تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

نسل البرزی ها رو به زوال است؟


مرثيه اي بر واگذاري دبيرستان شبانه روزي البرز به دانشگاه صنعتي اميركبير

مجيد يوسفي
yousefi1968@company.com

در ضلع غربي خيابان حافظ و ضلع شرقي خيابان وليعصر بنا و قطعه زمين بزرگي است كه در آن درختان پرپشت و چندين ساختمان قديمي با ديوارهاي آجري مربوط به 100 و اندي سال گذشته محصور شده كه سرنوشت آن با طيف پرشماري از فرهيختگان، دانش آموختگان و كارآزمودگان اين سرزمين گره خورده است. به هيچ رو نمي توان تاريخ و سرنوشت پرفراز آن را به بوته فراموشي بسپاريم. نمي توانيم اثر و ايفاي نقش جاودان آن را از گوشه حافظه تاريخي ساكنان اين سرزمين پاك كنيم. كالج البرز اينك قدمتي به اندازه حافظه يك انسان معمر و يك ملت كهن را در دالان هاي پرفراز و نشيب اين سرزمين در نورديده است. بخشي از جاده ها، بزرگراهها و پل هاي اين ديار، ساختمان ها و باروهاي مستحكم، بناهاي تاريخي، برج هاي سر به فلك كشيده، آزمايشگاه ها و لابراتورهاي پر جنب و جوش، مدارس، دانشگاهها و انستيتوهاي علمي، تحولات تكنولوژيك و فناوري هاي علمي، و در نتيجه بخشي از فرهنگ و تمدن امروز قرن بيست و يكم سرزمين مان ـ ايران ـ آبشخور تكاپو، جدال اجتناب ناپذير و پرمشغله ساكنان اين ساختمان در طي صد ساله اخير است كه اينك سالخورده شده و به گذشته درخشان و نافذ خود مفتخر است.

اينجا قلب ناآرام و بي قرار صد سال تجربه آموزش و آموختن در منزلت و ركاب مرداني انديشمند، استوار و غرور آفرين است كه در جوهره خود تنها نظم، انضباط، اقتدار و هويت علمي را از خصيصه هاي خود مي داند. اينجا قرارگاه و خانه دوم 150 هزار دانش آموخته ايراني است.

اينجا سرگذشت پردغدغه ترين تاريخ آموزش رسمي و غيررسمي ايران رقم خورده است. اينجا طلايي ترين و رنگين ترين روزهاي علمي و موفقيت هاي دانش آموزان ايراني در جهان را به ارمغان آورده است. اينجا يكي از نخستين روزنه هاي نفوذ مدرنيسم و دنياي مدرن در اواخر قرن نوزدهم به سرزمين كوروش كبير است.

حاليا! شاخص و نماد مولفه هاي آشكار و جسارت آميز قرن بيستم ميلادي در آن متجلي است. اينجا نه البرز كه خود ايران است. اينجا تاريخ و تب و تاب هاي پراضطراب و كلافه كننده گذار ايران به دوران عصر نوسازي معنا و مفهوم يافته است. اينجا چراغ ها تا به صبح بيدارند. اينجا صداي تك مضراب يك مديرمقتدر، بي پيرايه و مستقل از بدنه حاكميت عصر پهلوي هنوز شنيده مي شود. گوشه اي از ميراث فرهنگي و تمدني مثال زدني منطقه خاورميانه است. تجلي يك عمر ماندگار از اهتمام، درايت و اراده و توأم با پشتكار كم بديل فرزندان اين آب و خاك است. نشان و خانه صدها برگزيده و ستارگان علم و دانش در چهار گوشه اين جهان و آن جهان است.

اينجا كالج شبانه روزي البرز است كه قرار است فردا البرز اينجا نباشد. نهادي كه در دفتر تحولات علمي اين آب و خاك دوران ساز بود از حافظه ملي ايرانيان محو و نيست شود. نام و نشاني كه به فرزندان اين آب و خاك هويت و اصالتي داد تا در غرب مأمني گزينند و به كسب علم و دانش روي آورند.
به البرز كه مي روي هنوز پژواك و طنين صداي دكتر محمدعلي مجتهدي گيلاني در كلاس ها و راهروهاي آن به گوش مي رسد. مردي كه مي گفت «هدفم‌ خيلي‌ هم‌ بزرگ‌ نيست.‌ تنها‌ اميدوارم‌ كه‌ براي‌ لحظه‌اي‌ ‌ چشم ها را به روي‌ افقي‌ بگشايم‌ و كنجكاوي‌ آدم ها را نسبت‌ به‌ آن‌ تحريك‌ كنم.‌ نمي‌خواهم ‌درس‌ بدهم‌ بلكه‌ مي خواهم ‌ ديگران‌ را در حس‌ كشف‌ زندگي حقيقي‌ سهيم‌ كنم‌.»

انگار موسوي ماكويي است كه مي گويد «من‌ آنقدر از البرز خاطره‌ دارم‌ كه‌ گوئي‌ هزار سال‌ عمر كرده‌ام‌.» من اين روزها صداي محمود بهزاد، عزيرالله خسروي، ذبيح اله صفا، ناتل خانلري، زين العابدين موتمن، اردشير روحاني، يدالله سحابي، ابوالقاسم قلم سياه، علي رباطي، هوشنگ منتصری و ابوالقاسم شكوهي را در راهروها و كلاس هاي البرز مي شنوم. رد پاي عباس امانت، اسلامي ندوشن، عباسيون، محمد يلپاني، مطصفي ميرسليم، جواد ساعي، فريدون معطر، عباس اقبال، مطصفي چمران و علي جوان را مي بينم. قرار است كه حتي از نام و افتخار اينان دريغ شود.

بي آنكه از مسببين اين تخريب و ويراني اين بناي عظيم سخني به گلايه و شكوه بر زبان بياورم مي پرسم با خودتان چه مي كنيد؟ نام هاي خودتان را؟ جهانيان از اين پس به كدامين نشان و منزلت، اعتبار و شأن مان را محفوظ دارند؟ اينجا كه پاك، خاك و نيست مي شود خانه ماست. بيش از صد سال است با اين نام در جهان مأمن و ملتجاء مي يابيم. اين نام بيش از آنكه شايستگي و كفايت ما را در جهان تثبيت كند، آبرو و اعتبار ماست. اين واپسين نامي است كه هنوز در جهان خريداراني مشتاق و سينه چاك دارد. محو اين خانه از حافظه ايرانيان، آلزايمر فرهنگي مي آورد. اين جهل است كه نام و نشان فرهنگي ممتاز خود را خاك كنيم. جهل‌ هر نسل‌ تاوان‌ بزرگي‌ براي‌ خود آن‌ نسل‌ و تاواني‌ بزرگ تر براي‌ نسل‌ آينده‌ است. بپذيريم كه غفلت‌ ما از آموزش و ميراث فرهنگي، آينده‌ تيره و تاريكي‌ را براي‌ كشور ما رقم‌ مي‌زند. مسئله‌ تنها در اين‌ نيست‌ كه‌ ديگران‌ نيز وجود داشته‌ باشند، بلكه‌ در اين‌ است‌ كه‌ ديگران‌ را بشناسيم‌ و به‌ آنها احترام‌ گذاريم‌.

نسلي كه سالخورده و با موهاي سپيد در خيابان هاي اين ديار درگذر است و از ميانه دبيرستان البرز به درون جامعه كشيده شده است و عمري را در آباداني و عمران اين ديار مصروف داشته نبايد بي قدر، بي نام و بي منزلت سپري كند. اين نسل البرزي ها هويت و شناسه ماست. خانه اش را ويران نكنيد.


Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)