خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و جامعه > سفرنامه یک خبرنگار بریتانیایی در ایران | |||
سفرنامه یک خبرنگار بریتانیایی در ایرانداریوش رجبیاناخیرا شبکه چهارم تلویزیون بی.بی.سی برای نخستینبار مستند طولانیای را درباره ایران نمايش داد، که برای یک ساعت و نیم ادامه داشت. «سفرنامهی راجه عمر» خبرنگار سرشناس بریتانیا از ایران. در این مستند به مسایل مختلف ایران از زاویهای متفاوت نگاه شده است، از انقلاب اسلامی گرفته تا شکوفایی موسیقی پاپ و وضع حجاب در ایران.
مستند «راجه عمر» از توصیف قشرهای مختلف جامعه ایران آغاز میشود. وی میگوید، بازاریها از اقشار عمده انقلاب اسلامی بودند، اما در دههی ۱۹۸۰ روحانیون کنترل تجارت را بهدست گرفتند و روابط بین این دو قشر به سردی گرایید. بازاریها نه تنها نفوذ سیاسیشان را از دست دادند، بلکه هشتاد درصد تجارت هم به دولت تعلق گرفت. سپس راجه عمر درباره تفاوت بین باورهای شیعه و سنی صحبت میکند و از جنوب شهر تهران دیدن میکند و از جمله به یک زورخانه در جنوب شهر تهران در منطقه قیام سرمیزند. راجه عمر میگوید، "به این جا زورخانه میگویند که زمانی از کانونهای قدرت سیاسی بود. مردهای زورخانه در دوره انقلاب اسلامی بازوان انقلابیها در خیابان بودند، اما حکومت اسلامی آنها را بهمانند بازاریها به حاشیه راند و قدرتشان رنگ باخت. بهترین تعریف برای زورخانه یک ورزشگاه مذهبیست، اما فقط یک مذهب نه، بلکه ریشههای آن به کیش پیش از اسلامی مزدیسنا یا زرتشتی برمیگردد که همین حالا هم زنده است. البته، زورخانه از عناصر اسلامی هم برخوردار است، از عرفان صوفیانه گرفته تا نیایش به شهدا و امامها. اما زورخانه جلوه و قدرت قبلی را ندارد و تعداد اعضای آن رو به کاهش است. در اطرافم چهره جوان اندک می بينم. یک مورد استثنایی اکبر نوری، یک جوان ۲۴ساله است که سنت خانوادهاش را زنده نگه داشته است". راجه عمر میگوید "قیام از قدیمیترین مناطق قشر کارگر در جنوب تهران است. دیدگاههای مردم اینجا محافظهکارانه است و از ایمان راسخی برخوردارند، اما آنها در عینحال فقیرند. آنها بهطرفداری از محمود احمدینژاد رای دادند، زیرا وی قول داده بود فساد را ریشهکن کند و سهم بیشتری را از عایدت نفتی میان مردم توزیع کند. اما مردم همچنان منتظرند. یکی از هر هفت نفر در ایران با کمتر از يک دلار در روز زیر خط فقر به سر میبرد". سپس راجه عمر با اکبر نوری به بهشت زهرا میرود، برای زیارت قبور شهدا. راجه عمر میگوید: "جنگ ایران و عراق ۱۸ سال پیش پایان یافت و برای ایرانیهای امروز خاطرات دردناک بهجا گذاشته است. جنگ سال ۱۹۸۰ آغاز شد و طولانیترین جنگ متعارف در سده بیست بود. ارتش کوچک ایران با نیروی اشغالگر عظیمی روبهرو شد و شکست آن اجتنابناپذیر بهنظر میرسید، تا آیتالله خمینی از مردم خواست که به ارتش خداوند بپیوندند. حدود ۲۵۰ هزار نفر به ارتش ملحق شدند و عدهای از آنها ۱۳سال بیشتر نداشتند. عراق از سوی آمریکا، بریتانیا، فرانسه و اتحاد شوروی تامین مالی میشد. ایران در این نبرد تنها بود. در پی ۸ سال جنگ تلخ ایران پیروز شد و پاره کوچکی از خاک را بهدست آورد، اما تلفات جانی بسیار زیاد بود. نیممیلیون ایرانی در این جنگ کشته شدند." کانون صنعت موسیقی ایران: خیابان میرداماد بعد از بازدید از بهشت زهرا راجه عمر به سمت میرداماد میرود که گفته میشود، از کانونهای صنعت موسیقی فعلی در ایران است. راجه عمر را علیرضا، یک روزنامهنگار ایرانی، همراهی میکند و درباره صنعت موسیقی ایران و محدودیتهای رایج صحبت میکند و میگوید، مسلما شرایط آوازخوانها و بخصوص آوازخوانهای پاپ در ایران فرق میکند و مثل انگلستان نیست و اینجا برای هر چیزی باید مجوز گرفت و قبل از اینکه ترانهات خوانده شود، باید آن ترانه بررسی بشود و مجوز بگیرد و سایر محدودیتهایی که آوازخوانهای پاپ ایران روبهرو میشوند. و برای راجه عمر این موضوع خیلی جالب میشود که مثلا، چگونه میتوان بدون اشاره به سکس آهنگ پاپ خواند و میرود سراغ بنیامین، ستارهی پاپ تهران که تصادفا آن روز در یکی از مراکز ضبط صوت داشت برای طرفدارهایش امضا پخش میکرد. راجه عمر میگوید، بنیامین واقعا هم ستاره پاپ تهران است و تا بحال آلبوم هايش ۲۰میلیون نسخه فروش داشته است. وی با بنیامین قرار میگذارد که بعدا با هم دیداری داشته باشد و گفتوگويی مفصل کند. همان جا بود که از راجه عمر تقاضا میشود برای یک مجله جوانها چاپ تهران مقاله بنویسد. در ادامه این مستند راجه عمر میگوید: "ایرانیها از فرهنگ آمریکاییها خوششان میآید، و اما از سیاست آمریکا و بويژه حمایت آمریکا از اسراییل متنفرند. از اینرو هربار که مناقشه اسراییل و فلسطینیها شدت میگیرد، همانا "شیطان بزرگ" آمریکاست که مقصر اصلی محسوب میشود." در میان ازدحام يک تظاهرات چشم راجه عمر به یک دوست قدیمیاش میافتد. این خانم گزارشگر عکاس است که به هنگام پوشش رویدادهای سقوط صدام حسین در بغداد راجه عمر او را دیده بود. «نیوشا توکلیان». نیوشا نه تنها با اشتغالش در زمینهای که بطور سنتی متعلق به مردها محسوب میشود، یک سنت را شکسته، بلکه در سن ۲۴سالگی از جوانترین و با استعدادترین عکاسـ خبرنگارهای ایران نیز به شمار میآید. نیوشا مشغول اجرای ماموریتی بود و راجه عمر تصمیم میگیرد بعدا او را ببيند. ادامه دارد ...
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|