خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > پنآپ، تصویرگری معصومیت و تنخواهی | |||
پنآپ، تصویرگری معصومیت و تنخواهیحسین نوشآذرنقاشی ِ پناَپ یک هنر عامهپسند و اروتیک است که در جنگ جهانی دوم قبول عام پیدا کرد و بعدها چنان که خواهیم دید به تدریج جای خود را به پورنوگرافی داد. از همان آغاز پیدایش این هنر، همنشینی ِ زیبایی و معصومیت از یکسو و از سوی دیگر تنخواهی و فروکاستن زن در حد یک کالای جنسی را شاهدیم. هر جا که انسان با فرشتهی مرگ دست و پنجه نرم کند، هنر، حتی هنر عامهپسند میتواند انسان را به زندگی نزدیک کند. شاید به همین دلیل تصاویرِ پناپ در زمان جنگ بیش از همه با اقبال سربازان روبرو شد.
برهنگی و امید به یک زندگی بهتر در نقاشی پناَپِ دست ِ هنرمند ِ نقاش در شکلبخشی به پیکر ِ مطلوب زنانه بازتر از سینماگران و عکاسان بود. پاهای زنان کشیدهتر، لبهاشان قلوهایتر، چشمانشان درشتتر و نگاهشان معصومانهتر از واقعیت جلوه میکرد. جملاتی کوتاه و «متلک» گونه با کنایههای جنسی اغلب این تصاویر را همراهی میکرد.
در طی جنگ جهانی دوم هنر «عامهپسند» پناَپ در نزد سربازان آمریکایی که در جبهههای نبرد سختیهای زندگی یکنواخت و توام با خطر را از سرمیگذراندند، به طور شگفتآوری اقبال عام یافت، چندانکه این محبوبیت تا سالهای نخستین دههی هفتاد هم پایید. با وجود آن که در آن دوران جامعهی آمریکا بسیار اخلاقی بود، اما فرماندهان ارتش آمریکا دستور دادند که به طور انبوه نقاشیهای پناَپ به جبههها بیاید. تقویم، کبریت، ورق ِ بازی، پوستر و کارت پستالهایی با این تصاویر تولید و در جبهههای جنگ پخش شد. سربازان این تصاویر را به کمدهای لباس یا به دیوارها میآویختند و به آنها دلخوش بودند. علت نامگذاری این تصاویر(Pin Up) را هم باید در همین سنت ِ آویختن ِ تصویر زن ِ نیمهبرهنه به دیوار سنگرها و به در کمد لباس سذبازخانهها یافت. تصاویر زنانی که زیبایی کمال مطلوب را همراه با معصومیت به نمایش میگذاشتند، ظاهراً تنها جلوههایی از زندگی بود که از زیبایی و از امید به یک زندگی بهتر نشان داشت.
جنگندههای آمریکایی با تصویر زنان نیمهبرهنه
تصاویر پناپ از قلمرو نقاشی روایی میآید و یک لحظهی داستانی را به نمایش میگذارد. باقی داستان ممکن است در تخیل ِ ببینده شکل بگیرد. شاید جذابیت و محبوبیت پناپ به این دلیل بود که سربازان در تخیلات خود باقی داستان را آن گونه که میخواستند و میپسندیدند، میساختند. در تصاویری که از وارگاس به یادگار مانده است، جملاتی را میبینیم از این دست: «اگر کمکم کنی، هر کاری که بخواهی برات انجام میدم»، یا: «عزیز دلم، بیا پیشم، تا یه چیز خیلی خوشگل نشونت بدم.» با وجود چنین جملاتی که زنان را بیدست و پا جلوه میداد، در آثار وارگاس میتوان به احترام عمیق این هنرمند ِ نقاش به تن ِ زن پی برد. عکس آلبرتو وارگاس، پشت سر او یکی از آثارش به ندرت تصویری میبینم که در آن زن کاملاً برهنه است. اصولاً در نقاشی ِ پناپ برهنگی زن در پوشیدگی او بیشتر جلوه میکند. انگار هنرمند مثل یک شاعر ِ رند چیزی را افشا میکند و باقی را به ذهن بیننده یا خواننده وامیگذارد. از این لحاظ نقاشی ِپناَپ برای جلب توجه بیننده از خار پنهان بهره میگیرد که در ادبیات اروتیک مشرق زمین پیشینهای دیرینه دارد. در نقاشیهای پناپ و بهخصوص در آثار وارگاس معصومیت و پوشیدگی در همنشینی با تنخواهی و برهنگی قرار میگیرد. ممیزی در آمریکا تا آغاز دههی شصت بسیار سختگیر بود و از این رو ناشران، هنرمندان را تحت فشار قرار میدادند که در افشای برهنگی جسم زن جانب احتیاط را از دست ندهند.
شیر آبی که چکه میکند
در مجلاتی که پناپها را منتشر میکردند، داستانهایی کوتاه و طنزآمیز هم همراه با آن تصاویر درج میشد. در این داستانها زنان فوقالعاده بیعرضه بودند. شیر آبی که در خانهی یک دختر زیبا و نیمهبرهنه و فوقالعاده بیدست و پا چکه میکند، برای برانگیختن عرق ِ ملی سربازان مفیدتر از داستانهای برانگیزانندهی پورنو بود که در همین مجلات پرخواننده در سالهای پیش از جنگ منتشر میشد. زنان محکوم بودند زیبایی کمال مطلوب مردان را به نمایش بگذارند و در نقش دختر معصوم و فرشتهصفت اما مهپیکری بروند که مردان از آنان انتظار داشتند. دهها هنرمند نقاش از این مسأله بهره گرفتند و به شهرت و ثروتی رسیدند که با بازیگران هالیوود در دوران معاصر پهلو میزند. جرج پتی موفق شد بر اساس همین «تصور همگانی» از زیبایی و شخصیت زنانه یکی از پرفروشترین مجلات زرد آمریکا را به بازار بیاورد. این مجله، Petty Girl چنان کامیاب بود که بعدها زندگی پتی دستمایهی فیلمی سینمایی شد که آن هم از فیلمهای پرفروش هالیوود بود. جای تعجب نیست که پلاکارد این فیلم را وارگاس، سرشناسترین هنرمند پناپ تهیه کرد.
خوشبینها و بدبینها در پایان سالهای شصت میلادی با شکلگیری پورنوگرافی در آمریکا عصر طلایی مجلات پناپ هم به پایان رسید. این مجلات هرچند که همچنان منتشر میشدند و خوانندگانی هم داشتند، اما نتوانستند در عصر ویدیو تحول پیدا کنند. نباید فراموش کرد که پناپ اصولا با پورنوگرافی از همان آغاز تفاوت داشت. زنان برهنه در کابارهها و فاحشهخانهها نوعی برهنگی وقیح و محض را به نمایش میگذاشتند که به دلیل وقاحتش زشت قلمداد میشد. در حالی که «پناپ» چنان که پیش از این گفتیم، برهنگی را در کنار پوشیدگی به نمایش میگذاشت و حتی تلاش میکرد در برهنگی دست ببرد و آن را زیباتر از واقعیت عرضه کند. برهنگی در هنر پناپ بیش از حد تمیز بود، در حالی که برهنگی فواحش و رقاصهها بیش از حد آلوده تصور میشد. بیجهت نیست که یکی از مهمترین مجلات پناپ که در سالهای پس از جنگ منتشر میشد: «مجلهی خوشبینها» نام داشت. ----------------------------------- برای اطلاع بیشتر میتوانید به نشانیهای زیر مراجعه کنید: The Great American Pin-Up, Happy Birthday, Bettie! عکسهای مجلهی اشترن، به مناسبت هشتاد سالگی ستاره پن اپ ( این صفحه در ایران فیلتر شده است) نمایشگاهی از تصاویر تاریخی پناپ (هجده اثر) نمایشگاهی دیگر از تصاویر پناپ: Great American Pinup | Flash Detection تاریخچه هنر پناپ به زبان انگلیسی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
ممنون. گزارش باحالی بود.
-- احمد ، Apr 4, 2007آقاي نوش آذر: موضوع جالبي را بررسي کرديد که تا جايي که مي دانم قبلا در فارسي مطرح نشده بود و کاملا تازگي داشت. شخصا خيلي استفاده کردم. فقط سوال من اين است که پن آپ تلفظ pin up به کدام زبان است. قاعدتا در انگليسي بايد پين آپ تلفظ شود که خودتان نيز يک جا در متن پين آپ آورده ايد. ضمنا پورنوگرافي در آمريکا در دهه شصت شکل نگرفت بلکه آزادي و صراحت بيشتري يافت. پورنوگرافي حتي در نخستين سالهاي قرن بيستم به شكل زيرزميني در سينماي آمريكا رواج داشت ولي با سانسور مواجه بود. متشکرم.
-- پرويز جاهد ، Apr 5, 2007حالا چرا "پن آپ"؟ ما که اون موقع ها در ايرون به اين ها می گفتيم: عکس/پوستر لُختی ديواری. در همه جا و بين بروبچه های روزنامه نگار هم "پن آپ" يا "پين آپ" يا از اين ژيگول بازی ها و سوسول بازی ها مطرح نبود. الان هم توی فرهنگ های زبان انگليسی به فارسی نگاه کنی برای Pin-Up معادل عکس/پوستر لختی ديواری رو آوردن. ما هم از همون قديم می گفتيم پوستر لختی ديواری والسلام
-- بدون نام ، Apr 5, 2007در ايران زن ها را به خاطر جمع کردن امضاء، راهی زندان می کنند؛ حالا شما در ولایت فرنگ نشسته اید و لنگ و پاچه تحویلشان می دهید؟!.
-- Mirza ، Apr 5, 2007بچه های رادیو زمانه! نه به آن شوری، شوری و نه به این بی نمکی. نه به آن ضرب، یضربوا و اضربوهن آقا مهدی خلجی و نه به "پن آپ" و "پین داون" و این گونه فرمایشات.
مطالب شما را فقط در سر پل تجریش و بچه های "چاتانوگا" برو نمی خوانند، بلکه کسانی نیز در نقاط مختلف ایران و افغانستان، می بینند.
شما اول برادریتان ثابت بکنید و بعد ادعای ارث بکنید. اگر منظورتان از به راه انداختن این رادیو و این سایت و غیره ... تنویر افکار عمومی (روشن کردن فکر مردم) و بر قراری دموکراسی و آزاد اندیشی است، برادر؛ راهش این نیست!
کسانی هستند که نه تنها در پارلمان هلند، بلکه در پارلمان اروپا، می توانند بلند شوند و حرف هایی در باره این گونه سایت ها بزنند که خدای نا کرده ممکن است دکانتان تخته شود.
سوء تفاهم نشود؛ من از همان زمانی که شما در قنداق بوده اید، برای هیچ آخوندی تره خرد نکرده ام چه برسد به رژیم فعلی آخوندی. مبادا فکر کنید، من هم از سنخ خلجی و گنجی و ... هستم. میرزا (اسم مستعار است فقط برای اینکه اهل قیل و قال نیستم)
آقای جاهد گرامی
-- حسین نوش آذر ، Apr 6, 2007سلام. من در همه جای مقاله از پن اپ استفاده کرده بودم که دوستان مان لطف کرده بودند و آن را به پین آپ تغییر دادند. تلاش کردم معادلی فارسی پیدا کنم، اما نتوانستم. درباره پورنو گرافی در دهه شصت حق با شماست. کتابی دارم درباره تاریخچه پورنوگرافی. پیشینه اولین تصاویر پورنو به قرن هفدهم برمی گردد. به هر حال از راهنمایی تان متشکرم
در جوامع مدنی و از جمله در هلند مسئولیت هر نوشته با نویسنده اش است، نه با رسانه ای که آن را منتشر می کند. علاوه بر این یک رسانه برخلاف آنچه که شما و همفکران غیرتمندتان می پندارند، دکان نیست. این نوشته هم، آقا، یا خانم گرامی اگر از دنیای ذهنی تان بیرون بیایید، تنها وصف پاهای زیبای مه پیکران نیست. فراتر از این هاست. اما برای دیدن بلندی ها، گاهی باید از چاهک ها و حفره های تاریک ذهنی مان بیرون بیاییم. قدیم ها آدامسی بود به نام خروس نشان. نمی دانم چرا هر بار که غیرت و ناموس مردان مان می جنبد، احساس می کنم در یک جامعه خروس نشان زندگی می کنم. مشکل مبارزان مدنی اتفاقاً رویارویی مدنیت با جامعه خروس نشان است. اجازه بدهید این نشان های دلاوری، غیوری، مردانگی و جز اینها را کنار بگذاریم و زیبا باشیم.
-- نوش آذر ، Apr 6, 2007در زمانه اي كه مرگ و مردن ترويج مي شود . و دلخوشي به هيچ چيزي نداشتن جزئي از زندگي روزمره است.آخرين چيزي را كه انسان را به انسان بودنش آگاه مي كند و احساس زندگي مي بخشد ديدن جسمش است.پين آپ با فراموشي جسم انسان كه آغاز فروپاشي شخصيت است در ميافتد.ممنون از يادآوري اين نكته . امروزه فراواني عكس هاي دختر بچه هاي روي جلد مجله هاي با موضوع خانوادگي با توجه به ممنوعيت هاي موجود مي تواند اين وجه وطني پين آپ باشد
-- صادق ، Apr 6, 2007merci az matlabe shoma......be harfe fosilhaye namayandehee akhlagh ba chube falake "dorst"va"ghalat"shun gush nakonid be ghole berecht.....erst kommt das Fressen dann die Moral! yani avaal noshkhar baad akhlagh........be ebarate digar vaghti shekamet sir shod nobate akhlagh mireseh!!!!!!!!!!!!!!!dar nezame hameh chiz "kala"az tan gerefteh ta azadi o demokraci....bad nist be rishehaye in foropashi deghat kard.....na be zahere an..........lotfan eslelahe chapoule ta bikh o bon mazhabi ro jeddi begirid!!!!!!!!!!!
-- Homa ، Apr 6, 2007آقای آذر نوش عزیز، متاسفم از اینکه از یاد داشت ارسالی من، برداشت غیر منصفانه آن چنانی کرده اید. من آن مطلب را نه از روی – به قول شما "غیرت" – نوشته بودم، و نه "خروس نشان" هستم و نه خروس قندی و یا جنگی!.
-- Mirza ، Apr 6, 2007کاملاً درست می فرمایید که در کشور های قانون مدار (و یا به قول شما "مدنی")؛ مسئولیّت مطالب منتشر شده به عهده نویسنده و گوینده مطلب است و نه متوجّه رسانه ای که آن را منتشر کرده است. ولی نباید فراموش کنیم که هدف اصلی از به راه انداختن رادیو و سایت هایی (مثل همین رادیو و همین سایت)، چیز دیگری است (و من مطمئنم که شما آن را بهتر از من می دانید). و آن هدف، تاباندن بارقه ای (هر چند کم سو) از اصول دموکراسی و آزادی بر روی مردمی است که در بیغوله های تاریک جهل و خرافات و گرفتار در چنگ دیو مهیب دیکتاتوری دنبال روزنه امیدی می گردند. درست به رغم تَصَوّر نادرست برخی؛ در پشت در استودیو و دفتر این گونه رسانه، مامورانی از سازمان های جاسوسی و ضدّ جاسوسی کمین نکرده اند؛ بلکه هستند نیکخواهانی (در درون گروه های مختلف سیاسی پارلمانی و جَرگِه های روشنفکری)، که از صمیم قلب و از روی خیرخواهی و انسان دوستی از وجود این رسانه ها حمایت می کنند.
ولی من از آن بیم دارم که مبادا با انتشار این گونه مطالب؛ به دست سانسور چی ها گزک بدهید تا با استفاده از مهندسان کامپیوتری که از هند و پاکستان و مالزی آورده اند بر روی این روزنه امید هم گل بمالند و با مسدود کردن آن نگذارند که صدا و آثار قلمی عزیزانی مثل شما به بیغوله ها برسد.
و چه خوب بود اگر بر و بچه های رادیو زمانه همّت می کردند و می توانستند بخشی از برنامه ها را (و لو برای نیم ساعت هم که شده) با استفاده از فرستنده های بسیار قوی شبکه بین المللی رادیو هلند (در Hilversum) – که به زبان عربی هم برنامه دارد و صدایش در همه جای خاورمیانه شنیده می شود - پخش می کردند.
با آرزوی پیروزی و بهروزی هر چه بیشتر برای همه دست اندرکاران رادیو زمانه (و مخصوصاً برای شما آقای آذر نوش عزیز که پیش کسوت ما هستید). میرزا
نویسنده هرگاه به ممیزی فکر کند، به خودسانسوری مبتلا می شود. مدیریت زمانه اتفاقاً بسیار سختگیر و در همان حال اهل مدارا ست و در این مدت که با زمانه همکاری کرده ام به تجربه دریافتم که به همه سویه ها نظر دارد. هر کس باید کار خودش را انجام دهد. نویسنده کار خودش را انجام می دهد. مدیریت رسانه آن سیاستی را اتخاذ می کند که می پسندد. ممیزی هم طبعاً وظیفه خودش را انجام می دهد. احتمال دارد در این میان حقیقت پیروز شود. اگر می نویسیم، شاید یک دلیلش این باشد که می دانیم حقیقت هست و به رغم ممیزی شاید صدای حقیقت شنیده شود. اجازه بدهید نویسنده تمامیت خودش را بیان کند. نیمی از تمامیت نویسنده را به مصلحت واگذار نکنیم. به هر حال از شرکت در این نظرخواهی سپاسگزارم. هر صدایی در کنار صدایی دیگر می تواند بخشی از حقیقت را بازنماید، بدون آن که هرگز حتی گوشه ای از حقیقت گفته شده باشد. (ببخشید اگر این چار خط فاضلانه شد و جنبه نصیحت پیدا کرد.قصدم این نبود.)
-- حسین نوش آذر ، Apr 7, 20071) در ایران هم هکر و مهندس کامپیوتر داریم لازم نیست از هند و پاکستان وارد کنند!
2) نباید گذاشت "فمینیسم" به "پان فمینیسم" تبدیل شود. فمینیسم خیزشی است کاملا به حق از سوی زنان برای داشتن حقوق برابر، ولی پان فمینیسم باوری جاهلانه و واپسگراست که عقیده دارد به کند ذهنی مردان(!) و اینکه مردان باید تقاص ستم های خود را پس بدهند و جالب این که بیشتر پیروان آن مرد هستند! به هر حال، در یک جامعه ی برابر، از زنانگی تجلیل می شود ولی دلیل ندارد که مردانگی را بزرگ نداشت. زینرو به نظر من باید آدامس "خروس نشان" را حفظ کرده، آدامس "مرغ نشان" را نیز بر آن بیفزاییم!
-- دوک دون ، Apr 12, 2007سعی کنیدمتنوع عمل کنیدوماجوانان راهر چند
-- m.64 ، Jun 4, 2007مختصرازدیدگاه خدابه زندگی اگاه کنید