تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با ابراهیم حقیقی، گرافیست

طراحی جلد کتاب هنر نیست

مجتبا پورمحسن

گفت و گو را از اینجا بشنوید.

اگر در ايران‌ كتاب‌ چاپ‌ بشود و طرح‌ جلدش‌ به‌ چشم‌ بيايد احتمالاً طراحش‌ ابراهيم‌ حقيقی‌ است. او مرد شماره‌ی‌ يک‌ طراحی‌ جلد كتاب‌ در ايران‌ است‌ و طراحی‌ جلد بسياری از آثار برجسته‌‌ی فلسفی‌ و ادبی‌ منتشرشده‌ در ايران‌ را انجام‌ داده. او طراح‌ جلد اكثر آثار منتشرشده‌ توسط‌ نشر مركز و نشر اختران‌ هم است. ابراهيم‌ حقيقی‌ متولد سال‌ 1328 در تهران‌ است‌ و از سن‌ 19 سالگيی كار گرافيک‌ را شروع‌ كرده‌ و در طول‌ 30 سال‌ گذشته‌ بی‌‌وقفه‌ كار كرده. او دارای‌ مدرک‌ كارشناسی‌ارشد معماری‌ است‌ و نمايشگاه‌های‌ انفرادی‌ و گروهی‌ زيادی‌ را در كشورهايی اروپايی‌ برپا كرده‌ و جوايز متعددی‌ هم‌ دريافت‌ كرده‌ است. او به‌ همراه‌ مميز، شيوا، و ميرزاعلی‌خانی‌ از مؤسسان‌ انجمن‌ صنفی‌ طراحان‌ گرافيک‌ ايران‌ بوده‌اند. ابراهيم‌ حقيقی در گفت‌وگو با ما از طراحی‌ جلد در ايران‌ و تايپ‌ و گرافيک‌ گفته است.


سلف پرتره

چه‌ شد كه‌ آقای‌ ابراهيم‌ حقيقی‌ به‌ بزرگ‌ترين‌ طراح‌ جلد كتاب‌ ايران‌ تبديل‌ شد؟

اين‌ شايعه‌‌ای است‌ که من‌ اصلاً آن را قبول‌ ندارم. من‌ فقط‌ طراحی جلد كتاب‌ می‌‌كنم. مثل‌ ديگر كارهای‌ گرافيكی‌ كه‌ انجام‌ می‌‌دهم. در حقيقت‌ از سی‌وچند سال‌ پيش‌ تا كنون‌ به‌ طور مداوم‌ طراحيی جلد كتاب‌ را بر عهده‌ داشته‌ام‌ و دليل‌ آن‌ علاقه‌ام‌ به‌ كتاب‌ يا آشنايی‌ام‌ با ناشرين‌ متعدد بوده‌ است.

ولی‌ الان‌ كتاب‌های با طراحی‌ جلد شما به‌ بازار می‌‌آيند...

اين‌ از لطف‌ ناشرها است‌ به‌ من.

در طراحی‌ جلد كتاب‌ شيوه‌‌ی خاصيی داريد كه‌ معمولاً خيلی ساده‌ است‌ و با اشكال‌ هندسی‌ كار می‌‌شود. آيا در اين‌ زمينه‌ ايده‌ی‌ خاصی داريد؟

من‌ در تمام‌ كارهايم‌ سعی‌ می‌‌كنم‌ و يا اين‌ سعی را داشته‌ام‌ كه‌ به‌ محتوا بپردازم. يعنی‌ فرم‌های‌ در خور محتوای هر موضوعی را پيدا كنم. فرقی‌ نمی‌‌كند كه‌ اين‌ جلد كتاب‌ باشد يا مثلاً پوستری‌ باشد برای‌ فيلم‌ سينمايی‌ يا تئاتر. در حقيقت‌ مضمون‌ اصل‌ اول‌ است‌ كه‌ راهبر من‌ می‌‌شود برای‌ پيدا كردن‌ فرم. اما اين‌ چيزی‌ كه‌ شما می‌‌فرماييد تصور می‌كنم‌ در طول‌ ساليان‌ در مورد هر كار هنری‌ و يا هر اثر هنرمندی كم‌كم‌ اتفاق‌ می‌‌افتد كه‌ به‌ اكستاراسيون‌ يا تجريد بيشتری‌ می‌‌رسد و بعضی‌ كارهای‌ اخيرم‌ را كه‌ ديگران‌ و يا خودم‌ می‌‌بينم‌ به‌ مينی‌ماليسم‌ نزديک‌ شده.


امضای ابراهيم حقيقی

اما از طرف‌ ديگر همين‌ چيزی‌ كه‌ به‌ سبك‌ شما تبديل‌ شده‌ گاهی‌ اوقات‌ منتقدانی‌ دارد كه‌ معتقدند طراحی‌‌های‌ آقای‌ حقيقی‌ خيلی‌ شبيه‌ به‌ هم‌ شده‌، مخصوصاً در مورد كتاب‌هايی‌ كه‌ نشر مركز در می‌‌آورد.

ممكن‌ است‌ اين‌گونه‌ باشد. من‌ نقد ديگران‌ را انكار نمی‌‌كنم. از اين‌ طرف‌ هم‌ بدم‌ نمی‌‌آيد كه‌ اين‌ تشخيص‌ داده‌ بشود كه‌ كارهای‌ من‌ قابل‌ شناسايی‌ است‌. اين‌ هميشه‌ برای‌ طراح‌ خوب‌ است. اما اگر قرار بشود كه‌ نتواند بيانگر محتوا باشد قطعاً از نكات‌ ضعفی است‌ كه‌ آنها درست‌ تشخيص‌ داده‌اند. در مورد بعضی كارها با ناشر علی‌الخصوص‌ نشر مركز كه‌ نشر پركاری‌ است‌ به‌ نتيجه‌ی‌‌ دوسويه‌ می‌‌رسيم‌ كه‌ ما به‌ يونيفرم‌هايی‌ دست‌ پيدا كنيم‌ كه‌ در حقيقت‌ آن‌ يونيفرم‌ بيانگر صفاتی يک‌ نويسنده‌ی‌ شاخص‌ يا مشهور باشد. ممكن‌ است‌ آن‌ سری‌ از صفات‌ لزوماً بيانگر محتوای‌ هر يک‌ از كتاب‌ها نباشند.

معمولاً از طراحی‌ و نقاشی‌ در طراحی‌ جلدتان‌ كمتر استفاده‌ می‌‌كنيد؟

اخيراً كمتر.

دليل‌ خاصی‌ دارد؟

نه. عرض‌ كردم‌ .برای‌ رسيدن‌ به‌ همان‌ تجريد بيشتر يا رفتار مينی‌ماليسم.


پوستر فيلم "مشق شب"

مسأله‌ی‌ ديگر بحث‌ تايپوگرافی‌ است. برخی‌ اخيراً در طراحی‌ جلد كتاب‌ خيلی به‌ آن‌ می‌‌پردازند. با توجه‌ به‌ اينكه‌ من‌ هميشه‌ كارهايی نويی‌ از شما می‌‌بينم، اما تا به‌ حال‌ نديدم‌ به‌ اين‌ سمت‌ برويد؟

اينكه‌ می‌‌فرماييد برای‌ من‌ نديديد به خاطر تعريفی است‌ كه‌ از تايپوگرافی‌ در ايران‌ بجا مانده. لااقل‌ مثل‌ فرنگ‌ ‌ نيست‌ كه‌ لزوماً ما متكيی به‌ تايپ‌ فيس‌ يا فونت‌ باشيم.‌ بلكه‌ تمام‌ رفتارهايی كالی‌گرافی‌ يعنی‌ خوشنويسی‌ يا آزاد نويسيی هنر رايتنيگ‌ و يا تايپ‌ و گرافيك‌ متكی‌ به‌ تايپ‌ فيس‌ است‌. جلد كتاب‌های‌ ما هم اخيراً زياد شده. من‌ شخصاً در كارنامه‌ام‌ اين‌ رفتار آزاد نويسی را در بسياری‌ از كتابهای‌ نشر مركز و اختران‌ كه‌ جزء همين‌ ردهی‌‌ تايپوگرافی‌ كه‌ در ايران‌ به‌ معنای‌ نوشتاری به‌ خودش‌ گرفته‌ و چاپ‌ شده دارم.

آخر در ايران‌ تايپوگرافی را يكجوری يأجوج‌ و مأجوج‌ تعبير می‌‌كنند؟

بله، اين‌ مسأله‌ متأسفانه‌ به‌ دليل‌ ندانم‌كاری‌‌ها يا كثرت‌ اين‌گونه‌ رفتارهای نوجوانان‌ است‌ كه‌ اتفاق‌ افتاده‌ و اين‌ معنا حاصل‌ شده‌ كه‌ معنای درخوری‌ نيست. در حقيقت‌ الان‌ هر نوع‌ كار گرافيكی را كه‌ نوشته‌ها در آن در هم‌ پيچيده‌ باشد حتی اگر بعضاً ناخوانا باشد می‌‌گويند تايپوگرافيک. اصلاً معنای‌ تايپوگرافيک‌ در طراحی گرافيک‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ اين‌ نيست. يعنی‌ سابقه‌ای‌ بسيار طولانی‌ هم‌ در ايران‌ ما از پنجاه‌ سال‌ گرافيك‌ ايران—كه نمايشگاهی‌ تهيه‌ ديديم—داريم و در طراحی اروپايی‌ هم‌ از آغاز پيدايش‌ گرافيك‌ كارهای مبتنی‌ بر تايپ‌ فيس‌ و حروف‌ در طراحی‌شان‌ موجود است، اگر در ايران‌ چند سالی‌ است‌ كه‌ اين‌ موضوع‌ باب‌ شده‌ و اين‌ عنوان‌ را گرفته‌ به‌ دليل‌ ساختن‌ گونه‌ای‌ بازار اغتشاش، يا از آب‌ گل‌‌آلود ماهی گرفتن‌ است‌ وگرنه‌ پيچاندن‌ در هم‌ حروف‌ و ناخوانا كردن‌ به‌ معنای‌ تايپ‌ گرافيک‌ نيست‌ و تصور من‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ يكی‌ از آسيب‌هايی‌ است‌ که گرافيک‌ ما درست‌ به‌ زبان‌ ما می‌‌زند. من‌ اصلاً اعتقاد ندارم‌ كه‌ ما بر جلد كتاب‌ نوشته‌هايی‌ را بگذاريم‌ كه‌ خوانا نباشند ولی‌ اكنون‌ در ويترين‌ كتاب‌فروشی‌‌ها ما شاهد اين‌ موضوع‌ هستيم. در هم‌ پيچاندن‌ و يا پشت‌ و رو كردن‌ حروفی‌ كه‌ به‌ زبان‌ زيبای‌ فارسی‌ ما و به‌ خط‌ فخيم‌ ما لطمه‌ می‌‌زند.


پوستری به ياد رضا مافی

فكر می‌‌كنيد طراحی‌ جلد كتاب‌ در ايران‌ به‌ شكل‌ سازمند و ساختاری‌ چه‌ توسط‌ ناشرين‌ و چه‌ طراحان جدی‌ گرفته‌ می‌‌شود؟

برمی‌‌گردم‌ به‌ خاطره‌ی همان‌ سی‌وهفت، هشت‌ سال‌ پيش‌ خودم‌ و می‌‌گويم‌ كه‌ قبل‌ از من‌ اساتيد من‌ آقايان‌ مميز و مثقالی، كار طراحی‌ جلد كتاب‌ را با ناشرين‌ معتبر آغاز كرده‌ بودند، هرگاه‌ پای‌ ناشر معتبری‌ در ميان‌ باشد، ناشری‌ كه‌ فرهيخته‌ باشد و به‌ طراح‌ جلد كتاب‌ رجوع‌ كرده‌ باشد شما جای‌ پای‌ طراحی‌ خوب‌ را روی‌ جلد كتاب‌ شاهد خواهيد بود. مگر اينكه ناآگاهی‌ها يا ندانستگی‌‌هايی از جانب‌ كسانی‌ كه‌ فقط‌ كتاب‌هايی‌ را چاپ‌ می‌‌كنند كه‌ بفروشند اتفاق‌ بيفتد كه‌ متأسفانه‌ ممكن‌ است‌ اكثريت‌ هم‌ با آنها باشد.

ناراحت‌ نيستيد از اينكه‌ ويترين اين‌ بخش‌ از كار شما ‌ بر كارهای‌ ديگرتان‌ غلبه‌ كرده؟

خير. ببينيد من‌ خودم‌ خيلی‌ سعی‌ می‌‌كنم‌ نام‌ هنری‌ رويش‌ نگذارم‌. اگر بخشی كم‌رنگ‌ می‌‌شود ترجيحاً بخش‌ ديگر را می‌‌توان‌ پررنگ‌ كرد. سال‌هاست—مثلاً چيزی‌ حدود شش‌، هفت‌ سال‌ می‌‌شود—كه پوسترهای‌ سينمايی‌ را به‌ طراحان‌ گرافيک‌ باسابقه‌ يا به‌ من، سفارش‌ نمی‌‌دهند. خب‌ من‌ دارم‌ جبران‌ آن‌ رفتارهای‌ طراحی‌ تجربی‌‌ام‌ را روی‌ جلد كتاب‌هايم‌ می‌‌كنم.

چرا پس‌ اسمش‌ را كار هنری‌ نمی‌‌گذاريد؟

من‌ گرافيک‌ را يك‌ ارتباط‌ تصويری‌ می‌‌دانم.‌ اول‌ از همه‌ كه‌ ملزم‌ است‌ متكی‌ به‌ سفارش‌ باشد. ببينيد گرافيک‌ تا يک‌ سفارش‌ نباشد اتفاق‌ نمی‌‌افتد. من‌ اعتقاد ندارم‌ كه‌ گرافيک‌ را برای دل‌ خودم‌ انجام‌ می‌‌دهم، اول‌ يک‌ سفارش‌ بايد باشد از کسی. در حقيقت‌ يك‌ متن‌ اوليه‌ای‌ است‌ كه‌ من‌ متن‌ ثانويه‌ را بر مبنای‌ آن‌ می‌‌سازم.‌ من‌ نفر بعدی‌ هستم‌ كه‌ می‌‌آيم. گرافيک تفاوت‌ دارد با نقاشی. اگر اين‌ اثری‌ كه‌ من‌ توليد كردم‌ بتواند به‌ ماندگاری‌ دست‌ پيدا بكند ممكن‌ است‌ كه‌ جامعه‌ به‌ آن‌ اطلاق‌ نام‌ هنری‌ بكند. من‌ از اول‌ خودم‌ را محق‌ نمی‌‌دانم‌ كه‌ نام‌ اثر هنری‌ بر كار گرافيكی‌ بگذارم.


پوستر نمايش "شش شخصيت در جستجوی نويسنده"

خيلی‌ معقول‌ برخورد می‌‌كنيد آقای‌ حقيقی...

اميدوارم‌ بتوانم‌ اين‌ تعريف‌ را داشته‌ باشم. دليل‌ اينكه‌ جوان‌ها می‌‌خواهند به‌ هر اثری كه‌ توليد می‌‌كنند معنای‌ هنری‌ اطلاق‌ كنند به‌ اين‌ سبب‌ است‌ كه‌ می‌‌خواهند خودشان‌ را در جايگاه‌ والاتری‌ قرار بدهند. من‌ اصلاً اعتقاد ندارم‌ كه‌ يك‌ طراح‌ گرافيک‌ جايگاهی والاتر از يک‌ نقاش‌ يا يک‌ آهنگساز دارد.

كار طراحان‌ جوان‌ جلد كتاب‌ را چه‌‌طور می‌‌بينيد؟ خوب‌ است؟

بعضی‌‌ها واقعاً درجه‌ی‌ يک‌ و خوب‌ هستند ولی‌ بعضی‌‌هاشان‌ نه. همان‌ رفتاری‌ را می‌‌كنند كه‌ به‌ قول‌ شما پسند بازار است‌ و ناشرانی‌ كه‌ نادانسته‌ آن‌ سفارش‌ها را می‌‌دهند دچار آن‌ اعوجاج‌ رفتاری‌ حروف‌ هستند كه‌ تصور می‌‌كنم‌ مد روز است‌ و ممكن‌ است‌ بهتر بفروشند. اما نام‌های‌ بسيار شاخصی‌ حضور دارد در جوانان‌ روی‌ طراحی‌ جلد كتاب‌ كه‌ ما اكنون‌ داريم‌ و بسيار باعث‌ خوشحالی‌ من‌ است‌ كه‌ نااميدی‌ كه‌ مثلاً ما پانزده‌ سال‌ پيش‌ در كشور داشتيم‌ نسل‌ جوان‌ گرافيک‌ ما آمدند و در حقيقت‌ بخشی‌ را پر كردند، اميدوارم‌ كه‌ اين‌ نسل‌ نااميد نباشند كه‌ نسل‌ بعدی‌ از راه‌ می‌‌رسد.

در بين‌ كارهايی‌ كه‌ طراحی كرديد و از بين‌ طرح‌ جلدهايی‌ كه‌ زديد كدام‌ يک را از همه‌ بيشتر می‌‌پسنديد؟

تقريباً بيشترين‌ كارهايی‌ را كه‌ با نشر مركز و اختران‌ دارم‌ می‌‌پسندم.‌ برای‌ اينكه‌ فضای‌ آزاد و بازی‌ در اختيار من‌ می‌‌گذارند، بی‌‌آنكه‌ فشاری‌ بياورند يا مثلاً اعمال‌ سليقه‌های‌ خاصی‌ بكنند. اگر هم‌ اعمال‌ سليقه‌هايی‌ می‌‌كنند، اعمال‌ سليقه‌های‌ حرفه‌ای‌ از جانب‌ يک ناشر است‌ و به‌ شخصه‌ مثلاً همين‌‌طوری‌ الان‌ دارد به‌ خاطرم‌ می‌‌آيد "يوزپلنگانی‌ كه‌ با من‌ دويده‌اند" مال‌ بيژن‌ نجدی را فرضاً دوست‌ دارم‌ يا بقيه‌ی‌ كارها يا جلد كتاب‌هايی‌ را كه‌ برای‌ بيژن‌ نجدی‌ زدم‌ كلاً دوست‌ دارم‌ يا الان‌ حضور ذهن‌ ندارم‌ از جلد كتاب‌هايی‌ كه‌ برای‌ انتشارات‌ اميركبير زدم‌ در سال‌ پنجاه‌وشش.


روی جلد کتاب "يوزپلنگانی‌ كه‌ با من‌ دويده‌اند"

چون‌ اسم‌ آقای‌ نجدی‌ را آورديد، اين‌ سؤال‌ را می‌‌پرسم‌. نويسنده‌ی‌ كتاب‌ آيا نقشی‌ در اين‌ كه‌ كارتان‌ خوب‌تر در بيايد دارد؟

بله‌ نقش‌ دارد. چون‌ ترجيح‌ می‌‌دهم‌ كتاب‌ها را بخوانم‌ اگر توانش‌ را داشته‌ باشم. لااقل‌ كتاب‌هايی‌ را كه‌ مجموعه‌ داستان‌ها‌ی كوتاه‌ يا شعر است‌ قطعاً می‌‌خوانم‌. مگر اينكه‌ مثلاً رمان‌ بسيار سنگينی‌ باشد كه‌ نتوانم‌ بخوانم. آن‌ وقت‌ از نويسنده‌ يا مترجمش‌ می‌‌خواهم‌ كه‌ خلاصه‌ای‌ به‌ من‌ بگويد يا تعريفی‌ از فضايی‌ كه‌ ساخته‌ بكند. من‌ در حقيقت‌ آن‌ وقت‌ بايد فضا را از جانب‌ روايت‌ او درک‌ بكنم‌ و اين‌ خواندن‌ و شنيدن‌ قطعاً برای‌ رسيدن‌ به‌ درک‌ فضای‌ اصلی‌ نويسنده‌ است.‌ صاحب‌ اصلی‌ يک‌ اثر تأليفی‌ اول‌ از همه‌ نويسنده‌اش‌ است.

عکس‌ها از:
وب‌سايت ابراهيم حقيقی

نمايشگاه آن‌لاين پوسترهای تئاتر ابراهيم حقيقی

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

شايد اگر مصاحبه درباره ى پوسترهاى تئاتر آقاى حقيقى بود من تحريك به نظر دادن نمىشدم اما من كه عاشق گرافيك هستم نمىتوانم راحت از كنار طرح روى جلدهاى آقاى حقيقى بگذرم،كه در عين كم ارزشى جلد 50% كتاب ها را تشكيل مىدهد.
و اى كاش شما هم در انتخاب عكس ها سليقه به خرج مىداديد تا كسيكه اولين بار با آقاى حقيقى آشنا مىشود حرف مرا بفهمد و شما هم اينقدر به زحمت نمىافتاديد براى انتخاب آثار زيبا، و شايد فقط تزئين صفحه!!

-- سينا 15 ساله ، Jun 5, 2007

نمیدونم که نگاه این گفتگو رو باید به حساب دوری از فضای دیزاین ایران گذاشت یا تبلیغ دوستانه برای یه طراح متوسط. اگه بخوام همه ی ماجرا رو بگم طول میکشه و من زیاد دوس ندارم عکس العملی بنویسم! همین قدر بگم که ابراهیم حقیقی یه طراح متوسط باسابقه ی ایرونیه که اخیرا کارای زیر متوسط هم زیاد ازش میشه دید. کسیه که با استفاده از فضای ناهماهنگ مدیریت فرهنگی در ایران و صرفا به خاطر سن و سالش و سابقه ی کمّی در طراحی گرافیک ایران مطرح شده و در همین فضا هم تئوری های عجیبی از قبیل هنر نبودن طراحی جلد رو بیرون میده. ابراهیم حقیقی بیشتر تو فضای نشر یه بساز بفروشه تا طراح و این شاید به سابقه ی معماریش بر می گرده.

-- یک طراح هنرمند! ، Jun 6, 2007

اتفاقا همین روی جلد"یوزپلنگانی که..." از بدترین روی جلد هایی است که وجود دارد.کاملا بی ارتباط به محتوا و فضای کتاب است.صرف حضور نام یوزپلنگ در عنوان دلیل نمیشود که عکس یک یوزپلنگ در حال دویدن را روی جلد چپاند! و در مورد روی جلد های اخیر نشر مرکز،دوست نویسنده ای میگفت نشر مرکز کار هوشمندانه ای میکند و برای کتابهای شناخته شده ای که نویسنده و مترجم معروف دارند روی جلد طراحی نمیکند! خبر نداشت که یکی ازبزرگان گرافیک ایران برای این کتاب ها جلد زده!

-- آیدا ، Jun 7, 2007

...عرض شود که این عبارت "بساز - بفروش" از "یک طراح هنرمند" خیلی چسبید!
واقعیت این است که بسیاری از این طراحان قدیمی، خواه نا خواه، وارث یک دید فرهنگی تمامیت خواه اند که در مورد آقای حقیقی خیلی روشن تر است.
ایشان در مصاحبه ها و موقعیت های مختلف، مخالفتشان را با حضور چشمگیر طراحان نسل 5 بیان می کنند و اخیرا هم با تحقیر کارهای جدید نسل های بعد از خودشان زیر نام کارهای تک نسخه ای ، سعی عجیبی در کم اهمیت جلوه دادن آثار طراحان جوان تر دارند.
جالب اینجاست که همین یک جایزه ی متوسطی که ایشان بابت پوستر سیاسی دریافت کردند، بابت یک پوستر تک نسخه ای بوده!
ضمنا از بزرگنمایی عجیب در عبارت "مرد شماره ی یک طراحی جلد ایران" که بگذریم، اگر ممکن است لطف فرمایید و "جوایز متعددی" که در معرفی ایشان ادعا کرده اید نام ببرید تا معلومات جوانان اضافه شود!
اگر متن یادداشتم کمی تند شد عذر می خواهم، ولی باور کنید در ایران بسیاری از جوان تر ها چند برابر این استاد شما جایزه گرفته اند و سوابق بین المللی دارند.

-- یک نسل پنجمی ، Jun 7, 2007

باید پرسید که مجتبا پورمحسن آیا کس دیگری رو پیدا نکرده که دستکم این عبارت مرد شماره ی یک طراحی جلد ایران بیشتر برازنده ش باشه؟
آخه چه اصراریه که ما ایرونیا دوست داریم همش بیخودی بزرگنمایی کنیم؟

-- کامران ، Jun 7, 2007

از شما به عنوان روزنامه نگار انتظار می رود پیش از معرفی کردن آدم ها در وب سایت رادیو زمانه، که انصافا مجموعه ی کار شده و جالبی هم هست، بیشتر به بازخوردها و سوابق آنها دقت کنید! حتی اگر در فضای ایران نباشید با کمی جستجو در فضای مجازی می فهمید که آیا طرف گفتگو ارزش بهادادن و بزرگ کردن را دارد یا نه.
در مورد این گفتگو کافی است به عکس العمل منقدان، طراحان حرفه ای و دانشجویان در مورد کارهای حقیقی، مخصوصا نقد پوسترهای جشنواره فجر توجه می کردید.

اینجا در ایران، در هنر های تجسمی، هر روزه شاهد ارایه ی آثار و افرادی از طرف حکومت هستیم که در یک فضای آزاد و برابر هیچ حرفی برای گفتن ندارند.
متاسفم که اینجا هم شاهد بزرگنمای ای هستم که به عنوان یک ایرانی به آن حساسیت دارم.
همچنان هر روز وبسایت شما را می خوانم، به امید اینکه هر روز در اینجا هوای تازه بیابم.

ارادتنمد،
یک هنر مند

-- یک هنرمند ، Jun 8, 2007

راستش هر وقت به آقای حقیقی و کارهاش نگاه می کنم به این نتیجه می رسم که توی این مملکت برای راه افتادن کارات و شهروند درجه ی یک حساب شدن، حتما ریش و تسبیح لازم نیست.
فقط کافی است مثل آنها فکر کنی!

-- لیلا ، Jun 8, 2007

آخه حرص خوردن از تیتراژهای بی مایه ی سریال های تلویزیونی و پوستر های بازاری فیلم از آثار ایشون کم بود؟ که حالا مرد درجه ی یک طراحی جلد هم شدند؟

-- مرجان ، Jun 8, 2007

بسمه تعالی

با تاییدات خداوند متعال و امید به فرج آقا ولی عصر(عج)، بدینوسیله در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی، دریافت لقب پر افتخار "مرد شماره یک طراحی جلد ایران" را به جنابعالی و عموم ملت مسلمان و همیشه در صحنه، تبریک و تهنیت عرض می کنیم و امیدواریم همچنان در راه خدمت به اسلام و مسلمین سربلند و پر توفیق باشید و خداوند همچنان شما را از توطئه دشمنان اسلام و منتقدین و سایر عومل نفوذی طراحان هنرمند محفوظ و مصون نگاه بدارد.
انشاءالله.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

موسسه قرض الحسنه اسلامی نویسندگان مذاب
واحد گرافیک

-- سید محمدعلی اسلامی ، Jun 8, 2007

به عنوان کسی که پایان نامه ی فوق لیسانسش رو روی موضوع طراحی جلد در ایران کار کرده می خواستم نظرم رو بگم.
ابراهیم حقیقی اگر چه در دهه های 50 و 60 از طراحانی بوده که می شه یه طراح مطرح دونست، ولی از نظر سبک کاملا دنباله روی قدیمی ترهایی مثل استاد ممیز و مثقالی بوده. به گونه ای که حتی تشخیص کاراش تو اون دوره سخته و نمیشه یه طراح مولف دونستش. ولی بعدها با ورود کامپیوتر و امکان تولید انبوه طراحی جلد، کارهاش بازم افت قابل توجهی پیدا کرده و این وضعیت تا سالهای اخیر امتداد داره.
به نظرم بیشترین تاثیر روی فضای طراحی جلد ایران رو نسل چهارمی هایی مثل رضا عابدینی و بیژن صیفوری گذاشتن که برخلاف فضای این گفتگو جزو شاخصه های کارهاشون تایپوگرافیه و حتی باعث به وجود اومدن یه سبک شدن که همچنان ادامه داره.
این نظرم رو وقایع، جوایز و نمایشگاه های بین المللی هم تایید می کنه.
اگه حتما مجبورید یه نفر رو مرد شماره ی یک بنامید به نظرم باید تو همین نسل دنبالش باشید.

-- سارا ، Jun 8, 2007

از خواندن مصاحبه و نظرات آقای حقیقی لذت بردم، واقعا دود از کنده بلند میشود.

-- محسن ، Jun 9, 2007

اتفاقن به نظر من بهترین روی جلد آقای حقیقی کتاب اسطوره، امروز است. http://www.adinebook.com/gp/product/9643051897/637-6083297-8042944?s=books
نگاه کنید که چقدر قشنگ رنگ پس زمینه صورتی با سرمه ای ترکیب شده و دو عکس بی کیفیت هم در پایین کادر قرار گرفته و دم دستی ترین نوع حروف فارسی موجود در جلد به کار رفته و تازه آن رنگ سبز وسط ط دسته دار که کار را بیش از پیش به فضای زیبای کبابی های روباز فرحزاد نزدیک کرده است. واقعن این همه سلیقه، ایشان را مرد شماره یک روی جلد ایران کرده است و نه چیز دیگر...

-- ماکان ، Jun 13, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)