تاریخ انتشار: ۲۴ شهریور ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

رقص دستمال‌ها در اولین شب کنسرت شهرام ناظری

nazeri.jpgخبر اجرای کنسرت شهرام ناظری خیلی بی سر و صدا پخش شد.
قبل از آن که خبرنگاران بفهمند چنین اتفاقی قرار است بیفتد.

اولین خبرها هم از روی آن آگهی ها تنظیم شد؛ هفته آخرشهریور کنسرت در ورزشگاه انقلاب برگزار می شود.

از 15 تا 25 شهریور 10 روز فرصت بود و اضطراب این که آیا کنسرت اجرا میشود یا نه؟
زیرا هر کنسرتی که طی این چند ساله در ورزشگاه انقلاب برگزار شده بود، در دقایق آخر منتفی شد و بعد هم ماجرای پس دادن و پس ندادن پول بلیتها پیش آمد. این بار قیمت بلیت‌ها 14 هزار تومان بود، بالاترین رقم بلیت .البته به پای بلیتهای شجریان نمیرسید.

به هر حال این روزها که همه جا خبر از برگزار شدن یا نشدن کنسرت حسام الدین سراج است و او با نوشتن نامه سرگشاده گلایه میکند و سرانجام در خبرگزاری فارس اعلام میکند که عید فطر شاید کنسرت بدهد، شهرام ناظری خود را برای کنسرت آماده می‌کرد.

از معطلی در صف ورود به ورزشگاه که بگذریم، بلیت‌ها دو بار چک می‌شدند و سرانجام با راهنمایی مردان جوان کراوت زده و زنان خوش برخورد می‌شد روی صندلی نشست. به پوشش خانم‌‌ها کاری نداشتند و آوردن دوربین‌های فیلمبرداری و موبایل‌ها هیچ اشکالی نداشت.

ساعت اجرای کنسرت 8 بود. تاخیر از نیم ساعت که گذشت دست زدن‌ها و اصرار برای آغاز کنسرت شروع شد.

سرانجام کنسرت

شهرام ناظری که در کنسرت‌های پیشین خود با گروه عارف و بزرگانی هم چون پرویز مشکاتیان به روی صحنه آمده بود، این‌بار با گروه جوان کابوکی کنسرت ‌گذاشته‌ است. گروهی متشکل از جوانان کرد که هر کدام 2 یا 3 ساز می نواختند که البته دف را هم بلد بودند و در اجراهای آخر از آن استفاده کردند.

صابر نظرگاه تارو دیوان، شهرام محمدی تار و دهل، راشد بابل شهابی تار و کمانچه، فردین کریم خاوری سه تار، آرمان سیگارچی عود ، فردین لاهورپور نی، بالابان و دیوان، پژهام اخواص تنبک و پنداری و در کنار آنها سیاوش فرزند ناظری در این اجرا دف می‌زد.

البته خواننده هم شهرام ناظری بود. همه گروه با لباس مشکی آمدند و جلیقه‌های رنگی. ناظری لباس مشکی همیشگی‌اش را پوشیده بود و قلاب بزرگ کمربندش توی چشم می زد.

او پیش از اجرای کنسرت گفت :« بهتر می‌دانید که گذاشتن و برگزار کردن کنسرت کار شاقی است. من در مدت این یک هفته که برای اجرا آماده می‌شدم، با مسایل گوناگونی روبه‌رو شدم که البته حل شد.
اما هیشه برای برگزاری کنسرت مرتب آره یا نه می‌گویم. می‌دانیم که برگزاری کنسرت چه فشارهایی به ما و مردم می‌آید. اما یک عشق، یک حس و حالی به ما می‌گوید که هر چند وقت یک بار در مقابل شما قرار بگیریم تا بتوانیم انرژی بگیریم. هر وقت درونم از انرژی خالی می‌شود، کنسرت می‌گذارم. شما نور می دهید، آب حیات عشق را در رگ‌ها روان می‌کنید.»

این سخنان با تشویق بلند و پی در پی حاضران روبه‌رو شد. او پیشنهاد کرد تا برنامه بدون آنتراکت برگزار شود تا مردم زیاد وقتشان گرفته نشود.

عشق داغی است که ...

اولین آهنگی که خواند از عشق بود. او به آواز خواند:

" عشق داغی است که تا مرگ نیاید نرود
هرکه بر چهره از این داغ نشانی دارد "

وبعد به تصنیف ادامه داد :

گر بی دل و بی دستم
وز عشق تو پابستم

بس بند که بشکستم آهسته که سرمستم

شهرام ناظری در این سال‌ها بیشتر به اجرای اشعار مولوی پرداخته است.
او بارها به این نکته هم اشاره کرده است که در تاريخ 150 ساله موسيقي ايران،‌ هيچ خبري از اشعار فردوسي و مولوي نبوده، درحالي‌که 95 درصد از سعدي و 5 درصد از حافظ بوده است.

البته این استفاده برای او سخت هم بوده است چون در گفت وگویی که چند سال پیش انجام داده بود به این موضوع اشاره کرده و گفته بود:« ‌با توجه به اينكه هيچ تجربه‌اي در زمينه ياد شده در 150 سال اخير نداشتيم، اجراي اشعار اين شاعران بسيار سخت بود. من زماني در حضور استاد بنان شعري از مولوي كه در آن كلماتي چون تخته، خون و كشتي وجود داشت را خواندم ولي استاد بنان در جواب من گفت: پسر، اين مزخرفات چيست مي‌خواني، “تخته، مخته” صداي آدم را خفه مي‌كند.

استاد بنان به من گفت: چرا از اشعار زيباي سعدي استفاده نمي‌كني، استفاده از اشعار مولوي به جاي سعدي،‌ مانند رانندگي كردن در جاده پر دست‌انداز به جاي جاده آسفالت است. من در سالهاي فعاليتم در موسيقي، بسيار علاقه‌مند بودم تا در جاده پر دست‌انداز اشعار مولوي حركت كنم. »

این اتفاق در اجرای این کنسرت نیز افتاده بود. نحوه اجرای او به این شکل بود که ابتدا گروه، موسیقی ملایمی را می‌نواختند و سپس، او آوازی می‌خواند و پس از آن تصنیف سر می‌داد. البته او آنچنان شاد به خواندن پرداخته بود که حتی لحظه‌ای دستان و بدنش از حرکت باز نمی‌ایستاد. کمی که از اجرا گذشت مشخص شد، چرا او بلندگوی خود را ایستاده انتخاب کرده تا آزادی عمل و حرکت بیشتری داشته باشد.

چراغ‌ها پس از اجرای اولین آهنگ روشن شد و مردمی که با موبایل‌ها و دوربین‌های خود این اجرا را ثبت می‌کردند به تشویق گروه پرداختند. هر چند بسیاری هم نتوانسته بودند سکوت را رعایت کنند و در هنگام اجرا آن چنان هیجان زده شده بودند که به تشویق پرداخته بودند.

اما او نوآوری‌هایی هم در آهنگ دیگری که درباره عشق بود انجام داده بود و انتخاب چهارم او این متن بود :

"عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل

علت عاشق زعلت ها جداست

عشق اسطرلاب اسرار خداست"

و بعد این تصنیف پر شور:

ای می بترم از تو
من باده ترم از تو

از باده به جوشانم

از خرقه فروشانم

از ما چه پوشانی

آهسته که سرمستم

در این آهنگ او تن صدایش را تا جایی که می‌توانست بالا برد تا قدرت نفسش را نشان دهد.
اکنون گروه توانسته بود رضایت حاضران را جلب کند.

"بازآی بازآی بازآی هر آنچه هستی باز آی
گر کافر و گبر و بت پرستی باز آی

این درگه ما درگه نومیدی نییست

صدبار اگر توبه شکستی باز آی"

انتخاب پنجم او یکی از آثار اجرا شده در آخرین کاست او «لولیان» بود. کاستی که در چند ماهی که از عرضه آن می‌گذرد با استقبال روبرو شده است.

ای لولیان ، ای لولیان ، یک لولی دیوانه شد
تشتش فتاد از بام ما ، نک سوی مجنونخانه شد

من که ز جان ببریده‌ام ، چون گل قبا بدریده‌ام

زان رو شدم که عقل من با جان من بیگانه شد

وصدایش اوج گرفت

شمعی که اندر نور او خورشید ومه پروانه شد
ای لولیان ای لولیان یک لولی ای دیوانه شد ..."

و دست زدن ها و تشویق‌ها پایان نداشت مگر با شروع آهنگ دیگر.

زمستان در تابستان

گروه این بار در اجرای آواز همراه شهرام ناظری بود و ناظری خواند

"سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است"

و گروه می خواند" کسی سر بر نیارد "

و صدای ناظری اوج می گرفت

"من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گویی که بیگه شد سحر شد بامداد آمد"

مرکب خوانی گروه با ناظری در این بخش انجام گرفت.

"فریبت می دهد در آسمان
این سرخی بعد از سحرگه نیست"

و گروه می خواند "نه از رومم نه اززنگم ، همان بیرنگ بیرنگم"

استقبال از زمستان بش از تمام اجراهای دیگر بود. شاید خنکای اواخر شهریور حاضران را با آن هم دل و هم سو کرده بود.

دیوان، سازی از گذشته‌های کردستان

چه کسی فراموش می‌کند ناظری متولد سال 38 در کرمانشاه است و بسیار به زادگاهش علاقه‌مند. آن چنان که بخش از زندگی خود را به یادآوری و زنده کردن سازهای فراموش شده پرداخته است.
او این بار دیوان را انتخاب کرده بود تا همراه با آن آهنگ‌های کردی بخواند تا کرد‌های حاضر دلشان شاد شود.

دیوان مقام‌ها و فرم‌های خاص خود می‌طلبد در سه آهنگی که ناظری و گروه اجرا کردند شادی موسیقی حاضران را به وجد آورده بود هر چند عده ای را هم دلگیر کرد و از صندلی خود بلند شدند. در آهنگ سوم که از همه شادتر بود دستمال‌هایی هم تکان می خورد. جالب آن که متن ها از عشق و داد و هجرت و تنهایی وغم بود و ملودی آهنگ ها شاد.

بخش سوم برنامه

به گفته شهرام ناظري، «‌درطول تاريخ، شاهان از اشعار مولوي كه پر از حركت، دست انداز و انقلاب بوده، بيزار بوده‌اند. اين نوع از شعر هميشه آنها را ترسانده و به شدت تكانشان داده است. »

این شعر که او در آغاز بخش سوم در حالی که بسیاری فریاد می‌زدند آتش به این نکته اشاره دارد.

"بازآمدم بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم "

گروه هم خوانی کرد " تا قفل زندان بشکنم

" چون من خراب و مست را در خانه خود ره دهی

پس تو ندانی این قدر این بشکنم آن بشکنم

این بشکنم آن بشکنم

.....

دربان اگر دستم کشد من درست دربان بشکنم

گردون اگر دونی کند من چرخ گردان بشکنم"

این آهنگ نیز با تشویق فراوان روبه‌رو شد. گروه و ناظری کنسرت را تمام شده می‌دانستند و می‌خواستند خداحافظی کنند، اما تشویق‌ها ادامه داشت پس ناگزیر به خواندن آهنگ دیگری پرداختند.
".....

شرح دردم با تو گوید مثنوی

من همان عشقم که در فرهاد بود

او نمی دانست و خود را می ستود

در رخ لیل نهادم خویش را سوختم مجنون خام اندیش را "

دف نوازی و مرکب خوانی انجام شد .

"دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد

نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد

به هر چشمی نظر دارد نه هر بهری گهر دارد

الا یا ایها الساقی ادرکاسا وناولها...."

تشویق ها سبب شد گروه مجبور به اجرای آهنگ دیگری شود. ناظری آن چنان از تشویق‌ها خشنود شده بود که سازش را برداشته و با آن می‌نواخت و می‌خواند.

"دلنوازان نازنازان در رهند
گل عذاران از گلستان می رسند

اندک اندک جمع مستان می رسند

اندک اندک می پرستان می رسند"

اجرای خوب و موفق او البته تاییدی بر این بود که او از پس سختی شعرهای مولانا بر
آمده است همان نکته ای که بارها به آن اشاره می کند.

کمی هم اس ام اس

مجری مراسم ضمن این که از حاضران درخواست کرد پیسنهادات و انتقادات خود را برای نشانی اینترنتی www.parsvu.com بفرستند درخواست کرد که شماره تلفن همراهی را هم بفرستند تا از تازه‌ترین خبرهای مربوط به کنسرت شهرام ناظری به وسیله اس ام اس با خبر شوند. قرار است خبر تمدید کنسرت شهرام ناظری هم صبح روز شنبه بر روی این سایت اعلام شود.

به هر حال برگزاری کنسرت‌های بزرگ غیر از مسایلی نظیر عدم وجود امکانات صوتی کار با مشکل بزرگ دیگری هم روبه‌رو است و آن چگونگی هدایت، حضور و سرویس دهی به این تعداد جمعیت است. مشکلی که به نظر می‌رسد بیشتر از دریافت مجوزها گریبان اجراکنندگان را می گیرد.

تنها کمی از گذشته شهرام ناظری

او در مکان‌های زیادی کنسرت داده است، بیشتر کشورهای جهان و هر جا که ایرانیان وجود داشته باشند او به آنجا رفته است. اما او تنها خواننده ایرانی است که در سالن کداک تئاتر – محل برگزرای اسکار- کنسرت اجرا کرده است.
آخرین اجراهای او که همراه پسرش - حافظ- بود نیز با استقبال روبه‌رو شد.

شاید به خاطر تلفیق موسیقی سنتی و مدرن. شاید به خاطر تلفیق شعرها و سازهای نو و مدرن با سازهای سنتی و اشعار قدیمی ایران. آنها برای اولین بار در سال 1380 در جشنواره موسیقی فجر با هم شرکت کردند و کارشان با استقبال روبه‌رو شد. شهرام ناظری سال بعد یک شب در فستیوال چکناواریان حضور داشت. پس از آن هم در سعدآباد کنسرتی اجرا کرد که کاست و نوار آن پس از مدت‌ها منتشر شد.

در دی 83 نیز او به همراه گروه عارف به سرپرستی مشکاتیان برنامه‌ای در تالار وزارت کشور اجرا کردند که آغاز دعواها و اختلافات آنها بود. پس از آن شهرام ناظری با این گروه دیگر کنسرتی نداد تا 5 شنبه 23 شهریور 85 که همراه گروه جوان کابوکی کنسرت تازه‌ای اجرا کرد. اختلافات آنها از مسایل مالی گرفته تا نحوه عرضه کاست و نوار کنسرت را در بر می گرفت.

ملیکا احمدی

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

عاشق کارهای استاد ناظری هستم اما باید اعتراف کنم صدای استاد تنها صدایی است که مرا هنگام غم گریان و هنگام شادی خندان میکند انچنان که گویی سلولهای عصبی بی صدای استاد مرحم نمی یابند

-- محمد هادی سرگزی ، Oct 31, 2006

من مي خوام با استاد شهرام ناظري ارتباط مستقيمي داشته باشم تا بتونم شعرهايم را در اختيار استاد قرار دهم چه در زمينه ي شعر كردي و چه در زمينه ي شعر فارسي البته ما خانوادگي شاعر هستيم.
من شاعري هستم كه از طرف خانواده ام صحبت ميكنم و مي خوايم شعرهايمان را كه در سبكهاي مختلف كه بر اوزان افعالي سروده شده اند را تقديم استاد شهرام ناظري كنيم تا ايشان اين شعرها را در آوازهايش بسرايد

-- شهاب محمدي شاعري كرمانشاهي ، Feb 2, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)