خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > «نیکول» وطن ما را نشانمان میدهد | |||
«نیکول» وطن ما را نشانمان میدهدسیوچهارمین شب از شبهای بخارا، به نیکول فریدنی عکاس طبیعت ایرانزمین اختصاص داشت. مراسم بزرگداشت این استاد خلاق در جمع کثیری از دوستداران وی در حالی برگزار شد که تالار ناصری خانهی هنرمندان ایران، مملو از جمعیت بود.
نخستین سخنران این مراسم، علی دهباشی سردبیر مجلهی بخارا بود. آقای دهباشی با تقدیر از حضور اساتید در مراسم گفت: بعضی آدمها جور خاصی احساس میكنند، طور دیگری میفهمند، حرف و دردشان با حرفها و دردهای دیگران فرق دارد. زندگیشان در قالبهای پیش پا افتاده نمیگنجد، دنبال راههای پاخورده نمیگردند و از سنگلاخ و خلوت راه نمی ترسند، با خاطرجمعیها و دلخوشیهای دیگران سرآشتی ندارند، یقینهای دیگران آنها را قانع نمیكند، همیشه در جستجویند. استاد نیكول فریدنی از این گونه انسانهاست. علی دهباشی دهباشی در ادامه نیکول فریدنی را از زبان خودش اینگونه معرفی کرد: نیکول فریدنی هستم در ۲۸ دیماه ۱۳۱۴ در شهرستان شیراز متولد شدم. در دو سالگی به همراه خانوادهام به اصفهان رفتم. دورهی دبستان را در مدرسهی شاه عباس واقع در جلفا گذراندم. سپس با خانواده به تهران آمدم و یكسال بعد هم به كرمان رفتیم و تا آخر دبیرستان در آنجا ماندم. در سال ۱۳۳۴ مجدداً با بازگشت پدر، به تهران آمدم. مقطع زندگی من در كرمان بسیار مهم است و در سرنوشت شغلی من نقش تعیین كنندهای دارد، زیرا در این دوره بود كه من برای اولین بار دوربین به دست گرفتم.
بالاخره، در سال ۱۳۳۴ به تهران آمدیم و من یك راست به مغازه آگفا رفتم. عكسهای من در اندازهی 40×30 به درودیوار فروشگاه آویخته بود. به مرحوم «مارتین» كه نماینده آگفا در ایران بود، گفتم: «چه كسی این عكسها را گرفته؟» گفت: «تو نمیشناسیش! كارش خیلی خوب و تمیزه!» گفتم: «كجاست؟» گفت: «اینجا نیست.» گفتم: «آقای مارتین، من پسر فلانی هستم و این عكسها را من در كرمان گرفتهام و نمونههایش هم با فیلمها نزد خودم است.» گفت: «میآیی اینجا كار كنی؟»
دوست داشتن کار میبرد در بخش بعدی مراسم، پیام تصویری آیدین آغداشلو پخش شد. آغداشلو در پیام خود گفت: بسیار متأسفم كه نمیتوانم در شب نیكول فریدنی عزیز شركت كنم. درباره نیكول گفتنیهای زیادی دارم اما كوتاه بگویم كه آدمهایی هستند كه این سرزمین را بسیار دوست دارند، همه جایش را، همه چیزش را، هر چیزی را كه در آن روییده است و هر آدمی را كه در آن زیسته است. این سرزمین و آدمها و تاریخ و دست ساختههای مردمانی را دوست دارند كه در روزگار دور در آن زیستهاند و آداب و آثارشان را تكثیر و منتقل كردهاند، از آدمی به آدمی و از دورانی به دورانی. آدمهایی هستند كه زمین و آسمان و درخت و كوه و دشت و رود آن را عاشقند و در هر ذره خاك و هر برگ درخت و هر ابر و آب روان آن معنایی را سراغ میكنند و مییابند متفاوت با هر جای دیگر، و گمان دارند و درست هم گمان دارند كه این سرزمین شكلی دارد یگانه و خس و مفهمومی در آن گسترده و جاری است كه باید در آن رشد كرد و بالید و ماند تا درك و لمس شود. اما دوست داشتن كار میبرد. دوست داشتن تنها به نظاره و تحسین پایدار نمیماند و باید در جایی به شكلی، به شكل حاصل كاری، دربیاید تا اخگری و شعلهای بشود از سینهای به سینهای دیگر و از این جانهای مشتعل، جهان گرم شود و روشنایی بگیرد. آدمهایی هستند كه این سرزمین را درنوردیدهاند با شگفتی و شوق و حیرت، به تماشای هر جای دور یا نزدیك و مشهور یا از یاد رفته و متروك آن برخاستهاند و اگر هنرمندی شیفته و كارآمد چون نیكول باشند آن وقت میشود گفت كه دینشان را به خاكشان ادا كردهاند و سربلند كار مداوم و یك نفس و بیدریغیاند كه به جا و به حق آنها را در میان خادمین این ملك شاخص نشانه كرده است. آغداشلو در پایان اضافه كرد كه كار هنرمند، در شوق و كار و جستجو و یافتن و ساختن و شریك كردن است.
در این مراسم اسلایدهایی از عکسهای نیکول فریدنی برای حضار به نمایش درآمد که با استقبال شدید حضار مواجه شد. عباس جعفری دیگر سخنران این مراسم بود. آقای جعفری با اشاره به نوع خاص عکسبرداری نیکول فردینی گفت: در شخص نیكول به عنوان یك عكاس راز دیگری نهفته است. عكاسی از او به جادوی لنز و نگاه موجود دیگری ساخته است. نیكول در عكسهایش سمتی راز آمیز و ناپیدا از وطن را به تماشا میكشاند همان سمتی كه ما آن را نادیده انگاشته وآسان از كنار آن گذشته و میگذریم راز كار در این است كه نیكول وطن ما را به ما نشان میدهد در هیاهوی شهر در سرعتی كه برای رسیدن داریم در سفرهایی كه فقط میرویم آن هم با هواپیما. آنچه از ما گرفته میشود فرصت دیدن است. فرصت اگر داشته باشیم با آن همه گرفتاری كمی بایستیم و مادر خویش را (وطن) نظاره كنیم و تنها دل خوش نداشته باشیم به خبری بماند كه امروزه فرزندان این آب و خاك حتی خبری از مام پیر دیرزیست وطن نمیگیرند تا بداند بر گوشه گوشههای اندام پیر و اما زیبا و پرشكوهش چه جفایی میرود! جنگل گیسوان مام وطن از ریشه بركشیده میشود اما هیچ كس فریادش را نمیشنود. دشت و دامن وطن خراب و خاك الود است و این پیر خسته را هیچكس مددی نمیكند چرا كه همهی ما فرصت نداریم!
هوشنگ فتحی، منیر سلطانی (همسر نیکول فریدنی) و رضی میری از دیگر سخنرانان این مراسم بودند که ضمن تمجید از آثار نیکول، به بیان خاطراتی پرداختند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|