خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و جامعه > جشن ایرانی برای ثبت جهانی بیستون | |||
جشن ایرانی برای ثبت جهانی بیستونمحسن جلالیچهارماه پیش بود. در اجلاس لیتوانی، وقتی نوبت ایران رسید تا پروندهاش برای ثبت جهانی به رأی بگذارد، کف زدنهای ممتد حاضران، نتیجه را پیش از رایگیری اعلام کرد تا کتیبه بیستون به همراه دشت خرم و جاودانه بیستون به عنوان هشتمین اثر ایران در یونسکو به ثبت جهانی برسد. نمایی از بیستون آن روز دکتر جلالی نماینده دائم ایران در یونسکو خوشحال بود که نماینده پروندهای است که همه کشورهای جهان به اتفاق آرا به آن رای دادهاند. اما این پیروزی چهار ماه بعد در یکی از روزهای سرد پاییزی در دشت باز و پرسوز بیستون و زیر پای قدیمیترین کتیبه جهان در حالی برگزار شد که مردم شهر کوچک بیستون نمیدانستند این جشن برای چه برگزار شده است. ۱۲ آبان در دشت ثبت شده بیستون نزدیک به پنج هزارنفر از شهر بیستون و کرمانشاه گرد هم آمده بودند تا شهرام ناظری به اتفاق گروهش به مناسبت ثبت بیستون بخواند .عدهای دیگر هم از آمدن رییس جمهوری به همراه هفت سفیر خبر میدادند. جاده سنگلاخی منتهی به کتیبه داریوش از آدمهایی سیاه شده بود که میرفتند تا قدیمیترین تاریخ نگاری جهان را تماشا کنند. روی صخرههای کوتاه و بلند جای خالی برای نشستن نمانده بود. همه منتظر بودند اما در میان انتظار باورنکردنی مردم که یک ساعت تمام بدون هیچ سرو صدایی و بدون هیج بههم ریختگی نشسته بودند استاندار کرمانشاه آمد تا پیام رییس جمهوری را بعد از گذشت چهار ماه از ثبت جهانی بیستون برای آنها قرائت کند. رییس سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری هم آمده بود و سخنان خود را با این اظهار امیدواری شروع کرد که مردم دنیا این غرور و شکوه را دیده و این قدرت را باور کنند اما معاون رییس جمهوری فراموش کرد که بگویید جه تدابیری برای خروج کارخانه پتروشیمی و شهرک صنعتی ازحریم بیستون در نظر دارد. اسفندیار رحیم مشایی در مقابل ۹ دوربین حاضر در جشن گفت: مردم ایران کوروش را بزرگ میدانند اما عظمت کوروش به آن دلیل است که به عدالت شهره است. باد شدت گرفت تیزتر و تندتر اما مردم همچنان در سکوت و نظمی باورنکردنی نشسته بودند تا گروه موسیقی چهل دف و شمس هنرنمایی کنند. اما آنها زمانی یک پارچه و ممتد کف زدند که نماینده ایران در سازمان ملل گفت اینجا قلب ایران است وقتی که در ادبیات ما این مکان به نام عشق جاودانه میشود. عشق شیرین و فرهاد و حالا چقدر مهم است که باور کنیم یا باور نکنیم این کوه را فرهاد تراشیده است. باد دشت بیستون، شب را رساند. و ستارههای دشت بیستون ناپدید شدند وقتی نورافشانی آغاز شد. سالها بود این کوه صدای ضد هوایی و صوت بمبها را فراموش کرده بود اما اکنون مردم به آسمان چراغانی شدهای نگاه میکردند در حالیکه مجبور نبودند از خاکستری که روی سرشان ریخته میشود فرار کنند. و داریوش گفت: اگر تو این نبشته را و یا نگارهها را ببینی و تباهشان کنی و تا هنگامی که توانایی داری نگاهشان نداری، اهورامزدا تو را بزند و تر دودمان نباشد و هر آنچه کنی اهورامزدا آنرا براندازد. پایان نورافشانی پایان نخستین جشنی بود که در این جشن بر گزار میشد اما دود سفیدی که از کارخانه پلی اتیلن پتروشیمی به هوا میرفت از جنگ سرد و خاموشی دیگر خبر میداد. در همینباره:
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|