تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

عشق اما پیداست

محمود خوشنام

وین پایتخت زیبای اتریش را شهر موسیقی نامیده‏اند. همه‏جور موسیقی، از سنگین تا سبک، از کلاسیک تا مدرن، در آن زاده شده و پرورش یافته است. بسیاری از آهنگ‏سازان اروپایی نیز که زاده‏ی این شهر نبوده‏اند، یا در آن تحصیل کرده‏اند و یا بخشی از عمر خود را در آن سپری ساخته‏اند.با این‏ همه، اگر کمی دقیق‏تر نگاه کنیم، می‏توانیم وین را شهر موسیقی سبک، به‏ویژه والس‏های جاودانه بنامیم. از همین جاست که نام وین، همیشه اشتراوس را به ذهن می‏آورد و والس‏های اشتراوس آدمی را با خود به وین، وین قرن نوزدهم، می‏برد.

Download it Here!

موسیقی سبک، البته سابقه‏ای بلند‏تر از این‏ها دارد. حتی می‏شود نشانه‏های نخستین آن را در بخشی از سوییت‏های باخ یا در دی‏ورتیسمان‏های موتسارت پیدا کرد. در بعضی از کارهای آهنگ‏سازان بعدی، چون بتهوون و شوبرت نیز جای پایی از آن‏ها را می‏توان یافت. ولی موسیقی سبک با یوهان اشتراوس برجسته‏تر و فراگیرتر شده است. اشتراوس، والس را به فرم پوئم‏سمفونیک نزدیک ساخته و آن را قدر و اعتباری دیگر بخشیده است. هنوز پس از ۱۸۵ سالی که از تولد اشتراوس می‏گذرد، والس‏های او هم‏چنان در سراسر جهان زنده و سرزنده باقی مانده است.


تندیس یوهان اشتراوس، آهنگساز سرشناس اتریشی در وین

در میان والس‏های اشتراوس «دانوب آبی» به‏خصوص در ایران، جاذبه و شهرتی فراگیرتر پیدا کرده است.
به تکه‏ای از آن گوش می‏کنیم:[دانوب آبی، ساخته‌ی یوهان اشتراوس]

کم نیستند خواننده‏های موسیقی پاپ که وقتی نامی پیدا می‏کنند، این هوس به سرشان می‏زند که خودشان ترانه هم بسازند. گاه هم آهنگ و هم شعرش را. خیال‏شان هم از جانب مخاطبان راحت است. چون اگر چیزی را هم که می‏سازند و می‏سرایند و می‏خوانند، چنگی به دل نزند، نام و شهرتی که دارند به دادشان می‏رسد و پخش و فروش آن را ضمانت می‏کند.

در ایران نیز گاهی پاپ خوان‏ها به این فکر افتاده‏اند که ذوق آهنگ‏سازی خودشان را نیز تجربه کنند که البته غالباً پشیمان شده‏اند. آهنگ‏سازان اندکی را نیز داشته‏ایم که فکر کرده‏اند صدای خودشان را هم آزمایش کنند و بعضی از آهنگ‏های خودشان را خودشان بخوانند.حالا از میان ترانه‏سرایان نیز یکی سربرآورده و همه فن‏ حریف شده است. بر روی شعرهای خود آهنگ می‏گذارد و خودش هم آن‏ها را می‏خواند.


شهیار قنبری، ترانه‌سرایی که بر روی شعرهای خود آهنگ می‏گذارد و خودش هم آن‏ها را می‏خواند.

شهیار قنبری، ترانه‏سرای معروف را می‏گوییم که از حق نگذریم، بعضی از ترانه‏های خودساخته و خودخوانده‏اش زیبا و دلنشین هم هست. مهم‏تر از همه این است که حرفی همیشه برای گفتن دارد.تنها کسی که در کار شهیار دخالت دارد، گویا کسی است که آهنگ‏های او را تنظیم می‏کند.به یکی از ترانه‏های خودساخته و خودخوانده‏ی شهیار گوش می‏کنیم، با عنوان «عشق اما پیداست»:[عشق اما پیداست، ترانه‌ای از شهیار قنبری]

سازهای غربت
سازهای ناكوك
شعر بادامی تلخ
سوگوار دل‏پوك
برگ‏ها زرد زرد،
وقتی هوا نیست
بوسه سرد سرد
صدا صدا نیست
زخم هم چه بیهوش
هیچ كس با ما نیست
شب چنان تیره
كه شب پیدا نیست
شب هم پیدا نیست
عشق اما پیداست
حرف، حرف فرداست
كار بچه‏هاست
طاق‏ها بی‏كاشی
راه‏ها مثل هم
حرف‏ها شاعركُش
بغض‏ها بی‏شبنم
دست‏ها افتاده، سرها خمیده
چشم‏ها خشكیده، عطرها پریده
ماه هم دور دور

آه اما نزدیك
روز هم بی‏روزن
سرد، سرد و تاریك
چه سرد و تاریك
عشق اما پیداست

عشق اما پیداست
حرف حرف فرداست
پكار بچه هاست
دست نقاش از همه تنهاتر
پرده‏ها را شسته زیر باران
آخرین شاعر پرید و دود شد
شعرش از هر دشنه‏یی آویزان
شاپرك افتاده در جوهردان
یاس بی‏سر ، وقفِ مرهم‏گاه
ای یقین سبز مثل معجزه
سایه‏ی آمد‌‌‌‌ن تو در راه
روز باید باشد،
عشق اما پیداست

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

ايكاش اين راديو مصاحبه هايي ادبي و فارغ ازنام آوازه خوانان با اين ترانه سرايان انجام دهد

-- kave ، Nov 14, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)