تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
سفرنامه‌ی ایران، بخش سوم:

از تاريخ بيهقی تا آرامگاه متروک غزالی

تاج‌نار نعمت، ازبکستان


از راست به چپ دکتر یاحقی با دوستش مهدی سیدی و شاگردش خلیل الله افضلی از هرات افغانستان تاریخ بیهقی را با 18 نسخه ی خطی و چاپی مقایسه و تصحیح می کنند

صبح روز جمعه است و دومین روز سفر در خاک پاک ایران زمین. با دکتر محمد جعفر یاحقی و خانواده اش دیداری داریم. دکتر یاحقی را از آخرین همایش جهانی تاجیکان و فارسی زبانهای جهان در دوشنبه می شناسم. فردی است فرهیخته، دانشمند و متین. در جمع دوستان و مهمانان خیلی کم، اما بجا و با معنی بسیار حرف می زد. به آسیای میانه، بويژه به تاجیکستان و ازبکستان علاقه ی فراوانی دارد و فرهنگ و ادبیات کنونی این حوزه را خوب می شناسد. بعد فروپاشی شوروی از نخستین ایرانیهاست که به ازبکستان و تاجیکستان سفر کرده است و یکجا با مهدی سیدی، دانشمند دیگر ایرانی، سفرنامه ی جالبی تحت عنوان "از جیحون تا وخش" نوشته است. ریاست دانشکده زبان و ادبیات را در دانشگاه فردوسی مشهد بر دوش دارد و پژوهشهای گوناگون علمی در بخش ادبیات و فرهنگ فارسی انجام داده است. در طبقه ی همکف منزل پر از صفایش کتابخانه ای دارد که مکانی است برای دوستداران ادب و فرهنگ که ما هم با چندی از دوستان شرف دیدار و صحبت را در این محل داشته ایم.

چندی است که در این مکان علم و دانش، دکتر یاحقی یکجا با آقای سیدی، همان دوست دانشمند نکته سنجش و برخی از شاگردانش "تاریخ بیهقی" را با چندین نسخ دیگر مقایسه و تصحیح می کنند و کار بسیار کم نظیر و بزرگی انجام می دهند. دور نیست که تا آخر همین سال، این کار سنگین انجام و درست ترین نسخه "تاریخ بیهقی" چاپ شود، بادا!

دکتر یاحقی ما را از هتل به منزل باصفایش می برد و به سفره ی صبحانه ی خانواده اش شریک می کند. دکتر آذر یاحقی، همسر استاد یاحقی با پذیرایی گرمشان ما را شرمنده می کند. آذر یاحقی نیز در دانشگاه فردوسی مشهد از علوم جغرافی تدریس می کند و خراسان و ایران را خوب می شناسد و از سفر تاجیکستان خاطره های خوبی دارد. کدبانویی سرشته کار و و مادری باتدبیر است که به حسن ایشان حسن ذم می کند. با مادر دکتر یاحقی، نگار و نگین، دختران استاد آشنا می شویم. فقط فرزاد، پسر ایشان در منزل حضور ندارد، زیرا در دانشگاه تهران دانشجوست. نگار نیز دانشجوست و بسیار می خواند و می جوید و دختری است که به همه چیز از دیدگاه خودش نگاه می کند و به آهنگ و فرهنگ کردها علاقه دارد. اول تابستان در ایران مثل کشورهای ما موسم امتحان و کنکور برای دانشجویان و داوطلبان است. نگار امتحان دارد و پس از صرف صبحانه زود دنبال درسش به کتابخانه ی استاد می رود. چون روز تعطیل است، هر کس برای خودش از قبل برنامه ای دارد. قرار شد به سفر توس، من و رخشانه را خود استاد یاحقی با ماشینشان ببرند. برای مسافر چه شانسی از این بهتر باشد که به محلی تاریخی با راهنمایی افرادی دانشمند و بادرایت و مطمئنی مثل آقای یاحقی سفر کند.

حسرت بیرون از باره ی توس


مرغی دیدم نشسته بر باره توس

در پیش نهاده کله کیکاووس

با کله همی گفت که افسوس افسوس

کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس؟

- خيام


توس، محل مقدس ایرانی و اسلامی در سی کیلومتری شمال مشهد موقعیت دارد. ارگ توس که در سمت راست راه مشهد – توس جایگیر شده است، بازسازی می شود. باره ی مشهور توس در نزدیکی این ارگ، قریب که از بین رفته است و آن قسمتهای این دیوار که از باد و باران روزگار گزند کمتری یافته، حفظ می شود. هرچند نحوه ی حفظ آن زیاد زیبا نیست، زیرا با بام شیروانی رویش را پوشانده اند اما مهم این است که این دیوارها حفظ و بعضی از قسمتهای آن بازسازی می شود.

اما اینجا حرف مهم من از درون باره ی توس نیست بلکه گلایه دارم از آرامگاهی که بیرون از این باره مانده و حالی زار و نزار دارد.


رخشانه از خاک پاک امام و ایران چند کف می بردارد

در نزدیکی توس، نرسیده به باره ی آن، به سمت چپ می پیچیم و در واقع همواری گسترده ای در منظر ما قرار می گیرد. با راه خاکی به گور بزرگ ولی بکلی نا آباد و دست نخورده و غریبانه ای نزدیک می شویم. باورم نمی آید که در سینه بریان این دشت، جسد امام محمد غزالی، متفکر و عارف بزرگ قرن یازدهم میلادی، مؤلف "احیای علوم دین" و "کیمیای سعادت" به خاک سپرده شده است. همان "کیمیای سعادت" که با آراستگی و پیراستگی زبان و سبک بسیار زیبای بیان در ادبیات فارسی ما کم نظیر است. دو جلد "کیمیای سعادت" امام به زبان فارسی در قفسه ی بهترین کتاب ها در منزلم در تاشکند از افتخاراتم بوده اند و هستند. در تاجیکستان هم آثار امام غزالی به فارسی سریلیک برگردان و منتشر شده اند. در پانزده سال آخر در ازبکستان نیز بخشهایی از آثار امام غزالی به کوشش و اهتمام روشنفکران و روحانیان به صورت کتاب و جزوه علیحده به زبان ازبکی ترجمه و چاپ شده و بدون هیچ شکی خوانندگان زیادی پیدا کرده است.

هوا بسیار گرم بود وحداقل هیچ درختی در نزدیک مکان آخر حضرت امام موجود نیست که زائرزیر سایه ی آن بنشیند و با دعایی روان این عارف ربانی را شاد کند. آن قدر متاًثر می شوم که اصلا گرمارا احساس نمی کنم و گشته و برگشته گرداگرد پر از شترخوار گور را می گردم و طواف می کنم ورخشانه با خواندن فاتحه ای از سر گور وی چند کف خاک آلوده از ریزه های خشت و سنگ می گیرد تا برای عاشقان این مرد خدا در ازبکستان و تاجیکستان هدیه ی تبرکی ببریم و یک کف از خاک گهربار ایران را در منزلمان با خود داشته باشیم، خاکی از آرامگاهی که آرامی مارا برده.

در کشور چند مذهبی ايران جای غزالی کجاست؟

پانزده سال قبل چند تن از دانشمندان خراسانی با کوشش و پژوهش های زیاد گور امام را در بیرون از باره ی قدیمی توس پیدا کردند. هرچند در مراسم بازگشایی آن که عبارت از تهخانه ی بزرگی است، دولتمردان ایران شرکت کرده و قول آبادی آنرا دادند، اما تا کنون هیچ کاری در این راستا انجام نشده است. تناقضاً بر دیروز و امروز اصالت فرهنگسالاری ایرانی می اندیشم. از فرهنگ هخامنشیان چیزی نمی گویم. در جمهوری اسلامی طی چند سال آخر برای آبادی کلیسا، کنیسا، نیایشگاه و آثار تاریخی تااسلامی توجه می کنند و در شهر های گوناگون ایران آثار هنر دستی اقوام و ادیان مختلف، از صلیب مسحیان گرفته تا فروهرهای زردشتیان به مشاهده می رسد که هیچ ربطی به عقاید اسلامی ندارد، البته از پیوند آنها به ایرانی و ایرانزمین نمی گویم. این آثار هنر دستی دربازارها ومغازه ها بدون هیچ ممانعت و تعصب توسط مسلمانان هم فروخته می شود. خارجی ای که از ایران شناختی ندارد اصلا باورش نمی شود، اگر به طور مثال یک مسحی بگوید که این صلیب زیبای سرسینه اش را از ایران خریداری کرده است! ولی من باور می کنم: بعد ها خودم با چشمانم دیدم که اهل هنر دستی ایران که بیشترینشان مسلمانند، با چه محبتی وکمال هنر فروهرهای زردشتیان را قلمزنی می کنند زیرا جزئی از فرهنگ باستانی اشان می دانند. من هیچ بحثی با هیچ کسی از باور های مذهبی و فرقه ای نکرده ام. همچون فردی که با ادبیات کم نظیر و فرهنگ پذیر فارسی، تاجیکی از جمله ازبکی و روسی کلان شده ام، به هر گونه تعصب های منفی به عنوان ضعف انسانی نگاه می کنم. اما برای هر کس حق می دهم که در اندیشه و افکار آزاد و مصمم باشد و پیش از همه خودش را بشناسد و بعداً خدایش را. همین امام غزالی بزرگوار به این معنی می گوید که هیچ چیزوهیچ کس برای تو نزدیکتر از تو نیست و تو اگر خودرا نشناسی، دیگران را چه گونه خواهی شناخت؟

آرامگاه غزالی و آرامگاه بيدل

به هر صورت آن چه مسلم است، گور امام غزالی باید هر چه زودتر به یک آرامگاه زیبا و آباد تبدیل شود. حداقل به خاطر ارجگزاری به نثر فارسی وی که اندیشه های عارفانه اش را با سبک و بیان زیبا آرایش داده است. سنگ یادبود او از صحن ساختمان قدیمی هارونیه در قسمت تابران توس که گفته می شود خانقاه یا مدرسه ی امام غزالی بوده است (اما به احتمال زیاد چنین نیست) به این مکان منتقل شود، بهتر است. در سر گور غریبانه ی امام به یادم می رسد که گور فقیرانه ی ابوالمعانی بیدل، شاعر معروف قرن 17 هند و سخنوری که ادبیات فارسی را با سبک هندی تزیین داده است، در یکی از پارک های ناآباد دهلی موقعیت داشت. بسیاری ها بر این باورند که به دو دلیل، یکی این که بیدل از نیا به قوم برلاس نزدیک سمرقند می رسد، یعنی اصالتاً هندی نیست و دیگر این که فقط به فارسی، زبان مادری اش که الان زبان غریبه ای در این سرزمین افسانوی به شمار می رود، شعر گفته، از نظر حکومت دهلی دور مانده بود. اما سال گذشته امامعلی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان قبل از انجام سفر رسمی به هند، زیارت گور بیدل را به جزئی از برنامه ی سفرش داخل کرد. دهلی به سرعت به آبادی این پارک و آرامگاه بیدل پرداخت و در مراسم گشایش آن، رئیس جمهور تاجیک شرکت و سخنرانی کرد. هم اکنون، آرامگاه بیدل در این باغ آباد در دهلی به محل باصفایی تبدیل شده و مشخصات این پدر معانی، به جز زبان های هندی و انگلیسی، به فارسی و تاجیکی سریلیک نیز معرفی شده است.

بخش چهارم سفرنامه‌ی ایران: پهلوانان توسی و هویت ایرانی و تورانی
بخش دوم سفرنامه‌ی ایران: در خراسان بی‌خواب شده‌ام
بخش نخست سفرنامه‌ی ایران: خراسانم این‌جاست

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

غزالی یکی از چهره های درخشان تاریخ اندیشهء ایران است. بماند که بعد از او فلسفه در عالم اسلام رو به زوال رفت، اما جایگاه او در تاریخ فکری ایرانیان و مسلمانان همیشه با اهمیت بوده. نمی دانم چرا برغم پژوهشهای بسیار در آثار غزالی، متولیان فرهنگ در ایران که در حفظ و مرمت چاه های آب، حمام ها، جویچه ها، سعی فراوان می کنند و در مطبوعات گاه و بیگاه مطالبی در حفظ آثار تاریخی و ... نشر می شود، کسی سری به آرامگاه خاکسار و مخروبهء غزالی توسی نمی زند.

-- فرهاد ، Jul 16, 2007

گور محمد غزالی اگر گم و گور شده، اندیشه ی واپس مانده ی او از دوران استبداد صفوی تا جمهوری اسلامی چنگال بر گلوی مردم ایران دارد.

-- سینا ، Jul 17, 2007

سلام مطلب بسيار خوب و مهمي نوشتيد خواهشي كه داريم از ديگر اوليا و بزرگاني كه در ديگر جاهاي ايران دفن اند و بر اثر بيمهري مسولان ناپديد و متروكند مطالبي بنويسيد مطمئنم روح آن اولياء و عرفا شاد خواهند شد. درود بر شما .

-- جلال ، Jul 17, 2007

آقایانی که برای این مرد خدا و عارف و متفکر بزرگ اینقدر احترام قائلند نظرات ایشان را در مورد زنان هم خوانده اند ؟کسی که زن را در ردیف حیوانات و موجودی گناهکار به حساب می آورد چطور میتواند یک متفکر و فیلسوف قابل احترام باشد؟

-- آلما ، Jul 17, 2007

بخش سوم گزارش دوست کنجکاو و جهاندیده خانم تاج‌نار نعمت را خواندم. آنچه از اندرون زندگی ما گفته البته به خواندن نمی ارزد به طریق اولی پس حیف از نوشتن.
در مورد اطلاعات شخصی که از من داده است تاج‌نار خانم این نکته را برای خوانندگان و خود ایشان تصحیح کنم که من هرگز رئیس دانشکده ادبیات نبوده ام و نخواهم بود. من تنها معلم دانشکده هستم و همین هم از سر من زیاد است.
دیدار تاج‌نار از توس باستانی اما عالمانه و از سر مهر به فرهنگ مشترک آریایی بود که خودش هم در آن البته سهیم است. دقت نظر و نکته بینی او برای من عبرت انگیز و غبطه آور بود که او خوب و چنان که بایسته است از وقت دیدارش استفاده می کرد دایم می نوشت و نکته بر می داشت چه بادور بین و چه با قلم. و حق همین است توریستی و سخندانی را.
آری آرامگاه غزالی مثل بسیار جاها و آرامجایهای دیگر احتیاج به رسیدگی دارد کاری که یقینا" مورد علاقه میراث فرهنگی ایران هم هست. همراهی با تاج‌نار و دختر مسلمان و محجوبش برای من وخانواده ام غنیمت بود . باز هم بیاید و باز هم ببیند و بنویسد. که همه مرز ایران سرای من و اوست.

-- محمد جعفر یاحقی ، Jul 18, 2007

خانم آلما!

این فقط غزالی نیست که در آثارش روحیهء ضد زن داشته است. در |آثار پیشینیان اکثراً الطفاتی به جنس موءنث نمی شده است. چرا به آنها گیر نمی دهید؟ مثلاً به نیچه؟ مشکل ما این است خود کش بیگانه پرور هستیم. غزالی آرایش در مورد زنان به تفکر امروزی نمی خواند. اما این اصلاً از جایگاه وی به عنوان یک متفکر، حتی جزمی، تاریخ فکری منطقه نمی کاهد.

-- فرهاد ، Jul 18, 2007

واقعيت اين است که ما برای شخصیت های تاریخی مان ارزش قائل نيستيم. غزالی بد يا خوب بخشی از تاريخ و فرهنگ ماست. بنای يک محل بر قبر او می تواند آيندگان را متوجه کند که چنين اشخاصی نیز در تاريخ ما حضور داشته اند. آثار او تنها در تحقير زنان خلاصه نمی شود. بخشی از نظرات او در باب عدم تقلید در دين حتی امروز نيز میتواند در هيئت يک انديشه پيشرو ظاهر شود. خلاصه آنکه از اين خانه ويرانه پدری حتی يک آجر نيم شکسته را نبايم دور انداخت چون ميراث من و تو نيست، امانت ای است برای آيندگان.

-- حامد ، Jul 18, 2007

albatte az emam khomeini "filsooftar" dar eslam ke kesi niist,baad az ghazali in emam falsafeye eslam ra roonagh dadand,zankoshi ra az no ehya kardand . az in filsooftar dar eslam kesi ra didin?

-- shadi ، Jul 18, 2007

در پاسخ آلما،
مشابه نوشته‌های غزالی را درباره زنان، در نوشته های افلاطون و ارسطو هم می‌توان یافت. این دلیل نمی‌شود که به‌کل او را از خاطرهٔ عمومی حذف کرد یا اهمیت او برای فارسی‌زبانان و به‌خصوص سنی‌مذهبان را ندیده گرفت. برای احترام گزاردن به غزالی و دیگر افراد تاریخی، اهمیت و تأثیرشان کافی است؛ نیازی نیست که با آنها همیشه هم‌نظر باشیم. برای مثالی مشابه، می‌توان شکسپیر را در نظر گرفت که نمایشنامهٔ «تاجر ونیزی»اش رگه‌های پررنگی از یهودی ‌ستیزی عصر خود دارد، اما این دلیل بر حذف یا کوچک شمردنش نمی‌شود.

-- یاور ، Jul 18, 2007

غزالی به پارسی نوشت و زیبا هم نوشت ولی با اندیشه‌هایش فلسفه را به پای دین سربرید و دشمنی‌اش را با فرهنگ آرامش‌جو و انسانی ایران زمین آشکار گفت. سخن ایشان درباره‌ی زشتی نوروز و دیگر جشن‌های زیبای طبیعی انسانی ایرانی شرم‌آور است. اگر چه کتابی به نثر پارسی دارد ولی چه کنیم که انسانیت را به پای دین نابود کرد. و جزمیت و زشت‌خویی و تعصب از خود به جای گذاشت و سال‌ها آدمی بودن را از این سرزمین و دیگر سرزمین‌ها دور کرد.
آری گور او باید برای یادآوری خیانت به انسانیت و آدمی‌بودن و خرد و فلسفه بازسازی شود!!!!

-- داریوش ، Jul 18, 2007

در جواب خانم آلما
بايد عرض كنم آنچه سبب شده عده اي نسبت به امام محمد غزالي بيمهري كنند مسايل ديگر مذهبي است نه نظرش نسبت به زن.
شما نهج البلاغه را بخوانيد تا ببينيد امام علي نسبت به زن چه نظري دارند (ناقصات العقل و الدين )
بعدا اگر راست مي گويي در موردش (يعني علي ) حرف بزن.

-- جلال ، Jul 19, 2007

man ke nemifahmam in sare ghabr raftan che ehterami ast be kesi ke kheyli ham be bashariyat khedmat karde bashad, sare ghabre khishan va azizan masaleist digar vali masalan sare ghabre marx raftan yaani chi?

-- ali ، Jul 19, 2007

آقایان محترم
واضح است که شما آقایان امروزی هم فرق چندانی با غزالی ندارید. یعنی چه که او به هرحال متفکر بوده و باید برای آیندگان حفظ شود. متفکری که تفکرش ضد انسان است باید از حافظه تاریخ حذف شود.
شکسپیر یک نویسنده است و اعتبارش را از هنرش گرفته نه تفکرش بنابراین وضع او با غزالی فرق می کند. در مورد نیچه هم من برای تفکر او هم ارزشی قائل نیستم. آقای فرهاد از کجا فهمیدید که من بیگانه پرور هستم؟
وافعا به نظر شما کسی که نیمی از جامعه بشری را حیوانی می داند که بهترین حالتش گوسفند بودن است متفکر به حساب می آید؟ این آقای متفکر حتی دین را هم درست نفهمیده بوده.

-- آلما ، Jul 19, 2007

نوشته تان زسبا بود و همچنين جالب . من نمي دانستم كه آرامگاه غزالي در توس هست وگرنه حتما سري به آن ميزدم .
من گرچه نوشته هاي غزالي را نمي پسندم به ويژه در باره نوروز . ولي او هم نگر خودش را داشته و ادبيات وي نيز جايگاهي براي خود دارد . و بايد به عنوان بخشي از تاريخ ادبيات به وي نگريست .

-- مهرداد ، Aug 13, 2007

نخست باید یادآورشوم ؛از گزارش سفر فرهیخته گرامی بانو تاج نار نعمت که با نثری شیوا زیب این صفحات گردیده است لذت بردم ،محبت و علاقه شما به گرانسنگ فرهنگ مشترکمان ستودنی است .از یکتای بی همتا می خواهم که روزی بیارد که ما خواننده گزارشهای زیبایتان از جغرافیای دیگری ازین فرهنگ معارف پرور باشیم ،اعنی افتخار میزبانی شما را در افغانستان داشته باشیم و صد البته نه به خوبی جناب دکتر و مهربان یارش سرکار خانم دکتر بوذرجمهری که بنده نیز از عهده الطافشان بدر نتوانم شد.خدایشان برای مان سالهای سال آنها را نگه دارد. دو دیگر باید یادآور شوم از اینکه خودم و نامم را در کنار این دو مرد بزرگ در آغاز این مطلب نشاندید برایم موجب بسی مباهات است و از اینکه از میان انبوه یاریگران جناب دکتر درین تصحیح و مقابله پر مشقت آنروز که یادش بخیر باد قرعه بنام این کمینه شاگرد خورده بود نظرم راجع به طالعم تغییر کرد .به امید بهروزی برای شما و به آرزوی آن مأمول و با پیشکش سپاس بیکران خلیل الله افضلی

-- خلیل الله افضلی ، Sep 22, 2007

درود
نمی خوام از امام محمد غزالی حرف بزنم ولی از جمهوری اسلامی نمیشه توقع داشت که آرامگاه اونو درست کنه .این آقایون هر چی که مخالف نظرشون باشه نابود می کنن . همین تخت جمشید و پاسارگاد رو ببینین 2600 سال دووم ( دوام ) آوردن ولی این لعنتی ها با کارهای اهریمن وارمی خوان اونارو خراب کنن کور خوندن .
خانوم نعمت
رفتار این حکومت با زرتشتی ها هم اصلا خوب نیست زرتشتی ها اصلا از جمهوری اسلامی رضایت ندارن .
آقا جلال
اون نوشته ی نهج البلاغه در باره ی « عایشه » بود نه همه ی زنان . البته به جز این مورد ، موارد دیگری هم هست که تعجب آوره .
از نوشته های خانوم نعمت بر میاد که ایشون از ماهایی که توی کشوری به نام ایران زندگی می کنیم ایران پرست ترند .

-- بدون نام ، Feb 7, 2008

سلام
اندیشه غزالی رو در همه جهات نمیشه تائید کرد همانطوری که این موضوع برای خیلی از متفکرین و دانشمندان دیگر نیز صدق میکند ولی داشتن یک آرامگاه حداقل احترامی است که برای آنها قائل شده و قدمت کشور را به آیندگان نشان دهیم .

-- امیر ، Mar 25, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)