خانه > کتابخانه > خاطرات تاج السلطنه | |
خاطرات تاج السلطنهتاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش پایانیدر بخش گذشته، شنیدیم که تاجالسلطنه از «ایمان و اعتقاد مذهبی» خود گفت. در این بخش، نویسنده شرح میدهد که دشمنان دوستنما چگونه تصمیم میگیرند او را از قید مذهب خلاص کنند تا موجب جداییاش از شوهر شوند. جوانی نجیب، تحصیلکرده و «طبیعی» به تاجالسلطنه پیشنهاد تحصیل و فرانسه آموختن میدهد. کمکم بر فکر او اثر میگذارد و آنقدر از شهرهای اروپا تعریف میکند که تاجالسلطنه، دیوانهوار، میل رفتن به اروپا را در دل میپروراند و با شوهرش متارکه میکند. متأسفانه یادداشتهای تاجالسلطنه در همینجا به پایان میرسد و ادامۀ زندگی پُرماجرا و جذاب او نانوشته میماند. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش شصت و هشتمدر این بخش، نویسنده در ادامۀ شرح روزگار تلخ خود، نقل میکند که چگونه شوهرش را نیز نسبت به او ظنین میکنند. تاجالسلطنه که سه بار اقدام به خودکشی میکند، به یاری «ایمان به خدا» و «عبادت» میکوشد تا بر دشواریها غلبه کند تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش شصت و هفتمدر بخش گذشته، شنیدیم که تاجالسلطنه به ستایش زیبایی و اخلاق حسنۀ خود پرداخت؛ خصوصیاتی که موجب حسادت دیگران میشد. در این بخش، معلم خود را مخاطب قرار میدهد و برخی نظرات فلسفی خویش را بیان میکند. آنگاه، از زندگانی خود میگوید و بیخیالیها و بریز و بپاشهای زاییدۀ ثروتمندی و نقش متملقان و دشمنان دوستنما در برهم زدن آرامش زندگی و با سخنچینیهاشان، بدبین کردن او به شوهرش. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش شصت و ششمتاجالسلطنه به بیخوابی مبتلا میشود و شوهر به بیماری سوزاک. او که سه ماه باردار است، چون خبر مرگ دختر مظفرالدین شاه را هنگام وضع حمل میشنود، تصمیم میگیرد طفلش را سقط کند. در پایان، از حسادت شوهر و سپس، حسادت زنان نسبت به خود میگوید و زیبایی خود و اخلاق و عادات نیکوی خود را میستاید. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش شصت و پنجمدر بخش گذشته، شنیدم که تاجالسلطنه ماجرای سفر به قم را نقل کرد و اینکه این سفر چگونه بر او اثر گذاشت. در این بخش، از انتقال اموات و دفن ایشان در گورستانهای قم میگوید و به مرگ میپردازد. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش شصت و چهاردر این بخش، ادامۀ استدلالهای تاجالسلطنه را دربارۀ ضرورت آزادی زنان و بهویژه باز کردن روی زنها میشنویم. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش شصت و سهدر بخش گذشته، شنیدیم که باغهآنوف قفقازی از مجاهدان مشروطه چهار سؤال کتبی به تاجالسلطنه میدهد. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش شصت و دودر بخش گذشته، شنیدیم که تاجالسلطنه خطاب به معلم خود، از ضرورت آزادی زنان ایرانی سخن گفت. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش شصت و یکدر این بخش، از برطرف شدن بیماری وبا و صدمات جانی فراوان آن میگوید و در ادامه، به ویژگی اخلاقی دیگر ایرانیجماعت میرسد. آنگاه، به نبود حفظالصحه که موجب شیوع انواع بیماریها میشود میپردازد و از بلدیۀ تهران انتقاد میکند. سرانجام، خطاب به معلم خود، لزوم آزادی زنان ایران را مطرح میکند. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش شصتمدر بخش گذشته، شنیدیم که تاجالسلطنه و شوهرش، برخلاف توصیۀ طبیب، از وحشت ابتلا به بیماری وبا، به ییلاق رفتند. در این بخش، از ترس همراهان و گریختن آنان میگوید. آنگاه، از قصد مراجعت به تهران و مرگ چند تن از همراهان. سرانجام، از اثر مرگ بر خلق و خو و رفتار ایرانیان مینویسد. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش پنجاه و نهمدر این بخش، نویسنده ابتدا ماجرای مضحک اسب خریدن شوهر را تعریف میکند، سپس به قصههای مسافرت شاه در فرنگستان میرسد. در پایان، از شیوع بیماری وبا در تهران میگوید و به ییلاق رفتن خانواده و مشاهدۀ آثار بیماری و مرگ و میر مردم... تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش پنجاه و هشتمدر این بخش، تاجالسلطنه ابتدا از به دنیا آوردن پسری میگوید و سپس از خبر بازگشت شاه از فرنگ و راهی شدن خانواده به سوی تهران. این مسافرت شش ماه طول میکشد. سپس، از شاه از فرنگ برگشته میگوید و بیخبری او و تفریحات بچگانهاش. و در پایان، مسافرت او را با سفر پطر کبیر مقایسه میکند. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش پنجاه و هفتمدر این بخش، نویسنده از چگونگی زندگی خود در تبریز میگوید؛ از شوهر هوسران و اعمال بیرویۀ او؛ از دوستی و الفت خود به دختر خیاطی ارمنی، آنا نام؛ و از ارتباط با اندرون ولیعهد. سپس از خبر سفر مجدد مظفرالدین شاه به فرنگستان و شوهر کردن مادر خود میگوید و سرانجام، به ماجرای دلدادگی شوهر میرسد، به پسردایی خود که جوانی است خوبرو... تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش پنجاه و ششمدر این بخش، او به سفر دوم شاه به فرنگ میپردازد و نگاهی دارد به سفرنامۀ او. زمان میگذرد و پدرشوهر تاجالسلطنه را به مأموریت به آذربایجان میفرستند. ناچار، تاجالسلطنه همراه شوهر و فرزندان کوچکش عازم این سفر دشوار میشود. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش پنجاه و پنجمدر ادامۀ ماجراهای زندگی، تاجالسلطنه نگاه خود را از زندگی خصوصی برمیگیرد و به بیرون توجه میکند. از نتایج و اثرات منفی این مسافرت و تغییر صدراعظمها میگوید و از صدمات فراوان شاه قاجار به ایران... تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش پنجاه و چهارمدر ادامۀ ماجرا، از پرده بیرون افتادن راز عشق تاجالسلطنه و جدا کردنش را از معشوق میشنویم. دختر روس، معشوقۀ شوهر، نیز به روسیه بازمیگردد. زن و شوهر به زندگی کسالتبار خود ادامه میدهند. زمان میگذرد و تاجالسلطنه دختری به دنیا میآورد. در پایان این بخش، ماجرای سفر مظفرالدین شاه به فرنگ را میشنویم. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش پنجاه و سومدر این بخش، شرح دیدار او را با پدرشوهر میشنویم و آنگاه شکایت بردنش را پیش مادر. وقتی از هر دوِ آنان پاسخ منفی میشنود، مدتی خود را مشغول میکند تا سرانجام، از سر «غرور جوانی»، به تلافی تحقیر شوهر، به جوان عاشق پاسخ مثبت میدهد و خود را گرفتار عشق او میکند. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش پنجاه و دومدر این بخش، تاجالسلطنه از دیدار مجدد عاشق تازه میگوید و اینکه چگونه قصد خودکشی میکند، اما عاشق او را سوگند میدهد که این کار را نکند. تاجالسلطنه تصمیم میگیرد شکایت نزد پدرشوهر بَرَد. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش پنجاه و یکمدر بخش گذشته شنیدیم که دوست و همراه معظمالسلطنهی عاشق، خود گرفتار عشق نو عروس شد و نامهای عاشقانه به او داد. تاجالسلطنه نامه را میخواند و از حال عاشق جدید مطلع میشود. در ادامهی ماجرا تاجالسلطنه از دیدار شوهر میگوید و درمییابد که سخت عاشق دختر رقاص روس شده است. بگو مگوی زن و شوهر به فریاد و جنجال میانجامد. در همین هنگام نامهای بدون امضا به دست تاجالسلطنه میرسد. . . تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش پنجاهمتاجالسلطنه صحنۀ دیدار و گفتوگو با شوهرش را نقل میکند که پیداست گرفتار دختر روس شده است. آنگاه، از دیدار جوانک دوست معظمالسلطنه میگوید؛ کسی که واسطۀ کار است، اما خود گرفتار عشق نوعروس شده و نامۀ عاشقانه به تاجالسلطنه میدهد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|