تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
ویژه‌ی شعر و شعرخوانی مهدی فلاحتی

«آواره با ماه»

حسین نوش‌آذر

مهدی فلاحتی، سالیان دراز است که در تبعید از کشوری به کشوری دیگر مهاجرت کرده و همواره یا شعر در خدمت او بوده و با او به شعر و به ادبیات خدمت می‌کرده. حاصل این تلاش‌ها شش مجموعه شعر است.

Download it Here!

ترانه‌ی ماه نخستین دفتری بود که فلاحتی در سال ۱۳۶۸ در آلمان منتشر کرد. آخرین دفتری که نشر ثالث از او در تهران منتشر کرده «آواره با ماه» نام دارد. از «ترانه‌ی ماه» تا «آواره با ماه» مهدی فلاحتی در گستره‌ی جغرافیایی سرگردان، در مهاجرت‌های پی در پی و «در سرزمین‌های از هم جدا مانده» راه درازی طی کرده.

برنامه‌ی رادیویی امروز دفتر خاک به مهدی فلاحتی و شعرخوانی او اختصاص دارد.


مهدی فلاحتی

یادگار دوره‌ی دلبستن‌ها و دلواپسی‌ها

مهدی فلاحتی به بخش وسیعی از سنت شعری ایران تکیه دارد. شاملو، رؤیایی، خویی و براهنی. این تأثیرات به شکل درونی‌شده‌ای به خوبی در شعر فلاحتی جاافتاده و زبانی مستقل را برای او به وجود آورده.

«آواره با ماه»، هم کتابی است صمیمی. زبانش سرشار از تصاویر زیباست و به خوبی می‌تواند با خواننده ارتباط بگیرد. نه این‌که عامه‌پسند باشد. برعکس نخبه است، اما نخبگی‌اش را به رخ نمی‌کشد. معلوم است که اشعار این کتاب آرام و متنین سروده شده. برای همین گاهی اگر در میان جریان‌های شعری نو مثل یک موسیقی خاطره‌انگیز کلاسیک اما فراموش شده جلوه می‌کند، ولی به همان دلنشینی است. اگر بخواهیم با زبان شاعر سخن بگوییم: اشعار «آواره با ماه»، «یادگار دوره‌ی دلبستن و دلواپسی‌های نیاکانند».

در سوگ ایمان و حرمت انسان

نوعی دوگانگی، نوعی سرگردانی و یأس در اشعار این کتاب به چشم می‌خورد. فقط کسی که زندگی کرده باشد و زندگی را بشناسد می‌تواند چنین اشعاری بگوید. فلاحتی، هنر شاعر را در این می‌داند که خصوصی ترین کار جهان را چنان در معرض عموم قرار دهد که هرکس آن را از آن خود بداند.

او برای آفرینش تصاویر شاعرانه از طبیعت الهام می گیرید. گاهی این تصاویر تکراری به نظر می‌رسد. گاهی تازگی دارد و فردیت او را آشکار می‌کند، اما در هر حال شعر فلاحتی سوگوار است. در شعر او سوگواری یک امر ذاتی و درونی‌شده است. اندوهی نیست که حالا به خاطر از دست دادن عزیزی ناگهان پیدا شده باشد. مثل این است که شاعر سوگواری را واقعیت جهان ما می‌داند. واقعیت حضور مادران و واقعیت حضور کودکان زاده شده در یکی از سیاه‌ترین دوره های تاریخ کشور ما. سوگ در شعر فلاحتی سوگی است که همواره پس از استقرار دیکتاتوری به ادبیات راه پیدا کرده. گاهی به شکل یأس و گاهی به شکل خشم و بیزاری و نفرت خودش را نشان داده. در شعر او سوگ، اغلب به شکل دریغ آشکار می‌شود در جهانی که به گفته‌ی شاعر «چیزی به جای خویش نیست» و ایمان و حرمت انسان از او گرفته شده.

شاعرِ روزنامه‌نگار

مهدی فلاحتی برای بینندگان صدای آمریکا چهره‌ای آشناست. پیش ازین، او را به عنوان یک روزنامه‌نگار ادبی می‌شناختند. نشریه‌ی آرش نخستین بار به سردبیری مهدی فلاحتی و به کوشش پرویز قلیچ خانی در فرانسه منتشر شد. آرش هم مانند آدینه تلفیقی بود از ادبیات و سیاست. بخش ادبی این نشریه در زمان سردبیری فلاحتی و در زمانه‌ی خودش درونگرا و نخبه بود و بخش سیاسی آن آرمانگرا و تحلیل‌گر.

مهدی فلاحتی برای تحکیم هیچ سیاستی و برای رسیدن هیچ گروهی به قدرت سیاسی، فعالیت نمی کند. می‌گوید: در عزای دولتها ممکن است کف بزنم، اما در تشکیل دولتها هرگز.

دفتر «خاک» با مهدی فلاحتی بر اساس همین موضوعات و به مناسبت انتشار «آواره با ماه» در ایران، یک مصاحبه کتبی انجام داده که مشروح آن در فرصتی دیگر در سایت زمانه منتشر می‌شود. این برنامه در واقع درآمدی است برای آن مصاحبه و زمینه‌ای است برای آشنایی با صدای شاعر.

شعری از مهدی فلاحتی، که می‌توانید آن را با صدای او در فایل صوتی گوش دهید:

تبِ سرد

بیابانِ خاموش
و بی‌اختیارانه سوی افق‌های مه‌ پوش
به ناگاه
در منظر آمد
و با چشمِ از سُرمه سنگین
نگاهی به من کرد.

حضورش همه رنگ
در متنِ بی‌روح و رنگِ بیابان
تمام تنم
چون یکی هیمه در آتِش جان.

زمین و زمان از حضورش به گردش درآمد
شب آمد
به تقدیر
نه یک قطره‌ی روشنایی
نه دیگر تماشایِ رویی
بیابان خاموش
و من
باز
بی‌اختیارانه سویی ...

۲۰ آذر ۱۳۸۲

آواره با ماه

چه می‌خواهد این ماهِ آواره از من؟
که اکنون فرازِ جهانم
و مهتاب
از جانِ من می‌تراود
من انگار
عمری‌ست
با ماه
یک جان و هم‌سرنوشتم
از آن شب
که بر گونه‌ی ماه
رؤیای خود را نوشتم
همان شب که شعرِ نخستین
نخستین کلامش درآمد
و آوارگی‌هام
در سرزمین‌های از هم جدا مانده یکسر سرآمد.

من اکنون فرازِ جهانم
و مهتاب
از جان من می‌تراود
بر اقلیم‌هایی که هر یک
یکی پاره‌ی تن.

چه می‌خواهد این ماهِ آواره از من؟
در آسمان لندن به پراگ

۲۹ مهر ۱۳۸۳

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سروده های مهدی فلاحتی به می گساری ی غریبی شبیه است که اشگ و لبخند، ماتم و شادمانی ی شورانگیزی را توامان دارد. شعر فلاحتی چونان می، شوراندوهی شگفت را در کام جانِ شعر نوش می ریزد. این می ی شگفت انگیز در ساغری ریخته می شود که بسیار ظریف و زیبا است. غالب آهنگین و ظریفِ سروده ها و مضامین بدیع و تصاویر آبستره در سروده های مهدی فلاحتی، برای شعر شناسان آشنا است، به گونه ای که اگر سروده هایش نام او را نیز بر خود نداشته باشند، شعر شناس به فوریت درمی بابد که شعر، شعرِ مهدی فلاحتی است. به پرنیانِ شعر فلاحتی، جان شاعرانه و شریف و روح بزرگ و انسانی ی او را باید تنید. او از معدود شاعرانی است که شگفتی و تجلیل خودش را از شنیدن یا خواندن شعرِ زیبایی پنهان نمی دارد. فلاحتی نه در کار سرایش که در زندگانی و روابط خوبش هم شاعر شریفی است. شهادت می دهم که آنچه پیشانه نوشتم درکی است که سال ها است از شعر فلاحتی ی شاعر داشته ام و هم اینک نیز دارم.

-- خسرو باقرپور ، Apr 27, 2010

حتی يک نکته انتقادی هم در اين نوشته پيدا نمیشه. والله وقتی از حافظ و سعدی و مولانا و نيما و اخوان ثالث و فروغ و ... هم حرف می زنيم گاهی اندکی با چاشنی نقد همراه است. ولی اينجا فقط قربون صدقه رفتن و به به و چه چه گفتن به همديگه هست.
وای چقدر به هم نون قرض می دهيد. حتی کامنت گذارها را هم به همين راه نون قرض دادن کشانديد. آخه "شاعر شريف" ديگه چه صيغه ای هست؟
------------------
خانم مرضیه عزیز: من آقای فلاحتی را متأسفانه فقط یک بار بیست و پنج سال پیش در خانه‌ی دوستی دیدم و نیم ساعتی با او گفت و گو کردم و رفتم. ارتباط من با ایشان تا امروز فقط از طریق نوشته‌هایی بوده که جسته و گریخته در مطبوعات منتشر می شده. چه باید بکنیم، وقتی کتابی خوب است و نمی‌توان به آن خرده گرفت؟ آیا به نظر شما بهتر است که مبنا را بر خرده‌گیری و ایرادجویی بگذاریم؟ آیا به اندازه‌ی کافی ما را تحقیر و سرزنش و سرکوب نمی‌کنند؟ آیا وقت آن نرسیده که وقتی فضیلتی در هم سراغ داریم، از آن فضیلت هم سخن بگوییم؟ به نظر من شعر آقای فلاحتی شعر بسیار متینی است. نه خیلی کهنه است و نه زیاد از حد نو. مضامین شعرش هم بی‌اندازه انسانی است. شاید به دلیل هم‌نسل بودن این احساس نزدیکی و تفاهم و همدلی به وجود آمده. اما، حتی اگر چنین باشد، می‌پرسم آیا این حق ما نیست؟ با سپاس از همفکری شما
حسین نوش‌آذر

-- مرضيه ، Apr 27, 2010

با مرضيه موافقم. رفيق بازی را بايد کنار گذاشت. همه بچه های ايرانی در دبيرستان شعر می نويسند. بعضی ها پس از چندی اين کار را ول می کنند و بعضی جدی می گيرند و خودشان را شاعر می دانند. فلاحتی هم از همين دست شاعران است. من و شما و مرضيه و همه مردم ايران می تونند اينجوری شعر بنويسند.

واقعيت اين است که فرهنگ ما عليرغم آنچه بسيار گفته اند، شاعر پرور نيست و بهمين خاطر هم در صد سال گذشته به اندازه انگشتان يک دست، شاعر خوب نداريم.

-- نيما سرمد ، Apr 27, 2010

بنظر من وقتی فلاحتی بر گونه ماه رویای خود را می‌نویسد نه تنها آبستره نیست، بلکه رویای تاریخی تصویر معبود امام را در ماه دیده است!
با عرض پوزش از خانم مرضیه

-- بدون نام ، Apr 27, 2010

به نظرم کسی که منتقد است باید ابزاری به نام نقد را بشناسد. اصلا مبنا را بر این بگذاریم که کسی شیفته کلامی و نامی است. اگر موافق نیستید.لطفا نقد کنید. بگویید چرا این شعر زبان شاعرانه ندارد. چرا دچار لکنت زبان است. چرا باید کار دیگری کرد. شاعر بضاعت خود را در معرض قضاوت گذاشته. ولی ما نقد کرده توهین روا داشته ایم.
______________
دوست عزیز، نقد نیست. برنامه رادیویی است. 600 کلمه، 6 دقیقه
ح ن

-- مسعود سفیری ، Apr 28, 2010

«بدنبال پرچم خونین پرولتاریا تا آغوش آبی امپریالیسم» عنوان بهتری نبود؟ چرا آبروی ماه را برده است شاعر محترم؟
جناب خاک هم بهتر است مفهوم نون قرضیات را جایی جستجو فرمایند که توجیه ایشان در پاسخ مرضیه، بدرد صداوسیما میخورد تا رادیو زمانه!

-- بدون نام ، Apr 29, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)