خانه > ایرانیان هلند > فرهنگ و جامعه > با کولهپشتی و چادر در ایران | |||
با کولهپشتی و چادر در ایراناین عنوان مقالهای است از روزنامه فولکسکرانت هلند، منتشرشده در تاریخ ۹ سپتامبر ۲۰۰۶. در بالای تیتر به عنوان چکیده مقاله نوشته شده: "داؤچه لتینخا و الس دوران با تعجب بسیار در ایران شنیدند که بسیاری از ایرانیها از حمله آمریکا به کشورشان خوشحال خواهند شد. ایشان به هیچ وجه ترسی از اینکه سناریوی عراق در ایران تکرار بشود ندارند". ترجمه بخشهایی از این مقاله را در زیر میخوانیم: چه اتفاقی میافتد اگر دو زن جوان از هلند برای سفر به ایران بروند؟ داؤچه لتینخا (۱۹۸۱) و الس دوران (۱۹۸۱) با مردمی برخورد کردند که کاملاً با آنچه همه برایشان پیشبینی کرده بودند تفاوت دارند: بارها و بارها همه از ما میپرسیدند: "حالا چرا ایران؟ مگر در آنجا همهشان ملاهای بنیادگرا نیستند؟ آنهایی که زنان را سرکوب میکنند؟ آیا در آنجا به عنوان غربی امنیت دارید؟ به همین صورت بیانات احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، درباره افسانه بودن هالوکاست و پاک کردن اسرائیل از روی نقشه کمکی به مشتاق کردن دوروبریهایمان در مورد این سفر نمیکرد. آنها با ایرانایر به تهران پرواز کردند: روسریبسر، مانتو بهتن و شلواری گشاد بهپا. چند روز بعد معلوم میشود که کلاً حجاب آنگونه هم که ما فکر میکردیم سختگیرانه رعایت نمیشود. جدایی فضاها میان زن و مرد هم آنطور جدی گرفته نمیشود. از طرفی در اتوبوسها و متروها قسمتهای زن و مرد جدا هستند و از طرف دیگر موقع رفتن به اصفهان در اتوبوس مسافرتی در میان چند مرد ناشناس نشسته بودیم یا دیدیم که مرد و زنهای ازدواجنکرده در سالنهای تاریک سینما یا در پارکها با هم تماس بدنی دارند و شوخی و نوازش میکنند. این دو مسافر هلندی داستان خود را با توضیح درباره مشاهداتشان در شمال تهران، جوانان شیکپوش و ماشینسوار که به دختران شماره میدهند، دعوت شدن از سوی دختری که از او راه را پرسیده بودند به خانه، مبلهای شیک، تلویزیونهای صفحهپهن، کانالهای ماهوارهای تهرانجلس، بینیهای عملکرده، رواج نوشیدنیهای الکلی پنهان، علاقه جوانان به مهاجرت به غرب و غیره ادامه میدهند. داوچه و الس موقعی که با دو جوان به نامهای دارا و حبیب در خانه مشغول ورقبازی و نوشیدن آبجوی سرد بودند نظر منفی خود درباره سیاست خارجی آمریکا را بازگو میکنند ولی: با اینحال با هر ایرانیای که صحبت کردیم همیشه امید و آرمانگرایی در صحبتهایشان موج میزند. حبیب معتقد است که کشورش از پتانسیل کافی برخوردار است که حتی روزی یک قدرت جهانی بشود. روشنک که یک سازمان غیردولتی برای توانمندی زنان را اداره میکند قبلاً که در آمریکا بود در مورد نسل جدید ایران نظری منفی و ناامیدانه داشت ولی از موقعی که به ایران بازگشته در مورد پشتکار طبقه متوسط و پویایی نسل جوان در ایران مثبت فکر میکند. یان پیتر کِلـَیبورخ، هماهنگکننده هلندی برنامههای صندوق کودکان یونیسف که ساکن ایران است هم به آینده ایران اعتماد دارد. او توضیح میدهد که از سال ۱۹۷۹ به بعد آموزش و پرورش، خدمات درمانی و کارهای زیربنایی در روستاهای فقیر گسترش یافته است. بر عکس ایده حاکم در غرب که جمهوری اسلامی هیچ کمکی را از خارج نمیپذیرد آقای کلیبورخ درباره همکاری کامل ایران با یونیسف در مورد مسائلی تابو-زده مانند پیشگیری از ایدز، اطلاعرسانی در مورد مسائل جنسی و مسائل اعتیاد توضیح میدهد. او میگوید که حکومت ایران حتی به معتادان جیره متادون میدهد. بازگشت ما از سفر ایران با دیدی منفی نیست بلکه با خوشبینی برگشتیم چونکه خودمان با چشم خود دیدیم که ایران تا چه حد پویا و چندجانبه است. ما به همسنیهای خود در ایران اعتماد پیدا کردهایم. آنها با مهماننوازی خود قلب ما را دزدیدند و رفتار دوستانهشان برای ما الهامبخش و الگو است. ---------------------------------------- |
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|