خانه > خیابان > خشونت > در حاشیهی جنایت سعادتآباد | |||
در حاشیهی جنایت سعادتآبادبامداد رادبر اساس سنت مطبوعات، در هر روزنامهای بخشی با عنوان «حوادث» وجود دارد که ویژهی انعکاس حوادثی است که به تازگی روی داده. بخش عمدهی از این صفحه با بازتاب وقوع جرایم روز پر میشود. وجود این صفحه که به نظر میرسد کهنترین صفحه در پیشینهی روزنامهنگاری باشد، نشان از پیشینهی دور و دراز وقوع جرم و جنایت دارد. به تازگی اما، وقوع یک جرم در محدودهی میدان کاج سعادتآباد تهران، بازتاب وسیعی میان رسانهها داشته است. در این واقعه، دو نفر با یکدیگر درگیر شده و درگیری، به مضروبساختن یکی از افراد با چاقو توسط فرد دیگر میانجامد. فرد زخمی، در برابر دیدگان پلیس و مردم حاضر در صحنه، آن قدر خون بدن خود را از دست میدهد که جان میبازد.
واقعهی دیگری نیز نظیر همین رخداد، در جریان برگزاری یک جشنوارهی تئاتر روی داده است. در آن، افرادی که به داوری این جشنواره اعتراض داشتهاند درگیر میشوند و یکی از آنها که هنرمند هم بوده، با چاقو مضروب میشود. او اما با انتقال به موقع وی به بیمارستان، از مرگ نجات مییابد. صرفنظر از واکنش به رفتار مردم و پلیس، که از نخستین واکنشهایی بود که نسبت به این رخداد ابراز شد، یک نکته در مورد این جرایم وجود دارد که در مقایسه با انواع خبرهایی که از جنایات گوناگون منتشر میشود، حایز اهمیت است و آن، روندی است که آغاز شده و اوضاع اندکاندک به سویی پیش میرود که وقوع جرمهایی از این دست، در جامعه عادی شود. اینکه در یک نزاع، چاقو به کار میرود و قاتل در گفتوگو با رسانهها، اصلاً از این عمل پشیمان نیست و درخواست اعدام میکند، بسیار نگرانکننده است و خبر از فروپاشی بنیانهای اخلاقی و قانونی در جامعهای میدهد که بیش از هر چیز، انباشته از شعارهای خوشرنگ است. پلیس ایران، بارها عملیات گوناگونی را برای سرکوب کسانی که آنها را «اراذل و اوباش» میخواند اجرا کرده است. هربار نیز، کوشیده با انعکاس رسانهای این اقدامات، با بالابردن هزینهی جرم به وسیلهی سرکوب خشن، ترس از انجام جرم را در جامعه نهادینه کند و در نهایت، از وقوع جرم بیشتر در جامعه جلوگیری کند. با این حال، وقوع جرمهایی از این دست نشان میدهد عملیات پلیس، آن ترسی را که مورد نظر بوده ایجاد نکرده است. در نتیجه راهکارهایی از این دست، تأثیری را که باید، بر کاهش وقوع جرم نگذاشته است. در بروز چنین جرایمی، نقش محوری را دولت ایفا میکند؛ دولتی که به راهکارهای مقطعی، بیش از راهکارهای میان و بلندمدت بها میدهد و گمان میکند میتواند با سرکوب، بساط جرم و جنایت را از میان بردارد؛ دولت خوشخیالی که به آمارهایی از کاهش وقوع جرم دل خوش کرده است؛ آمارهایی که شاید حتی معتبر هم نباشند. این آمارها، با پذیرش اعتبار آنها، حتی اگر کاهش وقوع جرم را نشان دهند، بازهم بیانگر این نیستند که جرم از بین رفته است؛ چراکه نقل مکان جرم از سطح جامعه به زیر پوست آن، تنها نتیجهی سرکوب است. سرکوب «اراذل و اوباش»، نه تنها باعث از بین رفتن جرم نمیشود، بلکه آن را تبدیل به گسل خطرناکی میکند که وقتی بر اثر عوامل گوناگون فعال شود، چنین فاجعهای را به بار میآورد. در این میان، نباید از خشونت عریان دولتی در سرکوب مخالفان در سال گذشته صرف نظر کرد؛ وقتی مأموران رسمی دولت، از خشنترین شیوهها برای پاسخ به اعتراضات استفاده میکنند و حتی تصاویری از استفاده از چاقو توسط لباسشخصیها برای سرکوب وجود دارد، طبیعی است که قبح استفاده از چاقو در یک نزاع تا حد زیادی از بین برود. اما به طور کلی، در وقوع یک جرم بیش از هر چیز باید به عوامل زمینهساز آن رجوع کرد. اگر «اراذل و اوباش» پدید میآیند، دلیل آن، دولتی است که نتوانسته این انسانها را به گونهای تربیت کند که از جامعه جدا نیفتند و تربیت نادرستشان را با این شیوهها به نمایش نگذارند. اگر دولت به جای این مقدار تأکید بر سرکوب، جامعه را با آموزشهای بلندمدت زندگی شهروندی تربیت و فرهنگسازی کند، اگر دولت به جای برنتافتن انتقاد، بکوشد با استفاده از همین انتقادات مشکلات جامعه را مدیریت و حل کند، با از بینرفتن زمینههای وقوع چنین جرایمی، که بر آموزشندیدن و پایینآمدن آستانهی تحمل مردم استوارند، خودبهخود تعداد «اراذل و اوباش» تا حد قابل توجهی کاهش مییابد و در ضمن، مشکلات فراوان آنقدر آستانهی طاقت مردم را پایین نمیآورند که چاقو به بازیگر اصلی یک نزاع تبدیل شود و آن را خونین کند. سوءمدیریت دولت فعلی، که در دولت پیش نیز وجود داشته و اینبار مشکل بزرگی به نام عدم مشروعیت نیز با آن همراه شده است، مردم را گریبانگیر مشکلات فراوانی کرده که آرامش و سلامت روانی آنها را تهدید میکند. چنین تهدیدی، در شرایطی که مشکلات بزرگتری با اجرای طرح آزادسازی قیمتها در راه هستند، جامعه را دچار خطرهای نگرانکنندهای، از قبیل فروپاشی کامل اجتماعی میکند که پیشدرآمدهای آن، هماینک نیز با وقوع چنین جرایمی دیده میشود. فرماندهی پلیس پیشگیری در واکنش به جنایت سعادتآباد، گفته بضاعت پلیس در همین حد است و نباید از آن انتظار بیشتری داشت. دولت ناپاسخگوی ایران در برابر تمام مشکلات چنین واکنشهایی بروز میدهد. یقین دارم در هر کشور دیگری چنین جنایتی به وقوع میپیوست، دست کم رئیسپلیس استعفا میکرد، اما اینجا، زنگ خطرها به صدا درآمدهاند و دولتمردان در خواب خرگوشی به سر میبرند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
این نظام، این حکومت ، حکومت و نظام شهید پرور است. یعنی اراذل و اوباش پرور. حکومت اسلامی با شرافت و حیثیت و دین و ایمان مردم سرمایه گذاری کرد. این سرمایه گذاری قمار بزرگی بود که همه چیز به باخت رفت. اکثر غالب بازجوهای حکومت الله و حکومت صالحان در نظام اسلامی از همان ابتدا لات و لوط هایی بودند که در سر کوچه و در مسجد ها سرسپرده ی آخوند و ملایی و یا حاجی بازاری ای بودند که هم نماز می خواندند و هم عرق می خوردند و هم جنده بازی می کردند و هم بچه باز بودند و هم ناموس پرست. کل نظام اسلامی را اینها پشتیبانی می کردند . اگر به پیشینه ی رفیق دوست ها و رضایی ها و بسیاری از فرماندهان سپاه و بسیج نگاه کنیم اصلا از کشتار مادیات و معنویات جامعه ی ایران تعجب نخواهیم کرد. حکومت و نظام اسلامی تمامی سرمایه های مادی و معنوی ایران را هزینه ی ماندن خودش کرده و می کند. ایرانیان میهن پرست ، ایرانیان ملی، ایرانیان با هر مسلک و مرام باید یک « هی » بیدار باش بر وجدان خود بزنند و به صحنه بیایند. آنها باید بدانند که این حکومت غیر از نابودی آنها راه دیگری را نمی شناسد. قتل و جنایت سعادت آباد کم کم و خیلی سریع همه ی ایران را خواهد گرفت. اضافه ی بر این قتل ایرانی های خوبزده، و خود را به خواب زده، و سر در زیر برف کرده بزودی بیدار خواهند شد و خواهند دید که چه بر سر فرهنگ و تمدن و تاریخشان آمده. آنها بزودی از خواب خواعهند پرید زیرا اضافه بر همه ی اینها ، این ایرانی ها بودند که با دست خودشان حکومتی شرف زدا و بیشرف را سر کار آوردند تا تمامی سرمایه ها مادی و معنویشان را به یغما ببرد و در تنور ولایت ننگین فقیه و اسلام آزدی سوز بسوزاند. آری به همه این انتظارات باید انتظار ترکیدن بمب های تروریستها ی اسلامی ای را داشته باشیم که حخکومت اسلام ناب محمدی آنرا بنیان نهاده است.
-- منصوریان ، Nov 11, 2010بر خیز مردک احمق، برادر، ببین این چنین شد. تو بیشرفی که پدر و مادر ما را متهم کردی که چرا مدرن هستند و باید در پی مکانیسم امت و امامت باشند. این بود اسلام تو. و اینک پیروان تو یا شکنجه گران زندانهای مکانیسم امامت و امتند، و یا زیر شکنجه، و یا در کمپ های مریم و مسعود در حال شمشیر کشیند در رکاب دشمنان ایران زمین. و اما تو بهتر بود می رفتی دلقک می شدی ، آنگاه شاید آنهمه ریشه در گنداب نداشتی و کروات بر گردن.
بله، اما ...
ضمن تشکر از مطالب تحلیلی شما، معتقدم بازتاب گسترده ی چنین خبری که در همه جا با انتقاد از پلیس همراه بوده حاکی از درک خود جامعه نسبت به عمق فاجعه ی در حال وقوع هست و دلیل اینکه واکنش پلیس در کشورمان در مقابل این انتقادات اینگونه بوده هم ارتباط مستقیمی با جا افتادن فرهنگ واکنش نسبت به انتقاداتی است که پیشتر از سوی دولت تبدیل به امری طبیعی شده !
-- Parham ، Nov 11, 2010پس غیرت مردم کجا رفته؟!
-- مریم ، Nov 11, 2010من به شخصه مدت هاست که از پلیس توقع برقراری امنیت را ندارم. قسمت اعظم پلیس تا خرخره فاسد است. و حوادث پارسال نشان داد که آنها دغدغه مردم را ندارند ,فقط به حفظ نظام پوسیده اسلامی فکر می کنند.
-- مریم از تهران ، Nov 12, 2010توقعم از خودمان (مردم )است که چگونه فقط نظاره گر باقی مانده ایم.یک انسان التماس می کند و همه فقط نگاه می کنند؟؟؟؟
دلمان خوش است که آدممیم؟
هر روز باید یادآوری کنیم به خودمان که انسانیم و باید برای حفظ انسانیتمان به طور روزمره تلاش کنیم, وگرنه باخته ایم