تاریخ انتشار: ۱۶ شهریور ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

گفت‌وگو با بانوی نويسنده شانگهای

وانگ آنیرمان «ترانه‌ حسرت‌های هميشگی»، شاهكار «وانگ آنی»، قصه زندگی دختری را به نام «تسيائو» از هفده سالگی‌ تا لحظه مرگش روايت می‌كند. نويسنده چينی اين رمان با واكاوی مصيبت‌های جامعه شانگهای و به‌ويژه تأثيرات انقلاب فرهنگی سال ۱۹۶۶، رموز پيچيده اين جامعه را شرح می‌دهد. شخصيت اصلی اين رمان مصمم است بر آزادی خود اصرار ورزد و يك ذره از حق خود نگذرد، زيرا در زندگی او هميشه مردانی هستند كه می‌خواهند اين آزادی را محدود كنند.

«وانگ آنی» سال ۱۹۵۴ در شهر نانكين چين از پدر و مادری نويسنده به دنيا آمد. او كودكی خود را در شانگهای گذراند. چهار ساله بود كه اشعار كلاسيك بسياري را از بر كرد؛ از جمله شعرهای مجموعه «ترانه حسرت‌های هميشگی» سروده «بای جويی» (Bai Juyi) –شاعر چينی قرن چهارم ميلادی- كه اسم رمانش نيز از نام اين مجموعه گرفته شده است.

در سال ۱۹۵۷، وقتی كه هنوز كودك بود، دولت كمونيست چين پدرش را به اتهام راست‌گرا بودن، از ارتش اخراج كرد. ده سال بعد نيز، در زمان انقلاب فرهنگی چين، بر مادرش انگ «نويسنده مضر» نهادند. در اين زمان بود كه وانگ نوجوان خواندن آثار نويسندگان بزرگ چين و جهان به‌ويژه «بالزاك» را آغاز كرد. اين نويسنده چينی از سال ۱۹۷۶ كه اولين نوشته‌هايش را منتشر كرده، تا كنون جوايز ادبی بسياری را برای داستان‌های كوتاه، رمان، مقاله و سفرنامه‌هايش به دست آورده است.

آنی وانگ دوست دارد در آثارش ياد كوچه‌های صميمی شانگهای را دوباره زنده كند و از سال‌های نوجوانی‌اش بگويد كه انقلاب فرهنگی چين در آن سال‌ها اتفاق افتاد. آنی در سال ۲۰۰۱ به عنوان رييس انجمن نويسندگان شانگهای انتخاب شد. از اين نويسنده همچنين رمان‌های «نوجوانی ناگوار» و «پرتوهای هونگ‌-كونگ» منتشر شده است. اخيرا روزنامه ليبراسيون گفت‌وگويی را با اين نويسنده چينی كه هيچ‌كدام از آثارش به فارسی ترجمه نشده، منتشر كرده است. خلاصه اين گفت‌وگو درباره شاهكار وانگ آنی، رمان «ترانه‌ حسرت‌های هميشگی»، در پی می‌آيد.

- قصد شما از نوشتن رمان فمينيستی «ترانه‌ حسرت‌های هميشگی» چه بود؟
- می‌خواستم زندگی درام شخصيت اصلي اين رمان را كه قصه‌ همه زنان است، به تصوير بكشم. «تسيائو» هميشه می‌خواهد چيزهايی را به دست بياورد كه ندارد و آن‌چه او را به زمان متصل می‌كند، عشق‌ و جوانی‌ از دست رفته‌اش است. اما زمان بی‌وقفه می‌گذرد و او كه در گذشته اسير است، نمی‌تواند با مردمی كه در حال زندگی می‌كنند، ارتباط برقرار كند. او تواناست، اما با اين وجود نمی‌تواند به چيزی كه می‌خواهد برسد.

- ويژگی‌های روان‌شناسانه شخصيت اصلی اين رمان از كجا ناشی می‌شود؟
- در دهه ۱۹۴۰ دختران جوان در شانگهای بسيار آزادتر از جاهای ديگر بودند. آنها به دبيرستان می‌رفتند و در مجامع عمومی حاضر می‌شدند و حتی می‌توانستند خواننده شوند. مادران آنها نيز در فضايی آزاد زندگی می‌كردند. اما در خانواده‌های طبقه‌ بالای جامعه محدوديت‌ها بيشتر بود. من نسبتا در زندگی‌ام محدوديت‌های بسياری را تحمل كرده‌ام. شاكله اصلی اين رمان به اين محدوديت‌ها و احساساتی كه ناشی از آن است، مربوط می‌شود. من متعلق به دسته‌ای بودم كه كم عمل می‌كنند و زياد فكر می‌كنند. بنابراين ويژگی‌های روان‌شناسانه شخصيت اصلی اين داستان از موقعيت‌های من بيرون آمده است.

- شخصيت‌های ديگر داستان‌های‌تان چه؟
- شخصيت‌های داستان‌های من به قول چينی‌ها «شخصيت‌های كوچك» هستند، زيرا اين شخصيت‌های زن از افكار پيش‌پا افتاده‌ای برخوردارند. گرچه من در داستان‌هايم تلاش می‌كنم كه به يك قهرمان زن برسم و شرايط و شخصيت‌ها را طوری بچينم كه قهرمان، يك زن باشد حقيقت مردان برايم اصلا جالب نيست اما از طرفی زنانی كه قابليت قهرمان شدن را داشته باشند نيز اندك‌اند. من نويسنده‌ای رئاليست هستم و نمی‌توانم از واقعيت وام نگيرم.

- مادر شما كه او هم نويسنده بود، چگونه خواننده‌ای برای آثار شما بود؟
- وقتی سال ۱۹۷۰ شد و به دليل انقلاب فرهنگی سال ۱۹۶۶ در تمام دانشگاه‌ها و دبيرستان‌ها را بستند، مجبور شدم برای تحصيل از پدر و مادرم دور شوم. در نامه‌هايی كه برای آن‌ها می‌نوشتم، مادرم پی به قدرت نويسندگی‌ام برده بود، اما هيچ‌گاه تصور نمی‌كرد كه من نويسنده شوم و دوست داشت من رشته‌های پزشكی را ادامه بدهم. هميشه به من می‌گفت به خاطر شرايط سياسی موجود، ادبيات عرصه‌ی خطرناكی است. اما با اين حال او بزرگ‌ترين مشوق من برای نويسنده شدن بود.

- دقيقا چه زماني به نويسندگی روی آورديد؟
- سال ۱۹۷۶ اولين نوشته‌هايم را منتشر كردم، اما از اوايل دهه هشتاد، نويسندگی به شغل من تبديل شد. از آن زمان تا كنون هر روز می‌نويسم؛ به‌جز روزهای يكشنبه و تعطيل. من روزهای يكشنبه و تعطيل بهتر از روزهای ديگر می‌توانم بنويسم، اما به دليل حضور همسرم در خانه ترجيح می‌دهم ننويسم.

- هدف شما از نوشتن چيست؟
- می‌نويسم چون نوشتن را دوست دارم. وقتی می‌نويسم زندگي برايم ساده می‌شود و احساس می‌كنم پربارم. نوشتن را برای هميشه ادامه خواهم داد و هيچ‌ كار ديگری نمی‌كنم، چون سودی در آن‌ها نمی‌بينم.

سامان ايرانی
irani_saman@yahoo.com

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.