تاریخ انتشار: ۱۱ شهریور ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

خسرو ناقد: چرا با تحقير به ادبيات عامه‌پسند می‌نگرند؟

به اعتقاد خسرو ناقد، به‌هيچ‌وجه نبايد نگران گسترش ادبيات عامه‌پسند در ايران بود. اين نويسنده و مترجم ساكن آلمان، پيرو انعكاس گزارش‌های خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) درباره‌ی رمان‌های عامه‌پسند، در اين‌باره اظهار كرد: اين روزها در نظر‌خواهی‌ها از اهل قلم و نويسندگان و صاحب‌نظران، به‌تکرار شنيده می‌شود که همه کمابيش از توليد و تکثير «کتاب‌های عامه‌پسند» ناخشنودند و حتا اين‌گونه آثار را مانع پيشرفت «ادبيات جدی» تصور می‌کنند؛ اما به نظر من نبايد تصور كرد افزايش و غلبه ادبيات عامه‌پسند موجب از ميان رفتن ادبيات داستانی جدی خواهد شد.

او در توضيح بيش‌تر گفت: نخست آن‌که خريد و خواندن کتاب از هر نوع و ژانری را در حال حاضر و با توجه به‌ افول فرهنگ کتابخوانی و رکود بازار کتاب در ايران بايد به ‌فال نيک گرفت. «اعتياد مردم به‌ کتابخوانی» بهترين بلايی است که می‌تواند بر سر فرهنگ و صنعت نشر ايران بيايد! به‌تجربه ثابت شده است که بسياری از خوانندگان به‌اصطلاح ادبيات عامه‌پسند به‌تدريج با آثار عميق و جدی نيز آشنا می‌شوند.

وی يادآور شد: افزون بر اين، در تمام کشورها، شمارگان و فروش کتاب‌های عامه‌پسند بسيار بيش‌تر از داستان و رمان نويسندگان سرشناس است. حتا در کشورهايی که تنگنا و مانع و مميزی نيز بر سر راه مجوز انتشار وجود ندارد، باز بيش‌ترين تيراژ و بيش‌ترين فروش از آن «کتاب‌های راحت‌الحلقوم» است و تنها اقليت به‌سراغ آثار «سنگين و جدی» می‌رود. اصلا چرا برخی از نويسندگان و روشنفکران ما با «نگاه عاقل اندر سفيه» به‌ خيل خوانندگان کتاب‌های به‌اصطلاح عامه‌پسند می‌نگرند و با تحقير با نويسندگان چنين آثاری برخورد می‌کنند؟!

ناقد يادآور شد: فراموش نکنيم که در همه‌جا کم نيستند کسانی که ۱۰ تا ۱۲ ساعت در روز کار بدنی يا فکری می‌کنند و بعد از کار و پيش از خواب، شايد با يک دو ساعت مطالعه کتاب‌های ساده‌خوان و بالينی می‌کوشند از خستگی کار روزانه اندکی بکاهند و با آرامش بيش‌تری سر بر بالين گذارند. اين چه گناهی دارد؟! هر جا تقاضايی هست، کالايی نيز توليد می‌شود؛ خواه کالای مصرفی يا کالای فرهنگي. از عجايب روزگار است که برخی با تکبر شبه ‌روشنفکرانه می‌توانند تصور کنند که اکثريت قريب به‌اتفاق جامعه، با بدنی خسته و ذهنی مشغول، حتما بايد رمانی پيچيده و چندلايه و با موضوع عميق اجتماعی در دست بگيرند و بخوانند.

او در عين حال متذكر شد: البته بگذريم که کشيدن خط و مرزی مشخص ميان ادبيات جدی و عامه‌پسند – حداقل در آغاز کار نويسنده‌ای و انتشار کتابی - دشوار است. چنين خط و مرزی بيش‌تر مسأله‌ای ذهنی است تا عينی و واقعی، چون ميزان و معيار تثبيت‌شده‌ای وجود ندارد که اين را از آن مشخص کند. تنها گذر زمان، ماندگاری و ناماندگاری اثری و تأثيرگذاری و بی‌اثری کتابی را شايد بتوان به‌عنوان معيار برای اين‌گونه تقسيم‌بندی پذيرفت.

ناقد خاطرنشان كرد: برای مثال کتاب «بامدار خمار» فتانه حاج سيدجوادی در ايران کمابيش مهر «ادبيات عامه‌پسند» خورده است؛ در حالی که ترجمه آلمانی همين رمان با اقبال طيف وسيعی از خوانندگان فرهيخته در آلمان مواجه شد و مورد توجه منتقدان ادبی آلمان قرار گرفت. ناشر آلمانی اين کتاب که به‌تازگی ترجمه کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» نوشته‌ی زويا پيرزاد را هم منتشر کرده، از ناشران معتبر آلمان است که کتاب‌های نويسندگانی چون هرمان هسه، پاول سلان، پتر هاندکه، ماريو وارگاس يوسا، امين مألوف و ايزابل آلنده را هم در فهرست پيشينه‌ی صدساله خود دارد. بنابراين انتخاب اين کتاب‌ها را قاعدتا می‌بايد به‌حساب گزينش آگاهانه‌ی ويراستاران اين مؤسسه‌ی انتشاراتی و ارزيابی‌های بازاريابان آن گذاشت.

او در ادامه گفت: کتاب «بامداد خمار» در آلمان تاکنون دو سه بار ‌تجديد چاپ شده و حتا به‌چاپ کتاب جيبی و با شمارگان بالا هم رسيده است و لذا ناشر مجموعه داستانی از وی با عنوان «در خلوت خواب» را هم در دست ترجمه و انتشار گرفت. از انتشار ترجمه کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» مدت زيادی نمی‌گذرد و بايد منتظر بود. بنابراين آن‌چه در ايران شايد به‌ناحق مهر «ادبيات عام‌پسند» خورده است، دست‌کم در آلمان در کنار آثار نويسندگان نامدار عرضه می‌شود.

ناقد سپس اين‌گونه اظهار نظر كرد: حال نقطه‌ی مقابل اين روند: ناشری بزرگ‌تر و معتبرتر در آلمان ترجمه مجموعه داستان‌های هوشنگ گلشيری را با عنوان «مردی با کراوات سرخ» و همچنين داستان بلند «شازده احتجاب» را چند سال پيش منتشر کرد، ولی هنوز که هنوز است نسخه‌های چاپ اول آن روی دست ناشر مانده است. در حالی که برای اين دو کتاب‌ تبليغ فراوان شد بود و حتا نقدهايی هم درباره‌اش در روزنامه‌ها آمد. دو سه کتابی هم که از محمود دولت‌آبادی تا کنون به‌آلمانی ترجمه و منتشر شده، چندان با اقبال خوانندگان آلمانی‌زبان مواجه نشده است. يا کتاب‌های کسانی كه الان سال‌هاست به هر دليل در خارج از کشور زندگی می‌کنند و آزادنه می‌نويسند و بهانه مانع مميزی هم ندارند، وقتی ترجمه و منتشر می‌شوند، حداکثر در تيراژ هزار تا هزار و پانصد نسخه می‌مانند و آن‌هم تازه چند سال لازم است که همين اندک به‌فروش رسد.

اين پژوهشگر به مثال ديگری هم اشاره كرد: نويسنده‌ای با نام مستعار «کونزالک» در آلمان بود که تا چند سال پيش از اين تيراژ کتاب‌هايش در هر چاپ ۲۰هزار نسخه بود و هر کدام هم چند و چندين بار تجديد چاپ می‌شدند. موضوع رمان‌هايش هم بيش‌تر آميزه‌ای از داستان عشقی و اندکی پليسی و کمی سياسي، اجتماعی با ادويه جنگ سرد و جاسوس‌بازی بود. طول حيات آثار اين نويسنده حدودا ۱۰ سال بود. اکنون ديگر اسمی از او و آثارش در ميان نيست و خوانندگان پروپاقرص کتاب‌هايش حالا نمی‌دانند چطور از شر ۱۰، ۱۵ جلد کتاب‌های او که قفسه کتابخانه را اشغال کرده، خلاصی يابند. پيداست چنين اتفاقی بعيد است که برای آثار نويسندگانی مانند سروانتس، داستايوسکی، کافکا يا هرمان هسه پيش آيد. تيراژ انتشار هر سال کتاب‌های اين نويسندگان - حداقل در آلمان - مطمئنا ۱۰هزار نسخه نيست، اما همواره خواهان و خواننده دارند و کمابيش در شمار کتاب‌های درسی برخی دبيرستان‌ها و بعضی رشته‌های دانشگاهی قرار دارند.

خسرو ناقد در پايان اظهار داشت: اين چند مثال را آوردم تا نشان دهم که معيار «عامه‌پسند» يا «جدی» بودن ادبيات داستانی مشخص و دقيق نيست و نمی‌توان ميزان فروش کتاب‌ها را مبنا قرار داد. بيش‌تر شايد ‌ به‌ عواملی چون روح غالب بر زمان و نيز سبک و سوژه کتاب و تبليغ ناشر و سليقه خواننده و حتا گاه خوش‌اقبالی نويسنده بستگی دارد؛ و سرانجام گذشت زمان است که نشان می‌دهد آثار چه نويسندگانی ماندگار و آثار کدام نويسنده باد هواست.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.