Sep 2009


هفتاد و یکمین «بخارا»

هفتاد و یکمین شماره مجله بخارا با تصویری از دکتر محمدامین ریاحی منتشر شد و از شنبه چهارم مهرماه در دسترس علاقه‌مندان قرار می‌گیرد. در این شماره، آثاری از هوشنگ دولت‌آبادی، عزت‌الله فولادوند، محمدرضا شفیعی کدکنی، احمد اخوت، سیروس علی‌نژاد، محمدابراهیم باستانی پاریزی، سیروس شمیسا، شهزاده سمرقندی، کامبیز درم بخش، علی دهباشی و ... منتشر شده است.



یک اروپای فراموش‌شده

میلان کوندرا، ترجمه‌ی وحید عوض‌زاده: از تصور هم خارج است که مثلاً ۳۰ سال پیش کسی بنویسد که: «استعمارستیزی، نقد تکنولوژی هایدگر و فیلم‌های فلینی، مهم‌ترین جریان‌های فرهنگی عصر ‌ما را مجسم می‌کنند.» چنین شیوه‌ی اندیشیدنی دیگر جوهره‌ی عصر ما را بازنمی‌تاباند. و اکنون چه؟ چه کسی جرأت می‌کند که اهمیتی هم‌سان به یک اثر فرهنگی (هنری یا اندیشگی) و مثلاً فروپاشی کمونیسم در اروپا بدهد؟



صدگل

چندین ساعت بود که صدای بمب و خمپاره گوش را کر می‌کرد. از چهارراه نادری خبر آوردند که گلوله توپی توی یک هندوانه‌فروشی خورده و قرمزی خون و قرمزی هندوانه‌ها از هم غیرقابل‌تشخیص است. در «زیتون‌کارمندی» شب قبل، بمبی هفت خانه را در هم کوبیده بود و تعداد زیادی کودک که در یک خانه جمع شده بودند تا تولد دوستی را جشن بگیرند؛ کشته شده بودند. صبح زود که من رفتم محل بمب‌ها را نگاه کنم؛ دیدم که پاسدارها تابلوی بزرگی را وسط ویرانه‌ها می‌زنند که رویش نوشته شده بود: «جشن تولد شایعه است.» امروز هم چند بار هواپیماها حمله کرده بودند.



ترجمهٔ سوئدی بوفِ کور

ناصر زراعتی: ترجمهٔ سوئدی بوف کور، رمان مشهور صادق هدایت، به‌قلمِ بو اوتاس، نخستین بار در سال ۱۹۶۵ منتشر شد. چاپ دوم این ترجمه سال گذشته، پس از چهل و سه سال، همراه با مقدمه‌ای از اَنا هَلبری، شاعر و منتقدِ در سری آثار کلاسیک، در قطع جیبی، در استکهلم منتشر شده‌است. بو اوتاس می‌نویسد هنگامی که در دانشگاهِ اصفهان درس می‌خوانده، با هدایت و بوفِ کور او آشنا می‌شود و آن را به سوئدی ترجمه می‌کند. اما یافتن ناشر برای این کتاب ناشناس از نویسنده‌ای ایرانی کار چندان ساده‌ای نبوده. تا آن‌که سرانجام، دو سال بعد بوفِ کور به زبان سوئدی منتشر می‌شود.



نقدی بر کتاب «فراز مسند خورشید»
روزی که ادبیات ایران پر از پرنده بود

طاهره بارئی: «فراز مسندخورشید» را ازین‌رو برای نقد انتخاب می‌کنم که اگر نگویم قهرمان اصلی، ولی دست‌کم یکی از قهرمانان اصلی آن یک پرنده است. پرندگان از کوچک و بزرگ، در تمام فصول کتاب پرواز می‌کنند. امری که بعد از دوره‌ی سیمرغ و ققنوس و منطق‌الطیر، در ادبیات مدرن ما منسوخ شده‌است. نسیم خاکسار در این رمان وارد روح زبان فارسی می شود، که در آن، زن مرکز معنوی و خورشد عشق و الهام و معرفت، پیرامون خویش است.



نگاهی به رمان اسماعیل فصیح
ثریا در اغما یا زیبای خفته

طاهره بارئی: رُمان «ثریا در اغما» داستان یک سفر است. سفری که «جلال آریان»، به امید بیدار باز‌گرداندن ثریای در اغما، از غربت به سرزمین خود، آغاز می‌کند. ثریا، تنها قهرمان زن داستان نیست. زن دومی نیز به‌نام «لیلا آزاده»، یکی از سه قهرمان اصلی کتاب را تشکیل می‌دهد. لیلا، آشنای دیرین جلال آریان است که کوچ او به فرانسه بین آن‌ها فاصله می‌افکند. سفر جلال آریان، نوسانی است بین این دو زن. از سوی تخت ثریا در بیمارستان، به طرف لیلا‌یی که خود را مغلوب می‌خواند. ثریا روی تخت بیمارستان در تمام طول رمان چون تابلویی به پشت دیوار حوادث داستان آویخته است.



نوشته‌ی میلان کوندرا
آلُنزُ کی‌خادای بی‌نوا

میلان کوندرا، ترجمه‌ی وحید عوض‌زاده: یک آقای محترم روستایی، آلُنزُ کی‌خادا، تصمیم می‌گیرد که شوالیه شود و اسمش را به دُن کیشوت تغییر می‌دهد. چطور می‌شود هویت چنین شخصی را تعریف کرد؟ او در واقع کسی‌ است که خودش نیست. دُن‌کیشوت یک لگن مسی ریش‌تراشی را، به خیال این‌که کلاه‌خود است، از بساط یک سلمانی می‌دزدد. کمی بعد سلمانی‌ مربوطه دست بر قضا در میخانه‌ای سر و کله‌اش پیدا می‌شود که دُن کیشوت آن‌جا‌ست. سلمانی چشمش به لگن ریش‌تراشی‌اش می‌افتد و تلاش می‌کند که پس‌ بگیردش.