تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

تجمع گسترده معلمان با قول مساعد مسئولان پایان یافت

حسن زارع زاده

امروز معلمان و فرهنگیان تهران برای چندمین بار با تجمع در برابر مجلس شورای اسلامی در میدان بهارستان، خواستار توجه دولت به حقوق آنها و اجراي لايحه نظام هماهنگ پرداخت شدند. بر اساس گزارش ایلنا، بیش از ۴ هزار نفر و طبق گزارش کانون صنفی معلمان، بیش از ۱۰ هزار نفر در این تجمع حضور داشتند.

پیش از آغاز این تجمع، ماموران امنیتی، علی اکبر باغانی دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران و محمود بهشتی لنگرودی سخنگو و بازرس این کانون را ساعت ۱۲ نیمه شب دستگیر کردند. ماموران موقع دستگیری از ارائه حکم دستگیری خودداری کرده و آنها را تهدید کرده بودند که در صورت مقاومت به زور دستگیر خواهند شد. علاوه بر باغانی و بهشتی چند نفر دیگر از جمله محمد داوری و علی پورسليمان، اعضای شورای مرکزی اين کانون و علیرضا هاشمی دبيرکل سازمان معلمان بازداشت شدند که پس از ساعت‌ها بازجویی و گفتگو، نزدیک صبح و همزمان با آغاز تجمع معلمان آزاد شدند.

کانون صنفی معلمان در اطلاعیه‌ای بعد از برگزاری تجمع امروز نوشت: "معلمان تهران از ساعت ۷صبح درجلوی مجلس دور هم جمع شده بودند. رفته رفته جمعیت تا ساعت ۹، به ده هزار نفر رسید. همه چشم به راه آمدن دستگیرشدگان بودند. از ساعات نخستین پیام آقای محمود بهشتی مبنی بر خود داری از دادن شعار تا ساعت ۱۰:۳۰ به گوش همکاران رسید. تجمع‌کنندگان به احترام یاران بازداشت شده، از دادن شعار خودداری کردند. اما به محض وارد شدن، یاران بازداشت‌شده به جمع آنان، فریادهای مظلومانه معلمان قلب ساختمان را به لرزه در آورد. فضای تهران لبریز از فریاد های ۱۲ هزار معلم آگاه شد: بهشتی باغانی حمایتت می کنیم".

در ادامه گزارش این کانون آمده است: "با آمدن بهشتی و باغانی در ساعت ۹ صبح به جمع معلمان، همگی به سوی آنان شتافتند و ایشان ر ادر آغوش کشیدند. معلمان با چهرهای خندان اما مصمم با همه‌ی جان و دل فریاد می‌زدند:

" شکل ما حل نشه مدرسه تعطیل می‌شه "
"معلم بیدار است از تبعیض بیزار است"

"یا حجت ابن الحسن ریشه‌ی ظلمو بکن"

" مدعی عدالت خجالت خجالت"

یکی از معلمان حاضر در تجمع امروز به رادیو زمانه گفت: "معلمان و فرهنگیان حاضر در تجمع مرتب ابراز احساسات می‌کردند. صدای شعارها ساختمان‌ها را تکان می‌داد. برخی از شوق می‌گریستند. برخی لبخند می‌زدند. و خنده‌ها و گریه‌هایشان را در هم آمیخته بودند. تفاوت گریه و خنده چندان زیاد نبود."

این معلم که خود را حمید معرفی کرد همچنین گفت: "با اینکه تدابیر شدید امنیتی برقرار شده بود اما معلمان و فرهنگیان بدون هیچ واهمه‌ای امروز جلوی مجلس آمدند و قبل از اینکه به مجلس برسند حتی در ایستگاه‌های مترو هم شعار می‌دادند".

به گفته وی "همه‌ی ایستگاه‌های منتهی به میدان بهارستان، خیابان سعدی، دروازه‌ی شمیران، طالقانی و کلا ایستگاه‌های اطراف تعطیل شده بود و حتی در بعضی ایستگاه‌های اتوبوس تجمعات کوچک مردم هم دیده می‌شد. و از طرفی هم همه‌ی وسایل اطلاع‌رسانی مردم مثل موبایل، تلفن‌های همگانی و کافی‌نت‌های اطراف میدان بهارستان را بسته بودند و هیچ امکانی برای اطلاع رسانی وجود نداشت."

به گفته این شاهد عینی،"سراسر منطقه، از توپخانه تا بهارستان از چهار راه سرچشمه تا امام حسین از مجاهدین اسلام تا سرآسیاب و همینطور خیابان‌های اطراف توسط نیروهای ضد شورش پر شده بود. مخصوصا در خیابان صفی علیشاه نیروهای امنیتی بیشتر از جاهای دیگر بودند".

در همین حال، ایلنا خبرگزاری کار ایران، در گزارشی از این تجمع نوشت: «تجمع كنندگان كارت‌‏هاي قرمزي را حمل مي‌‏كردند كه آن را "نشانه اخراج فرشيدي وزير آموزش و پرورش از وزارتخانه" عنوان می‌كردند. اين تجمع‌‏كنندگان شعارهايي چون "از فردا مدرسه‌‏ها تعطيله"، "مجلس به اين بي‌‏غيرتي هرگز نديده ملتي"، ‏"نظام هماهنگ بايد اجرا شود"، "رسانه خصوصي ملي بايد گردد" سر دادند.

در جریان تجمع امروز، رييس كانون صنفي معلمان به عملكرد رييس سازمان صدا و سيما اعتراض كرد. علی اکبر باغانی گفت: "ضرغامي تحليل سياسي ندارد، صدا و سيماي ما تجمعات ديگر كشورها را پخش مي‌‏كند اما تجمعات معلمان و فرهنگيان را هيچ پوشش نمي‌‏دهد."

وی خطاب به ضرغامي و مسؤولان صدا و سيما تاكيد كرد: "تحليل غلط خود را تغيير دهيد، زمان شليك به مغز انديشمندان و فرهنگيان گذشته است."

به گزارش کانون صنفی معلمان، باغانی و بهشتی و دیگر فعالان صنفی کانون پس از ورود به تجمع امروز، برای مذاکره به داخل مجلس دعوت شدند و در پشت درهای بسته‌ی مجلس، نزدیک به دو ساعت با نمایندگان دولت و مجلس گفتگو کردند.

درباره‌ی نتیجه‌ی این مذاکره، باغانی دبیر کل کانون صنفی معلمان تهران، گفت: "قرار است، نشستی چند جانبه میان شورای هماهنگی کانون‌های صنفی معلمان ایران از یک طرف و از طرف دیگر نمایندگان هیات دولت و مجلس شورا، برای بررسی و مذاکره پیرامون نتایج لایحه بودجه و استیضاح وزیر بصورت فوق العاده در تهران به دعوت از دبیرخانه‌ی کانونهای صنفی معلمان برگزار شود."

باغانی در پاسخ به این پرسش که برنامه های بعدی شماچه خواهد بود؟ گفت: "برنامه های بعدی ما بستگی به شرایط مذاکره دارد،که در روز سه شنبه باحضورنمایندگان همه‌ی تشکل‌ها در تهران انجام خواهد شد."

از سویی محمود بهشتی لنگرودی، بازرس و سخنگوی کانون صنفی معلمان، در تجمع امروز اعلام کرد که در نشست سه شنبه آينده، اگر تصمیمات نمایندگان فرهنگیان و نمایندگان دولت و نیز نتایج مذاکرات، خواسته‌‌های معلمان و فرهنگیان را برآورده‌ نکند، این تجمعات را در مقابل مجلس شورای اسلامی و شهرهای مختلف کشور ادامه خواهند داد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

معلم مظلوم تاریخ اما همیشه بیدار

-- rdo ، Mar 10, 2007

به نام خداوند جان و خرد

این درد دل یک فرزند برای پدر است
فرزندی که در خانه یک معلم بزرگ شده است

این حرف های ناگفته فرزندان معلمان این شهر است ،این نامه تلخ فرزند معلمی است که در راه تلاش برای بهبود معیشت فرهنگیان و اعتلا آموزش و پرورش ایران و اجرای اصول قانون اساسی به آنها که نمی دانند یا می دانند ، به آنها که خود را به خواب زده اند یا خوابند ، به آنها که مدعی اجرای قانون اساسی هستند و به آنها که با شعار عدالت و مهرورزی سکان هدایت بر جامعه ( جامعه ای که خود در عدالت و آزادی و مهرورزی یکه تاز تاریخ جهان است ) را در دست گرفته اند ، دربند است .
این درد دلی است با مسئولینی که خود بر تن، یادگارهای زیادی از دوران گذشته ، زمان استبداد ، ظلم و بی قانونی دارند ، این نه یک سخن، بلکه مویه ای است تلخ از این جریان که آری چشمهایمان را باز کنیم که جریان انحصار طلب ، وحکومت مدار در حال بیدار شدن است ، از کجا آغاز کنم ، نمی دانم زیرا از گفتن هم می ترسم ، پدرم فقط به خاطر سخن حق گفتن مجازات می شود حال من هم .......
سلام ای پدر من ، سلام ای مهربان ، سلام ای معلم صبور دوستان رزمنده من ، سلام ای معلم بسیاری از مسئولین حکومت، قهرمانان ، کارمندان ، نظامیان و ...
سلام ای که به گفته خمینی آن معلم بزرگ ، کار شما کار انبیاء است آری انبیاء چه نام زیبا و پر محتوایی که انبیا در هر زمان و مکانی فریاد عدالت سر می دانند و جالب اینکه همیشه طرد می شدند ، ازار می دیدند ، به افترا و سحر و دروغ متهم می گشتند ، مگر نه اینکه روشنگری اذهان کار اصلی انبیاست پس چرا تو ؟ معلمم مگر تو کار انبیا را نداشتی ؟؟
پدرم بگذار بدون پرده با تو سخن گویم ، پدرم ای معلم من ، ای دوست من به وقت بازی های کودکانه ، ای استاد من به وقت طلب علم ، ای فرمانده من به وقت مبارزه برای آزادی قدس و دفاع از مسلمانان جهان، ای همراه من در راهپیمایی ها .
پدرم کودکی ام بی حضور سبز تو طی شد چرا که هر زمان از مادرم سئوال کردم بابا کو ؟ نگاهم را به سمت عکس امام خمینی جلب می کرد و می گفت به دستور اماممان به جنگ رفته است تا دست متجاوز را قطع کند و همه مردم در امن و اسایش زندگی کنند. آن زمان که ما در خانه ای بدون برق و سوخت کافی و بدون پدر با اهنگ آژیر می می خوابیدیم به تو افتخار می کردم که برای حفظ کشور اسلامیم از ما جدا شده و مبارزه می کنی شاید هم شهید می شدی اما شاهد ماندی تا در دوران دیگری برای حفظ انقلاب اسلامی مجاهدت کنی .
در آغاز نوجوانی ام که جنگ تمام شده بود باز تورا نمی دیدم ، و باز مادرم کتاب و درس را نشانم می داد که پدرت صبح ها به فرزندان این مرز و بوم الفبای استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی یاد می دهد و شب ها پای درس بزرگان زانو می زند تا بیاموزد زیراکه انقلاب اسلامی به معلمانی اگاه و متعهد نیازمند است و ما بی تو چه سخت می گذراندیم .
پدرم ای معلم دانشمندان هسته ای امروز ، زمانی که هجمه دشمن و به قول رهبر معظم انقلاب تهاجم فرهنگی اغاز شده بود تو بودی که در مدارس عکسهای شهدا را بر در و دیوار می زدی برای بچه ها قرآن تر جمه می کردی و از علی و عبادت و عشق و مبارزه و حکومتش می گفتی و راههای مبارزه با نفوذ دشمن را یاد می دادی ، چقدر حر ص می خوردی تا انقلاب به دست نامحرمان و نااهلان نیفتد .
عید هر سال وقتی همه جامه نو می پوشیدند مرا وعده به آینده ی روشن کشور می دادی و از مساوات و عدالت در اینده نزدیک خبر می دادی ، آن زمان که پدران دوستانم را می دیدم که چگونه پول روی پول می گذارند به من یاد دادی که قناعت گنجی است تمام نشدنی و برای انقلاب اسلامی باید از مال و جان و خانواده گذشت .
ای پدر ای روشنگر دلهای کودکان این سرزمین به من بگو قانو ن اساسی را چند بار، چند سال و به چند هزار دانش آموز آموختی و کدامین اصول آن را به عنوان آزادی های واقعی این ملت معرفی کردی ، شاید اشاره به اصل نهم قانون اساسی می کردی که هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی آزادی های مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند . آری پدرم یادم هست چگونه در مقابل افکار غلط ، از انقلاب ، مردم ، مجلس ، ...دفاع می کرد ی و می گفتی حدود آزادی بیان در قانون اساسی انقلاب تا حدی است که طبق اصل 23 تفتیش عقاید مطلقا ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد و گفتی این اصل قانون هیچ قید وشرطی که محدودش نماید ندارد . گفتی فرق انقلاب و حکومت در چیست و این که ما انقلاب اسلامی ایران هستیم نه حکومت اسلامی که این دو واژه فرق های اساسی با هم دارند ، انقلاب از بطن مردم و برای مردم است ، بدون بورکراسی های اداری و دولت خادم مردم است و مردم هستند که تعین می کنند عدالت چیست و عادل کیست ، همان ها که برایش انقلاب کردند .
پدرم نمی دانم چه بگویم با شرمساری می گویم کاش تو معلم نبودی!!!! کاش رسالت انبیاء بر دوش تو نبود کاش اگر هم معلم بودی در کارت تعهد نداشتی و خود را در محضر خدا نمی دیدی اما حیف امام فرموده عالم محضر خداست . کاش تو هم به دنبال کار ، سیاست ، پول ، رابطه و... بودی ! کاش به جای فکر کردن و خون دل خوردن برای قانون و داد زدن برای اجرای آن به دنبا ل به راحت طلبی و سکوت و بی توجهی بودی ، کاش هرگز ایه " کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته " را نخوانده بودی ، کاش فقط در فکر خود و خانواده ات بودی ، نمی دانم
پدرم دلم از توخیلی پر است بگذار بر تو مویه کنم زیرا جز تو گوش شنوایی بر حرف های من نیست ، بگذار از تو بنالم و بگذار بعد از 28 سال فرزند معلم بودن ، بعد از 28 سال فقر و سختی و قناعت و مبارزه ، یک بار زبان شکوه بر تو باز کنم !
پدرم تو را چه که مدارس ما فاقد استانداردهای لازم و جهانی برای آموزش نسل های آینده است .
پدرم تو را چه که فاصله طبقاتی مردم را رنج می دهد و بنیانهای نظام اسلامی را سست می کند .
پدرم تو را چه که زندگی معلمان سخت اداره می شود و بسیاری از آنان زیر خط فقرند تو که 2 – 3 سال دیگر بازنشسته می شوی .
پدرم تو را چه که اصل 26 قانون اساسی می گوید : احزاب ،جمعیت ها ،انجمن های سیاسی و صنفی ، انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده آزادند مشروط بر اینکه اصول استقلال ،آزادی ،وحدت ملی و موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند و هیچ کس را نمی توان از شرکت در آن منع کرد و یا به شرکت در یکی ازآنها مجبور ساخت ، نقض می شود و از ما بهتران ، آقا زاده ها ، دولت های در سایه و مردان یقه بسته چشم دودی در حال رشد و انحصار طلبی هستند .
پدرم تو را چه که نظام هماهنگ تصویب نمی شود مگر سهم معلمان از این لایحه چقدر است .
پدرم تو را چه که مدارس غیر انتفاعی ، آموزش پولی و عدم سرمایه گذاری در آموزش و پرورش به زیان انقلاب است مهم این است که حفظ کنیم آمریکا دشمن همیشگی ماست .
پدرم تو را چه که معلمان شبانه مسافر کشی می کنند ، وفردا خسته در کلاسها چرت می زنند و شاگردان ضعیف پرورش می یابند و آینده علمی کشور تضعیف می شود مهم این است که مدرکی بگیرند .
پدرم تو را چه که آموزش و پرورش یک نهاد تولیدی است نه صرفا مصرفی ، مهم فقط شعار دادن است و بس .
پدرم تو را چه که وزراء آموزش و پرورش باید بدور از مسائل سیاسی و از بین نخبگان علمی انتخاب شود مهم این است که جریان فکری در آموزش و پرورش ممنوع است .
پدرم تو را چه که مردودی 4 میلیون دانش اموز خواب را از چشمانت برباید .
پدرم تو را چه که به جای استراحت در نوروز در پاسخ به پرسش مهر 6 درباره عدالت و مهرورزی قلم فرسایی کنی مهم آن است که کنفرانسی بر قرار شود و پژوهشی ارائه گردد .
معلمم آن لحظه که تو را از جلوی خانه ملت د ست بسته و با ماشین های دودی گرفتند به چه فکر می کردی ، می دانم به اصل 27 قانون اساسی می اندیشیدی که می گوید تشکیل راهپیمایی ها و تجمعات بدون حمل سلاح و به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد آزاد است آیا آن لحظه به یاد ستارخان و باقر خان نیفتادی ؟ آیا آن لحظه که رئیس برنامه و بودجه اظهار بی اطلاعی از روند بودجه کرد یاد مدرس و فریادهایش نیفتادی ؟
نمی دانم ما را چه شده است ، معلمی را برای دفاع از حقوق اساسی معلمان این کشور ؛ که به راستی و بدون هیچ اغراقی حافظان واقعی نسل های آینده و رواج دهنده فکر و اید ئولوژی انقلاب اسلامی هستند ؛ ازمقابل خانه ملت به بهانه واهی می برند ، و وکلاء این معلم که با رای او و شاگردانش بر کرسی مجلس تکیه زده اند و به روزی روزگاری به معلم بودن خود می نازند ، سکوت می کنند و سکوت علامت رضا ست و فارغ از لایحه برای ایام نوروز خود برنامه ریزی می نمایند ، آنها را چه که موکلانشان سال تحویل در بند باشند و چه وکلاء نمونه ای ؟؟؟!!
نمی دانم در آن هنگام رئیس دولت که ؛ طبق اصل 113 مسئو لیت اجرای قانون اساسی را بر عهده دارد وطبق اصل 121 در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر و متعال سوگند یاد کرد که از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که در قانون اساسی برای ملت شناخته شده است حمایت کند هم او که تمام وقت خود و دولتش را به سفر های استانی ، شعار دادن ، و فریاد بر سر امریکا کشیدن می گذراند و گویا از حال بسیاری از ظلم ستیزان کشورش بی خبر است ؛ صدای فریاد هزاران معلم فرهیخته و انقلابی و خانواده های مذهبی ، صبور و قانع آنها را نشنید که بی عدالتی را فریاد می زنند .
آری ما نه سالن ورزش می خواهیم نه بودجه برای ازدواج ، نه کار ، نه .... ما اجرای اصول 23-27-26-32-37- 9 و ... قانون اساسی راکه برای آن خون ها ریخته شده و عصاره انقلاب اسلامی ایران است را خواستاریم .
امروز که نسل های گذشته انقلاب هنوز بر سر کارند ؛ آنها که انحصار را دیده اند ، مبارزه با اندیشه را دیده اند و مقابل مردم ایستادن را لمس کرده اند ؛ حرمت معلم مسلمان نگاه داشته نمی شود وای بر فرداکه نسلی انقلاب ندیده ، خون نداده و ... بر سر کار آیند و زمام در دست گیرند ؟؟
آنها که در زمان انتخابات زبان به التماس می گشایند و از امام مایه می گذارند که میزان رای ملت است چگونه باور دارند که مردم علاقه ای به اندیشیدن وعالم شدن داشته باشند که عالم در این کشور یا وابسته است یا مجرم!!!
پدرم می دانم در آن دیدار که با رئیس دولت کنونی در زمان قبل از انتخابات داشتی چه قول هایی داده است و می دانم چرا اجرا نمی شود ، آخر اگر به معلمان و حافظان علم و اندیشه ارزش بدهند ، اگر معلمان آگاه باشند ، جایی برای رشوه های شهرام ها باقی می ماند ؟ راهی برای گریز از اجرای قانون اساسی باقی می ماند ؟ جایی برای شعار عدالت علی دادن هست ؟ و به گفته آن سرباز ؛ در زمان بردن تو در نیمه شب ؛ قانون را فقط در کتاب می نویسند .
آری کجاست خمینی بزرگ ، یادگارهایش کجایند ؟ معلم بزرگ رجایی کجاست ؟
پدرم من می دانم مشکل کجاست ، مشکل آنجاست که تحلیل گران و آقایان ، انقلاب را مال خود می دانند ، اما آیا این انقلاب انقلابی است که خمینی عزیز برای آن فریاد می زد ؟ انقلاب خمینی کبیر مال همه مردم ایران است و نیز مال معلمان آگاه و دلسوز نه انحصار طلبان و کران و کوران .
سخن آخر اینکه پدرم کاش در کربلای پنج شهید می شدی ، کاش در زندان ساواک جان می دادی ، کاش توبره جنگ را بر پشت می نهادی ، کاش خود را نسبت به خون دوستان شهیدت مدیون نمی دانستی ، کاش نسبت به انقلاب اسلامی تعهد نداشتی و اینقدر برای حفظ نظام دل نمی سوزاندی ، کاش در کلاسهای درست از اسلام و عدالت و حقوق انسانها نمی گفتی ، کاش به حدیث پیامبر صلوات الله که فرمودند : هر کس صدای مظلومیت کسی را بشنود و به یاریش نشتابد مسلمان نیست پای بند نبودی کاش درد ورنج همکاران فرهنگی ات را فریاد نمی کردی
شاید اگر سر در زندگی فردی خود فرو می کردی و هم رنگ جماعت می شدی حال من هم یک آقا زاده مرفه بودم ، نه فرزند یک معلم دادخواه عدالت طلب در بند ، در دولتی به نام عدالت

والسلام
فرزند علی اکبر باغانی
دبیر کل کانون صنفی معلمان ایران

-- علی باغانی ، Mar 22, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)