خانه > پرسه در متن > ادبیات ایران > «تولید علم، تولید واژه هم میکند» | |||
«تولید علم، تولید واژه هم میکند»البرززبانشناسی تاریخی به دانش مطالعهی تغییرات زبانها در گذر زمان اطلاق میشود. زبانشناسی تاریخی نه تنها برای پی بردن به دینامیک و چگونگی عملکرد پدیدهی بروز تغییرات در زبانها اهمیت دارد، زبانها به هیچ وجه ثابت و استاتیک نیستند، بلکه، بهطور مداوم و پیوسته در حال نشو و نما، جریان، هستند. تغییرات واژگانی یکی دیگر از انواع تغییرات دگرگونیهایی است که میتواند در دایره لغات و واژگان یک زبان وارد گردد. روند بروز تغییرات واژگانی در زبانها به صور مختلف و در جهات گوناگون ممکن است اتفاق بیفتد. اغلب اوقات این پدیده میتواند انعکاس تعاملات، تحولات، و داد و ستدهای نوین فرهنگی ما بین ملل گوناگون باشد در پی گفت و گو با دکتر علی حصوری، زبانشناس و از اعضای پژوهشگر فرهنگستان ایران میآید.
با توجه به اینکه رشتهی اصلی شما، «زبانشناسی تاریخی» است، بفرمایید که موضوع اصلی زبانشناسی تاریخی چیست و چه مقولاتی در این حوزه جا میگیرد؟ زبان شناسی تاریخی به زبانهای گذشته میپردازد. آنها را به طریق مقایسهای تطبیقی تعریف میکند و نظامهای مختلف آنها را، مثل نظام صوتی، نظام گرامری، نظام معنایی و… استخراج میکند. در نتیجه، کسی که روی زبانشناسی تاریخی کار میکند، باید حداقل یک دسته از زبانهای قدیم را بشناسد. مثلاً اگر کارش زبانشناسی تاریخی ایران است، زبانهای اوستا، فارسی باستان، سُغدی، فارسی میانه، پهلوی، پهلوی اشکانی را باید بداند. اگر هم زبانهای دورتری، مثل خوارزمی، اوستی یا آسی را بداند، دامنهی کارش گستردهتر و امکاناتش بیشتر میشود. چون زبان فارسی و زبانهای ایرانی در حیطهی زبانهای هند و ایرانی قرار دارد، بنابراین، حتا باید اطلاعاتی هم از زبانهای باستانی هند داشت. یعنی دست کم، از زبان سانسکریت باید اطلاعاتی داشت، برای اینکه گاهی با واژهها و سازههایی برخورد میکنیم که آنها را با کمک زبان سانسکریت میتوانیم تعریف کنیم. مثلاً، معنی و ساختار بسیاری از واژههای اوستای ما را که معنای دقیقشان روشن نبوده، دانشمندان به کمک زبانهای دیگر، از جمله سانسکریت توانستهاند پیدا کنند. بنابراین، به این بستگی دارد که در زبانهای کدام قسمت از دنیا کار میکنید. برای مثال در کشوری مثل آلمان، باید زبانهای ژرمنی را بدانید. رو به عقب بروید و آن دسته از زبانهایی را بشناسید که با ژرمنی مربوط هستند. موضوع زبان شناسی تاریخی، زبانهای هر دستهای از زبانهای هند و اروپایی، بررسی تاریخی آنها از دیدگاه فونولوژیک (صداشناسی)، ساختاری (گرامر) و از دیدگاه معنایی است. ضمناً اشاره کنم معمولاً کسانی که زبانشناسی تاریخی کار میکنند، چون با متون قدیم سر و کار دارند و متون قدیم، عمدتاً، دینی هستند، ناچار به مطالعات دین و یا تاریخ گرایش پیدا میکنند.
شما در حوزههای دیگری هم، مثل کاوشهای باستانی، فعالیت دارید. ممکن است برایمان تعریف کنید چه کردهاید؟ و احتمالاً در حال حاضر در این حوزه، چه میکنید؟ کاری مثل کار باستان شناسی نمیکردم، منتها چون خیلی زیاد روی سکههای ایران کار کرده بودم، در موسسهی آسیایی دانشگاه شیراز، درسی به نام «سکهشناسی» تدریس میکردم. سکههای نه تنها ایران، بلکه هر کشوری، دارای مسایل فراوانی است. سکهشناسی بخش مهمی از تاریخ ما است که در ایران به آن خیلی کم توجه میشود. از طریق سکهها، یافتههای تاریخی بسیاری پیدا کردم که در کتابهای تاریخ نبوده است. برای مثال، در کتاب «آخرین شاه» که به چاپ رساندم، سکههای وزیر یزدگرد را پیدا کردم که شاه شده، هشت سال در «استخر» به نام خود سکه زده و سلطنت کرده است. این مورد در هیچیک از کتابهای تاریخی ما نیامده است. یا این که یزدگرد در اواخر سلطنتش در «استخر» بود و آنجا به نام «دربار دومِ»، سکه زد. این را هم باز من از روی سکهها پیدا کردم. در متون تاریخی ما اصلاً، چنین چیزی نیست. بنابراین، کسی که تاریخ کار میکند، ناگزیر باید با این مسایل ارتباط داشته باشد. گذشته از این، چون در ایران زیاد سفر میکردم، در این سفرها میکوشیدم، چیزهایی را که ناشناخته است، پیدا کنم. از جمله، در «قلعه بهمن» فارس، شماری کتیبه پیدا کردم. این کتیبهها، متعلق به قرن دوم هجری است. برخی از آنها به زبان عربی و برخی به زبان پهلوی نقش شده است. یکی از کتیبهها، اصلاً دوزبانه است. یعنی هم متن پهلوی آن هست و هم ترجمهاش به عربی. یکی از کارهای من، معرفی این کتیبهها در مقالاتی معرفی کردم و چاپ شد. همچنین، چون به «آیین مهر» در ایران فوقالعاده علاقهمند هستم و دارم روی آن کار میکنم، سعی کردم ببینم، آیا بناهایی از آیین مهر در ایران هم باقی مانده است یا نه. مثلاً، «مهرابه»هایی که در ترکیه، اردن، اروپا، شمال افریقا و… باقی مانده است، در ایران هم بوده یا خیر. خوشبختانه، توانستم حداقل، سه چهار مهرابه پیدا کنم. وقتی در شیراز بودم، یکی دو تا از این مهرابهها را معرفی کردم. اما در سالهای اخیر، تعداد بیشتری پیدا کردم و الان مشغول نوشتن کتابی هستم که اینها را در آن مطرح خواهم کرد. فکر میکنید، «فرهنگستان زبان فارسی» چه سهمی در پالایش زبان فارسی داشته است و به نظر شما، چه تأثیری بر زبان محاورهی مردم کوچه و بازار گذاشته است؟ فرهنگستانها در تمام دنیا، نمیتوانند روی زبان کوچه و بازار اثر بگذارند. فرهنگستانها برای تأمین نیازهای جدید زبان ایجاد میشوند. در زبان کوچه و بازار، خیلی کم لغت جدید پیدا میشود و معمولاً لغات قدیمی به کار میرود. مگر اینکه کالای جدیدی پیدا شود، اسم داشته باشد. مثل تلویزیون یا یخچال که اسم قدیمی را روی آن گذاشتهاند. یخچالهای ما، چاله بود که در آن یخ درست میکردند. این یخچال چاله نیست، ولی مردم اینگونه هستند و لغات قدیمی را روی کالاهای ساخت جدید میگذارند و بهکار میبرند. هیچ عیبی هم ندارد. فرهنگستان به نیازهای جدید زبان میپردازد. علوم پیشرفت میکنند، ابتکارهای تازهای صورت میگیرد، اختراع صورت میگیرد، روشها پیدا میشود و… اینها به همهی زبانها اسم ندارند. معمولاً اولین اسم را در زبانی پیدا میکنند که ساخته میشوند. فرض کنید اگر در فرانسه، چیزی ساخته میشود، اولین لغتی که پیدا میکند، به زبان فرانسه است. بعد دیگران میآیند یا لغتی برای آن میسازند و یا عین لغت را بهکار میبرند. ما در زمینهی علوم و فنون، مبتکر نیستیم. در دنیا جزو تولید کنندگان علم نیستیم. در نتیجه، مصرف کنندهی علم دنیا هستیم. به این دلیل، ناچار، وارد کنندهی لغات خارجی هم بودهایم. اما اگر دائم مینشستیم و این لغات را وارد میکردیم، زبان ما، زبان مخلوطی میشد و یواش یواش در خطر زوال هم بود. برای اینکه، بعد از مدتی، مردم میگویند که یکباره به زبان دیگری صحبت کنیم و خودمان را راحت کنیم. چرا اینقدر قرض کنیم. در قرض کردن هم راحت نمیتوان بهکار برد. شما اسمی را میگیرید، حال میخواهید از آن صفت بسازید. درست نیست که یک اسم خارجی را با پسوندی فارسی پیوند بدهید. به فرض، وقتی کلمهی «ژورنالیست» در فارسی میآید، میتوان آن را «ژورنالیستی» هم کرد، اما تا حالا کسی «ژورنالیستانه» نگفته است. ولی تاجیکها میگویند. آنها «رئالیستانه» میگفتند، یعنی به روش رئالیستی. این مشکل ایجاد میکند. فرهنگستان به این مسایل میپردازد. فرهنگستانهای ما، چه فرهنگستان اول، چه دوم، چه سوم، با توجه به اوضاع و احوالی که بر مملکت ما حاکم است، کم و بیش، موفق بودهاند. حتا فرهنگستان اول، با آنکه اعضای آن زبانشناس نبودند، ولی خیلی واژهها پیشنهاد کرده که جا افتاده و در زبان فارسی هم ماندگار شده است. مثلاً، لغتی مثل هواپیما را آنها ساختند. خیلی هم قشنگ و به جا است. میتوان از آن صفت و یا مشتقهای لازم دیگر را ساخت که یک ترکیب فارسی درست و حسابی هم باشد. این کار را فرهنگستانها کم و بیش کردهاند تا الان هم دارند انجام میدهند. ولی بر فرهنگستانهای زبان ما، از بدو پیدایش تا به حال، نوعی محافظهکاری حاکم است. مقداری از این محافظهکاری به مسایل سیاسی مربوط میشود، مقداری هم به مسایل دینی مربوط است. شما نمیتوانید اصطلاحاتی را که دینی هستند، از بین ببرید. مثلاً، «اذان» را چه بگویید؟ برای «وضو»، «دستنماز» را ساختهاند. قشنگ هم ساختهاند. البته اینها را تودهی مردم ساختهاند. خیلی لغات را هم تودهی مردم میسازند و بدون اینکه از کسی اجازه بگیرند بهکار میبرند. زور کسی هم نمیرسد که جلوی آن را بگیرد. یعنی، اگر محافظهکاری ادامه پیدا کند، مردم گوش به حرف حکومت نخواهند داد و نیازهای خود را خودشان برطرف میکنند. مگر «گاز انبر»، «انبردست» و یا «پیت کبریتی» را فرهنگستان ساخته است. ما از این واژه ها فراوان داریم که هیچکدام را فرهنگستانها نساختهاند. بلکه تودهی مردم ساخته و به کار بردهاند. حالا هم همینطور است. با پیشرفت علم زبان در بین مردم، مردم یاد میگیرند خودشان لغت بسازند. الان هر لغتی را که نیاز دارم، خودم میسازم. بدون اینکه از کسی اجازه بگیرم. لازم نیست که آدم از کسی اجازه بگیرد. وقتی کسی که تخصصی در زمینهای دارد و به ساختار زبان هم مسلط است، میتواند راحت برای ترمهای معادل خارجی، لغت بسازد. به نظر من، واژهسازی در زبان فارسی، آرام آرام به جایی خواهد رسید مانند آلمان ،در این کشور، دانشمند آلمانی منتظر فرهنگستان نمیشود، وقتی دستگاهی را ساخت، چون خودش به ساختار زبانش مسلط است، برای آن لغت میسازد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
امیدوارم زمانه برنامهها و مقالاتی از این دست را بیشتر در اختیار علاقمندان آن بگذارد. اگر بعضی از این کارها با کامنتهای زیادی استقبال نمیشوند، الزاماً دلیل بیتوجهی خوانندگان و شنوندگان نیست، به ویژه در اوضاع کنونی که بیشتر اذهان متوجه قیام مردم در ایران است.
-- ادیب ، Jul 8, 2009