکه، به بیان صاحبنظران، در کشورهای استبدادی یا دیکتاتوری، قانون برای محدودکردن آزادی فرد است. از سویی، در گفتار پیش دیدیم که کنترل یک فرد از راه کنترل بدن او امکان دارد. مقررات برای تن انسان، چه در مکتبهای دینی و چه در قوانین تدوین شدهی بشری، کم نبوده و نیست. بسیاری از آیینهای دینی، مراسم اجتماعی و به ويژه مجازاتها علیه متهمان به تخلف از این مقررات، مثل زندان، در همین مسیر شکل گرفته است. به گفتهی دیگر، مقررات برای بدن، برای مهار افراد تنظیم میشود. بیشتر کیفرها نیز بر بدن تحمیل میشود، به ويژه مکافاتهای اِعمال شده علیه آنچه «روابط نامشروع» و جرم خوانده میشود؛ چه از نوع همجنسگرایی، چه گرایش به جنس مخالف. در ایران امروز بنابر موقعیت مذهبی و عرفی، مهار بدنها ويژگی دیگری هم دارد؛ و آن فروکاستن «امور دنیوی» در برابر «امور اخروی» و در نتیجه تقبیح تن و رابطهی سکسی است. و یک سر این رابطه علیالعموم همچنان زن است. احمد نقیبزاده سیاست جمهوری اسلامی را در این باره متناقض برمیشمرد و معضل حکومت را به نوعی سرگردانی در برابر موضوع زنان میداند: «یک تخالفهای عظیمی در درون جمهوری اسلامی وجود دارد. یعنی شما از یک طرف میخواهید زن را در خانه بنشانید، از طرف دیگر به رأیش نیازمندید. بنابراین یک جایی به او میدان میدهید. از یک جا میخواهید زن سنتی باشد، از یک جایی هم میخواهید او کاملاً وارد نهادهای مدرن بشود تا شما بتوانید از او استفاده بکنید. این تخالفها هست که اجازه نمیدهد اینهایی که میخواهند هم سنتگرا باشند و هم وضعیت به نفع آنها تمام بشود، بتوانند یک برنامهریزی صحیحی بکنند. در حقیقت سبب میشود اوضاع از کنترلشان خارج بشود. همانطور که شده. این نظارت بیش از حدی که او میخواهد اعمال بکند، در عمل سبب شده است که قدرت نظارتش بسیار کاهش پیدا بکند و در همان حال دیسکورس و گفتمانش را بر همان نظارت حداکثری بگذارد. هر نیروی عظیمی هم که در اختیارش باشد، نمیتواند چنین نظارتی اعمال بکند». دو واژهی «زن» و «سکس» بنابر بسیاری آرا، شانهبهشانهاند و چه بسا یک معنا را تداعی میکنند. لذا در حکومتهای مذهبی، برای کنترل امور جنسی افراد، نخست زن را، اگر نتوانند در پستوی خانه گنجانند، زیرحجاب میپوشانند. بر این روی، برخی تحلیلگران تاریخ، مبارزهی رضاشاه پهلوی با حجاب را، جدای آغشتگیاش با خشونت، گامی جدی برای گسترش آزادیهای فردی ارزیابی میکنند. ولی در دورهی حکومت پسرش، محمدرضاشاه، همچنان مقاومت بخش مذهبی و سنتی، مانع اصلی ِ عادیشدن بیحجابی در ایران شد؛ چه، حجاب نماد تفاوت و محدودیت زن و مرد در شریعت اسلام خوانده میشود. گفتیم که گروههای عمدهی ضد رژیم محمدرضاشاه پهلوی، در شعار «مبارزه با آزادی جنسی» اتفاق نظر داشتند. ولی در میان آنها، تنها روحانیت راجع به ظاهر اشخاص نظریهی خاص داشتند؛ از جمله در مورد حجاب زنان. آیتالله خمینی در پاریس گفت حجاب را در حکومتش اجباری نمیکند، ولی اظهارنظر در این باره بسیار بود؛ همچون کتاب حجاب آیتالله مرتضی مطهری. به بیان دیگر، این دغدغه همواره برای آنها وجود داشته است. در میان جدال گروههای سیاسی بر سر رسمیشدن حجاب، و بهرغم آنکه در چارچوب اصلی قانون اساسی، افراد اجتماع در نوع پوشش آزادند، با دستیابی روحانیان به قدرت، مقولهی حجاب طبق دستورها و آییننامههای اداری از سال ۶۰ قطعی شد. نه تنها اعتراض اقلیتی از زنان نیز در برابر حجاب بینتیجه ماند، بلکه پس از مدتی، «چادر» به عنوان «حجاب ملی» مطرح گشت. امتیازات دولتی به زنان چادری در مدارس و دانشگاهها و ادارههای دولتی و به ويژه صدا و سیما و تأکید رهبران حکومت بر چادر، به اسم «حجاب برتر»، سبب شد مانتو و روسری هم در خانوادههای مذهبی «کمحجابی» تلقی شود. گرچه جوانان، به شکلهای گوناگون در برابر مقررات محدود کنندهی آزادی جنسیتی و جنسی ایستادهاند؛ از رنگارنگ پوشیدن علیه سیاه، مدگرایی و به اصطلاح «تشبه به غرب» و پوشیدن لباسهای خلاف پسند ملاکهای جمهوری اسلامی گرفته، تا آرایش دختران که از زنان کشورهای غربی هم گاه پیشی میگیرند، و تا بیاعتنایی به ممنوعیت روابطی که اسلام یا جمهوری اسلامی آن را نامشروع میخواند. دکتر محمد برقعی، استاد رشتهی مردمشناسی دانشگاه هاوارد واشنگتن دیسی، و نویسندهی مقالهی «سکسیترین انقلاب جهان» توضیح میدهد بروز نسبت پوشش زنان را با آزادی: «روزنامهها را الآن هم خارج از کشور طی این بیست - سیساله نگاه بکنید! نشانهای که میخواهند ببینند دولت فشارش کم شده یا خفقانش را زیادتر کرده، به روسری زنان نگاه میکنند. هرچه روسری بالاتر میرود، معلوم میشود دولت سختگیریاش کمتر شده. چون سمبول سکس در جهان مرد نیست؛ در جامعهی مردسالار طبیعتاً سکس مورد توجه بوده است. آن وقت سمبول آزادی و غیرآزادی هم می شود زن و پوشش او. واقعاً هم میبینید هر موقع نظام خشنتر شده، حجاب را قویتر گرفته و سرکوب و کنترل زنها را بیشتر کرده، و به عکس». پس زن و حضور او در اجتماع، از چشم مذهبیون سنتی، تا حد زیادی با آزادی جنسی برابر انگاشته میشود. «این کاملاً درست است. و بلکه من معتقدم مسألهی جنسی در جامعهی ما یک عقدهی بسیار پنهانیست که در همهی سطوح جامعه در حد وسیعی وجود دارد. حالا وقتی یک جامعهای مدرن میشود، زنها میروند کار میکنند، به دانشگاه میروند، من چون با همان ذهنیت عقدهگونه و مریضگونه مواجهام، وقتی شما را میبینم که دارید با یک مردی حرف میزنید، بلافاصله چیزی که توی کلهام هست، این است که پهلوی هم میخوابید». دکتر برقعی همچنان بر حجاب، در جای ابزار مهار زن تأکید میکند؛ به خاطر مشغولیت فکری مربوط به امور جنسی در سطوح متفاوت ایران، از جمله در ذهن بنیانگذار جمهوری اسلامی: «خود آقای خمینی در سخنرانیهایش در سال ۴۲ به این مسأله اشاره میکند. میگوید: زنهای ما در ادارات میروند و فساد و بیعفتی و بیناموسی... در حالیکه زن که اداره برود، قرار نیست ... بنابراین وقتی انقلاب شد، این پدیده خودش را زد بیرون. در دورهای که مردها دارند فشار خودشان را روی جامعه میآورند، ایدئولوژی خودشان را میخواهند حاکم بکنند، زن را عامل بیعفتی میبینند و میخواهند مرتب ببرندش زیر چادر و خفهاش بکنند. این که من میگویم «سکسیترین انقلاب جهان»، برای اینکه این ويژگی بارز جامعه بوده است که خودش را در انقلاب بروز داده». بحث «سکس و سیاست» از مجموعهی «جنسیت و جامعه» از رادیو زمانه ادامه دارد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
«و» ، در تيتر «رادیکالیسم سیاسی و اقتصادی در برابر جنسیت»، زايد است.
-- ح.ش ، Jul 21, 2007درستاش ميشود:
رادیکالیسم سیاسی - اقتصادی ، در برابر جنسیت
خانم رحيمي من برنامه شما رو بدقت پيگيري مي كنم و با بسياري از تحليل هاي شما موافقم اما اين مساله در ايران خصوصا بعد از انقلاب دستمايه بسياري تمايلات فردي بوده و هرچقدر هم در ظاهر سعي در پوشاندن آن بوده ولي اين آتش زير خاكستر هر از گاهي از جايي سر بر مي آورد و اين كمان كشيده شده ديري نخواهد پاييد كه خود را رها مي كند ... در هيچ برهه اي از تاريخ نبوده كه بعد از تفريط افراطي نبوده باشد و ما نيز در دنياي ديگري زندگي نمي كنيم . تشكر فراوان دارم از برنامه علمي تحليلي و آگاه كننده شما . ايده ناب و بسيار خوبي است ...
-- حجت ، Jul 23, 2007حجت عزیز
-- ماهمنیر رحیمی ، Jul 25, 2007سپاس گزارم از نظرت و این که رشته برنامه را دنبال می کنی.
اين تيتر بهتره به متن هم بيشتر مياد من از قبلي هيچ حس ارتباط معنايي خوبي نداشتم
-- حجت ، Jul 25, 2007besyar zibaa bood o jasooraneh . omidwaram ke edame yabad !
-- erfan q. ، Jul 27, 2007mowafagh bashid o bargharar
سلام خانم رحیمی
-- مهناز ، Jul 31, 2007از مطالب خوبی که می نویسی ، سپاسگزارم .
من شما را از رادیو آزادی می شناسم و بعد از اون دیگه رادیو فردا گوش میدم و شما نبودی.
خوشحالم که مجددا شما رو می بینم . امیدوارم که همیشه پیروز و پایدار باشی.
ممنونم مهناز جان
-- ماهمنیر رحیمی ، Aug 3, 2007بله من دیگر پراگ نیستم
ba tashakor az barnamehaye shoma man besyar mamnon mishavam agar matalebe khod ra baraye man beferestid .baraye darj dar saite ma . makhsosan dar morede masaaeke zanan.
-- Maria Rashidi ، Oct 28, 2009Tashakor /
Maria rashidi
Dabire anjomane zanan