خانه > پرسه در متن > باشگاه کتاب > آداب بیقراری، یک دیوانگی زیبا | |||
آداب بیقراری، یک دیوانگی زیبامریم رییسدانا«آداب بیقراری» نوشتهی یعقوب یادعلی، تلاشی است برای ارائه یک دیوانگی زیبا با روایتی فارغ از هر قطعیتی؛ که اگر میتوانست به تمامی ازعهدهی آن بر آید، هویت تازهای از انسان را به جهان ادبیات معرفی میکرد. نگاه هستیشناسانهی نویسنده در این کتاب، و فرا رفتن او از ادبیات جامعهگرا، در کنار آثار معدود نویسندگان دیگر این سالها، نویدبخش حرکت گام به گام نویسندهی ایرانی است به سوی ادبیات متعالی. یعقوب یادعلی در «آداب بیقراری» هرچند از تعهدات اجتماعی نویسندگان پیشین اثری نیست؛ ولی لابهلای سطرها، میتوان حساسیت نویسنده را نسبت به پدیدههای سیاسی و اجتماعی جامعهی پیرامونش احساس کرد؛ حساسیتی که هوشمندانه تبدیل به هدف نمیشود. یعقوب یادعلی میکوشد وزنهی سنگینتری بردارد؛ وزنهای هماندازه با تفکر در رمانهای غربی. پرهیز نویسنده از استفادهی مضامین سابقاً مطرح شده و بازیهای سطحی زبانی (که این روزها از فرط تکرار، ملالآور شدهاند) نشان دیگری است از دیگرگونه بودن نگاه یعقوب یادعلی به رویدادهای پیچیده و بنیادین اجتماعی. شاید به همین خاطر بتوان گفت این اثر خلاقانه، علاوه بر برخورداری از زیباییشناسیهای ادبی ـ هنری، روانشناسی این دورهی جامعهی خود نیز هست. «آداب بیقراری» کوششی است بر بیان نهیلیسم انسان، که مجموعه عواملی چون عنصر طاقتفرسای روزمرگی، محیط نامطلوب اجتماعی (کار و اداره) گرفتار شدن درعشقی ممنوعه، حضور همسری در پارهای موارد با شخصیت بازدارنده، مهندس کامران خسروی (نیمهقهرمان) داستان را در «آداب بیقراری» به عصیان و انجام عمل قتل میکشاند. شباهتی ظریف با شخصیت اول رمان بیگانه اثر آلبر کامو. مهندس کامران با وجود داشتن همه چیز (یعنی همهی آن چیزهایی که دیگران در یک زندگی عادی دارند) با جهان پیرامونش احساس بیگانگی میکند. به پوچی رسیده است و با هستی خود مشکل پیدا کرده. مهندس کامران، با کشتن و سوزاندن «گلشاه» کارگر افعانی همقد و اندازهی خود، قصد ترک زندگی گذشته، و یافتن هویت و زندگی تازهای در شهری جدید دارد. کتاب در سه بخش شکل گرفته است: با «هست و نیست» (بخش اول کتاب) در جریان هست و نیست زندگی عادی کامران خسروی، نیمهقهرمان داستان، قرار میگیریم: شغل، روابط اجتماعی، روابط خانوادگی، و عشق به زنی روستایی به نام تاجماه. «هست و نیست» هرچند نمایش زندگی عادی نیمهقهرمان داستان است؛ شروعاش، اما اصلاً عادی نیست: «خیلی ساده مهندس کامران خسروی در یک سانحهی رانندگی کشته میشد.» خود این آغاز، یادآور اولین جمله رمان بیگانهی آلبر کامو است: «امروز مامان مُرد.» این دو جمله از دو کتاب از دو نویسنده، همچون یک خبر اعلام میشوند؛ بدون ابراز هیچ تأثر و تألمی. نقطهی درد بیحس شده است. اشتراک مضونی این دو اثر فارغ از هر نوع تفاوتی، صوری، فرهنگی، اجتماعی و ... «آداب بیقراری» را با یک اختلاف بنیادین بسیار دورتر از بیگانه قرار میدهد. عدم قطعیت در پایان بندی «آداب بیقراری» نقطهی قوت این رمان محسوب نمیشود. در این بخش پایانی (پا به پا) با بازگشت کامران به سوی همسر و زندگی عادی، هویت آفریده شده از دست میرود و کلیت روایت به زیر سؤال برده میشود. آیا به واقع قتلی رخ داده است؟ آیا تمام اتفاقات بخش دوم کتاب وهمی بیش نبوده است؟ آیا میتوان پذیرفت آن چه هم در خیال میآید، همان قدر واقعی است؟ پا به پا بودن واقعیت و خیال؟ کامران خسته از زندگی روزمرهی طاقتفرسای خود، خیال کرده زندگی میتواند طور دیگری هم باشد! میتوان کسی را به جای خود میراند؛ با نام جدیدی باز به دنیا آمد؛ به شهری دیگر رفت؛ در استادیوم آزادیاش، آزادی را فریاد زد؛ با روسپیای خوابید؛ با دخترکی که مثل خدا از همه چیز خبر دارد، بیقید و شرط دوستی کرد؛ به مورچگان خوراک داد و رها از گذر زمان و هر گونه مسئولیتی برای خویشتن زیست. اما مهندس کامران در پایان بخش سوم، ناکام از این رؤیای شکسته با دستی شکسته (به شکلی نمادین) چون مگسی تکبال، همان مگسی که کامران در بخش دوم کتاب یک بالش را میکند، به خانه و به سوی زندگی عادی باز میگردد. بیگانه و «آداب بیقراری» هر دو روایتی هستند از نهیلیسم. اما در اثر کامو این نهیلیسم هویت تازهای از انسان میآفریند و کاراکتری به شخصیتهای ادبی جهان اضافه میکند؛ اما در رمان یعقوب یادعلی با پایان خوش (happy end) آن بنای زیبای شر و موقعیت جنونآمیز انسانی درهم میریزد. به این ترتیب است که رمان بیگانه در ردیف آثار برتر ادبیات جهان قرار میگیرد. نخستین جملهی «آداب بیقراری» همان قدر خواننده را میگیرد که اولین جملهی بیگانه. هر دو سخت غریباند و از غربت راویان خود میگویند: «امروز مامان مُرد» از نظر زبانشناسی، فعل «مُرد» گذشتهی ساده است. فعلی که اتفاق افتاده و تمام شده. اما در جملهی «خیلی ساده مهندس کامران خسروی در یک سانحهی رانندگی کشته میشد» فعل «کشته میشد» معلوم نیست کشته شده، کشته میشود یا کشته خواهد شد؟ یعنی بنا بر احتساب، قرار است و ممکن است مهندس کامران خسروی کشته بشود. همین شروع بدون یقین، ترفند زیرکانهی نویسنده است برای آماده کردن ذهن خوانندهی متمرکز، که احتمال دارد هر چه تعریف میشود، فقط خیال محض باشد. این نکته به خودی خود، قدرت تکنیک و زباندانی نویسنده را نشان میدهد در استفادهی مناسب زمان در زبان. از ویژگیهای ارزندهی دیگر «آداب بیقراری» تعلیق، سرعت متن و فضاسازیهای خوب است. درد این اثر دیالوگهایی است که گاه بسیار سطحی میشوند. به عنوان مثال گفتگوهای کامران و تاجماه در بخش نخستین کتاب. هر چه قدر دیالوگهای دختر در بخش دوم کتاب ضروری است و از او شخصیتی واقعی و قابل باور ساخته، دیالوگها و شوخیهای تاجماه به هنگام عشقورزی، نالازم و از او شخصیتی غیر قابل باور به وجود آورده. چه بهتر بود اگر تاجماه در سکوتاش شخصیت رمزگونه پیدا میکرد؛ همان طور که دختر با دیالوگهایش در شخصیتی رازآمیز متبلور میشود. اما درد اصلی «آداب بیقراری» شیفتگی بیش از حد نویسنده است به عدم قطعیت در روایت. به همین دلیل نهیلیسمی که آفریده میشود و انسان بیهویتی که از درونش زاده میشود، رها نیست تا این زندگی را تا به آخر تجربه کند. نویسنده برای این که داستان را به همان جا ببرد که الآن هست، اثرش را در تارعنکبوت عدم قطعیت گرفتار میکند. «آداب بیقراری» اگر توان پریدن از این دام مد روز را داشت، میتوانست در کنار دیگر آثار زیبای ادبیات جهان بدرخشد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
این کتاب رو از کجا میشه تهیه کرد؟ شنیدم جمع آوری شده.
-- دختر ، Oct 15, 2007از آقای یاد علی بخواهید که این کتاب را روی سایت در اختیار بگذارند ،اگر مقدور است
-- ک ، Oct 16, 2007salam maryame aziz khili tabrik migam naghde tatbighiye khobi bod fekr mikonam az in be baad shahede zohore yek khanome besyar farhikhte va nazanin dar adabiate moaser iran hastim eradate ghalbi man ra bepazir
-- arash ، Oct 16, 2007این کتاب سال 1386، توسط انتشارات نیلوفر در تهران به چاپ رسید.
-- مریم رییس دانا ، Oct 17, 2007بعد از خواندن کتاب بسیار گنگ بودم. این نقد بسیار به نتیجه گیری من کمک کرد. به نظرم قسمت دوم داستان, خیال کامران بوده و پاره ای از اثرات آن به قسمت سوم سرایت کرده بود(شکستگی دست, تماس های دختر و تصادف ماشین). آداب بی قراری داستان فردی است که خواهان تشکیل زندگی کاملا جدید و فراموشی کامل روزمرگی گذشته است. وی در نهایت به این روزمرگی تن می دهد.
-- بدون نام ، Aug 2, 2009