خانه > خارج از سیاست > زنان > سکوت خیابانی آگاهانه در 22 خرداد | |||
سکوت خیابانی آگاهانه در 22 خردادمحبوبه عباسقلیزاده22 خرداد هم یکی از آن روزهایی است که بدون آنکه بخواهی حس جمعی بر عقل فردی غلبه پیدا میکند- از نظر من البته حس پدیدهای فراعقل است و نباید با احساس یکی شمرده شود و من در زندگی جمعیام خیرهای بسیار دیده ام از آن، هر چند که یکی از دوستان متفکرم آن را غریزی می خواند و ناخودآگاه و دوست دارم بگوید چرا. الان سه سالی می شود که دچار این جنون ادواری فرا عقل می شوم . فکر می کنم که نه من بلکه همه کسانی که طعم عشق بر آمده از هویت جمعی را در 22 خرداد 84 چشیدند نیز دچار همین حس باشند. جوشش همین حس هم باعث شد که شور و خشونت در میدان 7 تیر 85 به هم آمیزد و جنبش زنان در عرصه عمومی مشروعیت بیشتری پیدا کند. این همان جنون ادواری 22 خردادی است که امسال و این روز ها هم پیشی می گیرد از پلک های نیمه بازو بعد، از ترس آنکه شور بر شرایط غالب نشود خودت را می بندی به موعظه های مونو لوگی . بیشترین مسئله من شرایط داخلی خود جنبش و شکاف های داخلی بود . با وجود اینکه پی گیری حرکت های اعتراضی مهمتر از خود حرکت است اما در بازنگری حرکت خرداد سال گذشته به نظر می رسد"زمینه سازی" یک حرکت جمعی بسی مهمتر از " انجام" و " پی گیری " حرکت بوده است. علت واگرایی نیروهای جنبش در خرداد سال گذشته این بود که قبل از ورود به ایام جنون آمیز که ناگهان هوایی امان می کند و خواب و خوراک را ازما می گیرد و معمولا زمینه های حسی حرکت فعال می شود روی زمینه های عقلی کار نکردیم. یادم می آید که سال گذشته در پاسخ به نامه یکی از دوستانی که درگیر هماهنگی برای اعتراض میدان 7 تیر بود و درست چند شب مانده به جریان از من دعوت که به آنها بپیوندم گفتم که "حالا برای فراموش کردن زخمهایی که برداشته ام خیلی دیر است و اینکه ای کاش ما این گفتگو را چند ماه پیش شروع می کردیم ، آن وقت فرصتی داشتیم برای التیام خودمان". ولی مع الوصف به قول دوست نزدیکم "عذابی که آن روز از شرکت نکردن درمیدان 7 تیر کشیدیم از شرکت کردنش بیشتر بود." علت نپیوستن من و بعضی دیگر از دوستان شرایط سیاسی آن دوره نبود، بلکه این بود که آن "زمینه سازی" حسی و عقلانی اصلا در مورد حرکت 7 تیر در مورد ما اتفاق نیفتاده بود و حتی باعث شده بود دردهای نوستالژیک فعالتر شود- بعد ها فهمیدم که بعضی گروه های دیگر هم کما بیش همین مسئله را داشته اند و مثلا تنها یک هفته قبل از 22 خرداد از آنها دعوت به مشارکت شده بود . یادمان نرود که جریان 13 اسفند و 17 اسفند (8 مارس) 85 بعد از سرکوب خرداد 85 اتفاق افتاد و شرایط هم به مراتب سختتر بود، و این ما بودیم که پیشقدم شدیم برای تجمع در برابر دادگاه انقلاب و دوستان دیگری هم که آمدند اغلب همانهایی بودند که در جریان میدان 7 تیر مشارکت نکرده بودند. حالا دو روز از 22 خرداد 76 گذشته است. 22 خرداد 86 در حالی برگزار شد که چند گروه به دنبال گرفتن مجوز مکانهای عمومی بودند اما جوابهای مایوس کننده مقامات نشان داد که مسئله "عدم تحمل چند صدایی" خارج از اراده مجریان و آمیخته با جوهره حاکمیت فعلی است. آنها که هنوز میزان صداقت و شفافیت مدنی جنبش زنان را که از لابلای بیانیه ویژه 22 خرداد مشخص بود، باور ندارند و همیشه شبه توهم توطئه بر تحلیلهایشان غلبه دارد؛ مکانهایی مثل هفت تیر، پارک دانشجو و لاله را تحت کنترل شدید نیروهای پلیس در آورده بودند. "کارآگاه ژاور" خوشحال بود که "پروژه کنترل" کار خودش را کرده است و ما هم جشن سالگرد 22 خرداد را در خانه یکی از دوستان جمع شده بودیم. در آنجا به من خیلی خوش گذشت ، آنجا بود که دیدم مرهمی که روز 13اسفند روی شکافهایمان گذاشته بودیم کارگر افتاده و شکافها تبدیل شدهاند به فاصله هایی ناشی از تنوع و تکثر. دیدم که برای سیمین بهبهانی و شیرین عبادی و شهلا لاهیجی که از افقی بس فراتر از گروه بندیهای موجود به جنبش نگاه می کنند بین آدمها و گروهها تفاوتی نیست. حافظه شعری سیمین از سنگسار فعال شده است و شیرین خوشحال است که یک میلیون امضا مثل جویباری جاری شده است در زندگی مردم و شهلا با غرور مینگرد به جوانترهایی که کوله بارش را به دوش گرفته اند. اما در چهره جوانها امنیت را می دیدم، امنیتی از جنس تنها نبودن وقتی که همه بزرگترها را کنار هم می بینی. اما این روزها پیامی دیگر نیز داشت؛ اینکه جنبش زنان نوعی حرکت اعتراضی کور خیابانی نیست که با قلع و قمع و وثیقههای سنگین و تعطیل کردن دفاتر به گل نشیند. می شود از ورای سکوت خیابانی 22 خرداد 86، نوعی گفتگوی درونی نیروهای داخلی جنبش، مانند ضرورت مدیریت انرژیهای برآمده از کمپینها و ابتکارات جمعی، ضرورت نقد درونی، نشانههای تحمل نقد و گفت و شنود در فضای پویای مجازی و حقیقی و سرانجام ورود به مرحله تبیین جنبش از دیدگاههای مختلف را شنید. اما می خواهم به همه اینها یک نکته مهم دیگر را اضافه کنم: "زمینه سازی". به تعبییر دیگر زمینه سازی برای "اقدام" به کنش اجتماعی یا سرکوب آن از پلاکارد و بلندگوی ما و باتوم و اسپری و بازداشت کردن آنها بسی مهمتر است. سکوت خیابانی آگاهانه در 22 خرداد، در حالی اتفاق افتاد که کمپین یک میلیون امضا تولد مادر خود 22 خرداد 85 را جشن گرفت و منشور زنان با انتشار پیش نویس فرایند منشور در 22خرداد 86 وارد مراحل جنینی خود شد. یک میلیون امضا بسترش را از توده مردم گرفته است و منشور زنان از گروه های اجتماعی زنان شهری و روستایی و عشایری . و اینها یعنی مدنی بودن جنبش زنان و انفجار جنبش در جامعه. حالا دیگر خیابان تنها عرصه جنبش زنان نیست که بشود با اتومبیل های بنز سفید و سبز و هایسهای شیشه دودی منفعلش کرد و از نظر جنبش عرصه عمومی مفهومی بس وسیعتر از خیابان یافته است. برگرفته از وبلاگ حاشیهنویسیها
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|