تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

آشوب شبنم: بزرگداشت احمد شاملو در هلند

پژمان اکبرزاده
http://pejighorghoru.blogspot.com
pejman@radiozamaneh.com

یکی از فعال‌ترین مراکز ایران‌شناسی، در هلند مشغول به کار است؛ مرکزی در دانشگاه لیدن که در کنار فعالیت‌های آموزشی، آثار گوناگونی را نیز به چاپ رسانده است.

با افزایش حضور ایرانیان در مراکز فرهنگی و دانشگاهی هلند، در این کشور شناخت بیشتری از ادبیات معاصر پارسی پدید آمده است. در چند سال گذشته، مجموعه‌هایی از سروده‌های فروغ فرخ‌زاد، سهراب سپهری، نادر نادرپور و ... به هلندی منتشر شده و دو فرهنگ فارسی-هلندی نیز به علاقه‌مندان ارائه شده است.


پوستر برنامه

به تازگی، شاهرخ حشمت‌منش، استاد دانشگاه آمستردام، گزیده‌ای از سروده‌های احمد شاملو را به هلندی ترجمه کرده که 22 می 2010 طی مراسمی در شعبه اصلی کتابخانه عمومی آمستردام رونمایی خواهد شد. مراسمی که با برنامه‌های موسیقی، شعرخوانی و سخنرانی به بزرگداشتی برای شاملو بدل شده است.

شاهرخ حشمت‌منش، مترجم سروده های شاملو به هلندی به رادیو زمانه می‌گوید: اشعاری که برای این مجموعه برگزیده تاحدی به‌گذشته‌ی خود او باز می‌گردد؛ دوران جوانی و حس و نگاهی که به این شعرها داشته است. حشمت منش البته می‌افزاید، در بازخوانی اشعارهای شاملو، اندکی نگاهش به آن‌ها تغییر کرده و حالا پس از مدت‌ها که از گزینش اشعار برای این مجموعه گذشته، می‌بیند انتخاب‌ها به شعرهای عاشقانه‌‌‌ای بازمی‌گردد که برایش جذاب بوده است؛ هم‌چنین اشعاری که رگه‌های از تعهدات اجتماعی در آن‌ها دیده می‌شود و کمی هم به شعرهایی که تنها نگاه خالص شاعرانه در آنهاست.

از حشمت‌منش می‌پرسم حال که نگاهش به سروده‎های شاملو دگرگون شده، این اشعار را چگونه می‌بیند؟


شاهرخ حشمت منش، مترجم اشعار

شاهرخ حشمت‌منش: نگاهی که الان دارم تفاوت دارد. نگاه آن روزهایم برای من جذاب‌تر بود. کمکم می‌کرد تا خودم را بیان کنم. بیانی که با حس‌ها و امیال درونی‌ام هماهنگ بود. این مدل شعرها را من در آثار شاعرهای دیگر هم پیدا می‌کردم، ولی شاملو برایم جذاب‌تر بود، چون نگاه ورای ایرانی هم داشت.

در دوران مختلف حس و نگاهم تغییر کرده است. مثلاً زمانی که بیست‌ساله بودم، بیشتر از ریتم‌ شعرهای شاملو لذت می‌بردم. هرچند بعضی‌ وقت‌ها اصلاٌ ریتم هم نداشتند. ولی به تصویرکشیده شدن بعضی از معناها برایم خیلی جذاب بود. مثلاً « شیر آهن کوه مردا که تو بودی ». خب این‌ها تعابیری بودند که ما بعضی وقت‌ها معناهای پیچیده‌اش را در زبان فارسی پیدا نمی‌کردیم و نزد آثار شاملو می‌دیدیم. یا این عبارت: «دهانت را می‌بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم».

پس از انقلاب ۱۳۵۷، ما به عنوان یک نسل شورشگر که به انقلاب امید بسته بودیم به نتیجه متضادی رسیدیم. بعد از شش یا هفت ماه پس از انقلاب ایران، اگر با دولت جمهوری اسلامی همدلی نمی‌کردید، شما را دشمن می‌دانستند. در این دوره بود که ظرافت این شعر، برای من که مثلاً با ایده‌های نو آشنا شده بودم و در جامعه نیز حس برابرطلبی زیاد بود، جذاب بود. شعرهای عاشقانه‌ی او هم برایم جذاب بود. آدم وقتی جوان است، دوست دارد حس عاشقانه‌اش را به زیباترین مدل بگوید. فکر می‌کنم نسل من با شعرهای عاشقانه‌ی شاملو بزرگ شده و یک‌جورایی نگاه عاشقانه‌‌‌اش هم با این واژه‌ها فرم گرفته است.

بسیاری از همدوره‌ای‌های ما با این نوع فعالیت‌ها انگار نوعی ادای دین می‌کنند. درباره‌ی خودم می‌توانم بگویم که انگار «باید»، بالاخره یک‌جایی، یک کاری برای این شاعرانی که دوست‌شان می‌داشتم می‌کردم. این حالت تنها در من نبود. در بین هم‌نسلی‌های دیگر من نیز زیاد بود. نه فقط نسبت به شاملو. آگاهانه هم نبود. حسی بود که من و ما را پیش می‌برد. ده‌ سال پیش بود که من یواش یواش شروع کردم و حدود ۱۶۰ قطعه شعر از شاملو را به هلندی ترجمه کردم. زمانی که مجموعه ترجمه‌ها را نگاه کردم، دیدم به لحاظ زبانی درست‌اند، اما دیگر شعر نیستند.

یعنی در ترجمه، بخشی از ظرفیت‌های شاعرانه آنها از بین رفتند؟

بله. حالا توانایی من بود یا نبود، بعضی از این شعرها به تو راه نمی‌دادند که ترجمه‌شان کنی. بعضی از شعرهای شاملو به‌شدت ایرانی هستند. این‌طوری بود که تلاش‌ من برای ترجمه‌‌ی این شعرها، درواقع تبدیل شد به یک جریان پژوهشی‌- ادبی که شاملو در ادبیات ایران قرار است.

بعدها به این نتیجه رسیدم که در شعرهایی که شاملو زبان فارسی را به خوبی به کار می‌برد، ترجمه‌ی شعرش سخت‌تر می‌شود. از طرف دیگر وقتی از میتولوژی‌های بین‌المللی استفاده می‌کند، کمی ترجمه‌ی شعری آنها به زبان دیگر، ساده‌تر می‌شود. مثلاً در شعر «آیدا در آینه»، فردیت و جسم این فرد مهم است و ما رگه‌هایی از شعر نوین اروپایی را در آن می‌بینیم. ما که در ایران «فروید»ی نداشتیم که بدن انسان را به عنوان سوژه‌ای برای پرداخت هنری بشناسد.

ما در ادبیات فارسی‌، دنیای عرفانی‌ داریم و مونولوگی که این شاعر یا آن اندیشه ایرانی با غیرخودش دارد. در زبان مدرن اروپایی اما مدام این اندیشه نو در شکل مدرن یا در شکل فرویدی‌اش، در گفت‌وگو با دیگری هست. یعنی هویت خودش را در تعریف با دیگری هم پیدا می‌کند. هرگاه در شعرهای شاملو چنین عمقی هست، ترجمه برایم ساده‌تر می‌شد. منظورم هم از ترجمه، ترجمه‌ی تحت‌الفظی نیست. تلاش می‌کردم تا به نوعی به ترجمه‌ی ادبی و معنایی برسم.

در ویرایش و پرداخت نسخه‌ی نهایی این مجموعه، از هیچ شاعر یا نویسنده‌ هلندی‌ نیز یاری گرفته‌اید؟

بله با یک ویراستار هلندی همکاری داشته‌ام، یعنی هنوز هم دارم که یکی از شاعران معروف هلند است. زمانی که او با شعر شاملو از طریق من آشنا شد، کمی درباره‌ی ادبیات مدرن ایران تحقیق کرد و به این نتیجه رسید که همان جوری که هلندی‌ها با ترجمه‌ی شعرهای لورکا به زبان هلندی کنار آمده‌‌اند، باید با شاملو کنار بیایند. این البته تنها مربوط به این دو شاعر نبود. آثار پابلو نرودا را هم وقتی بخواهیم از زبان آمریکای لاتین به زبان غرب اروپا ترجمه کنیم اصلاً جور دیگری می‌شود. من کم‌کم دریافتم که شباهت‌های تعریفی به لحاظ ادبی وجود دارد. با این نکات از طریق همین شاعر،هانس، آشنا شدم.

در سال ۲۰۰۶ هم بخشی از سروده‌های احمد شاملو به زبان هلندی به کوشش اصغر غراب و هانس د براین منتشر شد. مجموعه‌ی شما چه تفاوت‌هایی با آن کتاب دارد؟

شعرهای که من برای ترجمه برگزیده‌ام تا حدودی با آن مجموعه فرق دارد. البته یکی‌دوشعر در هر دو کتاب موجود است. این مجموعه، تنها سی‌ شعر از مجموعه سروده‌هایی را که از احمد شاملو ترجمه کرده‌ام دربرگرفته است. بقیه‌اش را گذاشتم کنار. در این سی شعر، به تعدادی از جنبش‌های اجتماعی صدساله‌ی اخیر ایران اشاره شده است؛ جنبش‌های مدرن اجتماعی و نگاه شاملو به آن‌ها از جمله دلایل گزینش شعرهای این مجموعه است.

شاملو بزرگان و پیشروان این جنبش‌های اجتماعی را وارد ادبیات کرد و بدینگونه به آنها ابدیت بخشید در حالیکه در تاریخ‌نگاری ایران سالها و دهه‌ها باید می‌گذشت تا شاید اسم و رسمی از آن‌ها می‌ماند. وقتی شاعران چنین کاری می‌کنند، بلافصله آن فرد، در تاریخ ما ابدیت پیدا می‌کند. این البته فرضیه‌‌ای قابل بررسی است. خودم فکر می‌کنم این کار از زاویه تاکید بر تلاش شاملو در این زمینه، قابل تامل است.

دیگر اینکه در این سی قطعه، جدال بین سنت و مدرنیته پررنگ است: جدال دنیای نو و اندیشه‌ی قدیم؛ تناقض‌هایی که ما در زندگی به عنوان ایرانی، چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و هنری با آن‌ها روبه‌رو هستیم. بعضی‌وقت‌ها در آن‌ها حتا سرگردانیم.

ما این سردرگمی را در شعرهای شاملو می‌بینیم. به‌عنوان نمونه در شعر «رکسانا»، شخصیتی هست به نام بانو. خانمی بسیار جذاب که همه‌ی دنیا را می‌فهمد. یک بلشویک روس هم هست. همچنین یک مبارز خوب؛ ولی جدا از همه‌ی این‌ها یک بانو حضور دارد. شاملو پس از مدتی این فیگور بانو را در شعرهایش رها کرد و به فردیت فرد رسید. حتی به جسم او پرداخت. به‌عنوان نمونه: «آیدا در آینه».


محافل ادبی هلند چقدر با آثار احمد شاملو آشنا هستند؟

من فکر می‌کنم علاقه‌مندان ادبیات مشرق‌زمین در هلند، به شعرهای شاملو به عنوان ادبیات دهه هفتاد و هشتاد میلادی نگاه می‌کند، و نه ادبیات امروزی‌. دیگر این که در این‌جا کمتر به ادبیات مدرن ما توجه می‌شود و علاقه‌مندان بیشتر نسبت به ادبیات کلاسیک ما کنجکاو هستند.

چرا؟


خب ادبیات کلاسیک، اگر نخواهیم حرف سیاسی بزنیم، کمی خنثی هم هست. ولی ادبیات مدرن چه درباره ایران و چه درباره دنیا حرف امروز را می‌زند. خب هلند هم جزو آن می‌شود. این جدال یک جدال امروزی است. جدال مربوط به پانصد سال پیش نیست که فقط هم وابسته به آن منطقه بود. حالا یک جهانبینی هم در آن هست که جذاب است. جذابیتش هم به این معناست که خب ما که خدا را در اروپا کشتیم، سمبل انسان هم با خودش کشته شد ولی شاید دنیای هنر بتواند یکجورایی به داد این انسان برسد. به‌عنوان نمونه رومی می‌تواند در این زمینه خیلی تعیین‌کننده یا برجسته شود. نه تنها به عنوان هسته‌ی شاعرانه‌ یا فیلسوفانه‌اش. چون جاهای خالی وجود دارد. اروپا امروز سعی می‌کند آن را با شما پُر کند و فردا هم شاید با کسی دیگر.

این را هم بگویم که شاملو یک بار در هلند جایزه‌ی آزادی بیان را دریافت کرده است. حدود بیست سال پیش بود که رضا علامه‌زاده، فیلمساز به نمایندگی از طرف او جایزه را دریافت کرد، چون خود شاملو نمی‌توانست اینجا باشد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سلام. این جلسه در کتابخانه آمستردام، دقیقا چه ساعتی است؟

-- - ، May 20, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)