تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
چیستی کاربرد زور - بخش اول

دو فرم خشونت ناب

آرمین مالکی

«بدترین نوع خشونت فقر است» مهاتما گاندی

اگر زور از یک سو امری زیستی (بیولوژیک) است، از سوی دیگر امری اجتماعی است. زور از آن جهت که بدن را دردمند می‌سازد و می‌دراند، برای ناظران پدیده‌ای بیرونی و عینی است.

چاقویی که بدن را می‌برد با چاقویی که نان را می‌برد از این دیدگاه فرق چندانی ندارد. مختصات هر دو را می‌توان توصیف کرد و بایگانی نمود. از دید شخص مورد شکنجه، زور را نمی‌توان پدیده‌ای بیرونی دانست که باید به صرافت مطالعه شود، در عین حال، آن‌چه او تجربه می‌کند چندان قابل تبدیل به کلام نیست.

هنگامی که او در مقام رنج نامه نوشتن برمی‌آید، توضیحی که ارائه می‌دهد با توضیحی که ناظری بیرونی ارائه می‌دهد فرق چندانی نخواهد داشت، هر دو از انسانی می‌گویند که به واسطه‌ی بدن‌اش در رنج است.

از این جهت، ذات زور، یعنی بدنی که مورد عذاب قرار می‌گیرد و به سوی مرگ رانده می‌شود، از دسترس کلمات بیرون است.

«چیستی» زور از آن جهت قابل بررسی می‌شود که زور به منزله‌ی پدیده‌ای اجتماعی، نقش فعال و تعیین کننده‌ای در مناسبات اجتماعی می‌یابد.

کاربرد زور به منزله‌ی یکی از پیوندگاه‌های امر زیستی، بدن، و امر انسانی، اجتماع، برساخته می‌شود. هنگامی که انسانی به دلیل مناسبات اجتماعی و به عمد به رنج‌آورده می‌شود، کاربرد زور به مفهوم خاص‌اش متمایز می‌گردد.


اثر فرانسیسکو گویا

تحلیل چیستی زور، به معنی تحلیل شیوه‌هایی خواهد بود که انسانی انسان دیگری را به واسطه‌ی بدن‌اش به رنج می‌آورد. به عبارت دیگر،اگر بخواهیم زمینه‌ی مناسبی برای تحلیل چیستی زور داشته باشیم، باید بررسی کنیم ببینیم به چه ترتیب است که منشا این رنج اجتماعی است، رنج از طریق انسان‌های دیگر است، و همچنین چگونه است که این رنج به واسطه‌ی بدن به شخص منتقل می‌گردد.

تمدن‌های قدیمی از این جهت که بیش‌تر از تمدن صنعتی معاصر تحت فشار کمبود‌های طبیعی بوده‌اند، و همچنین از این جهت که دستگاه حاکمیت در آن‌ها ساده‌تر بوده است، رویکرد‌های روشن و سرشت‌نمایی به مسئله‌ی اعمال زور داشته‌اند.

اعمال زور در این تمدن‌ها کمتر بزک می‌شده و آشکار‌تر بوده است. با بررسی شکل‌های ناب اعمال خشونت در اینگونه جوامع، می‌توان به پاسخی روشن در مورد رابطه‌ی اعمال زور و بدن رسید.

بدن انسان، عمدتا به دو دلیل دچار رنج و ناراحتی می‌شود: از طریق اعمال کمبود، و از طریق آسیب رساندن مکانیکی.

اعمال گرسنگی و تشنگی تا سر حد مرگ و یا اعمال فشار مکانیکی تا حد له کردن بدن، هنگامی که قرار بوده است فرد خاطی به اشد مجازات برسد، در دستور کار قرار می‌گرفته است.

نمونه‌ی روشنی که در آن هر دوی این مجازات‌ها به عنوان نهایت اعمال توان قهرآمیز اجتماع بر فرد خاطی تجویز شده است، در احکام اسلامی مربوط به زنا دیده می‌شود: حکم زنا ابتدا در قرآن به صورت گرسنگی تا سرحد مرگ می‌آید، و بعد از آن (البته بدون پشتوانه‌ی وحی) به سنگسار تغییر می‌کند.

بدین ترتیب در آغاز تمدن اسلامی، هر دو شیوه‌ی غایی اعمال زور در مورد خطایی واحد، دیده می‌شود.


جامعه علاوه بر این که می‌تواند فرد را با اعمال کردن فشار مکانیکی دچار عذاب و ناراحتی کند، این توان را هم داراست که با جلوگیری از برآورده شدن نیازهای فوری فرد، او را دچار مشکل سازد.

در عین حال این دو شیوه‌ی اعمال فشار از همدیگر کاملا جدا و منفک نیز نیستند: در مثال پیشین، حکم اولیه‌ی زنا در قرآن، اینگونه تبیین شده است که فرد خاطی جهت گرسنگی کشیدن باید در خانه‌ای محبوس شود.

برای این محبوس کردن، راهی به جز اعمال فشار مکانیکی وجود ندارد. یا در مواردی که مجازات تجویز شده، راندن از شهر (به صورت بالقوه منجر به مرگ از گرسنگی در بیابان) بوده است، این راندن باید از طریق نیرویی فیزیکی انجام می‌گرفته است.

اعمال فشار فیزیکی اگر چه ممکن است از قوه به فعل در نیامده باشد، اما در همه‌ی شیوه‌های اعمال خشونت، به صورت تضمینی نهایی حضور دارد.

از طرف دیگر گاهی به نظر می‌آید که همین طبقه‌بندی شیوه‌ی اعمال شدن زور بر بدن، می‌تواند برای بررسی مسئله‌ی بعدی، یعنی این که آیا رنج اعمال شده به وسیله‌ی دیگر انسان‌ها اعمال شده است یا نه، راه‌گشا باشد.

هنگامی که زور به شیوه‌ی مکانیکی اعمال می‌شود، می‌توان متقاعد شد که این رنج از طریقی انسانی وارد شده است.

در مقابل، هنگامی که رنج به دلیل کمبودهاست، عادتا می‌خواهیم منشا این رنج را چیزی جز انسان‌ها، مثلا طبیعت بدانیم.

باید توجه داشت که این شیوه‌ی استدلال کاملا گمراه‌کننده است به این دلیل که زور مکانیکی، در بسیاری از موارد به شکلی بالقوه باقی می‌ماند. فردی که بالقوه هدف این خشونت قرار می‌گیرد، خیلی وقت‌ها می‌تواند از آن اجتناب کند و به این ترتیب از آشکار شدن آن جلوگیری کند، در حالی که این زور سر جای خودش هست.

به خصوص هنگامی که زور در جوامع معاصر و در رابطه‌ی با زور پلیس بررسی می‌شود، این امکان بالقوه‌ی امکان زور آن‌قدر همه جا حاضر است که دیگر نمی‌توان با تاکید بر این تمایز فرمال، بین رنج وارده از منشا انسانی، و رنج طبیعی تمایزی قائل شد.

اگر قائل شدن چنین تمایزی را در بررسی سرشت زور کلیدی بدانیم، مجبوریم مدار بررسی‌مان را گشاده‌تر سازیم و به جای تحلیل رابطه‌ی مستقیم بدن و زور، شیوه‌هایی را در نظر بگیریم که زور، ولو به صورت غیرآشکار و بالقوه، در حیات اجتماعی نهادینه می‌شود.

ادامه دارد...

Share/Save/Bookmark

مطالب مربوط:
«زور» چگونه کار می کند؟
کار تصویر و اعمال «زور»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)