Dec 2010


یلدا و نو شدن سایت زمانه

فرید حائری‌نژاد می‌گویند «یلدا»، بلندترین شب سال به معنای تولد است. در این شب خانواده‌های ایرانی گرد هم جمع می‌شوند و پیر و جوان سر یک سفره‌ می‌نشینند و جشن می‌گیرند. دیوان حافظ و انواع تنقلات و همچنین داستان‌هایی که...



شاعر روزنامه‌نگار اکتیویست

نویسندگی رویایی بود که در سر داشتی؛ «شاعر». شاعر یعنی همه‌چیز. دنیا به شعر ختم می‌شد. هر اتفاقی که می‌افتاد ته دلت قرص بود که شعر، سر جایش محکم نشسته است. حمایتت می‌کند. پناه است. تنها چیزی است که دلت را واقعاً خوش می‌کند. حتی اگر همه بگویند: «چرا حرف نمی‌زنی؟ امروز چرا کشتی‌هات غرق شده؟» اما در درون تو غوغایی است. ناراحت نیستی. داری خودت را کشف می‌کنی. نه، داری خودت را می‌زایی. در یک شعر جدید. لحظه‌ای ناب. همین. به عشق نوشتن، روزنامه‌نگار می‌شوی. فقط برای این‌که در شغلی خانه کنی که همسایه‌ی شعر باشد، اما کار، خودش، خودش را تعریف می‌کند نه تو او را.
روزنامه‌نگاری کار پر دردسری است. این را از همان روزهای اول در می‌یابی. به ویژه اگر زن باشی و به ویژه اگر دور و برت پر از مردان دوست و غیر دوست باشد. یکی به نصیحت می‌گوید به فلانی رو نده، این‌کاره است. دیگری می‌گوید هیچ زنی از این روزنامه‌ها بالا نمی‌رود. آن یکی به بهانه‌ای خودش را به تو می‌رساند تا بگوید اگر امتیازی گرفته‌ای به خاطر تلاش یا توان خودت نبوده، بلکه به خاطر زن بودنت بوده است. پس بهتر است از خیر این کار بگذری که سگ زن خانه‌دار شرف دارد به ...