خانه > خاک > برنامه رادیویی خاک > بازسازی سنتها در اشعار نادر نادرپور | |||
بازسازی سنتها در اشعار نادر نادرپورحسین نوشآذرkhaak@radiozamaneh.com۱۰سال از درگذشت نادر نادرپور که آخرین و شاخصترین شاعر حلقهی شعری «مکتب سخن» یا «نوقدماییها» بود میگذرد.
نادرپور پیش از انقلاب جزو شاعران به اصطلاح «متعهد» به شمار نمیآمد، اما دو سال پس از انقلاب ناگزیر شد ایران را ترک کند و به ناچار به حلقهی شاعران تبعیدی پیوست. او در فقر مادی با سربلندی و غرور زندگی کرد و سرانجام پس از بیست سال دوری از وطن در ١٨ فوریه سال ٢٠٠٠ میلادی در آمریکا دچار سکتهی قلبی شد و درگذشت. وزارت ارشاد از آغاز سال ١٣٧١ تجدید چاپ مجموعههای پیشین و همچنین نشر تازهی آثار نادرپور را ممنوع اعلام کرده است. ازین رو در همان سال سازمان نظارت بر حقوق بشر جایزهی «هیلمن - هامت» را که به نویسندگان تبعیدی و یا ممنوعالقلم اختصاص دارد به نادر نادرپور اهداء کرد. برنامهی رادیویی این هفتهی دفتر «خاک» به مناسبت دهمین سال درگذشت نادر نادرپور به او اختصاص دارد.
بازسازی سنت با در نظر گرفتن روابط زندگی امروز گروهی از شاعران نوپرداز پیشنهادهای نیما را به تمام و کمال نپذیرفتند، اما نوآوریهای دوران مشروطیت را هم کافی نمیدانستند و تلاش میکردند در قالبی متفاوت شعر بگویند، چنانکه شعر آنان حامل معناهای تازه هم باشد. این گروه از شاعران که پیرامون دکتر پرویز ناتل خانلری گرد آمده بودند و در مجلهی سخن اشعار خود را منتشر میکردند چهارپاره و دوبیتیهای پیوسته را برای به بیان درآوردن شاعرانهی مفاهیم تغزلی و اجتماعی مورد نظرشان مناسب یافتند. نادرپور نیز به این مکتب شعری پیوست و به زودی با تسلطی که بر زبان داشت، به شاخصترین چهرهی شاعران «مکتب سخن» بدل گشت. نادرپور بر خلاف بسیاری از شاعران این مکتب شعری توانست شعرش را از تعابیر و الفاظ کهن بزداید. او از میان پیشنهادهای نیما سه پیشنهاد را پذیرفت: پیشنهاد شکستن تساوی طولی مصراعهای شعر، ترکیب دو یا چند وزن متجانس و این که جای قافیه همیشه در پایان بیت یا مصراع نباشد، بلکه شاعر بتواند از قافیه به عنوان «زنگ تداعی معانی» در شعرش بهره گیرد و هر وقت که بخواهد پارهای از مضمون را به پارهای دیگر مضمون آن شعر پیوند دهد، به کارش بندد و باقی مصراعها را بیقافیه رها کند. دکتر رضا براهنی درباره ی نوآوری در اشعار نادرپور میگوید: «شعر نادرپور بازسازی سنت است با در نظر گرفتن متن زندگی امروز و روابط زندگی امروز» در واقع فقط قالب چهارپاره نادرپور را به حلقهی شاعران مکتب سخن متصل میکند وگرنه شعر او از نظر کلمات و ترکیبات تازه و تعابیر نو از شعر دیگر «نوقدمایی»ها متمایز است. تعابیری که نادرپور در شعرش به کار میگیرد واضح و گویا و شعر او از نوع تغزل و بیانگر احساست شخصی شاعر است. عشق در شعر نادرپور زمینی و شاعر ستایشگر زندگی است و در توصیف و تصویرسازیهای شاعرانه بیمانند است. تعهد در عشق به جای تعهد اجتماعی یکی از مفاهیم مناقشهانگیز در اندیشهی اجتماعی نادرپور مغهوم «تعهد» است. نادرپور در گفت و گو با هوشنگ محمود دربارهی «تعهد» در هنر گفته است: تعهد به گمان من بيش از يک معنا ندارد، هرچند، اعم از سياست که به اعتباری عام ترين و اجتماعی ترين مقولات است و « عشق » که به يک مفهوم خصوصی ترين آنها ، تنها زمانی میتواند سرچشمه الهام واقعی يک هنرمند باشد که در نهانیترين لايههای ضمير او نفوذ کرده باشد و به بيان ديگر جزئی از عواطف و احساسات او به شمار آيد. [...]هرگاه «عشق» دارای آنچنان نيروئی باشد که سراسر وجود شاعر را بگيرد، شعر او « نفس تعهد در عشق » است. چنين شاعری ديگر چيزی جز « عشق » نمیگويد.سياست و امور سياسی نيز همين گونه است. در واقع این سخن را شاید بتوانیم به این شکل ترجمه کنیم که در باور نادر نادرپور شاعر میبایست بیش از آن که به اجتماع متعهد باشد، نسبت به خودش احساس تعهد کند؛ با احساساتش آشنا باشد و خود را نفریبد. البته او در این گفتار فریبنده فراموش میکند که اگر انسان نسبت به خودش احساس تعهد کند، قاعدتاً نمیتواند نسبت به مسائل و بحران های اجتماعی و سیاسی بیتفاوت بماند. چنانکه پس از آن که نظام شاهنشاهی فروپاشید و نادرپور مجبور به جلای وطن شد، هر چند که شعرش در تبعید همچنان یک شعر شخصی است و از واهمه های شاعر نشان دارد، اما در کنش اجتماعی به یکی از سیاسیترین شاعران ایران بدل گشت و در مخالفت با حکومت و رهبرانش آنچنان پای فشرد که تا امروز آثار او در محاق توقیف قرار دارد. نادرپور در ادامهی همین گفت و گو میافزاید: «شعر این شاعران «متعهد» - که خود را نیز از منادیان و مبشران انقلاب می انگاشتند و مدعی بودند که با زبان مردم و برای مردم شعر میسرایند - در بحرانیترین روزها و در آن تظاهرات عظیم، بر لب هیچکس نگذشت، هیچکس شعری از اینان نخواند، در حالیکه بر روی آثار شاعرانی چون فرخی یزدی، عارف قزوینی، عشقی و بهار سرودهها پرداخته شد.» این داوری هم چندان درست نیست. میدانیم که در آن سال ها که بنا بر ضرورت شور انقلابی همه را فراگرفته بود اشعار شاعرانی مانند احمد شاملو، سعید سلطانپور و سیاوش کسرایی و بسیاری از شاعران به اصطلاح «متعهد» و «انقلابی» آن روزگار سر زبان مردم افتاده بود و امروز هم که دوباره خیزش و تحرکی در جامعه به وجود آمده است، کمتر کسی شعر نادرپور را زمزمه می کند و فرضیهی «تعهد در عشق» او را که به حریم شخصی انسانها مربوط است در امور سیاسی و اجتماعی تعمیم میدهد. ده مجموعه از اشعار نادرپور به ترتیب زیر منتشر شده و گویا یک مجموعه شعر منتشر نشده هم با عنوان «گفت و گویی در تاریکی» از او در دست است. ۱ـ چشمها و دستها (۱۳۳۳) دکتر احسان یار شاطر دربارهی نادرپور گفته است: اگر قرار باشد یک دیوان شعر از شعرای معاصر با خودم بردارم و هیچ کتاب دیگری برندارم و در جزیرهای سکنی کنم، اگر دیوان نادرپور یکجا چاپ شده بود، من مسلماً آن دیوان را برمیداشتم و حال که چاپ نشده (و امیدوارم کلیات ایشان تا چهل سال دیگر هم به چاپ نرسد) منتخبی از اشعار نادرپور را برمیدارم. دربارهی نادر نادرپور • گرامیداشت هشتادمین زادروز نادر نادرپور در پاریس، ایرج ادیب زاده • به یاد نادر نادرپور، یدالله رؤیایی • در مرگ زیستن، پیرایه یغمایی |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
آیا این مطلب حق نادر پور رادر یک نوشته مختصر ادا کرده است؟ پاسخ من منفی است. نویسنده آثار نادرپور را دقیق معرفی نکرده است.شاید بهتر باشد ناقدان ادبی از ورود به موضوعات وشخصیتها وآثاری که به آنها علاقه ای ندارند چشمپوشی کنند واز رفع تکلیف جدا خودداری ورزند.
-- بدون نام ، Feb 22, 2010-------------------------------------
خواننده ناشناس گرامی،باید روزی مفصل به این موضوع بپردازیم که خوانندگان از ما چه انتظاراتی نمی توانند داشته باشند. ما نمی توانیم کار یک نشریه ادبی دویست و پنجاه، سیصد صفحه ای با سویه های پژوهشی و تخصصی را انجام دهیم. اینجا یک رسانه همگانی است و زبان ما هم باید ساده و نزدیک به زبان گفتار رادیویی باشد. کاش یادآوری می کردید که چه فضیلت هایی از آن زنده یاد از قلم افتاده. آن وقت هم این نوشته با مشارکت شما به کمال نزدیک می شد و هم من از شما می آموختم
آقای نوش آذر مقصودم آن بود که نوشته شما حاکی از آن است که شما علاقه ای به شعر نادرپور یا نوع شعرهای خانلری وتوللی ومشیری وغیره نداریدوصرفا خواسته اید یادی از اوبکنید.خوب چرا این کار را از ادیبان علاقمند نادرپور نخواسته اید یا با آنها مصاحبه نکرده اید.بدون احاطه برآثار یک شاعر نمی توان راجع به اوصحبت کرد وچند نقل قول پراکنده از او ودیگران دردی رادوانمی کند.مثلا شما نوشته اید که نادرپور وزنها را بهم می آمیخت.در حالیکه اوهرگز این کار رانکرده است ودر هر شعر فقط از یک وزن استفاده میکرد.در ضمن دیوان اشعار نادرپور درتهران در سالهای اخیر چندین بار در انتشارات موسسه نگاه منتشر شده است.بهرحال مقصود عیبجویی صرف نبود وتنها میخواستم عرض کنم که بدون علاقه حداقلی ومطالعه کلی اثار یک شاعر یا نویسنده سخن یک ناقد یا تکراری می شود یا غیردقیق.اگر ناقدی به موضوع فصاحت در زبانکه در مکتب مجله سخن بسیار محوری است عقیده ای نداشته باشد که گویا شما ندارید اعتبارسخن شاعر این مکتب را معمولی ارزشیابی می کند. زحمات شمادر خاک مهم وقابل ستایش است ولی برای هرمقاله ومصاحبه ونقدباید برنامه ریزی دقیق کرد وبدنبال بهترین راه رفت نه اولین راه.این یعنی سختگیری وجلب خواننده علاقه مند.بهرحال کسانی که میخواهند در باره ادبیات بدانند دنبال مطالب تخصصی ترند چه مثل من سنی از انها گذشته باشد وچه جوانتر
-------------------------------------------------
خوانندهی ناشناس گرامی: ایراد شما به من در وهلهی نخست این است که گفتهام نادرپور وزنها را به هم میآمیخت. در حالیکه نوشته بودم نادرپور [و دیگر شاعران مکتب سخن] چهارپاره و دوبیتیهای پیوسته را برای به بیان درآوردن شاعرانهی مفاهیم تغزلی و اجتماعی مورد نظرشان مناسب یافتند و این هم البته نکتهای نیست که من کشف کرده باشم. در تاریخ ادبیات ایران، منتقدان بارها به این نکته اشاره کردهاند و نادرپور را ازین نظر ستودهاند، در حالی که نادرپور نظم چهارپاره را روی سر خواننده با یک نوع رمانتیسمِ مرگکام آوار میکند. چون سالگرد این شاعر بزرگ بود، من به خودم اجازه ندادم عقیده و نظرم را در متن دخالت دهم. فقط در مورد تعهد، آن هم در روزگاری که ما میبینیم تعهد اجتماعی نویسنده و شاعر چقدر اهمیت دارد، به این نکته مختصری پرداختم. همچنین شما فرمودید که شعر نادرپور در ایران منتشر شده است. از ته دل شادم و خرسند. من این کتاب را ندیدهام، اما میتوانم به شما اطمینان بدهم که در بیست و پنج سال گذشته در مطبوعات خارج از کشور از جمله در نشریهی روزگار نو بارها سخن از ممنوعالقلم بودن این شاعر رفته است و آن را فضیلتی برای شاعر دانستهاند. علاوه بر این فراموش نکنیم که در برنامههای هفتگی ما، مبنای کار برستایش یا حتی نقد کسی نیست. بلکه ما فقط تلاش میکنیم گزارشی نسبتاً عینی ارائه دهیم. من در آغاز سخن اشاره به تسلط نادرپور بر زبان فارسی کردم و گفتم شعر او در تصویرسازی بیمانند است. دیگر چه بگوییم که حق او را ادا کرده باشیم؟ اما با اینحال شما درست تشخیص دادهاید: من یک شلوار وصله پینه اما برازندهی تن را به کت و شلوار و کراوت از اتوشویی درآمده ولی تنگ ترجیح می دهم. اگر بخواهم از زبان فارسی لذت ببرم، سعدی میخوانم. چرا خودم را به وزن چهارپاره محدود کنم؟
-- بدون نام ، Feb 24, 2010جنابعالی جسارتاً با نادرست خواندن مطلب، ظاهراً داوریای را که از پیش در ذهن داشتهاید تأیید شده یافتهاید: جز اشخاص معدودی کسی صلاحیت ندارد دربارهی شاعر محبوب شما نظر بدهد. در حالیکه چنین نیست. تازه پس از ده سال که از مرگ نادرپور میگذرد، وقت نقد راستین اشعار او فرارسیده است. نمونهاش: نقد خانم یغمایی. در پایان از لطف شما سپاسگزارم. این بحثها فرصتی فراهم میآورد دربارهی تجدید نظر در یافته ها و دریافتها.
ح. ن
دوست ارجمند من براساس نوشته شما نوشته ام در آمیختن وزن
-- بدون نام ، Feb 24, 2010//ترکیب دویا چند وزن متجانس//
این عین سخن شماست ونوشته اید که پیشنهاد نیمابود که نادرپور پذیرفت.
در حالیکه اگر وزن را بشناسید ونیز شعر نادرپور را می بینیدکه او درهر شعر از یک وزن استفاده می کرد ونه از وزن های مختلف حتی اگر متجانس بودند.
جنابعالی در پاسخ من از قالب شعرنادرپور حرف زده اید اما چهارپاره چه ربطی به وزن دارد؟
وانگهی ازهمین سخن شما هم پیداست که تصور می کنیدکه شعر نادر پور منحصر به چهار پاره است. در حالیکه اینطور نیست وشعرهای اوبخصوص در نیمه دوم عمرش مثل شعر نیما یوشیج است وتعداد هجاهای هرسطر به تصمیم شاعر کوتاه وبلند شده است اما شاعر درهر شعرفقط از یک وزن استفاده شده است ومهمتر از آن زبان شعر بخلاف شعر نیما یوشیج بسیار فصیح ومطابق اصول پذیرفته شده زبان فارسی است.
من از پاسخ اخیر شمادریافتم که از این نکات فنی شعر اطلاع دقیقی ندارید درحالیکه بدون اطلاع دقیق از این نکته ها نمیتوان درباره شاعران مکتب مجله سخن وحتی اخوان ثالث وخود نیما ودیگران دست به قلم برد.
حدس دیگرم که شما شعر نادرپور را نمی پسندید با پاسخ اخیر شما هم تایید شد.
به هرحال از زحمات شما در مجله خاک سپاسگزارم اما توصیه میکنم در صورت دست به قلم بردن در باره شعر نیمایی ومکتب سخن طلا درمس کافی نیست وبخصوص در باره نادرپور عزیز شناخت حداقلی واجمالی از وزن شعرلازم است وگرنه قالب ووزن را باهم اشتباه میکنیم وهمه شعرهای نادرپور را چهارپاره تصور می کنیم.
با احترام.ناشناس
----------------------------
درباره پیشنهادهای نیما مراجعه بفرمائید به گفت و گو با نادرپور در روزگار نو که از معتبرترین منابع شناخت شاعر است. موضوع گفتار ما بررسی وزن شعر نادرپور نبود. ما گفتیم نادرپور این سه پیشنهاد نیما را قبول دارد. نگفتیم در شعرش این پیشنهادها را به کار بسته. این موضوع سخن دیگری است و کار من هم نیست. سند ما هم گفتههای خود شاعر است از یک منبع معتبر و کاملاً مستقل.
نکتهی دوم در سخن شما مقایسهی نادرپور است با نیما. این هم موضوع گفتار ما نبود. ما نمیخواستیم شعر نادرپور و نیما را با هم مقایسه کنیم. چون موضوع یک گفتار رادیویی چنین بحثهای فنی نمیتواند باشد. ما گفتیم نادرپور این سه پیشنهاد نیما را پذیرفت. والسلام نامه تمام.
در ضمن یک نکته را هم دوستانه از من بپذیرید: تمام این ماجرای وزن و تقطیع اوزان عروض را که سی سال است توی سر ما میکوبند، میشود با یک کتاب آموخت. دلنگ دلنگی است که از پستوهای گرد و غبار گرفتهی تاریخ به گوش میرسد. شعر زنده، شعر امروز، شعری که نفس میکشد در جای دیگری اتفاق میافتد. نگاه نکنید به پارهای شلختهنویسیها.
دست شما را می فشارم. همین که نادرپور هوادارانی چون شما دارد، نشانگر بزرگی و جایگاه او در ادبیات ماست
ح.ن
سوگند من به ترک نو بشکست بارها |
-- محمد ربوبی ، Feb 25, 2010اما طلسم طلع من ناشکسته ماند |
ای شعر، ای طلسم کهن، ای طلسم شوم !
پای من ای دریغ، به دام تو بسته باد . |
دراین قظعه از مجموعه ی « شعر انگور » از نظر فرم شعر چهار پاره است، لیکن دور از آهنگ در حد فاصل موسیقی و هنر کلاسیک به سوی پیکر تراشی و معماری می گراید. زندگی هنرمند و شعر با طلسم سرنوشت چنان مبهم و آمیخته اند که از هم جداشدنی نیستند.
هم چنان که در پیکر برپاشده ای اجزاء همه ثابت و پابرجا با هم جلوه گرند، زندگی شاعر و تارهای لرزنده ی شعر او همه یک جا در این شعر جلوه گر می شود.
در فطعه ی دیگری « دیدار » از همان مجموعه به خلاف فطعه ی پیش شعر شاعر به سوی موسیقی می گراید و اگر قافیه در مصرع های شعر به چشم می خورد شاید بیشتر نتیجه ی آهنگ بستن موسیقی است، نه رعایت مقررات و قواعد فنون قافبه و عروض . قافیه ها چنان طبیعی و منسجم است که گویی اندیشه ی شاعر در تکوین بالذات با همین قافیه ها صورت پذیرفته است. شاعر به نور آبی ماه و عطر گل پیکر و روان می بخشد، چنان که عطر گل فضا را تنگ می کند:
شبی در کوچه ای دور |
از آن شب ها که نور آبی ماه |
زمین و آسمان را رنگ می کرد|
از آن مهتاب شب های بهاری |
که عطر گل فضا را تنگ می کرد |
.....
باید توجه داشت که سبک نادرپور از امپرسیونیسم « چشم هاو دست ها » تا سمبولیسم « دخترجام » و « شعر انگور» دست خوش همان تحولی است که روح و اندیشه ی او متحمل شده است. ....
دکتر محسن هشترودی ، در راهنمای کتاب ، ۱۳۳۷، تهران
سالهای آخر زندگی شادروان نادر نادرپور چندین بار از طرف موسسه پر در واشنگتن دیسی برنامه ای در بزرگداشت شاعر بزرگمان بر قرار و - لوح سپاه - به ایشان اهداء میشد . نوشته ذیل در آن زمان به موسسه پر تقدیم شد و چاپ نشد ، شاید در دهمین سالگرد فقدان آن عزیز بکار آید ؟ بهرام
-- Bahram ، Feb 25, 2010تقدیم به نادر نادر پور شاعر شعر انگور در بزرگداشت لوح سپاس
در آن صبح راستین وقتیکه در دشت میشان در جایگاه مخصوص خود مینشینم و به افق دوردست خیره میشوم دهها لوح سپاس را میبینم که در زیر نور طلایی خورشید هلهله کنان و دست زنان و پای کوبان دور شاعر بزرگمان حلقه زده اند و از او میخواهند که باز برایشان بخواند .
شاعر ما در حالیکه تاج جد بزرگوارش را بر سر نهاده در دستی با قلمی از پر طاووس بر روی انبوهی اوراق باطل و بهادار همچنان که میسراید مینویسد - همچنان که مینویسد میخواند - و همچنان که می خواند می رزمد میرزمد ...