یک اروپای فراموششده
نوشتهی میلان کوندرا ترجمهی وحید عوضزاده
و ما در اروپا - ما کیستیم؟
به جملهای که فردریک شلهگل در آخرین سالهای قرن هجدهم نوشت، فکر میکنم: «انقلاب کبیر فرانسه، ویلهلم مایستر گوته و اپیستهمالوژی فیخته مهمترین جریانهای فرهنگی عصر ما هستند.»
همسنگی یک رمان و یک رسالهی فلسفی در کنار یک رویداد عظیم تاریخی: چنین بود اروپا؛ اروپای دکارت و سروانتس؛ اروپای عصر مدرن.
از تصور هم خارج است که مثلاً ۳۰ سال پیش کسی بنویسد که: «استعمارستیزی، نقد تکنولوژی هایدگر و فیلمهای فلینی، مهمترین جریانهای فرهنگی عصر ما را مجسم میکنند.» چنین شیوهی اندیشیدنی دیگر جوهرهی عصر ما را بازنمیتاباند.
و اکنون چه؟ چه کسی جرأت میکند که اهمیتی همسان به یک اثر فرهنگی (هنری یا اندیشگی) و مثلاً فروپاشی کمونیسم در اروپا بدهد؟ آیا آثاری با چنان اهمیتی دیگر وجود ندارد؟ یا اینکه ما توان تشخیص را از دست دادهایم؟
این سؤالها معنایی ندارند. اروپای عصر مدرن از دست رفته است. اروپای که ما در آن زندگی میکنیم، دیگر هویتش را در آینهی هنر و فلسفه جستوجو نمیکند. اما آینه پس چیست و کجاست؟ کجا بایست چهرهمان را بیابیم؟
ترجمهشده از بخش هفتم کتاب پرده
1- trends
|